گزارشی از مواجهه اصولگرایان در محفلی با حضور پزشکیان و قالیباف با دوقطبیسازهای موصوف به انقلابی
دردسر دوقطبیسازها
خطر تفکر «متحجرانه» و «خالصساز» که در دو انتخابات اسفند 1402 و بهار 1403 به صورت عریان در سیاست خودش را نشان داد، حالا ظاهرا بعد از شکست در انتخابات، به دنبال برهمزدن «نظم و آرامش» کشور است. خطری که پیشتر بارها در «شرق» ریشهها و ذینفعان آن را برشمردیم و حالا این تنها ما نیستیم که این خطر را احساس میکنیم، جریانهای درونی اصولگرایان نیز به این خطر پی بردهاند.
خطر تفکر «متحجرانه» و «خالصساز» که در دو انتخابات اسفند 1402 و بهار 1403 به صورت عریان در سیاست خودش را نشان داد، حالا ظاهرا بعد از شکست در انتخابات، به دنبال برهمزدن «نظم و آرامش» کشور است. خطری که پیشتر بارها در «شرق» ریشهها و ذینفعان آن را برشمردیم و حالا این تنها ما نیستیم که این خطر را احساس میکنیم، جریانهای درونی اصولگرایان نیز به این خطر پی بردهاند. چه اتفاقی افتاده که حالا علیرضا پناهیان نسبت به رفتارهای دوقطبیساز هشدار میدهد و در اتفاقی نادر، سایت مشرقنیوز درباره «تکرار دوباره دهه ۶۰ و روزهای تلخی که بنیصدر برای کشور ساخت!» مقاله مینویسد؟ عجیبتر اینکه آدرس و اهداف آنها را با طرح یک سؤال اینگونه مشخص میکند: «برباددادن میراث شهید رئیسی توسط «دوقطبیسازان» چه اهدافی دارد؟». بهانه ماجرا، سخنرانی پناهیان و حملاتی بود که جریان نزدیک به جلیلی و دولت سیزدهم به او انجام داد. اما این تنها یک «بهانه» بود. ریشهیابی این ماجرا نشان میدهد اختلاف در درون جریان موسوم به انقلابی بسیار فراتر از آن است که تصور میشود. ریشهای که به دهههای گذشته بازمیگردد و در تمام این سالها قربانیان زیادی ازجمله هاشمیرفسنجانی، ناطقنوری، علی لاریجانی و حتی احمدینژاد را از جریان انقلاب گرفته است. این بار تذکر خطرناکبودن این تفکر نه از جانب جریان اصلاحات، بلکه از درون خود اصولگرایان شنیده میشود.
تذکری برای دوقطبی
از میان برادران پناهیان، «علیرضا» شهرت بیشتری دارد، اگرچه «احمد» در دوره حسن روحانی حرفهای تندتری را مطرح میکرد. هر دو برادر از واعظانی هستند که از سالهای دهه 80 در میان جریان انقلابی و اصولگرا، سخنرانیهای تندی را برای هواداران ضداصلاحات ایراد میکردند. علیرضا پناهیان اخیر در مراسم شهادت امام رضا(ع) در حضور مسعود پزشکیان و محمدباقر قالیباف تذکری داد که اردوگاه انقلابیها را به هم ریخت. او از شکلگیری دوقطبیها گلایه کرده و به صورتی کلی گفته بود: «روزنامههایی که با خرج دولت ساخته و پرداخته میشوند، از کیهان گرفته تا اطلاعات و از جمهوری اسلامی گرفته تا هر جمهوری غیراسلامیای، حق ندارند دوقطبی بازی کنند». این حرفها به مذاق جریان انقلابی خوش نیامد. کیهان در حالی که در تعطیلات به سر میبرد و روزنامه منتشر نمیشد، در کانال تلگرامی و آنلاین خود به آن واکنش نشان داد. نویسنده کیهان حرفهای پناهیان را «بیدقتی» و «سخنان ناروا» خوانده و نوشته بود: «این خطیب محترم دچار خطای تشخیص شده و به سمت جبهه خودی شلیک کرده است». از نگاه کیهان، آنچه صورت گرفته دوقطبیسازی نیست، بلکه تقابل دو جریان «تبیین» و «تحریف» است. بخش آنلاین این روزنامه در یادداشت دیگری نوشت: «سخنان پناهیان را نادیده میگیریم؛ به آن اهمیتی نمیدهیم». آنها به پناهیان یادآور شدند «سخنان اخیرش را با تبلیغات مشابه رسانههای بیگانه علیه کیهان مقایسه کند؛ اگر تفاوتی در آن دید، ما را هم بیخبر نگذارد». همچنین تذکر دادند که «از این راه بازنمیگردیم». سرشاخههای مجازی مرتبط با یک «مؤسسه بهظاهر مذهبی» که در جریان انتخابات مجلس گذشته اسناد مالی صد میلیاردی آن افشا شد نیز حمله به پناهیان را آغاز کردند. جریان حامی دولت سیزدهم هم وارد این فضا شد؛ ازجمله حمید رسایی در توییتی نوشت: «اشتباه نکنید! هر دوقطبیای باطل نیست، بلکه ایجاد دوقطبی در جریان حق، باطل است. دوقطبی کاذب، ایجاد تقابل بین اصلاحطلبی و اصولگرایی، چپ و راست، تندرو و میانهرو است. دوقطبی واقعی که باید حفظ شود، ایجاد تقابل بین سازش و مقاومت، رفاهطلبی و مبارزه، فقر و غناست. فتنه خط قرمز رهبری و تقابل با آن تکلیف است. اشتباه نکنید! رسانههایی مثل کیهان دنبال دوقطبی واقعی هستند». همچنین او با انتشار ویدئویی از سخنان رحیم پورازغدی نوشته بود: «همه خوبن، دوقطبی نکنید!/ خطی که معاویه ترویج میکرد... قابل توجه یک عده افرادی که تا حرف میزنیم میگن دوقطبی نکنید». تا همینجا کنش و واکنشها نشان میداد کدام جریان بحث «دوقطبی» را به ضرر خود تعریف کرده و در مقابل آن واکنش نشان میدهد. اما مسئله در جایی شدت گرفت که وبسایت مشرقنیوز، در حمایت از پناهیان و قالیباف وارد شد و تذکر داد که این رفتارها بازتولید دوقطبیسازی جریان سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در دهه 60 است که در نهایت منجر به ایستادن مقابل ولایت فقیه میشود.
ریشههای اختلاف
ریشههای این اختلاف به سالها قبل و دهه 80 بازمیگردد. اما اگر قرار باشد بهانههای اخیر را به ترتیب دنبال کنیم، به فهرست زیر میرسیم: اول: حرفهای پناهیان در حضور پزشکیان و قالیباف در مذمت دوقطبیسازی. قبلا از آن، حرفهای قالیباف که گفته بود: «برخی را میبینم که قلبشان راضی نیست دولت موفق شود. کمینکردن برای شکست دولت خلاف رضایت حضرت آقاست».قبل از این حرفها، مسئله رأی اعتماد کل کابینه پزشکیان از مجلسی که فکر میکردند در اختیار خودشان است، قبلتر از آن، رأیآوردن پزشکیان در انتخابات 15 تیر و حتی شاید قبلتر از این، مسئله تأیید صلاحیت پزشکیان در انتخابات که برای جریانی که امروز احساس شکست میکند، اساسا قابل هضم نیست. اما واقعیت این است که ریشههای این ماجرا را باید در گذشته دورتر و در سالهای پس از جنگ یا حتی در میانه دهه 60 جستوجو کرد. بااینحال، آنچه به صورت مدون درباره این موضوع شرح دادیم، همان است که یک روز قبل از انتخابات دور اول ریاستجمهوری سال 1403 در «شرق» ذیل عنوان «چرا رقابت قالیباف و جلیلی مهم است/ رقابت اصلی در جای دیگر» منتشر شد. در آن مقاله، با اشاره به روند برآمدن احمدینژاد نوشتیم: «احمدینژاد درواقع نماینده طیفی از جریان برآمده از نظامیان بود که اصولگرایان سیاسی دهه دوم انقلاب را قبول نداشتند. آنها طیف جوانتر نظامیان بودند که میخواستند از کسانی که سابقه بیشتری نسبت به آنها داشتند، عبور کنند» (شرق، 7 تیر 1403). درواقع اختلافی که امروز به درجه حاد خود رسیده، ریشههای همان اختلاف است.
آرمانخواهی متعصب
حرف آنها این است که معنای «وفاق ملی» که امروز بیان میشود، درواقع «حذف آرمانخواهی» است. صادق شهبازی از افراد نزدیک به جلیلی، در یادداشتی مفصل توضیح داده است: «تلاش مشترک آمریکا -ضد انقلاب- غربگرایان اصلاحطلب/اصولگرا -محافظهکاران- باند قدرت، اشراف و برخی کنترلچیها برای بیتفاوت، منفعل یا منحرفکردن آرمانخواهان (انقلابیها، عدالتخواهان و...) در نهایت، تضعیف، استحاله از درون، پیشبینیپذیر، ضربهپذیر و کنترلپذیر کردن نظام را نشانه رفته است». اما در نقطه مقابل، جریانی که نماینده آنها قالیباف بود، در گزارشی تند در مشرقنیوز به نقد این جریان پرداخته و معتقد است رفتار آنها یادآور رفتار سازمان منافقین است. مشرقنیوز با یادآوری یک سرمقاله تاریخی در روزنامه جمهوری اسلامی آغاز میکند که در زمستان 59 منتشر شده بود. سرمقالهای که تأکید میکرد بنیصدر و سازمان مجاهدین خلق، قادر به کارکردن و «موفقیت رجایی» نیستند. مقاله مشرق اینطور آغاز میشود: «پاییز سال ۱۳۵۹ روزنامه انقلاب اسلامی که توسط بنیصدر و همراهانش اداره میشد، در سرمقاله خود نوشته بود که کارکردن با رجایی از ایستادن در جهنم نیز سختتر بوده و سختسری چون او کشور را به سمت نقطهای میبرد که امکان بازگشت از آن سخت است». این یادآور همان حرفهایی است که قالیباف اخیرا اینگونه بیان میکرد: «برخی را میبینم که قلبشان راضی نیست دولت موفق شود. کمینکردن برای شکست دولت، خلاف رضایت حضرت آقاست». سازمان مجاهدین خلق هم معتقد بود «آرمانخواه» است. در این راستا، آنها ادعا میکنند که حاضر بوده (و حتی حاضر هستند) برای رسیدن به آرمانهایشان، جان و جوانیشان را هم هزینه کنند. از دل همین تفکر بود که از مردم جدا شدند و سالها در ایران در «خانه تیمی» یا در «پادگان اشرف» و «کمپ لیبرتی» سپری کردند. همچنان که برخی از آنها امروز مدعی هستند «آرمانخواه» هستند و حاضرند به خاطر «آرمانهایشان هزینه بپردازند».
تبدیل اختلاف به تعارض و نزاع
در روزگار دهه 60، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) خود را آنگونه انقلابی میدانست که شهیدان رجایی و بهشتی و اعضای حزب جمهوری را کسانی معرفی میکرد که در حال «وادادگی» و عبور از «انقلاب اسلامی هستند». گزارش مشرقنیوز به رفتارهای دهه 60 اشاره کرده و هدف منافقین را «تبدیل تعارضها و رقابتهای سیاسی به آنتاگونیسم» خوانده و نوشته است: «خطری که این روزها و در پس حوادث پساانتخاباتی شکل گرفته و بیشباهت به رفتارهای دههشصتی نیست، همین آنتاگونیستی است که از دل آن تلاش میشود یک قرائت بر دیگری برتری یافته و سایرین را حذف کند». نکته مهم اما اینجاست که گزارش مشرقنیوز مشخصا سراغ کسانی رفته که خود را «میراثدار شهید رئیسی» میدانند و با همین عنوان مشغول دوقطبیسازی هستند: «این وضعیت تا جایی پیش رفته که برخی با ایجاد دوقطبی «دولت شهید رئیسی» و سایرین، میکوشند با تکیه روی اصل هواداری متعصبانه، رقبای سیاسی خود را از میدان بیرون کنند. این رفتار خطرناک و پرتکرار تاریخی عاقبتی جز خدشه واردکردن به اصل وحدت از یک سو و ایستادن در برابر «ولایت فقیه» در سوی دیگر ندارد». در نهایت هم هشدار میدهد: «در این بازی آنچه قربانی خواهد شد میراث دولت شهید رئیسی است که هزینه این جاهطلبی شده است!». در نهایت اینکه حمله به پناهیان و قالیباف ربطی به حرفهای دیروز و امروز آنها ندارد؛ اختلاف از جایی آغاز شد که در انتخابات، پناهیان از قالیباف حمایت کرد و جریان حامی جلیلی خود را بعد از دولت ابراهیم رئیسی در شکست کامل دید. اگر تا دیروز این جریان فکر میکرد میتواند با اتکا بر برخی مراکز قدرت در سیاست دست به هر اقدامی بزند و دیگران را حذف کند، حالا با وضعیتی بغرنج روبهرو شده است. آنها حالا نه اکثریت مردم را دارند و نه حمایتهای قبلی را احساس میکنند. در عوض، تنها به رأیی که توانستند از اقلیتی از مردم دریافت کنند فکر میکنند.