|

آیا ایرانی‌ها خشن‌تر شده‌اند؟

خشونت ما را رها نمی‌کند

مدتی است که به دیدن تصاویری که قبلا با ترفندهای تلویزیونی سانسور می‌شدند، عادت کرده‌ایم. تصاویر قمه‌کشی در خیابان‌ها و بریدن سر و گرداندنش در شهر. تا پدر و مادری که با خونسردی جنازه کاردآجین فرزندشان را به آسانسور منتقل می‌کنند تا سر به نیستش کنند.

خشونت ما را رها نمی‌کند

شرق:‌ مدتی است که به دیدن تصاویری که قبلا با ترفندهای تلویزیونی سانسور می‌شدند، عادت کرده‌ایم. تصاویر قمه‌کشی در خیابان‌ها و بریدن سر و گرداندنش در شهر. تا پدر و مادری که با خونسردی جنازه کاردآجین فرزندشان را به آسانسور منتقل می‌کنند تا سر به نیستش کنند. حالا دیگر عادت کرده‌ایم که با میلی سیری‌ناپذیر هشتگ‌هایی را دنبال کنیم که خشونت عریان را نمایش می‌دهند. حالا این خشونت می‌تواند توسط داعش و در بیابان‌های عراق باشد، یا در خیابانی در تهران که پایتخت است و مردمش سعی کرده‌اند زندگی در قرن جدید را به‌صورت متمدنانه دنبال کنند. ما عادت کرده‌ایم به دیدن فیلم‌هایی که زجر‌کش‌کردن زنان را نمایش می‌دهند، عادت کرده‌ایم به خواندن خبر سوزاندن تن زنی در دعوای زن و شوهری. زمانی صفحات حوادث خواندنی‌ترین و پرطرفدارترین صفحات روزنامه‌ها بود و حالا خواندن خبرهای قتل و جنایت و کشتار در فضای مجازی و به‌صورت مستند، طرفداران خودش را دارد. اما سؤالی که تمامی این تصاویر و آمارهای در دسترس به ذهن متبادر می‌کند، این است که آیا خشونت در ایران رو به افزایش است؟‌ آیا شکل خشونت و آمار آن در کشور ما تغییر کرده؟ ‌این سؤالاتی است که گزارش پیش‌روی شما در تلاش است به آن پاسخ دهد.

سعید مدنی، جامعه‌شناس شهری، در گفت‌وگو با «شرق» به تحلیل شرایط ایران و میزان خشونت در این کشور می‌پردازد، او در در ابتدا با اشاره به تعریف خشونت تصریح کرد: «خشونت عبارت است از تحمیل اراده خویش بر دیگری از طریق فشار و آسیب جسمانی یا روانی. عنصر اصلی چنین تحمیلی، اعمال زور است علیه دیگری. خشونت ممکن است از سوی فرد یا افراد نسبت به خود، دیگری یا دیگران و خشونت ساختارها نسبت به جامعه اعمال شود. برای مثال خشونت از سوی پدر به فرزند یا از سوی یک گروه به فرد. از مصادیق انواع خشونت شدید اجتماعی می‌توان به مواردی از جمله قتل، ضرب‌و‌جرح، خشونت باندهای شرور در اخاذی از یک فرد، یا از سوی یک گروه در برابر گروه دیگر در منازعات گروهی و امثال آن اشاره کرد. متأسفانه امروزه خشونت اجتماعی، در طیف وسیعی از جامعه‌ شایع است و این برای جامعه در حال گذار ایران که نیازمند نیروی جوان سالم است، نگران‌کننده است. ایران ساختار سنی جوانی دارد و یکی از مهم‌ترین مسائل آن در تمام سطوح جامعه (دولت، آموزش‌و‌پرورش، خانواده و...) سلامت جسمی، روانی و اجتماعی است». مدنی گفت: «خشونت یکی از مهم‌ترین تهدیدکننده‌های سلامت محسوب می‌شود. این مشکل با درنظرگرفتن ساختار سنی جوان کشور اهمیتی دوچندان دارد. گزارش‌های متعدد در نشریات و پژوهش‌های انجام‌شده، دلالت بر فراوانی پرخاشگری با ابعاد و گستردگی قابل‌توجه در بین جوانان و روند فزاینده آن دارد».

این پژوهشگر در ادامه با بیان اینکه، در نظرسنجی‌ها افراد با تحصیلات و درآمد بالاتر و تهرانی‌ها بیش از سایر نقاط کشور وجود نزاع را تأیید کرده‌اند، گفت: «اغلب پاسخ‌گویان وجود نزاع در جامعه را در حد زیاد و بسیار زیاد ارزیابی کرده‌اند. آمار پزشکی قانونی نشان می‌دهد که نسبت نزاع به جمعیت در تهران بیشتر از سایر نقاط کشور است؛ این مسئله نیز حساسیت بیشتر این گونه جوامع و مردم را نسبت به این پدیده نشان می‌دهد. همچنین، رابطه متغیر تحصیلات و درآمد با ارزیابی پاسخ‌گو از وجود نزاع نشان می‌دهد افراد با تحصیلات و درآمد بالاتر ارزیابی‌شان از وجود نزاع در جامعه بیشتر از دیگر گروه‌ها بوده است. متأسفانه اطلاعات به‌روز، جامع و دقیقی درباره وقوع انواع خشونت در ایران در دسترس نیست. به‌این‌ترتیب محققان ناچارند از میان مجموعه‌ای از مطالعات میدانی با جامعه آماری محدود و گاه آمارهایی که با تأخیر چندساله منتشر می‌شوند، تصویری از وضعیت خشونت در ایران ارائه دهند. با این وجود شواهد نشان می‌دهد روند خشونت در ایران رو به افزایش است. شواهد در گذشته نشان می‌داد کودکان، زنان و افراد با ناتوانی جسمی در ردیف اولین قربانیان خشونت هستند. امروزه سالمندان را نیز باید به این فهرست افزود. بر اساس گزارش‌های موجود خشونت علیه سالمندان در ایران امروز نزدیک به میانگین جهانی است. اما همه این اشکال خشونت بازتاب خشونت جاری در روابط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی یعنی خشونت ساختاری است».

مدنی در بخش دیگری از سخنان خود خاطرنشان کرد: «خشونت ساختاری مهم‌ترین و اثرگذارترین نوع خشونت اجتماعی است که سازمان‌یافته است. «خشونت ساختاری» به ماهیت نظام‌مند ساختارهای نابرابر و خشونت پیچیده در لابه‌لای سیاست‌ها و برنامه‌های اقتصادی -اجتماعی اشاره دارد . بنابراین خشونت ساختاری به نقش دولت‌ها در اعمال خشونت علیه شهروندان اشاره دارد. بر این اساس عوامل و متغیرهای مؤثر بر بروز این گونه از خشونت، ساختاری‌ است و در یک نظام اجتماعی ساخته و پرداخته می‌شود. اگرچه حتی در خشونت ساختاری عاملیت فردی، مستقیم یا غیرمستقیم دخیل است اما آنچه به‌طور محسوس عمل می‌کند، منطق روشن و آشکاری است که در پس ماهیت نظام‌مند توزیع نابرابر فرصت قرار دارد؛ نابرابری‌هایی که بر حسب عدم دسترسی به فرصت‌های برابر در زندگی مستقیما سبب توزیع نابرابر منابع می‌شوند. از سوی دیگر خشونت‌های ساختاری اشکالی از خشونت‌ هستند که با روش‌های سامان‌مند تناظر دارند‌. در این نوع خشونت، ساختار اجتماعی یا نهادهای اجتماعی از طریق ممانعت از تأمین نیازهای اساسی‌ افراد، یا خشونت می‌ورزند یا افراد را وادار به اعمال خشونت می‌کنند. به‌این‌ترتیب، در خشونت ساختاری، نهادهای مستقر مسئول شیوع خشونت در جامعه هستند. گاه به خطا، خشونت مشروع معادل خشونت ساختاری قلمداد می‌شود. بیشتر شارحان خشونت به یک جنبه به‌‌شدت محدود از خشونت که خشونت مستقیم و فردی است، اشاره می‌کنند؛ در‌حالی‌که ابعاد اثرگذار خشونت بی‌نام‌و‌نشان یا خشونت ساختاری بسیار اهمیت دارد. در این معنا، خشونت معادل بی‌عدالتی است. بر این اساس، میزان شکاف بین «آنچه هست» و «آنچه باید باشد»، میزان خشونت را تعیین می‌کند».

او در پایان خاطرنشان کرد: «تعداد قربانیان خشونت ساختاری بسیار بیشتر از قربانیان خشونت مستقیم و فردی است. در این معنا، خشونت معادل «ناکارآمدی» یا «بی‌لیاقتی» است. از این منظر خشونت در سازوکار واقعی همه نظام‌های اجتماعی وجود دارد،‌ زیرا ‌هیچ توزیع عادلانه‌ای از منابع وجود ندارد؛ بنابراین هر‌کجا بیماری قابل پیشگیری وجود دارد که موجب مرگ می‌شود (مثل وقوع شدید مرگ‌و‌میر به دلیل شیوع کرونا یا هر ویروس دیگر، امید به زندگی پایین)، هر‌کجا ﺣﺎﺷﻴﻪ‌ﻧﺸﻴﻨﺎن ناچارند با مشکلات متعدد اﻗﺘﺼـﺎدی و اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ به زندگی دشوار و سراسر رنج ادامه دهند، هر‌کجا تورم افسار‌گسیخته قدرت خرید مردم با دستمزد ثابت را روزانه کاهش می‌دهد و سفره غذایی آنان را کوچک‌تر و کوچک‌تر می‌کند، هر کجا دسترسی خانوارها به بهداشت، مسکن و آموزش حداقلی کمتر و کمتر می‌شود، آنجا خشونت را باید در لابه‌لای روابط و سیاست‌های پیچیده اقتصادی و اجتماعی جست‌وجو کرد. در چنین بستر اجتماعی‌ای، خشونت عریان در زندگی روزمره بازتاب خشونت ساختاری تنیده‌شده در روابط اجتماعی است. در سال جاری باید نگران گسترده‌تر‌شدن چنین خشونت ساختاری‌ای در سیاست‌ها و برنامه‌های نظام حکمرانی بود».

لمپن‌ها و خشونت

زندگی در میان اخبار بد، مشکلات فزاینده اقتصادی، تحریم و فشارهای اجتماعی از یک‌سو و پاندمی کرونا از سوی دیگر، شکل دیگری از خشونت را در کشور به نمایش گذاشت. آمارها می‌گوید خشونت خانگی در دو سال گذشته به دلیل همنشینی بیشتر خانواده‌ها افزایش پیدا کرد. از طرف دیگر، مراجعات به روانپزشک و مشاوران نیز در سال‌های گذشته نشان داد مردم ایران از نظر روحی در فشار قرار دارند. در آذر سال 1400 اعلام شد در دوران شیوع و قرنطینه کرونا، بیش از ۷۷ درصد زنان ایرانی «حداقل یکی از انواع خشونت را در دوران قرنطینه تجربه کرده بودند». تهمینه شاوردی، عضو هیئت‌مدیره انجمن ایرانی مطالعات زنان در این تاریخ به ایسنا گفته بود در میان این ۷۷.۲ درصد زنانی که قربانی خشونت بوده‌‌اند، «۹۱.۲ درصد خشونت روانی، ۶۵.۸ درصد خشونت جسمی، ۴۲.۶ درصد خشونت جنسی و ۳۸.۲ درصد خشونت منجر به صدمه را تجربه کرده‌اند». بر اساس این تحقیق می‌توان نتیجه‌گیری کرد که در دوران همه‌گیری ویروس کرونا، «مشکلات در خانواده‌ها افزایش یافته است». به گفته شاوردی «در خانواده‌هایی که از نظر وضعیت اقتصادی و اجتماعی در سطح پایین هستند، زنان و دختران بیشتر قربانی خشونت خانگی می‌شوند و چنین عاملی می‌تواند خشونت علیه زنان در این خانواده‌ها را چهار‌برابر افزایش دهد».

علی نیکجو، روانپزشک، روان‌درمانگر و فعال سیاسی، در گفت‌وگویی با «شرق» به بررسی وضعیت خشونت در ایران می‌پردازد. او در ابتدا به‌عنوان مقدمه سخنانش به خبرنگار ما گفت: «‌قبل از اینکه مستقیم وارد بحث شوم، این را بگویم که اعتقاد من این است که نسل ما یعنی متولدان دهه‌های 50 و 60، امکان تأثیر و حضور در شکل حمکرانی کشور را نداشتند‌ اما ما یک کار مهم دیگری کردیم؛ ما به‌صورت بی‌واسطه یا با‌واسطه، حضوری شبیه به پدر و مادر عینی یا مستقیم یا پدر و مادری ضمنی به شکل غیرمستقیم و سمبلیک داشتیم. ما فرزندانی را پرورش دادیم که تفاوت‌های ماهوی مهمی با نسل ما و به‌ویژه نسل پیش از ما دارند. اینها تحت تأثیر ایدئولوژی نیستند و شاخص‌های انسانی در آنها قوام و توسعه بیشتری پیدا کرده است». وی در ادامه تصریح کرد: «اما آنچه من گفتم، نگاه خوشبینانه هم نیست‌ بلکه برداشتی واقع‌گرایانه متعلق به نسل‌های آتی است. در‌حال‌حاضر هنوز جامعه ما جامعه‌ای خشن است و فقدان امید به آینده در فضای سیاسی ناشی از اتفاقات سال‌های اخیر، به بن‌بستی در فضای ذهنی و جهان روان‌شناختانه انسان‌ها در کشور ما منجر شد. این رفتار را شما می‌توانید در فضای مجازی به‌خوبی ببینید. اما دولت نتوانست هم‌پای جامعه ظرفیت‌سازی لازم را برای مهار خشونت انجام دهد و در مقابل به لمپنیسم فضا داد تا روشنفکران و فرهیختگان به حاشیه رانده شوند. شما این وضعیت را در سطح خرد و کلان هم می‌بینید. همان‌طور‌که زورگیری‌ با چاقو و قمه افزایش یافته است، خشونت در خانواده‌ها نیز رو به افزایش است. بعد هم که نیروی قهریه می‌خواهد این طیف را مهار کند، آفتابه به گردن آنها می‌اندازد و در شهر می‌گرداند که خودش منجر به بازتولید خشونت از‌هم‌گسیخته می‌شود». نیکجو با بیان اینکه در چند سطح قابل بررسی است، گفت: «خشونت موجود در برخی اقوام، فرهنگ‌ها و خرده ‌فرهنگ‌ها بخشی از خشونتی است که تجربه می‌کنیم. بخش دیگر خشونت‌هایی است که به شکل ذهنی روی افراد تأثیر می‌گذارد. از‌جمله این خشونت‌ها می‌توانیم به اتفاقاتی اشاره کنیم که در بازی ایران و لبنان در مشهد اتفاق افتاد و به صورت زنانی که درخواست حضور در استادیوم را داشتند، اسپری فلفل پاشیدند. همچنین سطح دیگری از خشونت هم به زیرساخت‌هایی باز‌می‌گردد که به‌واسطه خود جامعه مدنی انجام می‌شود و در ارتباط با کودکان، دنیا از زوایای دیگر و با چالش کمتر و انعطاف بیشتر است. نوع رفتار معلم‌ها و والدین با کودکان همه متفاوت شده است. کاهش تعداد فرزندان و وقت بیشتری که آنها می‌توانند برای سایرین بگذارند، شرایط را کیفی‌تر کرده است. پس صحبت درباره افزایش یا کاهش خشونت به وضعیت اقتصادی، سیاسی، محدودیت‌های فرهنگی، خرده‌فرهنگ‌ها و... تأثیرات مختلفی بر آمار خواهد داشت». نیکجو تصریح کرد: «البته در‌این‌میان اتفاقاتی هم افتاده که برای ما مثبت تلقی می‌شوند، این اتفاق همان انگ‌زدایی نسبی است؛ انگ‌زدایی که نسبت به موضوعات روان‌شناسی در کشور ایجاد شده و کلیشه‌هایی که می‌گفت دیوانه به روان‌شناس رجوع می‌کند کمتر شده است، حالا دیگر دسترسی به روان‌پزشک و روان‌شناس در کشور افزایش یافته است. حتی در مناطق کم‌برخوردارتر هم این موضوع دیده می‌شود. اگر روزی دولت هم به این نکته برسد که شرایط بیمه‌ای بهتری برای مردم تأمین کند، خیلی در مدیریت خشم در جامعه مؤثر خواهد بود». نیکجو در پاسخ به این سؤال که آیا دسترسی به رسانه، در تولید خشونت مؤثر است، گفت: «درباره دسترسی به رسانه معتقدم که رسانه در زمینه آگاهی‌بخشی نقش داشته است و همچنین این فرصت را فراهم کرده تا این خشونت‌ها را بیشتر ببینیم. خشونتی که در زیرزمین‌ها رخ می‌داد، حالا امکان اشتراک‌گذاری در سطح میلیونی جامعه را دارد. شاید این دیده‌شدن باعث شود تفکری ایجاد شود که اوضاع وخیم‌تر شده است؛ اما من شخصا ضمن اینکه معتقدم بی‌آیندگی و فشارهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی در برخی برهه‌ها تشدید هم می‌شود، می‌‌تواند جامعه را خشن‌تر کند؛ اما به کل این اعتقاد را ندارم که ما الان با یک جامعه با خشونت بیشتر مواجه هستیم». به نظر می‌رسد حالا خشونت به شکل عریان‌تری به نمایش گذاشته می‌شود. مرور تصاویر سال گذشته گویای این اتفاق است. از قمه‌کشی دختران نوجوان که در فضای مجازی دست‌به‌دست شد، تیراندازی با تفنگ ساچمه‌ای به دختران در اصفهان، قتل بابک خرمدین، کارگردان ایرانی به دست پدر و مادرش و تکه‌تکه‌کردن او، زن‌کشی‌های متعدد و بریدن سر مونا حیدری در اهواز و گرداندن سر بریده او در شهر. خشونت حالا دیگر به‌صورت آشکاری در رسانه دست‌به‌دست می‌شود و به نظر می‌رسد رهایی از آن امکان‌پذیر نیست... .