معرفی فیلم «ترنکه لاوکن» اثر «لائورا سیتارلا»
هزارتوی گمگشتگی
فیلمهای شاخص زیادی نیستند که سینمای آرژانتین را یادآور شوند؛ اما به نظر میرسد استعدادها و داستانهای ناگفته با طعم متفاوتی در سینمای آرژانتین وجود دارد که هر از گاهی در جشنوارههای خارجی خودی نشان میدهند. فیلم کمتر دیده شده «ترنکه لاوکن» آخرین اثر «لائورا سیتارلا» در جشنواره ونیز خوش درخشید و با وجود غیرمتعارف بودن و شکستن قراردادهای معمول داستانی، دل برخی فیلم دوستان را بهدست آورد.
فیلمهای شاخص زیادی نیستند که سینمای آرژانتین را یادآور شوند؛ اما به نظر میرسد استعدادها و داستانهای ناگفته با طعم متفاوتی در سینمای آرژانتین وجود دارد که هر از گاهی در جشنوارههای خارجی خودی نشان میدهند. فیلم کمتر دیده شده «ترنکه لاوکن» آخرین اثر «لائورا سیتارلا» در جشنواره ونیز خوش درخشید و با وجود غیرمتعارف بودن و شکستن قراردادهای معمول داستانی، دل برخی فیلم دوستان را بهدست آورد. ترنکه لاوکن از آن فیلمهای روتینی نیست که بشود هر وقت و هر جایی دید و بیپروا توصیهاش کرد. زمان طولانی فیلم ممکن است مخاطبش را محدود کند. این اثر ۲۶۰ دقیقهای از لائورا سیتارلا، کاوشی پیچیده و جذاب در مورد عشق، فقدان و جستوجوی معنا است. فیلم به دو بخش و ۱۲ فصل تقسیم شده که داستان ناپدید شدن مرموز لورا را دنبال میکند. رافائل و اِزِکیِل برای یافتن لورا هم مسیر میشوند و با پیشرفت داستان، روایت سه شخصیت به هم میپیوندد. ناپدید شدن لورا به کاتالیزوری برای خودشناسی رافائل و ازکیل تبدیل میشود. ترنکه لاوکن شهری در غرب استان بوئنوس آیرس، آرژانتین، است و نام فیلم از این شهر برداشته شده است.
سیتارلا بخش جداییناپذیر از یک گروه فیلمسازی آرژانتینی است که به ساخت فیلمهای تجربی و طولانی معروف هستند. این تیم در سال ۲۰۱۸ «لا فلور» را ساخت که ۱۳ ساعت بود و مجموعهای از ژانرهای متفاوت را دنبال میکرد. ساخت فیلم چهار ساعته اخیر این گروه، شش سال طول کشید و از جهاتی شبیه لافور است. داستان لورا غافلگیرکننده و غیرقابلپیشبینی پیش میرود و داستانهای فرعی مجذوبکنندهای دارد. ساختار فیلم با روایتهای تو در تو و تمرکز بر سوالات بیپاسخ، یادآور آثار نویسنده آرژانتینی خورخه لوئیس بورخس است. فصل اول ماجرا نامیده شده و اشاره به فیلم بلند آنتونیونی دارد. ترنکه لاوکن هم همچون ماجرا، جستوجوی بینتیجه برای پیدا کردن یک زن گم شده است. در این مسیر، مخاطب با داستانهای فرعی جذاب و شخصیتهای متعددی روبهرو میشود که هر کدام رازها و انگیزههای خاص خود را دارند. اما در داستان سیتارلا یک پارادوکس وجود دارد. لذت کشف رازهای طرح شده با این ایده که حل معماها یک کار احمقانه است، خنثی میشود. با پیشرفت داستان، جستوجوی منطقی رافائل و ازکیل باعث دورتر شدنشان از حقیقت میشود. این ایده یک تناقض بزرگ برای فیلمی معمایی است. نه تناقضی از جنس ضعف. این سبک و بازی با ژانرهای سینمای کلاسیک، شیطنت کارگردان است و به چالش کشیدن عادتهای تعریف شده در مسیر داستانگویی. از این جهت ترنکه لاوکن فیلمی متفاوت و قابل اعتناست که در عین حال میل سیری ناپذیر مخاطب به حل معماهای پیچیده را برطرف میکند. سیتارلا با انتشار اطلاعات و گاهی پنهان کردنشان کشش داستانی ایجاد میکند. او سعی میکند الگوهای دیوید لینچ را در توئین پیکس تقلید کند. چه از لحاظ محتوایی چه از لحاظ ساختاری. چرخشهای غافلگیرکننده فیلم هم بیشباهت به تویین پیکس نیست. رد پای تاثیر سینماگران دیگری هم در این فیلم آرژانتینی دیده میشود. این تاثیرات را میتوان در روایتهای تو در تو، فضاهای وهمآلود و شخصیتهای پیچیده فیلم مشاهده کرد.
تحقیقات رافائل و ازکیل کند و پرجزییات است و نماهای طولانی بر پهناوری چشمانداز روستایی آرژانتین تأکید میکنند. در مقابل، داستان لورا پر از پیگیریهای پرشور او برای دانش است، هم در رابطه با کارش و هم در کشف نامههای عاشقانهای که در بین کتابهای کتابخانه پنهان شده است که مهمترین جذابیت فیلم هم هست. نامههای عاشقانه به شکلی استادانه و در جای درست قرار میگیرد و ترفندی جالب برای ورود به داستانهای موازی دیگری است که در ادامه فیلم به اهمیتشان پی برده میشود. کدهای ظریفی که معنایش در بخش پایانی فیلم مشخص میشود. نیم ساعت ابتدایی قصه لورا ممکن است کمی کشدار به نظر بیاید و لزوم ارائه برخی جزییات برای مخاطب گنگ باشد. اما دیدن فیلم پس از گذراندن این نیم ساعت آسان است. تماشاگر دست خالی نمیماند و پاداش صبوریاش را دریافت میکند. جهان داستانی سیتارلا پس از پایان یک چهارم ابتدایی قابلدرکتر است و میتوان هر منطقی را در این جهان مرموز پذیرفت.
فیلم از نور طبیعی و مکانهای بکر استفاده میکند و زیباییشناسی واقعگرایانهای ایجاد میکند که با عمیقتر شدن تحقیقات در مورد لورا، به طور ظریف به لحنی پارانوئید تبدیل میشود. سیتارلا از تغییرات ظریف در حرکت دوربین و تدوین برای انتقال دنیای درونی شخصیتها و پویایی در حال تحول بین آنها استفاده میکند. بازیهای ظریف بازیگران، به ویژه لورا پاردس در نقش لورا، احساسات و انگیزههای شخصیت را با حداقل دیالوگ به تصویر میکشد. حرکات و حالات چهره، چالشهای درونی کاراکترها و جاذبههای رو به رشدشان را آشکار میکند. فیلم بر بیهودگی جستوجوی حقیقت مطلق تأکید میکند و نشان میدهد که سفر خود از یافتن پاسخ قطعی مهمتر است. پیگیری بیوقفه لورا برای دانش، حتی زمانی که او را به مسیرهای غیرمنتظرهای سوق میدهد، به عنوان نیرویی رهاییبخش تلقی میشود.
ترنکه لاوکن فیلمی تأملبرانگیز است که تا مدتها پس از پایانش در ذهن میماند. تماشای این فیلم برای طرفداران سینمای مستقل و تمام کسانی که به ماهیت حقیقت و شرایط پیچیده انسانی علاقهمندند، ضروری است.