آینده آموزش و پرورش(2)
جای خالی «درسهای زندگی» در نظام آموزشی
شوربختانه نظام آموزش و پرورش ما آنگونه که بایسته و شایسته بوده، در انجام رسالت بزرگ و انسانساز خویش ناموفق و عاجز نشان داده است. نظامی نامنطبق با خواستهها و نیازهای امروز و فردای جامعه، سردرگم، با حرکاتی کجدار و مریز با روشی لاکپشتوار و بیپشتوانه.
شوربختانه نظام آموزش و پرورش ما آنگونه که بایسته و شایسته بوده، در انجام رسالت بزرگ و انسانساز خویش ناموفق و عاجز نشان داده است. نظامی نامنطبق با خواستهها و نیازهای امروز و فردای جامعه، سردرگم، با حرکاتی کجدار و مریز با روشی لاکپشتوار و بیپشتوانه. طرفه آنکه در چند دهه گذشته، با همه توقع و انتظاری که از تغییر و تحول در این حوزه میرفته و میرود، نهتنها حرکت بنیادین و رضایتبخشی صورت نپذیرفته، بلکه مشکلاتی دوچندان بر انبوه مسائل و مشکلات موجود این دستگاه پهنپیکر کمبازده افزوده شده است.
در این میان میتوان از افت شدید تحصیلی در تمامی دورهها از ابتدایی بگیر تا دانشگاه، نارضایتی بیحدوحصر قشر عظیم و شریف معلم از عملکرد مدیریت جناحی، گروهگرا، قوممدار، حامیپرور و دوستپرور، کمبود امکانات، خلأ درخور توجه نبود نیروهای آزموده، کارآمد، علاقهمند و باانگیزه، کمبود فضای آموزشی و نامتناسببودن فضاهای آموزشی موجود با نیاز روز، رعایتنشدن اصول اولیه بهداشتی در این اماکن، نبود و کمبود تجهیزات آموزشی، آزمایشگاه، کتابخانه و...، تراکم دانشآموز، نبود تناسب میان برنامههای تربیتی و آموزشی با نیازها و خواستههای امروز و فردای کشور، دسترسینداشتن به مشاور تحصیلی، مددکار اجتماعی و صاحبنظران روانشناسی و روانکاوی در عمل و در نتیجه عدم هدایت درست و اصولی دانشآموزان در رشتههای تحصیلی مورد نیاز، نبود ارتباط سازنده و واقعی بین اولیا و مربیان، تناسبنداشتن دقیق رشتههای تحصیلی مورد نیاز و نیز محتوای کتابهای درسی در ارتباط با نیازهای آتی جامعه با عنایت ویژه به شرایط موجود روز دنیا، بیتوجهی به موقعیت جغرافیایی و اقلیمی مناطق مختلف در تنظیم تقویم تحصیلی متناسب و از همه مهمتر عملکرد بسیار ضعیف و درخور انتقاد جماعتی از مدیران و مسئولان «انتصابی» که اگر در صداقتشان شک روا نداریم، روش کار، نوع نگاه و نحوه مدیریتشان جای تأمل بسیار دارد، نام برد. باید اذعان داشته باشیم به اینکه جای خالی «درسهای زندگی» بهجد در نظام آموزشی ما احساس میشود.
بدون رودربایستی باید بگویم: اگر قرار باشد بر درد کهنه آموزش و پرورش این مرزوبوم پس از سالها بیبرنامگی و ندانمکاری مرهمی گذاشته شود، مرهم که نه، چاقویی تیز و برنده میخواهد، با جراحانی شجاع، زبردست و ماهر، در یک اقدام دقیق و حسابشده و با شناخت و بهرهگیری دقیق از تمامی عوامل مؤثر در پیشبرد اهداف عالیه نظام آموزش و پرورش.
خوش ندارم چنین تعبیری را به کار ببرم، اما با کمال تأسف باید بگویم در حوزه آموزش و پرورش یعنی همان حوزه امیدآفرین آیندهساز سرزمین هزار و یک شب، با این همه توان، استعداد و لیاقت نیروی انسانی و دریایی از داشتههای خدادادی، کار میلنگد. همسایهها در تدارک ساخت شهر هوشمندند و ما همچنان در بند مدرسههای خشت و گلی، کپری و کانکسی با کمترین امکان! و حدود یک میلیون نوجوان دختر و پسر از تحصیل وامانده و... . نه با بدبینی بلکه با واقعبینی بپذیریم که بنای آموزش و پرورش این مرزوبوم چندان صلابت و استحکام لازم را ندارد و با سر و دست کشیدن و به قول فرنگیها ایجاد «رفرم» (Reforme) در این حوزه، کار به نتیجه مطلوب و دلخواه نخواهد رسید.
آنچه را میطلبد، ایجاد تحول و دگرگونی بنیادی در ساختار این نهاد انسانساز با نیازهای امروز و فردا، تکیه بر تاریخ و تمدن دیرپا و ظرافتهای خاص فرهنگی، بهکارگیری تجارب گذشتگان، لحاظکردن موقعیت و مقتضیات زمانی و مکانی جامعه و تطبیق آن با خواستهها و نیازهای حال و آینده جامعه است. بدون شک اگر آموزش و پرورش عملکرد رضایتبخش و قابل قبولی داشت، به پایگاه ناراضیها تبدیل نمیشد.
مگر میشود از یک معلم، آن هم در آشفتهبازار امروزی، وضعیت رقتبار زندگی، تورم و گرانی کمرشکن، انتظار معجزه داشت؟
میگویند «معلمی شغل انبیاست»؛ پرسش این است در کجای این کره خاکی با سازندگان فردای کشورشان چنین رفتاری روا میدارند که در کشور ما؟
گفتیم که آموزش و پرورش به ویژگیها و گرایشهای روحی و فکری یک ملت بستگی دارد.
این همبستگی از یک سو آموزش و پرورش را تحت تأثیر ویژگیها و سنتها قرار میدهد و از سوی دیگر، در تغییر این ویژگیها و سنتها نقش تعیینکنندهای ایفا میکند. برنامهریزی در آموزش و پرورش و آموزش عالی وقتی میتواند بازده مدنظر را به بار آورد که با آگاهی و انگیزه و در قالب توسعه همهجانبه، متوازن و پایدار توسط صاحبان تخصص و از همه مهمتر با لحاظکردن قاعده «آمایش سرزمین» انجام شود.
اگر باید با دیرپاترین نماد نظام سلطه که همان رسوبات فرهنگی است، به رویارویی و مقابله برخیزیم، که در مسیر حرکت به سوی توسعه و پیشرفت چارهای جز این نداشته و نداریم، آموزش و پرورش میباید بیشترین سهم را در این تلاش بر عهده گرفته و زیباترین و کاراترین نقش را ایفا کند. برای نیل به این هدف، آموزش و پرورش باید با تلاش همهجانبه در جهت رشد و پرورش انسانهای سالم، سازنده و مفید، بهگونهای بنیادی گام بردارد، نه آنگونه که متأسفانه دیده شده و میشود، مقطعی و گذرا و بر سیاق سیاست باری به هر جهت.
امروزه وظیفه بزرگ آموزش و پرورش در کنار نهاد خانواده، انسانسازی است؛ انسانهایی که به شرط دقت و توجه در ساختار عاطفی، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعیشان، قادر باشند آموزگارانی شریف و زحمتکش، مهندسانی مجرب و آگاه، مدیرانی لایق، پزشکانی حاذق و دلسوز، وکلایی فرزانه، روزنامهنگارانی شجاع و حقطلب، قضاتی پاکدامن و مستقل، نمایندگانی باشهامت، آگاه و وظیفهشناس، کارگرانی خبره و آزموده، کشاورزانی پرتلاش، کارمندانی درستکار و مردمدار، بازاریانی منصف و قانع، پدران و مادرانی مهربان و پرعاطفه، جوانانی قدرشناس و نیرومند، کودکانی سالم و بانشاط به جامعه عرضه دارند و در یک جمله، آموزش و پرورش باید هم خویش را به کار گرفته تا محتوا و کارکرد واقعی و راستینش را به دست آورد و از عهده انجام وظیفه خطیر و ذاتیاش که همانا پرورش صحیح جسم و جان است، برآید و کاری نکنیم که این نظریه مشهور «ایوان ایلیچ»، اندیشمند بزرگ و نامدار معاصر در امر تعلیم و تربیت در کتاب معروفش «جامعه بیمدرسه» در سرزمین ما تحقق یابد، آنجا که میگوید: «مدرسهها در هیئت کارسازی کنونیشان، نقشی جز پایدارکردن و نهادیساختن نابرابریهای اجتماعی و در نتیجه بیدادگریها ندارند» و چنین خلاصه میکند: «آموزش که مقصود از آن پروبالدادن به استعداد و قریحه انسان بوده است، امروز مغلوب خصایص فرعی خود، بالارفتن از پایگاههای اجتماعی و مشاغل آب و ناندار شده. آموزش امروز دارای خصلتی بهاصطلاح سرمایهدارانه (کاسبکارانه) است؛ کسی که آن را بیشتر جمع کرده باشد، بیشتر بهره میبرد. آموزش دارای خصلتی دیوانسالارانه است، به خدمت دستگاهی درمیآید که در اصل آن دستگاه را برای خدمت به خود کرده بوده».
تو گویی ایوان ایلیچ واقعیتهای تلخ نظام آموزش و پرورش ما را تمام و کمال به تصویر کشانده و به درستی انگشت روی زخم کهنه و کاری من و تو و ما گذاشته باشد.
در یک کلام، بنای لرزان آموزش و پرورش این مرزوبوم دیرزمانی است ترک برداشته و در حال ریزش است؛ تا دیر نشده «این مهم» را دریابیم.
بیایید و بیاییم عزممان را جزم کرده، سایه سنگین و ویرانگر «سیاست» را از سر آموزش و پرورش و آموزش عالی یک بار برای همیشه کم کنیم.
بدون تردید این بزرگترین خدمت به ایران و ایرانیان خواهد بود.