از رؤیای پزشکی تا پوچی مرگ
عوامل سیاهپوشیِِ سپیدجامگان نجاتبخش در ایران امروز
بدون شک از دیدگاه ما یکی از اقشار باسواد و دارای موقعیت خوب اجتماعی پزشکان هستند و این دیدگاه در تمام بافتهای نگرشی جامعه عمق پیدا کرده است، تا جایی که بعد از پرسیدن شغل آینده کودکان، یکی از پاسخهای پررنگ، پزشکی خواهد بود و بسیاری از والدین از همان سنین کم، فرزندان خود را در این جایگاه تصور میکنند اما با وجود تمامی این جنبههای مثبت، این روزها شاهد بروندادهایی کاملا غیرمنتظره هستیم؛


زهرا نیکزاد-روانشناس: بدون شک از دیدگاه ما یکی از اقشار باسواد و دارای موقعیت خوب اجتماعی پزشکان هستند و این دیدگاه در تمام بافتهای نگرشی جامعه عمق پیدا کرده است، تا جایی که بعد از پرسیدن شغل آینده کودکان، یکی از پاسخهای پررنگ، پزشکی خواهد بود و بسیاری از والدین از همان سنین کم، فرزندان خود را در این جایگاه تصور میکنند اما با وجود تمامی این جنبههای مثبت، این روزها شاهد بروندادهایی کاملا غیرمنتظره هستیم؛ خودکشی پزشکان! پزشکانی که در حساسترین لحظات و خطرناکترین موقعیتها به زندگی پل میزدند، امروز خود در معرض مرگ هستند؛ آن هم مرگ خودخواسته! خودکشی پزشکان بیشک افراد جامعه را دچار ناهماهنگی شناختی خواهد کرد؛ چراکه خودکشی در باور عموم منتصب به افرادی است که شکستخورده هستند و دستاوردی برای رهاکردن ندارند؛ در بسیاری از موارد شاید این فرضیه صادق باشد اما در مورد خودکشی پزشکان مسئله بسیار پیچیدهتر و تجزیهپذیرتر از فرضیه فوق است. در این مقاله بهصورت تخصصی به ریشهیابی علل روانی خودکشی پزشکان میپردازیم و موارد تأثیرگذار بر آن را بیان میکنیم.
فشارهای افتصادی: از جمله مسائلی که بیشترین فشار را به رزیدنتها و دانشجوهای پزشکی وارد میآورد، فشارهای مالی و اقتصادی است. آنها بیان میکنند که حقوق دریافتیشان با زمان و انرژی سرمایهگذاریشده از طرف آنها به هیچ شکل همخوانی ندارد و مسئله اینجاست که پزشکان عموما تمامی زمان و فرصتهای یادگیری خود را صرف مطالعات تجربی و عملی پزشکی میکنند و پس از مواجهه و مقایسه شرایط حقیقی شغلی با تصورات خود دچار «سرخوردگی و خودسرزنشی» میشوند. از آنجا که عموما پزشکان بهدلیل ماهیت زمانبر این رشته فقط به آن مسلط هستند، امکان تغییر شغل خود را ندارند و دلیل دیگر هم فشارها و انتظارات جامعه از پزشکان است که آنها را هرگز در قالبهای دیگر قابل تعریف نمیبیند. در تأیید این موضوع بخشی از صحبتهای یک رزیدنت جوان را با هم مرور میکنیم: «درحالحاضر در 32سالگی در دوره رزیدنتی هستم و برای هر عمل، بیمارستان فقط مبلغ 120 هزار تومن را در اختیار من قرار میدهد و این در حالی است که من بهصورت پیوسته از دوره پزشکی عمومی به دوره رزیدنتی آمدهام و هیچگونه زمانی برای کار در مراکز پزشکی غیردولتی را نداشتهام. در نتیجه نتوانستهام سرمایه قابلتوجهی را برای زندگی، تأسیس مطب یا ازدواج فراهم کنم. در بهترین حالت در 36 سالگی درسم تمام میشود و من در آن زمان فرصت برنامهریزی جدی را برای خودم خواهم داشت و تمامی این مسائل در حالتی است که حقوق ماهانه من فقط هفت میلیون است؛ درحالیکه نیروی خدماتی همان بیمارستان حقوق 17 میلیون را دریافت میکند».
قضاوتهای نابجا: یکی از مسائلی که ساده از کنار آن عبور میکنیم، قضاوتهای ناعادلانه و غیرمنطقی است که متوجه این قشر است. ماهیت فضاهای درمانی و مشاغل درمانمحور به این صورت است که افراد در ضعیفترین حالت یا شاید عصبیترین حالت خود به آن مراجعه کنند و به همین دلیل پزشکان بهشدت در معرض رفتارهای تکانشی و خشونت هستند؛ این در حالی است که ممکن است همان پزشک در زندگی شخصی خود در آسیبپذیرترین حالت خود قرار داشته باشد. در نتیجه رفتار تند و گاه توهینآمیز مراجعان میتواند برای پزشکان ماشهچکان افکار «خودتخریب»کننده باشد. یکی از پزشکهای زن دراینباره بیان میکند: «در زمان طرحم در یکی از مراکز بهداشت حاشیه شهر، کار میکردم. روزی مرد جوانی را که مورد حمله چاقو قرارگرفته بود، به آنجا آوردند و من به همراهانش گفتم که تجهیرات کافی وجود ندارد و بهتر است بیمار را به بیمارستانی در شهر منتقل کنند اما همراهان بیمار این برداشت را داشتند که من به عمد این را میگویم و بعد از توهین با من زد و خورد فیزیکی ایجاد کردند». بیماران در شرایط استرسزا و فشار بیماری قادر به درک این مسئله نیستند که تجهیزات بیمارستانی، وجود دارو و خیلی عوامل دیگر بر شرایط درمانی اثرگذار است و فقط پزشک را علت تمام کاستیهای
درمان میبینند.
آسیبپذیربودن در برابر فشار روانی: در مقایسه با رشتههای دیگر دانشجویان دوره پزشکی عمومی و مخصوصا دوره تخصص در برابر آسیبهای روانی و استرس بسیار آسیبپذیرتر هستند و علت آن در وهله اول تلاش بیوقفه و فشارهایی است که آنها در دوره پشت کنکور تجربه کردهاند یا در دورهای که در کنار واحدهای درسی سنگین دانشگاه باید ساعات طولانی را در بیمارستان کشیک دهند. رزیدنتها گاه 72 ساعت در زمان کشیک نمیتوانند بخوابند و این شرایط برای هر انسانی بهشدت خطرناک است و این مسئله افراد را بهواسطه پزشکبودن از این خطر مصون نمیکند. عملا فشار کار به آنها اجازه داشتن تایمهای منظمی را برای تفریح یا ورزش نمیدهد و این عوامل آنها را با شدت هرچه بیشتر به سمت «تکبعدی بودن» سوق میدهد و تکبعدیبودن نیز زمینهساز دلزدگی روانی و افسردگیهای پس از آن است.
تحقیر شخصیتی توسط پزشکان سال بالایی: متأسفانه در سیستم سلامت و بهداشت ما تحقیر سیستماتیک وجود دارد. ساختار بهگونهای است که رزیدنت باید بیوقفه کار کند و هیچ راه فراری هم ندارد. او نمیتواند کوچکترین مخالفتی با بالادستی خود داشته باشد؛ چراکه طبق قراردادی که دارد، ممکن است که پای ضامنها و وثیقهای که گذاشته، پیش کشیده شود؛ بنابراین ترجیح میدهد سکوت کند. بههرحال بیشتر این افراد امکان ازدواج ندارند و در یک محیط ناامن زندگی میکنند، درعینحال این نکته وجود دارد که «هرچقدر انسان شرایط خوبی داشته باشد و از تمام اختلالها مثل افسردگی و اضطراب دور باشد، ممکن است فقط حس ناکافیبودن او را به پوچی برساند و تمام تروماهای دوران کودکی را برایش روشن و زنده کند».
خدشهدارشدن شأن اجتماعی یک پزشک: پزشکان مانند تمامی افراد جامعه انتطار موقعیتهایی درخور شأن و شخصیت و تلاش خود را دارند اما متأسفانه امکاناتی که وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی به آنها میدهد، بسیار محدود و در سطح پایه است. برای مثال آنها معمولا برای گذراندن طرح خود یا دوره رزیدنتی به شهر و مکانی غیر از محل زندگی خود مهاجرت میکنند و طبیعتا در آن شهرها مکان مشخصی برای سکونت ندارند و اسکانی که دانشگاه محل تحصیل در اختیار آنها قرار میدهد، از امکانات کافی برخوردار نیست و میتوان به آن واژه محقر را نسبت داد که این مسئله میتواند برای یک پزشک حتی بهصورت ناخوداگاه پیامآور این باشد که این سطح برای تو کافی دیده شده است و باعث کاهش عزت نفس او شود.
محرومیت از ارتباطات خانوادگی و عاطفی: همانطورکه انتظار میرود رزیدنتها بسیار کمتر از سایر افراد امکان ارتباط با همسر یا خانواده خود را دارند و بنابراین از لمس فیزیکی و عاطفی که نیازی شایانتوجه و ضروری برای هر انسانی است، محروم میمانند و این باعث عدم تخلیه هیجانهای منفی و جایگزینشدن عواطف مثبت در آنها میشود؛ در نتیجه پزشکان بیش از پیش آشفتگیهای درونی را تجربه میکنند و در کنار آن افراد خانواده و همسر نیز ممکن است از حضور کمرنگ آنها در مناسبات و زمان نیاز به شکایت داشته باشند و این موضوع زمینهساز اختلافات خانوادگی مزمن و ریشهدار شود و ارتباطات عاطفی پزشکان را با منابع عاطفی خودشان محدود کند و احساس تنهایی و بیپناهی بر آنها غالب شود.
شرم یک پزشک از بیان ضعف و مشکلات روانی: بسیاری از پزشکان به جهت اینکه در مواقع بحرانی دیگر افراد با آنها مشورت میکنند و از آنها یاری میجویند، بهطور ناخوداگاه شرطی شدهاند که همیشه در مقام ناجی باشند و دیگران را نجات دهند و این باعث میشود بیشتر آنها زمانهایی را برای ترمیم زخمهای روحی و روانی خود در نظر نگیرند؛ در صورتی که روان آنها بیش از سایر صنفهای شغلی در معرض خطر و فرسودگی قرار دارد و علاوه بر آن پزشکان هم میتوانند مانند دیگر افراد از تأثیر رواندرمانی بیاطلاع باشد یا حتی به بیماران خود توصیه کنند اما برای زندگی شخصی آن را به کار نبرند و آسیب این بیتوجهی فقط در ابعاد گسترده قابلمشاهده است.
احتمال بالای موفقیت خودکشی در پزشکان: مسمومیت و دارزدن، شایعترین روشهای خودکشی در پزشکان است. داشتن دانش و دسترسی به ابزار بالقوه کشنده، منجر به میزان بالاتر موفقیت خودکشی در بین پزشکان نسبت به بقیه مشاغل شده است و نتیجه 90 درصد اقدامکنندگان به خودکشی در بین پزشکها، چیزی بهجز مرگ نیست.
آمار دقیق خودکشی پزشکان: یکی از اعضای هیئتعلمی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی مدتی پیش پژوهشی درباره خودکشی کادر درمان انجام داد. او در روز جهانی «پیشگیری از خودکشی» دریافته بود که خودکشی در میان دستیاران تخصصی در سه سال گذشته افزایش پیدا کرده است. او گفت: «میدانیم اگر پزشکی دچار افسردگی باشد، ضریب خطایش تقریبا ششبرابر افزایش پیدا میکند. پزشکی، شغلی است که پاداش بالایی دارد اما همزمان برای اینکه این جایگاه را داشته باشی، باید استرسهای زیادی را تحمل کنی. وضعیت سلامتروان پزشکان به صورت کلی در معرض خطر است و در مقایسه با جمعیت عمومی، دیدهشده که پزشکان ۱.۵ تا سه برابر، بیشتر اقدام به خودکشی میکنند. همچنین آمارها نشان داده است که از سال 1400 تا 1401 بهطور دقیق 13 پزشک خودکشی کردهاند که این آمار با توجه به اینکه با ازدستدادن یک رزیدنت جامعه حجم زیادی از دانش و تخصص را از دست میدهد و علاوه بر آن یک انسان با تمامی عواطف و نکات مثبت انسانی به نیستی میپیوندد، آمار بالا و زیانباری است.
آیا خودکشی پزشکان قابل کنترل است: با توجه به پیشرفت روزافرون علم روانشناسی و جامعهشناسی قطعا جواب «بله» است اما لازمه آن ضروری و حیاتی دانستن پیشگری از آسیب بیشتر است. وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی قطعا در این زمینه موظف است کارگروهی متشکل از روانشناسان و جامعهشناسان و مسئولان آموزش پزشکی تشکیل دهد. در این کارگروه در ابتدا باید نامههای خودکشی پزشکان از دیدگاه روانشناسی رمزگشایی و تحلیل شود و برای علتهای مشترک تهمیداتی جدی در نظر گرفته شود تا این دست اتفاقات تکرار نشود. در بررسی نامههایی که تاکنون از پزشکان قربانی خودکشی به جا مانده است، «نبود امید به آیندهای روشن از سمت رزیدنتها مشهود است که این خود نتیجه بیقانونی و اذیتهای بیشمار دوران طرح تخصص است و باعث ناامیدی آنها نسبت به آیندهشان شده است». از دیگر عواملی که میتواند از جمله عوامل پیشگیرانه این دست خودکشیها باشد، قراردادن آزمونها و مصاحبههای روانی برای ورود به دورههای پزشکی است؛ چراکه روحیات و عواطف بعضی افراد برای این دست شغلها طراحی نشده و آنها در فضاهای بیمارستانی بهشدت آسیب خواهند دید. این آزمونها باید با هدف مراقبت از روان آسیبپذیر آنها باشد. پزشکان باید کارتهای چکاب سالانه روانشناسی داشته باشد.