مستند نصرت کریمی روایتی مستقل از زیستن در غیاب صحنه
در روزگاری که اکثر تولیدات مستند یا زیر سایه پلتفرمهای تجاری شکل میگیرند یا در مسیر سانسور عقیم میشوند، مستند شش قسمتی «نصرت کریمی» یک اتفاق متفاوت است؛ نه فقط بهخاطر موضوعش، بلکه بهخاطر شیوهای که ساخته شده، راهی که طی کرده و زمانی که منتشر شده است.


در روزگاری که اکثر تولیدات مستند یا زیر سایه پلتفرمهای تجاری شکل میگیرند یا در مسیر سانسور عقیم میشوند، مستند شش قسمتی «نصرت کریمی» یک اتفاق متفاوت است؛ نه فقط بهخاطر موضوعش، بلکه بهخاطر شیوهای که ساخته شده، راهی که طی کرده و زمانی که منتشر شده است. کارگردانی این مستند توسط بابک کریمی، مهرداد اسکویی و روحالله انصاری انجام شده است. شاید در نگاه اول، یک همکاری خانوادگی به نظر برسد -پسر، داماد و یک تدوینگر نامآشنا- اما نتیجه، چیزی فراتر از یک پروژه شخصی است. آنچه این مستند را متمایز میکند، پشتوانه عظیم آرشیوی، دقت مستندسازانه و پرهیز آگاهانه از احساساتگرایی بیپایه است.
از همان آغاز، مخاطب با اثری مواجه میشود که هر جملهاش پشتوانه دارد؛ از بریده روزنامهها تا تصاویر نایاب از دهههای مختلف، از نامهها تا تدوینی که بهطرز عجیبی با روح و شخصیت نصرت کریمی هماهنگ است. این هماهنگی اتفاقی نیست؛ بلکه نتیجه ۱۹ سال تلاش مداوم با بودجه شخصی است و تصمیمی جسورانه در پایان مسیر: انتشار رایگان در یوتیوب.
در شرایطی که مستندسازان امروز اغلب ناچار به مماشات با سلیقه پلتفرمها یا محدودیتهای رسمیاند، انتشار رایگان این مستند نه فقط یک انتخاب فنی، بلکه یک موضعگیری فرهنگی است؛ تصمیمی که این پروژه را از هرگونه مداخله محتوایی، حذف، یا جهتگیری تحمیلی دور نگه داشته و مستقیم به مخاطب رسیده است: بیواسطه، بیسانسور.
اما «هنرمند بودن در ایران» صرفا روایتی از یک زندگی پرفرازونشیب نیست، این مستند، همزمان یک درس تدوین و درس کارگردانی است. ریتم کار، لحن روایت، نحوه چینش تصاویر و حتی وقفههای آگاهانه، به طرز چشمگیری با جهان درونی نصرت کریمی هماهنگ هستند. انگار خودِ کریمی، پشت میز تدوین نشسته و این روایت را شکل داده است. این نزدیکی عجیب، از مستند چیزی بیش از یک روایت تصویری میسازد؛ تبدیلش میکند به یک اثر هنری مستقل که لحن دارد، شخصیت دارد، صدا دارد.
یکی از لحظات درخشان مستند، همانجاست که خود کریمی در حین فیلمبرداری، نکات کارگردانی را به مهرداد اسکویی گوشزد میکند. این لحظه نه فقط جنبهای مستند از پشت صحنه را به نمایش میگذارد، بلکه یک بعد دیگر از شخصیت کریمی را آشکار میکند: آدمی که حتی وقتی خودش موضوع روایت است، باز هم نگاه کارگردانانهاش را حفظ میکند و با نوعی طنز درخشان، فاصلهاش با موقعیت را مدیریت میکند. اینجاست که ما نهفقط شخصیت، بلکه ذهنیت او را درک میکنیم.
اما شاید آنچه این مستند را بهلحاظ محتوایی متمایز میکند، تمرکز آن بر استمرار خلاقیت در دل محدودیتهاست. کریمی، بعد از انقلاب، عملا از فضای رسمی هنر کنار گذاشته شد. اما آنطورکه مستند نشان میدهد، هنر او هرگز خاموش نشد؛ فقط مسیرش را تغییر داد. از مجسمهسازی در خلوت کارگاه تا قلمهزدن کاکتوسها، از نوشتن اولین طرحدرس برای رشته انیمیشن تا خلق آثار شخصی و آموزشی. همه اینها، نشانههایی از هنرمندی است که به جای تسلیم، راههای جدید خلق میکند.
و شاید کمتر کسی بداند که بذری که او برای آموزش انیمیشن در ایران کاشت حالا شکوفا شدهاند، تا جایی که برای اولینبار یک انیمیشن کوتاه ایرانی برنده اسکار شده است. سنگبنایی که کریمی سالها قبل در این هنر گذاشت، از آن دست نکات است که مستند بدون ادعا اما با دقت، به آن اشاره میکند.
در کنار این روایتهای شخصی، مستند با گفتوگوهایی از همنسلان و سینماگران نسلهای بعد نیز غنا پیدا میکند. شنیدن صدای کیارستمی، فرهادی و دیگران، مستند را از حالت تکصدایی خارج کرده و به آن زمینه تاریخی و تحلیلی میدهد. اما هوشمندی کارگردانی اینجاست که این صداها هرگز به پرستش شخصیت منجر نمیشود. کریمی، در تمام مستند، همچنان انسانی واقعی باقی میماند: با ضعفها، تردیدها و لحظات بیپناهی. هیچجا بتسازی اتفاق نمیافتد، چون مهرداد اسکویی با طرح سؤالهایی دقیق، تصویری نزدیک و انسانی از کریمی میسازد، نه تصویری اسطورهای و دور.
اما شاید مهمترین پیامی که این مستند منتقل میکند، امید است. نه امید واهی، بلکه امیدی ریشهدار در عمل، در استمرار، در یافتن مسیر تازه وقتی مسیرهای
رسمی بستهاند.
در زمانی که جامعه بیش از همیشه نیازمند بازتعریف امید است، این مستند بدون شعار و اغراق، معنای واقعی آن را نشان میدهد: ساختن، حتی در دل فراموشی. ادامهدادن، حتی وقتی دیده نمیشوی. خلقکردن، حتی وقتی از هر سویی سد میبینی.
شاید مهمترین میراث نصرت کریمی همین باشد: اینکه خلقکردن، نوعی مقاومت است. و این مستند، خود مصداقی از همان مقاومت است.