|

آتش‌بس به جای صلح؛ راهی برای پیروزی

بازی پوتین در اوکراین

زمانی که دولت دونالد ترامپ به‌تازگی پیشنهاد آتش‌بس 30‌روزه در اوکراین را مطرح کرد، پاسخ ولادیمیر پوتین، همان‌طور که انتظار می‌رفت، حساب‌شده و محتاطانه بود. او این پیشنهاد را صراحتا رد نکرد؛ زیرا این امر او را در معرض اتهاماتی قرار می‌داد مبنی بر اینکه او، و نه زلنسکی، مانع اصلی صلح است، اما پذیرش هرگونه آتش‌بس از سوی روسیه را به گونه‌ای مشروط کرد که آن مذاکرات عملا غیرممکن شد. به‌عنوان مثال، او اصرار داشت که هرگونه آتش‌بس باید به‌اصطلاح به «ریشه‌های اصلی» جنگ بپردازد، خواستار توقف تسلیح اوکراین از طرف کشورهای غربی شد و به‌وضوح اعلام کرد که الحاقات ارضی اخیر روسیه مذاکره‌کردنی نیستند.

بازی پوتین در اوکراین

شرق: زمانی که دولت دونالد ترامپ به‌تازگی پیشنهاد آتش‌بس 30‌روزه در اوکراین را مطرح کرد، پاسخ ولادیمیر پوتین، همان‌طور که انتظار می‌رفت، حساب‌شده و محتاطانه بود. او این پیشنهاد را صراحتا رد نکرد؛ زیرا این امر او را در معرض اتهاماتی قرار می‌داد مبنی بر اینکه او، و نه زلنسکی، مانع اصلی صلح است، اما پذیرش هرگونه آتش‌بس از سوی روسیه را به گونه‌ای مشروط کرد که آن مذاکرات عملا غیرممکن شد. به‌عنوان مثال، او اصرار داشت که هرگونه آتش‌بس باید به‌اصطلاح به «ریشه‌های اصلی» جنگ بپردازد، خواستار توقف تسلیح اوکراین از طرف کشورهای غربی شد و به‌وضوح اعلام کرد که الحاقات ارضی اخیر روسیه مذاکره‌کردنی نیستند.

 

پوتین هیچ پیشنهاد متقابلی را به‌عنوان بخشی از یک مذاکره تکراری که ممکن است به صلح منجر شود، ارائه نداد. او هوشمندانه پاسخ خود را به گونه‌ای تنظیم کرد که آشکارا برای خرید زمان محاسبه شده بود. با پیشروی پیوسته نیروهایش در کورسک و دونباس، پوتین به‌سادگی هیچ دلیلی برای پذیرش آتش‌بس در‌حال‌حاضر ندارد؛ به‌ویژه اگر این آتش‌بس به اوکراینی‌ها زمان بدهد تا تجدید قوا کنند، دوباره تسلیح شوند و مواضع خود را مستحکم کنند. با این حال، برخی در غرب به این باور چسبیده‌اند که حتی اگر پیشنهاد اوکراینی که با میانجیگری ترامپ انجام شده، بی‌نتیجه باشد، باز هم نوعی مذاکره می‌تواند راهی برای خروج از بحران ارائه دهد. برخی نیز برای راهنمایی به تاریخ اخیر نگاه می‌کنند. به طور خاص، صحبت‌هایی درباره استفاده از چارچوب مذاکرات استانبول در سال 2022 به‌عنوان مبنایی برای یک توافق‌نامه جدید از طریق مذاکره، برای مشارکت در فرایند «استانبول 2.0» وجود دارد. اما این یک توهم است.

 

شرایط ژئوپلیتیکی، نظامی و داخلی که استانبول 1.0 را ممکن ساخت، امروز دیگر وجود ندارد. اوکراین امروز در موقعیت بسیار متزلزل‌تری از دو سال پیش قرار دارد و پوتین معتقد است که اگر صرفا این توهم را ایجاد کند که طرفدار صلح است و درعین‌حال به نیروهایش زمان لازم برای پیروزی در میدان نبرد را بدهد، می‌تواند تقریبا به هر آنچه می‌خواهد، بدون به خطر انداختن هیچ‌یک از منافع اصلی خود در ازای آن دست یابد.

 

مذاکرات استانبول در مارس 2022 در لحظه‌ای برگزار شد که هم روسیه و هم اوکراین انگیزه برای گفت‌وگو داشتند. روسیه پس از ناکامی فاجعه‌بار حمله اولیه خود، متحمل شکست تحقیرآمیزی شده بود. از سوی دیگر، اوکراین با وجود پیروزی‌های اولیه خود در میدان نبرد، با یک خطر بالقوه وجودی روبه‌رو بود، بنابراین مایل بود در ازای تضمین‌های امنیتی، بی‌طرفی را مورد بحث قرار دهد.

 

توافق تقریبا نهایی که در آن مذاکرات حاصل شد، شامل انصراف اوکراین از تمایل خود برای پیوستن به ناتو در ازای تضمین‌های امنیتی از سوی قدرت‌های بزرگ -ازجمله روسیه، ایالات متحده، بریتانیا، چین و فرانسه- بود. در مقابل، روسیه متعهد شد که به خطوط قبل از 24 فوریه 2022 عقب‌نشینی کند و وضعیت کریمه در مذاکرات آینده تعیین شود. پیش‌بینی شده بود که به دونباس نوعی خودمختاری تحت حاکمیت اوکراین اعطا شود. در آن زمان، این توافق برای هر دو طرف جذاب بود، حتی اگر هر‌کدام ملاحظاتی داشتند. اما آن زمان گذشت و اکنون زمان دیگری است. امروز، زلنسکی اهرم فشاری را که قبلا داشت، ندارد و پوتین هیچ دلیلی برای پذیرش شرایطی که اکنون آنها را کاملا منسوخ می‌داند، نمی‌بیند. بنابراین ایده استانبول 2.0 یک استراتژی جدی برای صلح نیست، بلکه تمرینی در نوستالژی دیپلماتیک است که کاملا از واقعیت‌های سیاسی یا نظامی لحظه ژئوپلیتیکی کنونی جدا شده است.

 

دو سال پیش، نیروهای اوکراینی هنوز از برتری در میدان نبرد برخوردار بودند و به‌اصطلاح دست برتر استراتژیک را داشتند. کمک‌های نظامی غرب به‌شدت افزایش یافته بود، روحیه بالا بود و نیروهای مسلح اوکراین هنوز بر اثر حملات زمینی و موشکی بی‌امان روسیه فرسوده نشده بودند. آن زمان گذشت و اکنون زمان دیگری است. حمله سال 2023 اوکراین به طور چشمگیری در دستیابی به اهداف خود ناکام ماند و اکنون این اوکراین است -نه روسیه- که از نظر استراتژیک در موضع ضعف قرار دارد.

 

نیروهای اوکراینی خسته شده‌اند و از کمبود شدید نیروی انسانی و مهمات رنج می‌برند. کمک‌های غرب متوقف شده است، زیرا اراده سیاسی در واشنگتن و پایتخت‌های اروپایی همچنان در حال تضعیف است. پوتین این را می‌بیند و قضاوت کرده است که زمان به نفع اوست. همان‌طور که گزارش‌های آژانس‌های اطلاعاتی اروپا نشان می‌دهد، پوتین یک بازی طولانی را در پیش گرفته است و منتظر است تا موقعیت دیپلماتیک و نظامی اوکراین حتی بیشتر تضعیف شود و سپس کی‌یف را وادار به پذیرش توافق‌نامه‌ای بسیار سخت‌تر از آنچه در سال 2022 می‌توانست به دست آورد، کند. نیروهای او در کورسک و دونباس پیشروی می‌کنند و هر روزی که بدون توافق‌نامه از طریق مذاکره می‌گذرد، دست او را قوی‌تر می‌کند.

 

استراتژی پوتین

 

مهم‌ترین فرض واهی که استدلال استانبول 2.0 بر آن استوار است، این است که پوتین هنوز همان چیزی را می‌خواهد که در سال 2022 می‌خواست. این به‌سادگی درست نیست. در آن زمان، پوتین ممکن بود بی‌طرفی اوکراین و بازگشت به مرزهای قبل از تهاجم را به‌عنوان یک نتیجه پذیرفتنی، اگرچه نه مطلوب، پذیرفته باشد. با این حال از آن زمان، روسیه تقریبا تمام یا حداقل بخش‌های درخور‌توجهی از چهار منطقه اوکراین -دونتسک، لوهانسک، زاپوریژیا و خرسون- را ضمیمه کرده و آنها را به طور قانون اساسی در فدراسیون روسیه ادغام کرده است. مسکو بارها اعلام کرده است که این مناطق اکنون «برای همیشه» بخشی از روسیه هستند. هرگونه انتظاری مبنی بر اینکه پوتین با میل و رغبت این مناطق را در ازای توافقی شبیه استانبول 1.0 واگذار کند، باز هم صرفا یک توهم است.

 

برخی استدلال خواهند کرد که حتی یک صلح بد، بهتر از هیچ‌گونه صلحی است. اما این استدلال این واقعیت را نادیده می‌گیرد که وقتی یک طرف از موضع ضعف آتش‌بس را امضا می‌کند، صلح بد می‌تواند واقعا بد باشد. این درسی است که باید در سال 2014 آموخته می‌شد، زمانی که توافق‌نامه‌های مینسک درگیری دونباس را به گونه‌ای متوقف کرد که به روسیه اجازه داد تا تجدید قوا کند و بعدا تهاجم تمام‌عیار خود را آغاز کند. با بازتاب این منطق، آتش‌بس امروز که حول خواسته‌های فعلی پوتین تنظیم شده است، تأثیر مشابهی خواهد داشت؛ تحکیم دستاوردهای ارضی مسکو، در عین تضعیف حاکمیت کی‌یف و تضمین اینکه پوتین می‌تواند در زمان دلخواه خود خصومت‌ها را دوباره آغاز کند.

به همین دلیل است که پاسخ پوتین به پیشنهاد آتش‌بس ترامپ بسیار زیرکانه بود. او نه نگفت. او به‌سادگی شرایطی را تحمیل کرد که می‌دانست زلنسکی نمی‌تواند آنها را بپذیرد و اطمینان حاصل کرد که مذاکرات متوقف می‌شود، در‌حالی‌که نیروهایش به پیشروی ادامه می‌دهند. شاید با این مزیت اضافه که برخی زلنسکی را سرزنش کنند و ادعا کنند که او، نه پوتین، مانع اصلی صلح است. هدف پوتین صلح نیست، بلکه پیروزی است. و هرچه بیشتر بتواند روند صلح را به تأخیر بیندازد، به دستیابی به آن پیروزی نزدیک‌تر می‌شود، بنابراین هر زمان که صحبت از استانبول 1.0 به‌عنوان نوعی طرح اولیه برای استانبول 2.0 مطرح می‌شود، پوتین این ایده را فورا رد می‌کند. او می‌داند که پویایی‌های میدان نبرد به نفع او تغییر کرده است. او می‌تواند منتظر بماند -و تا زمانی که حرکت در میدان نبرد به نفع روسیه ادامه داشته باشد- منتظر خواهد ماند.