|

شرط اول قدم

با زینب موحد، نقاش و مدرس هنر، درباره زیست هنرمندانه و اهمیت آن در زندگی حرفه‌ای هنرمند گفت‌وگو کرده‌ایم.

شرط اول قدم

ترانه سلطانی

 

با زینب موحد، نقاش و مدرس هنر، درباره زیست هنرمندانه و اهمیت آن در زندگی حرفه‌ای هنرمند گفت‌وگو کرده‌ایم.

از نظر شما زیست هنرمندانه به چه معناست و چگونه می‌توان آن را در زندگی روزمره تجربه کرد؟

به‌طور کلی ساز‌و‌کار و ضرباهنگ زندگی هنرمندان تا حدی متفاوت از زندگی مابقی مردم است. هنرمند برای خلق اثر نیازمند اتمسفر و حال‌و‌هوای خاصی است که برای هر هنرمندی متفاوت از دیگری است. ساعت خواب و بیداری، تعامل با آدم‌ها و در جمع بودن، عادت‌های روزانه و شخصی هنرمند و مراقبت از حال‌و‌هوای کار‌کردن و... چیزهایی است که هر هنرمندی با تنظیمات خاص خودش مقدار آنها را مشخص و در زندگی شخصی و کاری‌اش اعمال می‌کند.

در نهایت همه اینها ابزاری است که باید به متمرکز‌بودن هنرمند برای خلق هنر منجر شود. برای خود من داشتن تمرکز روی کارم مهم‌ترین چیزی است که به آن نیازمندم. گاهی از بین رفتن تمرکز می‌تواند منجر به اخته‌شدن روان و نابودی اثر یا دوره کاری خاصی از هنرمند ‌شود.

من همیشه درباره تمرکز و مراقبت از احوال شخص خودم به‌عنوان نقاش یک مثال مشخص می‌زنم که وقتی ایده‌ای را برای مجموعه‌ای پیدا می‌کنم و وارد دوره جدیدی از کارم می‌شوم، شرایطم شبیه زن بارداری است که ماه‌ها مراقب است تا فرزند سالمی به دنیا بیاورد. وظیفه من هم مراقبت از حال‌و‌هوایی است که منجر به خلق آثار جدید من می‌شوند. خیلی چیزهایی که در زندگی روزمره آدم‌ها، عادی و حتی ضروری به نظر می‌رسد، ممکن است تمرکز هنرمند را به هم بریزد.

از طرفی یکی دیگر از مهم‌ترین ارکانی که زیست هنرمندانه را تعریف می‌کند، میزان دغدغه‌مندی هنرمند است. هنرمندِ حرفه‌ای در هر شرایطی شغلش همراه اوست.

یک نقاش حرفه‌ای نمی‌تواند انتخاب کند که من الان سر کارم، پس الان نقاشم و بعد از ساعات کاری‌ام دیگر نقاش نیستم. نه، دقیقا تفاوت هنرمندبودن اینجا تعریف می‌شود. مدام در حال‌و‌هوای کار بودن. برای خود من جز این نیست و حتی زمانی که ممکن است مدتی کار نکنم و اثری تولید نشود، ولی بیشتر از هر زمان دیگری به لحاظ فکری و روحی مشغول کار بوده باشم. این دغدغه‌مندی مداوم از مهم‌ترین شاخصه‌های «زیست هنرمندانه» است.

مجموعه این رفتارها و مراقبت‌های کوچک و بزرگ و عادت‌های مخصوص به خود هنرمند چیزی به اسم زیست هنرمندانه را شکل می‌دهد که ممکن است گاهی برای دیگرانی که از دور مشاهده‌گر هستند، عجیب به نظر برسد، ولی عملا از نزدیک و برای اطرافیان هنرمند چیز عجیبی نیست و‌ طی چند سال در زندگی هنرمند جا می‌افتد و با گذر زمان عمیق‌تر و منحصر‌به‌فردتر می‌شود.

چه ارتباطی بین سبک زندگی یک هنرمند و کیفیت آثاری که خلق می‌کند، وجود دارد؟

همان‌طور که گفتم، هرچه سبک زندگی هنرمند به بیشتر متمرکز‌شدن او روی آثارش کمک کند، قطعا کیفیت آثاری که خلق می‌کند، ژرف‌تر خواهد بود. هنر والا و ناب هرگز در بی‌تعهدی و بی‌دغدغدگی هنرمند شکل نمی‌گیرد.

بشخصه یک‌سری عادت‌های مشخص در زندگی شخصی و کاری‌ خود تعریف کرده‌ام که خارج‌شدن از این عادت‌ها و اضافه‌کردن چیزی به آنها برایم بسیار سخت است. در طول هفته ساعت‌های مشخصی را باید نقاشی کنم و ساعت‌های محدود و مشخصی را تدریس. مابقی ارکان زندگی‌ام هم حول محور این ساعات برنامه‌ریزی می‌شود و از هر چیزی که ممکن است به کارم آسیبی وارد کند، دوری می‌کنم.

در کنار اینها، ‌رفتارها و عادت‌های ریز و روزمره‌ای که دارم، مجموعه‌ای را شکل می‌دهد که به ادامه نقاشی‌کردن من کمک می‌کند. مشخصا خودم را مثال زدم که از تجربه زیسته‌ام به‌عنوان نقاش در‌ سال‌های طی‌شده بگویم تا به نظر خودم تعریف صادقانه‌ای ارائه داده باشم.

آیا داشتن یک زیست هنرمندانه مستلزم فاصله‌گرفتن از زندگی روزمره و عادی است یا می‌توان آن را در دل جامعه هم تجربه کرد؟

همان‌طور که در بالا توضیح دادم، زیست هنرمندانه مراقبت نیاز دارد. برای خود من گاهی حضور در جمع یا میهمانی‌رفتن می‌تواند برای روزها انرژی و تمرکز کاری‌ام را بگیرد، در نتیجه ترجیح می‌دهم ارتباطم را محدود کنم تا انرژی‌ام برگردد و ذهنم سبک‌بار شود.

ولی گاهی که طولانی‌مدت در خلوت بوده‌ام، ممکن است این قطع ارتباط باعث ملالی شود که ادامه کار را سخت کند. در نتیجه معاشرت با افراد و حتی برگشت به روزمرگی‌هایی شبیه به دیگران انرژی‌بخش و چه‌بسا الهام‌بخش می‌شود. نمی‌توان یک نسخه مشخص برای این سؤال پیچید. در شرایط مختلف و برای هنرمندان مختلف تعاریف بسیار و متفاوتی وجود دارد. کلیشه‌ها تعریف نمی‌شوند و این از ویژگی‌های مهم این ساحت است.

‌با توجه به چالش‌های اقتصادی و اجتماعی‌ چگونه یک هنرمند می‌تواند بدون از دست دادن روح هنری خود، همچنان خلاق و فعال بماند؟

‌‌در راه هنر باید عاشق و پاکباز بود. اگر کسی غیر از این باشد، بدون‌ شک بعد از یک دوره یا دورانی از عرصه هنر حذف خواهد شد. هنرمند عاشق تحت هر شرایطی خلاق و فعال خواهد ماند.

هنر، بی‌پولی، سختی‌ها و نشدن‌های بسیار دارد و هنرمند مدام در حال تجربه‌کردن رنج و سرمستی است. البته رنج و چالش بسیار و گاهی هم رضایت و لذت و سرمستی. همه کسانی که وارد این عرصه می‌شوند، مسلما تاب و توان تحمل این شرایط را ندارند و برای همین است که اکثرشان بعد از مدتی هنر را رها می‌کنند.

تحمل این سختی‌ها ممکن است شعار‌زده به نظر برسد، ولی در طول تاریخ بسیار هنرمندانی بوده‌اند که تحت هر شرایط اقتصادی و اجتماعی و پرپیچ‌و‌خمی تاب آوردند و ادامه دادند. چه‌بسا‌ گاهی تنگناهای زندگی هنرمند، چه در زمینه اجتماعی و چه در زندگی شخصی، می‌تواند به خلاق‌تر‌شدن و شکوفایی او کمک کند که این امر مسلما نیازمند هوشیاری و شیفتگی هنرمند است.

‌‌در آخر چه توصیه‌ای برای افرادی دارید که می‌خواهند هنرمندانه زندگی کنند، حتی اگر حرفه آنها مستقیما هنری نباشد؟

با توجه به توصیفاتی که از زمینه زندگی هنر و هنرمند کردم، تنها توصیه‌ام به کسانی که می‌خواهند وارد این ساحت شوند، بیتی از حافظ شیرازی است که می‌فرمایند:

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن/ شرط اول قدم آن ا‌ست که مجنون باشی.