خانهشهر تهران توهم یا آرزویی شدنی؟
جایش درست در وسط قلب تهران است! همانجا که عمارت بلدیه تهران یا ساختمان شهرداری شهرمان در سالهای ۱۳۰۰ بهسرعت در ضلع شمالی میدان توپخانه ساخته شد و پس از سالها فعالیت پربار ساختوساز تهران مدرن دوران رضاشاهی و پس از آن، در نیمههای سالهای 1340 ویران شد. شهرداری تهران به ساختمانی اداری در خیابان جنوبی پارک شهر رفت.
جایش درست در وسط قلب تهران است! همانجا که عمارت بلدیه تهران یا ساختمان شهرداری شهرمان در سالهای ۱۳۰۰ بهسرعت در ضلع شمالی میدان توپخانه ساخته شد و پس از سالها فعالیت پربار ساختوساز تهران مدرن دوران رضاشاهی و پس از آن، در نیمههای سالهای 1340 ویران شد. شهرداری تهران به ساختمانی اداری در خیابان جنوبی پارک شهر رفت. جای بلدیه را نیز فضای سبز، و پس از مدتی پایانه اتوبوسرانی گرفت. اما امروز بعد از 20 سال که از تصویب طرح ساماندهی میدان توپخانه میگذرد، ساختمان بلدیه با همان شکل و شمایل اولیه که مارکف، معمار معروف دوره رضاشاه (معمار ساختمانهای پست مرکزی، دبیرستان البرز، زندان قصر و...) در ابتدای قرن گذشته ساخته بود، از سال ۱۳۹۴ در حال بازسازی است و قرار است بهزودی با عنوان خانه شهر بازگشایی شود. نگاه معمارانه به این بازسازی به گفته طراح مجموعه، دکتر فرزاد رستمیفر، نهتنها احیای بدنههای تاریخی میدان توپخانه، بلکه ایجاد فضاهایی مدرن در داخل این پوستههای تاریخی برای استفاده فرهنگی-فراغتی مردم شهر است، که با تکمیل بازسازی ساختمانهای تاریخی قبلی در غرب میدان، خاطره بصری میدان را به دوران اولیه بازمیگرداند.
به هر حال هفت سال طولکشیدن کار کمی زیاد بود و شوق و طاقت همهمان را طاق کرد. در سالهای اخیر یک بار سنگفرششدن پلازای بزرگی در طرف میدان چشمانداز گردشهای پیاده و محل گردهمایی را نوید داد، اما شهردار بعدی دوباره آسفالتش کرد و خودرو محوری همیشگی غالب شد. من هم سالها در آن باریکه فضای تنگ عبورومرور گیر افتاده بین ساختمان نیمهکاره و پاساژها و مغازههای شمالی معروف به «پشت شهرداری» نظر مردم را میپرسیدم.
در تمام این سالها همه منتظر بودند شهرداری ساختمان جدید بلدیه را تبدیل به یک مال تجاری با مغازههای لوکس بکند و به حرف من میخندیدند که میگفتم: «اینجا قرار است خانهشهر نام بگیرد!». میگفتند: «دیدیم چند صباحی توی همین خیابان لالهزار، دو روز تابلوی «خانهتهران» را بالای سردر خانه اتحادیه زدند و بعد هم برداشتند. نه آن خانه هیچوقت محلی برای ما تهرانیها شد، نه این خانه، خانهشهر خواهد شد!». ظاهرا اعتمادها باید از نو جلب شوند.
البته حتی اگر این بنا تجاری هم نشود، باز شاید مردم حق دارند درفرهنگیماندن آن شک کنند؛ زیرا شبح بلدیه –یعنی ساختمان شهرداری تهران- همواره بالای سر آن باقی خواهد ماند و داشتن عملکردی اداریتر همواره مدیریت شهرداری را وسوسه خواهد کرد؛ بهویژه آنکه شهرداری حتی از همین خانههای زیبایی که برای امور فرهنگی در اختیار گرفته (خانه هنرمندان، خانه اتحادیه، عمارت عینالدوله و...) درست استفاده نمیکند، چه رسد که بخواهد از بنایی در کلیدیترین نقطه قلب تهران در میدان توپخانه برای آمفیتئاتر و موزه استفاده کند. فراموش نمیکنیم که در همین سالهای گذشته، معاون شهرسازی شهرداری تهران مرمت یک بنای زیبای قاجاری در خیابان لالهزار (عمارت هرمز پیرنیا در همسایگی بنای زیبای مشیرالدوله پیرنیا) از سوی سازمان نوسازی را رد کرد و گفت موزه شهرسازی نمیخواهد! به هر حال، فعال نگهداشتن بناهای فرهنگی کار هرکسی نیست.
در هر صورت، اکنون شنیدهایم که قرار است این بنای جدید بلدیه بازگشایی شود و چه خوب میشود که شهرداری به قول خود عمل کند؛ زیرا در بازدیدی که آبانماه گذشته اعضای شورای شهر از بنا داشتند تا در جریان پیشرفت 92درصدی این پروژه قرار گیرند، معاون فنی-عمرانی شهرداری اظهار کرد: ساختمان در مرحله نهایی است و تا آخر زمستان تحویل مرکز ارتباطات و امور بینالملل شهرداری تهران به عنوان بهرهبردار خواهد شد تا «خانهشهر» به محلی برای تعامل میان شهر و شهروندان و مسئولان تبدیل شود. و معلوم نیست این اداره شهرداری چگونه ممکن است کار فرهنگی برعهده بگیرد؟ به هر روی گفتند این بنا با زیربنای ۱۸ هزار مترمربع در چهار طبقه (دو طبقه روی زمین و دو طبقه زیر زمین) شامل یک سالن آمفیتئاتر چندمنظوره به ظرفیت ۳۰۵ نفر، موزه با رویکرد معرفی تهران و شهرداری تهران، فضاهای نمایشگاهی و عرضه محصولات فرهنگی، بام سبز و سالن رسانه و تشریفات برای رخدادهای مهم دیپلماتیک شهر است.
اصولا ساختمانهای بزرگ و کوچک شهرداریهای جهان بیش از صد سال است به تجسم شهروندمداری در شهر تبدیل شدهاند. اما مثلا عمارت بلدیه یا شهرداریهای رشت و اصفهان اگرچه ساختمان خوبی داشتند، اما عملکردشان با شهرداریهای آلمان قابل مقایسه نبود که شهرداری متولی همه امور فرهنگی، رفاه اجتماعی، بهداشتی، ورزش، مسکن اجتماعی، برنامه عمرانی، زیرساختهای حملونقل، خدمات شهری شامل آتشنشانی، تنظیف شهر، جمعآوری و دفع زباله و حتی امور انتظامی و امنیتی باشد.
حال با اینکه مقایسه وظایف و تعهدات شهرداریها در کشورهای دیگر دنیا ممکن است برای ما حسرتبرانگیز باشد، اما فعلا همین گام مبهمی که برای تجدید بنای عمارت بلدیه با عملکردی عمومی-فرهنگی برداشته شده، غنیمت است. کاربری فرهنگی این ساختمان در دل پروژه ساماندهی میدان و بازآفرینی تهران قدیم بوده است؛ بنابراین ماهیت غیراداری، غیردولتی و فرهنگی آن بسیار اهمیت دارد و درواقع اگر به فضایی صرفا اداری و تشریفاتی بدل شود، تمام نیات اولیه نقض خواهد شد!
صاحبنظران معتقدند این مکان معتبر شهری بهتر است که به صورت هیئتامنایی اداره شود؛ یعنی ترکیبی از مدیریت شهری، مردم، دولت و نهادهای مرتبط با مسائل فرهنگی، تا ایشان بتوانند رویدادهایی فاخر را براساس برنامههای مدون پیش ببرند. روشن است که داشتن یک مکان فرهنگی تازه آغاز کار است. خلاصه اینکه شهرداری بهتر است تسهیلگر باشد و نه بهرهبردار. البته فعلا تکمیل کارهایی ساختمانی و هنری که قرار است به خانهشهر شخصیت بدهند و همچنین تکمیل علائم راهنما برای هدایت حرکت مردم در داخل ساختمان، عاجل است. به امید بازگشایی شکوهمند و آبرومندانه خانهشهر!