علی اعطا در گفتوگو با «شرق» به بررسی چالشهای انتقال پایتخت پرداخت
رمزگشایی از انتقال پایتخت
موضوع انتقال پایتخت در دولت جدید به نظر جدیتر از دولتهای گذشته میآید. رئیس دولت چهاردهم معتقد است مشکلات تهران حلنشدنی است و تأکید کرده: «تهران به عنوان پایتخت کشور با مشکلاتی دست به گریبان است که هیچ راهحلی جز انتقال مرکزیت نداریم؛ کمبود آب، نشست زمین، آلودگی هوا و امثال آن با تداوم سیاستها و اقداماتی که تابهحال اتخاذ و اجرا شدهاند، فقط تشدید شده و راهحل اساسی جابهجایی مرکزیت سیاسی و اقتصادی کشور است».
نورا حسینی: موضوع انتقال پایتخت در دولت جدید به نظر جدیتر از دولتهای گذشته میآید. رئیس دولت چهاردهم معتقد است مشکلات تهران حلنشدنی است و تأکید کرده: «تهران به عنوان پایتخت کشور با مشکلاتی دست به گریبان است که هیچ راهحلی جز انتقال مرکزیت نداریم؛ کمبود آب، نشست زمین، آلودگی هوا و امثال آن با تداوم سیاستها و اقداماتی که تابهحال اتخاذ و اجرا شدهاند، فقط تشدید شده و راهحل اساسی جابهجایی مرکزیت سیاسی و اقتصادی کشور است».
با وجود مخالفت برخی کارشناسان و مسئولان قدیمی شهری و دولتی و تأکید بر نشدنیبودن این انتقال، دولت همچنان جلسات خود را با موضوع انتقال پایتخت برگزار میکند. گزینهای که تاکنون از آن به عنوان رقیب تهران رونمایی شده، منطقه مکران است. این درحالی است که این محدوده نسبت به تغییر اقلیم حساس است و برخی مطالعات هم نشان میدهد احتمال زیر آبرفتن پایتخت جدید کشور وجود دارد. با علی اعطا، سخنگوی شورای پنجم شهر تهران و پژوهشگر مطالعات تطبیقی توسعه شهری دانشگاه استراسبورگ، درباره تاریخچه انتقال پایتخت و گزینه رقیب تهران گفتوگو کردهایم که میخوانید.
از زمانی که آقای پزشکیان مسئولیت ریاست دولت را به عهده گرفت، انتقال پایتخت را به عنوان یکی از اولویتهای دولتشان مطرح کرد. خاطرم هست یکی از اولین واکنشهای تند به این موضوع از سوی شما مطرح شد و برخلاف بسیاری از کسانی که معمولا چنین حرفهایی را جدی نمیگیرند، گفتید که این موضوع احتمالا به طور جدی دنبال خواهد شد.
همچنین عبارتی جالب به کار بردید و نوشتید: «باید خوشبین بود و امیدوار که کسانی -خامدستانه یا منفعتطلبانه- پوست خربزه انتقال پایتخت را زیر پای دولت چهاردهم نیندازند». در ابتدا توضیح دهید که پیشینه انتقال پایتخت در دولتهای گذشته چگونه بوده و چرا در دورههای مختلف، مخالفتهایی با آن شده است. چه پژوهشها و طرحهایی مطرح شده و چرا در نهایت به این نتیجه رسیدند که پایتخت نباید منتقل شود و ساماندهی باید در اولویت قرار بگیرد. همچنین از دیدگاه شما، چرا این دولت دوباره همان مسیر را دنبال میکند.
آقای پزشکیان در مردادماه شروع به کار کرد و اولین بار هم در شهریورماه در نشست مشترکی که با قرارگاه خاتم داشت، موضوع انتقال پایتخت را مطرح کرد. به طور طبیعی، رؤسای جمهور بهویژه در ماههای اول مدیریت خود، معمولا با احتیاط نسبت به موضوعاتی که محل تردید است، صحبت میکنند. بهویژه چنین موضوعی که همیشه مطرح بوده و در سالهای مختلف مورد بحث قرار گرفته است.
تقریبا میتوان گفت تمامی مطالعاتی که بعد از انقلاب انجام شده، از جمله هفت مطالعه مشخص، هیچکدام توصیه به انتقال پایتخت نکرده است. بعد از آن تاریخ، یعنی شهریورماه که دکتر پزشکیان این موضوع را مطرح کرد، در طول پنج شش ماه اخیر، این بحث به طور پیوسته مطرح شده است. من شاید اولین کسی بودم که نسبت به این موضوع واکنش نشان دادم.
در آن مقطع، خیلی از دوستان میگفتند این بحث جدی نیست، ولی من به نظرم میرسید که نشانههایی وجود دارد که این موضوع نمیتواند صرفا به عنوان یک اظهارنظر ساده باشد که در جلسهای مطرح شده و انعکاسی پیدا کرده است. بهنظرم میآمد که مباحث جدیتری در جریان بوده که منجر به طرح این موضوع توسط آقای پزشکیان شده است.
وقتی دولت از انتقال پایتخت صحبت میکند، منظور از انتقال پایتخت فقط انتقال پایتخت سیاسی-اقتصادی است؟
ما این موضوع را باید در چند محور مورد بحث قرار دهیم. اولین نکتهای که باید اشاره کنم، این است که وقتی مجموعه اظهارنظرهایی را که توسط مدیران ارشد دولتی یا به هر حال کسانی که مسئولیتهای دولتی دارند، دنبال میکنیم، گاهی به نظر میرسد که اساسا تعریف مشخص و روشنی از مفهوم پایتخت ندارند. یعنی وقتی از انتقال پایتخت صحبت میشود، دقیقا منظور چیست؟
پایتخت در ادبیات جهانی همیشه به عنوان مرکز سیاسی و اداری شناخته میشود؛ یعنی مقر اصلی حکومت و قدرت. حالا ممکن است در مواردی در مورد قطب اقتصادی یا مرکز فرهنگی یک کشور صحبت شود که گاهی اوقات از واژه «پایتخت فرهنگی» نیز استفاده میشود، ولی پایتخت به معنای رایج آن به طور خاص به مرکز سیاسی و اداری اشاره دارد. در اظهارنظرها شاهد این نوسان هستیم که گاهی از انتقال مرکز سیاسی و اداری صحبت میشود و گاهی نیز گفته میشود که انتقال پایتخت به معنای انتقال مرکز اقتصادی به نقطهای دیگر است. این ابهام باعث ایجاد اغتشاش در مفهوم و مقصود میشود.
ریشه تاریخی انتقال پایتخت به کجا میرسد؟
ما در ایران تا پیش از دوره معاصر، تجربه ۳۱ پایتخت مختلف را داشتهایم. یعنی از دوران مادها تابهامروز، ۳۱ شهر به عنوان پایتخت انتخاب شدهاند. بعضی از این شهرها حتی بیش از یک بار پایتخت شدهاند. تهران هم حدود ۲۴۰ سال است که پایتخت ایران بوده و این مسئله نشاندهنده جایگاه ویژه تهران است. در ایران، به طور سنتی، با تغییر هر سلسله حکومتی، پایتخت تغییر میکرده است.
یعنی هر حکومت جدیدی که میآمد، پایتخت جدیدی را انتخاب میکرد. از این منظر، تهران به دلیل اینکه طی سه حکومت تغییر نکرده و همچنان پایتخت باقی مانده، جایگاه ویژهای دارد. حتی در کتابی که مرحوم آقای دکتر شهریار عدل و آقای دکتر برنارد اورکاد، ایرانشناس فرانسوی، تحت عنوان «تهران، پایتخت ۲۰۰ساله» در دهه ۶۰ منتشر کردند، اشاره شده که در دوران پهلوی، به عنوان یک مرکز جدید به شمیران میروند که شاید این هم تهماندهای از آن سنت قدیمی در واقع تغییر محل حکومت بوده باشد.
با این وصف، شهر تهران طی سه دوره حکومتی جایگاه خود را حفظ کرده و از این منظر، جایگاه متفاوتی دارد. از مقطعی که تهران به عنوان پایتخت انتخاب میشود، در دوران آقامحمدخان، یعنی حدود ۱۹۰ سال پیش، اولین بار در دوره احمدشاه بحث انتقال پایتخت مطرح میشود؛ یعنی پیشنهادی در این زمینه مطرح میشود. در ۲۳ آبان ۱۲۹۴، در یک جلسه فوقالعاده و محرمانه در مجلس، احمدشاه پیام میدهد که انتقال موقتی پایتخت از تهران به اصفهان صورت گیرد.
علت این پیشنهاد، تهدیدات از سوی قوای روس بوده که بعدها مستوفیالممالک، صدراعظم احمدشاه، این پیشنهاد را به توصیه وزیر مختار آلمان مطرح میکند و سپس در مجلس مورد بحث قرار میگیرد که در نهایت این اتفاق رخ نمیدهد. اما در دوره پهلوی و در دهه ۴۰، بهتدریج موضوعی در رابطه با تهران مطرح میشود که به طور خاص به مسائل پایتخت اشاره دارد.
در این زمان، وقتی کمکم احساس میشود که مسائل مختلف در تهران درحال بروز است، برای اولین بار ادبیات تمرکززدایی در تهران مطرح میشود. بنابراین بحث تمرکززدایی از دهه ۴۰ در تهران مطرح بوده و پس از انقلاب اولین بار در سال ۶۴ این موضوع مجددا مطرح میشود. پس از جنگ، در سال ۶۸ و در مقاطع مختلف دیگر، همیشه یک حرکت آونگی بین انتقال پایتخت و تمرکززدایی از پایتخت وجود داشته است. افرادی در این زمینه صحبت میکردند و هر بار مطالعات مختلفی انجام میگرفت و در نهایت این جمعبندی به دست میآمد که راهحل مسائل موجود، نمیتواند انتقال پایتخت باشد و این کار به طور عملی شدنی نیست.
پس از انقلاب و بهویژه پس از انجام مطالعات مختلف، قانونی تحت عنوان «قانون امکانسنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور و ساماندهی و تمرکززدایی از تهران» تصویب شد. این قانون انتقال پایتخت را تنها در چارچوب امکانسنجی میبیند، اما درباره ساماندهی و تمرکززدایی از تهران مجددا تأکید و قانونی در اواخر اردیبهشتماه سال ۹۴ ابلاغ شده است.
دراینباره اگر بخواهیم بررسی کنیم که چرا همیشه بحث انتقال پایتخت مطرح بوده، میتوانیم دو دلیل عمده را شناسایی کنیم: اول، مخاطرات امنیتی در تهران است که این تهدیدات هم از سوی بحرانهای سیاسی و هم بحرانهای طبیعی احساس شده و به طور مداوم مطرح بوده است. دوم، مسائل و مشکلاتی است که شهر تهران دارد و این احساس وجود داشته که ممکن است با حضور سنگین مرکز اداری و سیاسی در تهران، این مسائل قابل حل نباشند.
یکی از دلایلی که برای طرح انتقال پایتخت مطرح میشود، کاهش مشکلات تهران است. اما ما در صحبتهای مطرحشده، هیچ راهکار مشخصی برای اینکه اگر تهران دیگر پایتخت نباشد، چه اتفاقی قرار است برای این شهر بیفتد، مشاهده نکردیم. آقای پزشکیان فقط گفته است تهران دیگر ظرفیت توسعه ندارد و مشکلاتی همچون چالش آب و آلودگی هوا دارد و هیچ چارهای هم برای حل این مشکلات نداریم. این باعث میشود که اینطور احساس شود که آقای پزشکیان میگوید چون این مشکلات راهحلی ندارد، بیاییم تهران را رها کنیم. آیا واقعا میشود تهران را به این سادگی با مشکلاتش رها کرد؟
وقتی بررسی میکنیم که در دورههای مختلف مبنای انتقال پایتخت چه بوده، باید بگوییم که در ایران، مانند دیگر کشورها، همیشه یک رویکرد سیاسی یا ژئوپلیتیکی مطرح بوده است. در ایران، به دلیل جغرافیای بسیار متنوع و وجود شکافهای قومی و فرهنگی، همیشه از یک رویکرد ژئوپلیتیک برای کنترل این مجموعه عوامل استفاده شده است. در کنار این موارد، عوامل دیگری نیز در دورههای مختلف وجود داشته است.
با توجه به مطالعات انجامشده، در یکی از پژوهشها که چند سال پیش انجام شد، برآوردی ارائه شد که نشان میداد اگر پایتخت منتقل شود، تنها حدود دو میلیون نفر از تهران (در یک بازه زمانی ۱۵ تا ۲۰ساله) مهاجرت میکنند. پس اینکه تصور کنیم با انتقال پایتخت، یک کاهش جمعیت جدی در تهران خواهیم داشت، اشتباه است و چنین اتفاقی نمیافتد. ضمن اینکه تهران به عنوان پایتخت، در طول تاریخ شکل گرفته و بسیاری از زیرساختها، مراکز اداری و پایتختی و... در آن به وجود آمده و با توسعهای که در این مدت پیدا کرده، بهسادگی قابل انتقال نیست.
علاوهبراین یک نکته مهم که معمولا در بحثهای مربوط به انتقال پایتخت نادیده گرفته میشود، اندازه دولت است. باید در نظر گرفت که اندازه دولت در کشورهای مختلف متفاوت است. ما یک دولت بزرگ داریم که شامل مجموعه بزرگی از پرسنل، وزارتخانهها و نهادهای مختلف است. تمرکز این نهادها در تهران به طور خاص وجود دارد و معمولا این جنبه از انتقال پایتخت بررسی نمیشود. این درحالی است که در کشورهایی که تجربه موفقی در انتقال پایتخت داشتهاند، باید این موضوع را مدنظر قرار داد که اندازه دولت آن کشورها چگونه است.
مکانهای مختلفی که برای انتقال پایتخت پیشنهاد شده، از پرند و پردیس به عنوان شهرهای جدید گرفته تا سمنان و بهتازگی کرمان، که آقای هاشمی مطرح کرده، یا حتی مکران که اکنون مطرح شده، سیاست مکانیابی برای پایتخت چه بوده و چه باید باشد؟
سیاست مکانیابی برای پایتخت، همیشه ژئوپلیتیکی بوده است. درواقع ساماندهی فضایی، برقراری ارتباط با دیگر پایتختها و کنترل فضای جغرافیایی، از مهمترین عوامل تأثیرگذار در این زمینه بوده است. علاوهبراین همواره این سؤال مطرح بوده که نسبت حکومت جدید با پایتخت حکومت پیشین چگونه است؛ زیرا در گذشته، هر حکومت جدیدی طبق سنتهای قدیمی، پایتخت جدیدی را برمیگزیند. این موضوع با توجه به شرایط ایران اهمیت پیدا میکند.
در سالهای اخیر، پیشنهادهای مختلفی برای انتقال پایتخت مطرح شده، اما به نظر من هیچکدام از این پیشنهادها قابلیت اجرائیشدن نداشته است؛ زیرا انتقال پایتخت از تهران، همیشه در همان ابتدا زیر سؤال رفته است. به عنوان مثال، در دوره احمدینژاد، تصمیماتی برای انتقال بخشی از سازمان میراث فرهنگی گرفته شد، اما اگر امروز از مدیران وقت این سازمان سؤال کنید، هنوز درگیر تبعات آن هستند.
در سال ۱۳۹۷، گزارشی از طرف مرکز پژوهشهای مجلس منتشر شد که در آن بررسی شده بود که آیا انتقال پایتخت امکانپذیر است یا نه. که نتیجه این بررسی هم منفی بود؛ زیرا برآوردهای دقیق نشان دادند که چنین انتقالی در کوتاهمدت ممکن نیست. بهتازگی آقای مهندس محسن هاشمی در یک مصاحبه اشاره کردند که اگر سیستم دولت الکترونیک توسعه پیدا کند، بار سنگین تمرکز دولت در تهران به طور چشمگیری میتواند کاهش یابد. این گزینه، کمهزینهتر از انتقال فیزیکی وزارتخانهها به مکانهای دیگر است، زیرا این مسئله شامل بسیاری از مسائل عملی و پیچیده است؛ از جمله مسکن پرسنل، جابهجایی خانوادهها و بسیاری از موارد دیگر. بنابراین قبل از اینکه به مکانهایی مانند سمنان، پرند و دیگر پیشنهادها فکر کنیم، به نظر من ماهیت موضوع انتقال پایتخت به طور کلی زیر سؤال است.
پس چرا اینقدر روی انتقال پایتخت تأکید میشود؟ البته به نظر میرسد در میان مسئولان دولتی هم اختلافنظرهایی وجود دارد. برخی از اعضای دولت بهشدت از انتقال پایتخت حمایت میکنند، درحالیکه دیگران تأکید دارند که این مسئله هنوز جدی نیست و هیچ تصمیمی در این زمینه گرفته نشده است.
همانطورکه در ابتدا گفتم، اولین بار در شهریورماه، آقای پزشکیان بحث انتقال پایتخت را مطرح و از جنوب کشور به عنوان مقصد احتمالی یاد کرد، ولی اشارهای به مکانهایی مانند مکران نکرد. بعدها این موضوع به طور دقیقتر مطرح شد، اما تأکید بر این بود که این کار نباید فوری انجام شود و باید به طور تدریجی اجرائی شود. آقای پزشکیان در یکی از مصاحبههای خود اشاره کرد که انتقال مرکزیت سیاسی و اقتصادی از تهران باید اینگونه باشد که ابتدا خودمان به آن مکان برویم و سپس مردم دنبالمان بیایند.
این نکته خلط مبحث میان انتقال پایتخت به عنوان مرکز سیاسی و اداری با این موضوع است که ما به توسعه اقتصادی نقطهای فکر کنیم. اصلا اینگونه نباید باشد که دولت برود در جایی مستقر شود تا مردم دنبالش بیایند. در سیاستهای کلی توسعه دریامحور که از سوی مقام معظم رهبری ابلاغ شده، هیچ اشارهای یا رد و اثری درباره انتقال مرکز سیاسی و اداری وجود ندارد و تمام این سیاستها مربوط به توسعه درونزا مبنیبر گردشگری، صیادی و تجارت و سرمایهگذاری و ظرفیتهای محیطزیستی است.
بحث بر سر انتقال پایتخت از تهران به مکانهای مختلف، بهویژه منطقه مکران، حاکی از چالشهای پیچیدهای است که هم از نظر اقتصادی و هم از منظر محیطی نیاز به بررسیهای دقیقتر دارد. حضور سنگین دولت در یک منطقه نهتنها مانع جذب سرمایهگذاری میشود، بلکه به توسعه اقتصادی آن منطقه نیز آسیب میزند. سرمایهگذار زمانی جذب میشود که شاهد توسعه اقتصادی و زیرساختهای مناسب باشد، نه وقتی که دولت در آن منطقه حضور سنگینی داشته باشد.
بنابراین حضور اینگونه دولت در چنین منطقهای حتی میتواند مانع از ورود بخش خصوصی و سرمایهگذاران به آن شود. سیاستهای کلی نظام در بخش توسعه دریامحور و توسعه پایدار، شامل مسائل محیطزیستی و گردشگری، به طور دقیق و بدون هیچگونه اشارهای به انتقال پایتخت، به توسعه درونزا تأکید دارد. درحالیکه برخی پیشنهادها درباره انتقال پایتخت به مکران مطرح شده، این طرحها براساس اصول توسعهای و سیاستهای جاری کشور، نمیتوانند توجیهپذیر باشند.
در اطلاعرسانی این موضوع ناهماهنگیهایی هم وجود دارد.
در پنج یا شش ماه گذشته، این بحث به طور مداوم و نوسانی مطرح شده است. از جمله در تاریخ ۱۷ شهریور، آقای پزشکیان به طور کلی از انتقال پایتخت به منطقه جنوب سخن گفت، سپس در ۲۶ شهریور این موضوع در سطحی گستردهتر مطرح شد. این بحث ادامه داشت تا زمانی که خانم مهاجرانی در یکی از مصاحبهها به مکران اشاره کرد، ولی چند روز بعد از آن اعلام کرد که این فقط یک ایده بوده و نه تصمیمی قطعی. مدتی بعد آقای عارف هم در این زمینه شاید کمی معتدلتر صحبت کرد اما به همین نقطه اشاره داشت. دو روز بعد دکتر قائمپناه، معاون رئیسجمهور، انتقال پایتخت به مکران را تنها در حد یک ایده مطرح میکرد و... .
بحث انتقال پایتخت به طور خاص به دلیل ابهامات در اطلاعرسانی و نوسانات مواضع مقامات، موجب بروز آشفتگیهای زیادی در بازار شده است. به طور مثال، پس از اینکه چنین پیشنهادی منتشر شد، براساس گزارشهایی که برخی از رسانهها منتشر کردند، قیمت زمینها در منطقه مکران به طور درخور توجهی افزایش پیدا کرد. این افزایش قیمتها به دلیل شایعات و گمانهزنیها درباره انتقال پایتخت بود که فضای بازار را ملتهب کرد و سرمایهگذاران را به تردید انداخت.
البته من درباره صحت این گزارشها اطلاعی ندارم، اما دور از انتظار هم نیست که چنین اتفاقی رخ دهد. این موضوعات نشاندهنده اهمیت مدیریت صحیح اطلاعرسانی و سیاستگذاریهای دقیق است. اگر دولت تصمیم به انتقال پایتخت بگیرد، باید از ابتدا تأمین مالی و منابع لازم برای ایجاد زیرساختهای کافی در این مناطق را در نظر بگیرد، بهویژه آنکه منطقه مکران با چالشهای زیادی از جمله منابع طبیعی، اراضی و زیرساختهای ضعیف مواجه است. در غیر این صورت چنین انتقالی به یک پروژه پرهزینه و غیرعملی تبدیل خواهد شد که در بلندمدت مشکلات بیشتری به بار خواهد آورد.
بخش عمدهای از زمینهای آن منطقه اراضی منابع طبیعی است. آیا شما میتوانید تصور کنید که دولت چنین پیشنهادی را مطرح کند که این نقطه را به عنوان پایتخت در نظر بگیرد اما ایدهای برای تأمین مالی چنین اقدامی نداشته باشد؟ چنین چیزی ممکن نیست. وقتی این خبر را شنیدم، اولین احتمالی که دادم این بود که ایده اصلی دولت برای تأمین هزینههای انتقال پایتخت، «تأمین مالی زمین پایه» است.
به این معنی که ما اراضی آنجا را زیر بارگذاری ببریم. البته من اطلاعات دقیقی از جزئیات تصمیمات شورا یا کمیتهای که مسئولیت این انتقال را برعهده گرفته ندارم، ولی به طور منطقی برای کسی که با این مسائل آشنا باشد، این یک سؤال است که آیا میتوان این طرح را بدون داشتن ایده مشخصی درباره نحوه تأمین هزینههای آن ارائه کرد؟ در تهران در موضوع اراضی عباسآباد، دوستان شهرساز ما اصطلاحی را به کار میبردند و میگفتند «گوشت لخم تهران». آنجا چنین حالتی دارد، اراضی بکر زیادی آنجا هست. بخش عمده اراضی، منابع طبیعی است. اگر ما فکر کنیم که دولت به چه ترتیبی به تأمین مالی این پروژه نگاه میکند، در نهایت به همین تأمین مالی زمینمحور خواهد رسید که نتیجهاش مولدسازی است.
در سال 98 وقتی پیشنهاد مولدسازی اراضی مازاد دولتی مطرح شد، به این معنا بود که دولت از طریق بارگذاری و توسعه آنها منابع مالی لازم را برای پروژهها و فعالیتهای خود فراهم کند. این روش در سال ۱۳۹۸ از سوی شورای سران سهقوه تصویب و البته از سال ۱۴۰۰ اجرائی شد. این فرایند بهویژه در شرایطی که دولت با کمبود منابع مالی یا کسری بودجه مواجه است، میتواند به عنوان یک راهحل موقت در نظر گرفته شود.
اما وقتی صحبت از منطقه مکران و سیاستهای کلی نظام برای توسعه دریامحور مطرح میشود، این مدل تأمین مالی زمینمحور بهوضوح با دیدگاهها و استراتژیهای کلان کشور مغایرت دارد. سیاستهای کلان، بهویژه آنچه درباره توسعه اقتصادی مبتنیبر دریا، گردشگری، بازرگانی، صیادی و اقتصاد درونزا و نیز سرمایهگذاری داخلی و خارجی مطرح شده، کاملا متفاوت از یک رویکرد تمرکزگرایانه و سنگین دولت در یک منطقه خاص است. سیاستهای دریامحور بر توسعه پایدار و استفاده بهینه از منابع محلی تأکید دارند، درحالیکه یک پیشنهاد برای انتقال پایتخت به مکران و استفاده از اراضی آن برای تأمین مالی، احتمالا به یک نوع توسعه غیرمنطقی و نامتوازن منتهی خواهد شد.
در این شرایط، اینکه دولت بخواهد به طور ناگهانی چنین ایدهای را مطرح کند و بدون تأمین مالی واضح و معین، این اراضی را مورد استفاده قرار دهد، به نظر میرسد نهتنها برای منطقه مکران، بلکه برای سیاست توسعه دریامحور و هم مناسب نباشد. این نگرانیها بهویژه از زمانی که صحبتهای مختلفی درباره منطقه مکران و پایتخت جدید مطرح شد، بیشتر شده است.
در مجموع، نگرانی درباره نحوه انتقال پایتخت و استفاده از منابع مالی زمینمحور و همچنین تأثیرات آن بر توسعه منطقهای، باعث میشود این پیشنهادها از ابتدا قابلبحث باشند، بدون آنکه تصور شود بدون تفکر عمیق و بررسی کارشناسی دقیق مطرح میشوند.
کارشناسان معتقدند منطقه اعلامشده از نظر امنیتی هم آسیبپذیر است...
نوار مکران در کشور ما، از شرق مجاور پاکستان و از جنوب دریای عمان است و در سمت غرب، مجاور تنگه هرمز است که معمولا در رابطه با این جغرافیا، تنشها و چالشهایی در حوزه امنیت وجود دارد. در بحث جزایر سهگانه ما، مدتی پیش دیدیم که در بیانیه مشترکی علیه تمامیت ارضی ایران، 27 کشور عضو اتحادیه اروپا به همراه شش کشور شورای همکاری خلیج فارس ایران را به «اشغال» جزایر سهگانه متهم کردند و خواستار پایاندادن به این وضعیت شدند. البته اتحادیه اروپا بعدها از موضع اشغال کوتاه آمد، ولی این تنشها همچنان وجود دارد. مسائل مربوط به تنگه هرمز، کشورهای غرب آن و صادرات نفت هم در جای خود مطرح است.
من نمیدانم که چه سیاستی میتواند پشت این طرح باشد که پایتخت کشور در چنین نقطهای قرار بگیرد. با معیارهای معمول و کلاسیک که در انتخاب محل پایتخت میشناسیم و در طول تاریخ هم وجود داشته، چنین گزینهای با معیارهای ژئوپلیتیکی سازگار نیست؛ یعنی این تصمیم با شرایط خاص آن منطقه هماهنگ نیست. حالا اگر بحث توسعه باشد، باید گفت که برای توسعه یک منطقه، برنامهریزی دقیقی نیاز است. مثلا در سواحل جنوب، ۳۱ شهر را به عنوان منطقه ساحلی میشناسیم که در پنج استان شامل سیستانوبلوچستان، هرمزگان، فارس، بوشهر و خوزستان قرار دارند و باید این مناطق به طور جدی توسعه پیدا کنند.
براساس برنامه جامع تحقق سیاستهای کلی توسعه دریامحور مصوب 1403، شهرستانهایی را منطقه ساحلی میدانیم که دارای خط ساحلی هممرز با دریا هستند، یا بیش از 50 درصد جمعیت آن در شعاع 60کیلومتری خط ساحلی قرار دارد یا بیش از 50 درصد مساحت آنها در شعاع 60کیلومتری از خط ساحلی باشد.
توسعه این نواحی میتواند به تأمین امنیت کمک کند. اگر دولت تمرکز خود را روی توسعه این مناطق بگذارد، میتواند به تقویت امنیت و ثبات در این مناطق کمک کند. اما تصمیم به انتقال پایتخت به این منطقه، حتی با هدف توسعه، در تضاد با معیارهای معمول در انتخاب پایتخت و همچنین سیاستهای اقتصادی دریامحور و توسعه دریامحور است. انتخاب مکانهای توسعه باید براساس معیارهای پایدار و منطبق با واقعیتهای ژئوپلیتیکی و امنیتی باشد. اگرچه توسعه در چنین مناطق میتواند باعث افزایش امنیت شود، اما سؤال این است که آیا این نوع انتقال پایتخت در شرایط کنونی برای ایران منطقی و مفید است یا خیر؟
کارشناسهای محیطزیستی هم به گزینه انتخابشده برای پایتختی انتقاد دارند. من اخیرا با یکی از استادان محیط زیست دانشگاه تهران صحبت میکردم. ایشان میگفت منطقه مکران خیلی حساس به تغییر اقلیم است و افزایش دما کانونهای ریزگرد درحال توسعه دارد. حتی یک مقاله هم خواندم که میگفت احتمال دارد تا ۱۰۰ سال دیگر، بخشی از این منطقه زیر آب برود. این مسائل، تهدیدهای زیادی را برای پایتخت احتمالی کشور ایجاد میکنند. این تصمیمها خیلی متفاوت است با دیدگاه کارشناسمحور آقای پزشکیان که حداقل در مناظرات مدعی آن شد.
مسائل محیط زیستی هم به صورت جدی مطرح است. در سیاستهای توسعه دریامحور، تأکید زیادی بر توجه به مسائل محیط زیستی وجود دارد که ساختوسازهای وسیع در این منطقه، با این امر سازگار نیست. مثلا برخی پروژههای ساختمانی در مناطقی مانند چابهار و در نزدیکی دریا تعریف شده که گودبرداریهای عمدهای دارند. میدانید که در برخی مناطق، به دلیل نزدیکی به آب، گودبرداری عمیق ممکن نیست؛ چون سریع به آب میرسید.
اما بخشهایی از سواحل جنوبی، به دلیل صخرهایبودن و داشتن ارتفاع بیشتر از سطح دریا، امکان گودبرداری وجود دارد. برخی پروژهها درحال تعریفشدن هستند که گودبرداریهای گستردهای را شامل میشوند. این موضوعات تبعات زیستمحیطی دارد. ما در تهران هم شاهد تأثیرات منفی مشابه بودهایم. مثلا ساختمانهای بلندمرتبه و ایجاد گودهای عمیق و زیرزمینهای چندطبقه، به قناتها و مسیر آنها آسیب وارد کردهاند و قطع مسیر قناتها بر آبهای زیرزمینی اثر میگذارد و این، یکی از دلایل فرونشست زمین است. اگر اقداماتی در سواحل جنوبی و نوار مکران انجام شود که نیازمند ساختوسازهای وسیع است، مشکلات محیطزیستی ایجاد خواهد کرد.
ساختوسازهای گستردهای که با پروژه انتقال پایتخت همراه هستند، شامل احداث زیرساختهای مختلف، از جمله ساختمانهای اداری، پارکینگها، فضاهای خدماتی و جادههاست. این نوع توسعه، بهوضوح با معیارهای محیطزیستی سازگار نیست و میتواند آسیبهای جدی به منطقه وارد کند. به نظر من، این مسئله باید توسط کارشناسان محیط زیست با دقت بیشتری بررسی شود.
با توجه به صحبتهایی که داشتید، به نظر میرسد هر گزینهای که برای انتقال پایتخت مطرح شود، تهدیداتی دارد. همین مشکلاتی که ما الان در تهران با آنها دستبهگریبان هستیم، به منطقه جدید منتقل میشود. بهتر نیست بهجای اینکه این مشکلات را به نقطهای دیگر منتقل کنیم و به محیط زیست منطقه دیگری آسیب بزنیم، دولت بر ساماندهی تهران تمرکز کند؟ هزینههایی که قرار است صرف این انتقال بزرگ شود، میتواند برای حل مشکلات تهران استفاده شود. فکر نمیکنید این منطقیتر باشد؟
دقیقا همینطور است. به نظر من طرح موضوع به این صورت که چون تهران با چنین مسائلی مواجه است، پس باید پایتخت را منتقل کنیم، در واقع یک اعتراف تلخ و سنگین به شکست و ناکامی در تمرکززدایی و ساماندهی است. معنای این حرف این است که دولت (به مفهوم کلی آن) بهجای حل مسائل، تصمیم به انتقال آنها به نقطهای دیگر گرفته است.
بهتر است بهجای تمرکز بر انتقال پایتخت که هزینههای هنگفت و تبعات زیستمحیطی جدی به همراه دارد، همان هزینهها برای حل مسائل تهران و ساماندهی و تمرکززدایی صرف شود. ما نباید یک منطقه دیگر را قربانی مشکلات شهری و زیستمحیطی تهران کنیم. این روند که دولتها و نهادهای مسئول نتوانستهاند در طول سالها تمرکززدایی را بهطور مؤثر انجام دهند، در واقع اعترافی سنگین به شکست در اجرای این سیاستهاست.
تأکید شما بر تمرکز زدایی است...
تمرکززدایی از تهران بهمراتب سادهتر و کمهزینهتر از انتقال پایتخت است. انتقال پایتخت نهتنها مشکلات تهران را حل نمیکند، بلکه این کلانشهر همچنان به رشد و توسعه خود ادامه میدهد و مشکلاتی مثل کمبود آب، ریسک زلزله، فرونشست زمین، آلودگی هوا و ترافیک در آن باقی خواهد ماند.
حتی اگر پایتخت سیاسی و اداری کشور به منطقه دیگری منتقل شود، تهران به عنوان یک کلانشهر بزرگ و مهم باقی خواهد ماند. جمعیت زیادی از آن خارج نخواهد شد و مشکلاتی مثل کمبود آب یا فرونشست زمین همچنان ادامه خواهد داشت. بنابراین دولت و مدیریت شهری باید به این مسائل رسیدگی کنند و برای حل آنها برنامهریزی داشته باشند. به نظر میرسد راهحل واقعی در تدوین و اجرای یک برنامه جامع و ملی برای حل مسائل تهران است. این برنامه باید به یک میثاق ملی تبدیل شود؛ بهگونهای که با تغییر دولتها یا مدیریت شهری، تغییر نکند. اگر این میثاق پایدار باشد و همه دولتها و مدیران شهری به آن پایبند بمانند، بخش مهمی از مشکلات تهران قابل حل خواهد بود.
فکر میکنید بهترین راهحل برای توسعه شهرهای ساحلی و حل مشکلات تهران چیست؟
بهجای انتقال دستگاههای دولتی به مناطقی مانند سواحل مکران، باید زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی این مناطق تقویت شود. وقتی امکانات اقتصادی و کیفیت زندگی در این مناطق بهبود یابد، مردم خود به آنجا مهاجرت خواهند کرد، بدون نیاز به انتقال اجباری دستگاههای دولتی.
اگر بهجای انتقال پایتخت به سواحل مکران، بر توسعه اقتصادی این مناطق تمرکز شود، قطعا نتیجه بهتری به دست خواهد آمد. مردم وقتی ببینند که شرایط زندگی و اشتغال در این مناطق بهتر از تهران است، خودبهخود به آنجا مهاجرت میکنند. بنابراین نیازی نیست که با انتقال دستگاههای دولتی، به طور مصنوعی جمعیت را به آنجا سوق دهیم. تا جایی که من مطلع هستم، برخی دستگاههای تخصصی، مانند وزارت راه و شهرسازی، موافق ایده انتقال پایتخت به سواحل مکران نیستند.
برای مثال، در یک مصاحبه از آقای دکتر کاظمیان، دبیر شورایعالی شهرسازی و معماری، به نظر میرسید ایشان نیز دیدگاه مثبتی نسبت به این ایده ندارند. همچنین خانم دکتر صادق که نظرشان بیشتر بر تمرکززدایی و ساماندهی تهران متمرکز است، به عنوان یک کارشناس برجسته، دیدگاههای کارشناسی خود را مطرح کرده است. متأسفانه درحالحاضر افرادی که تخصص مستقیمی در این حوزه ندارند، در فضای عمومی درباره این موضوع صحبت میکنند. لازم است کارشناسان برجستهای مانند خانم دکتر صادق یا آقای دکتر کاظمیان که دیدگاههای دقیقتر و علمیتری دارند، نظرات خود را در این زمینه به طور علنی و در فضای عمومی بیان کنند. این امر میتواند به شفافسازی بحثها و تصمیمگیریهای صحیح کمک کند. در نهایت پیشنهاد میکنم بهجای تمرکز بر انتقال پایتخت، بر ساماندهی تهران و توسعه زیرساختهای اقتصادی در مناطق دیگر تمرکز کنیم. این رویکرد بهوضوح منطقیتر و پایدارتر خواهد بود.