سهراب سپهری عاشق سه تیم فوتبال ایران
شاید با شنیدن نام سهراب سپهری به یاد شاعری منزوی با طبعی لطیف میافتیم، اما در این مطلب از جلوهای دیگر از او پرده برمیداریم.

به گزارش گروه رسانه ای شرق؛ «به سراغ من اگر میآیید، نرم و آهسته بیایید، تا مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهایی من». این شعری از سهراب سپهری است که بر سنگ مزارش حک شده است.همین جملات به خوبی روایتگر روح شاعرانه و طبع لطیف سهراب سپهری است. تخیل او موجب میشد که همواره تصاویری زنده و ظریف در اشعارش خلق کند. شاید یکی از دلایلش هم این باشد که او نقاشی توانمند هم بود که هنوز هم آثارش موردپسند صاحب نظران است و در حراجها با قیمت بالایی فروخته میشود.
در هر واژه از شعر سهراب میتواند معنا داشته باشد؛ معنای زندگی و انساندوستی.سالروز مرگ او بهانه خوبی است تا حرف تازهای از سهراب بزنیم. تا حرف سپهری به میان میآید، هنرمندی نحیف و منزوی را تصور میکنیم که به دور از همه بود و هیچ دغدغهای جز خیال و رنگ نداشت. کمتر شاید گفته شده باشد که او عاشق ورزش بود. احتمالا دارید تصور میکنید که سهراب و ورزش؟
خاطرهای از مهدی قراچهداغی، خواهرزاده سهراب، نقل شده که در آن اشاره میکند که سهراب علاقه زیادی به فوتبال داشت و هر هفته برای تماشای آن به ورزشگاه میرفت. احتمالا کسی که هر هفته به استادیوم میرود، نمیرود به آن جا که شعر بگویید؛ قطعا به فوتبال علاقه داشت.خواهرزاده سهراب همچنین نقل کرده که سهراب سه تیم را بسیار دوست داشت؛ تیم ملی، پاس و عقاب. او تعریف کرده است که سهراب وقتی تیم مورد علاقهاش بازی داشت، گلهایی را میخرید و پرپر میکرد. اگر تیم مورد نظر گل میزد، گلهای پرپر را روی سر مردم میریخت. او لطافت طبع خود را به مستطیل سبز هم برده بود و متفاوت از همه برای تیمش شادی پس از گل میکرد. در موارد دیگری نیز نقل شده است که سهراب به ژیمناستیک و کشتی هم علاقه داشت و تمام اینها این نشان میدهد که طبع لطیف و شاعرانهاش منافاتی با دیگر علایقش نداشت. به قول خود او باید چشمها را بشوییم و طور دیگری به سهراب نگاه کنیم.