|

درس‌هایی که باید از سقوط اسد گرفت

فروپاشی غیرمنتظره رژیم اسد در سوریه نشان داد که وقتی ناکارآمدی حتی در نظام‌های سیاسی توتالیتر نیز از حد مشخصی عبور ‌کند و دستگاه قدرت چشم بر نارضایتی‌های مردمی و سلایق طیف‌های مختلف سیاسی ببندد و گمان کند که با زور می‌تواند قدرت خویش را حفظ کند، چنان پایه‌های قدرت سیاسی و اجتماعی‌اش سست می‌شود که ناگهان دچار ورشکستگی حکمرانی می‌شود و حتی نیروهای مسلح ملی که روزگاری اهرم فشار او در دستگاه سرکوب بودند نیز عملا به رئیس کشور رأی عدم اعتماد می‌دهند تا دولت یک‌باره فرو ریزد.

احمد وخشیته-استاد دانشگاه دوستی ملل روسیه: فروپاشی غیرمنتظره رژیم اسد در سوریه نشان داد که وقتی ناکارآمدی حتی در نظام‌های سیاسی توتالیتر نیز از حد مشخصی عبور ‌کند و دستگاه قدرت چشم بر نارضایتی‌های مردمی و سلایق طیف‌های مختلف سیاسی ببندد و گمان کند که با زور می‌تواند قدرت خویش را حفظ کند، چنان پایه‌های قدرت سیاسی و اجتماعی‌اش سست می‌شود که ناگهان دچار ورشکستگی حکمرانی می‌شود و حتی نیروهای مسلح ملی که روزگاری اهرم فشار او در دستگاه سرکوب بودند نیز عملا به رئیس کشور رأی عدم اعتماد می‌دهند تا دولت یک‌باره فرو ریزد.

 

اجازه بدهید از زاویه‌ای دیگر به این ماجرا نگاه کنیم. رژیم بشار اسد در آخرین لحظات در پاییز ۲۰۱۵ با کمک ایران و روسیه نجات یافت. ۹ سال گذشت و او فرصت داشت که آشتی ملی را نه در شعار در قالب نشست، همایش و حرف، بلکه با رویکردی عمل‌گرایانه اجرا کند، اما هرگز سوری‌ها را متحد نکرد. درس مهم‌تری که باید گرفت‌ این است که وقتی حاکمی از مردم کشورش فاصله می‌گیرد،‌ همیشه این شانس را ندارد که با حمایت کشورهای دوست، قدرتش تضمین شود و هنگامی که بحران مقبولیت او منجر به بحران مشروعیت شود و در بزنگاه فروپاشی سیاسی قرار بگیرد، حتی تحلیلگران در کشورهای دوست نیز شروع به انتقاد از سیستم حکمرانی او می‌کنند که سلایق مختلف مردم را نادیده می‌گرفت و در عمل در جست‌وجوی گفت‌وگو برای آشتی ملی نبود (مصداق آشکار این رویکرد را طی هفته گذشته از سوی کارشناسان ایران و روس ملاحظه کردیم).

 

بیایید مشخصا از زاویه مسکو به این ماجرا نگاه کنیم. مجموع سرمایه‌گذاری‌های روسیه در سوریه ۲۰ میلیارد دلار است و اگرچه تعداد مهاجران سوری در روسیه بسیار زیاد نیست، اما از جنبه اقتصادی بسیار موفق و از نظر اجتماعی بسیار فعال هستند. روسیه علی‌رغم حمایت از رژیم اسد به دلیل مبارزه با تروریسم در سوریه و همین‌طور کمک‌های بشردوستانه فعال برای همدردی با مردم این کشور همچنان پایگاه اجتماعی خوبی در میان بخش قابل ملاحظه‌ای از مردم سوریه دارد و طبیعتا علاقه‌مند به حفظ پایگاه‌های نظامی خود در طرطوس و حمیمیم است. بنابراین تلاش دارد به‌جای اینکه تماشاگر باشد، نقش خود را به عنوان یک بازیگر فعال حفظ کند و تغییر رهبری سیاسی در سوریه را با دقت دنبال می‌کند.

 

در‌واقع ما از شروع یک بازی سیاسی جدید در سوریه صحبت می‌کنیم که کرملین دیگر برگ برنده اصلی بازی (یعنی رهبری سوریه) را در دست ندارد اما تلاش دارد چند کارت قابل توجه و تأثیرگذار را حفظ کند.

 

با وجود این، ما از شرایطی در سوریه صحبت می‌کنیم که اختلافات بسیاری میان کسانی که ادعای مشارکت در تقسیم میراث باقی‌مانده از اسد دارند، وجود دارد. بسیار خوش‌بینانه است که تصور کنیم سنی‌ها، شیعیان، علوی‌ها، دروزی‌ها، کردها، سکولارها و بنیادگرایان اسلامی تحریرالشام به این میزان از تساهل و تسامح رسیده باشند که مبتنی‌بر بلوغ سیاسی در میان‌مدت بر حفظ ائتلاف تأکید داشته باشند. در این بین همسایگان سوریه نیز به‌سختی می‌توانند ضامن صلح و امنیت در این کشور باشند.

 

اسرائیل که آن‌قدر در غزه و لبنان مشغول است که فقط تلاش دارد بلندی‌های جولان را به عنوان منطقه حائل تصرف کند. ترکیه علی‌رغم تلاش‌هایش در حمایت تحریرالشام و سقوط اسد، نفوذ مطلقی بر این گروه‌های افراطی ندارد و احتمالا اردوغان اکنون نگران شدت‌گرفتن بنیادگرایی دینی در جنوب ترکیه است. ایران و عراق نیز که به دلیل حمایت مطلق از اسد و نادیده‌گرفتن مخالفان،‌ شانسی برای بازیگری بی‌طرف در سپهر سیاسی سوریه ندارند. بنابراین یک امکان می‌تواند تبدیل‌شدن سوریه به سومالی دوم باشد و شاهد درگیری‌های داخلی و شورش‌های مسلحانه علیه دولت مرکزی باشیم. در سوی دیگر اما، باید دید که با تغییر در رهبری ایالات متحده، واشنگتن چه انگیزه و درکی برای این شرایط دارد و آیا ممکن است شرایط را طوری رقم بزند که بار دیگر روسیه به عنوان بازیگر فرامنطقه‌ای درگیر حضور در این منطقه شود؟

 

در این میان احتمالا روسیه یک درس بزرگ از سوریه گرفته باشد: حتی قدرت‌های بزرگ نیز با محدودیت‌هایی در سیاست‌های مداخله‌جویانه در خارج از کشور روبه‌رو هستند و کشیده‌شدن دوباره پای روسیه به سوریه در شرایطی که یک دولت مرکزی شکننده‌تری از گذشته وجود دارد، شاید شانس حضور روسیه در سوریه را پررنگ می‌کند، اما می‌تواند هزینه‌های هنگفت نظامی را پیش‌روی روسیه قرار دهد؛ آن هم در شرایط پیچیده‌ای که پیش‌روی سوریه قرار دارد. در‌واقع می‌توانیم از شطرنج جدید آمریکا برای روسیه صحبت کنیم: افغانستان در جنوب شرقی خارج نزدیک روسیه، سوریه در جنوب غربی خارج نزدیک روسیه و اوکراین در غرب این کشور؛ موازنه تهدید جدیدی که برای درگیرشدن مسکو در بحران‌های منطقه‌ای در خارج نزدیک خود کافی است و فرصت سیاست‌های توسعه‌طلبانه در دیگر مناطق را سلب می‌کند.