|

تصورات و توهمات قومی

داروخانه نزدیک خانه‌شان و در محله ایرانی‌نشین لس‌آنجلس است. با هم می‌رویم. عصا‌زنان اما مصمم و جدی خودش را به پیشخوان داروخانه می‌رساند. پیشنهاد می‌کنم بنشینیم تا نوبت‌مان شود. ترجیح می‌دهد بایستد.

تصورات و توهمات قومی

خشایار بیگی

 

داروخانه نزدیک خانه‌شان و در محله ایرانی‌نشین لس‌آنجلس است. با هم می‌رویم. عصا‌زنان اما مصمم و جدی خودش را به پیشخوان داروخانه می‌رساند. پیشنهاد می‌کنم بنشینیم تا نوبت‌مان شود. ترجیح می‌دهد بایستد. داروهایش را که تحویل می‌دهند، به انگلیسی و با لکنت شروع به داد و فریاد می‌کند: این داروها که ژنریک هستند! من درخواست داروی برند کرده بودم نه ژنریک! داروخانه‌چی پاسخ می‌دهد که شرکت بیمه فقط داروی ژنریک می‌دهد، مگر اینکه پزشک در نسخه‌اش مشخصا داروی برند تجویز کرده باشد. پزشک از آشنایانشان است. از او نسخه مخصوص می‌گیریم و باز‌می‌گردیم به همان داروخانه. می‌گویند داروی برند الان ندارند،‌ سفارش می‌دهند و خبرمان می‌کنند.

بعد از چند روز برمی‌گردیم همان داروخانه. باز صدای شکایتش بلند می‌شود: مگه پزشک دستور داروی برند نداده بود؟ پس چرا بعضی‌ها را برند دادید بعضی‌ها را باز ژنریک! این‌بار داروخانه‌چی اتفاقا ایرانی‌تبار و از همان اقلیت مذهبی است. من خجالت می‌کشم و خودم را عقب می‌کشم در حالی که به توضیحاتش گوش می‌دهم: این داروی فشار خون دیگه برندش وجود نداره، چون ده‌ها سال پیش پتنتش (حق انحصاری‌اش) منقضی شده و فقط ژنریکش ساخته می‌شه. غرولند‌کنان داروها را می‌گیرد و از داروخانه خارج می‌شویم. در پارکینگ به من می‌گوید: مگر ایرانی‌ها قوم برگزیده نیستند؟

نباید بگذاریم با ما این رفتار را بکنند! بسیاری از کسانی که سکته مغزی می‌کنند علاوه‌بر محدودیت‌های حرکتی و کلامی دچار تغییرات عاطفی و شخصیتی می‌شوند و مانند این شخص در تعامل با دیگران زودرنج و تکانه‌ای رفتار می‌کنند. اما بیماری در خلأ و انتزاع علمی-پزشکی خود را نشان نمی‌دهد، بلکه از همان بستر اجتماعی و فرهنگی زندگی قربانی‌اش برمی‌خیزد و نمود پیدا می‌کند. بیماری به زبان شخص بیمار وضعیت فرهنگی و شرایط اجتماعی فراتر از قربانی‌اش را بازمی‌نماید. در این مورد،‌ تصور یا توهم خاص و برگزیده‌بودن و احساس استحقاق (entitlement) در این شخص می‌تواند هم قسمتی از نشانگان ناشی از سکته مغزی باشد و هم آینه‌ای از تصورات و توهمات گروه بزرگی از مهاجران ایرانی. مثلا سلبریتی ایرانی سالمندی در جشن تولدش که شرکت در آن برای همگان آزاد بود -با خرید بلیت گران‌قیمت البته- به جامعه ایرانیان مهاجر تبریک می‌گفت که گروه ممتازی هستند و باید به خود افتخار کنند، چون نسبت به میانگین جمعیت آمریکا تحصیلات بسیار بیشتری دارند. حتی اگر چنین ادعایی از لحاظ آماری صحیح باشد، عملا در دستگاه منفعت‌گرای خدمات پزشکی آمریکا هیچ معنا و اهمیتی ندارد. همچنان که نسل‌های اول مهاجران ایرانی به سالمندی می‌رسند و با درد و رنج ناشی از بیماری‌های این مرحله از زندگی دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند، دمیدن در تصورات و توهماتی دل خوش‌کنک از این قبیل ممکن است با یک لحظه «حال خوب» همراه باشد (‌ولو به بهای گران) اما در دراز‌مدت به یأس و سرخوردگی بیشتر منجر خواهد شد.