عصاره تاریخ ایران
یک سال از غیاب اندیشمند و ادیب مطرح ایرانی، دکتر محمدعلی اسلامیندوشن گذشت. به همین مناسبت جمعی از اصحاب فرهنگ غروب دیروز در خانه اندیشمندان علوم انسانی گرد هم آمدند تا در باب منزلت و جایگاه ادبی و فرهنگی استاد اسلامیندوشن سخن بگویند.
یک سال از غیاب اندیشمند و ادیب مطرح ایرانی، دکتر محمدعلی اسلامیندوشن گذشت. به همین مناسبت جمعی از اصحاب فرهنگ غروب دیروز در خانه اندیشمندان علوم انسانی گرد هم آمدند تا در باب منزلت و جایگاه ادبی و فرهنگی استاد اسلامیندوشن سخن بگویند.
ژاله آموزگار، محمدرضا جوادییگانه، داریوش رحمانیان، محمود شالویی و کامیار عابدی از سخنرانان این مراسم بودند. در این مراسم ابتدا فیلمهایی درباره دکتر اسلامیندوشن پخش شد و بعد از آن ژاله آموزگار به سخنرانی پرداخت. او از ایرانیبودن و گذشته تاریخی سخن گفت که دکتر ندوشن با شرح این گذشته سرمست میشد. آموزگار با اشاره به اینکه حدود سی اثر استاد اسلامیندوشن نام ایران را دارد، گفت واژه ایران و ایرانی، در آثار او دارای بیشترین بسامد است. آموزگار همچنین به گامهای بلند اسلامیندوشن در شناخت فرهنگ ایران اشاره کرد و گفت: «دکتر ندوشن از تمدن یکدست ایرانی میگوید؛ همان تمدنی که در تخت جمشید و کتیبههای بیستون و مسجد شیخ لطفالله و کتابهای منظوم و منثور حضور دارد».
ژاله آموزگار به زبان فارسی نیز اشاره کرد که اسلامیندوشن آن را ودیعهای نزد هر ایرانی میدانست و گفت: «ندوشن نثری طناز داشت؛ هم خوب مینوشت و هم زیبا». در ادامه مراسم داریوش رحمانیان و محمود شالویی نیز از قلم روان و احساس عمیق و نگاه بلند و فکر و فرهنگ والا و ماندگار اسلامیندوشن سخن گفتند که به بلندای تاریخ ما است و استاد ندوشن را «عصاره تاریخ ما و زبان گویای اندیشه ایرانی» خواندند. کامیار عابدی، از دیگر سخنرانان مراسم، به نگاه اجتماعی و مدنی اسلامیندوشن بهویژه در کتاب «ایران را از یاد نبریم» اشاره کرد و در قیاس ایشان با دیگر روشنفکران مؤثر ایرانی گفت: «تأثیر فرهنگی دکتر اسلامیندوشن نسبت به احمد کسروی یا جلال آلاحمد کوتاهتر اما عمیقتر و پایاتر و ماناتر بود».
دکتر اسلامیندوشن از مفاخر فرهنگی ایرانزمین روز پنجم اردیبهشت سال گذشته در 79سالگی در کانادا از دنیا رفت. کار اسلامیندوشن وجوه مختلف داشت، او شاعر، نویسنده، مترجم، پژوهشگر و حقوقدان بود و در تمام این عرصهها آثاری درخور و ماندگار از خود بر جای گذاشت. ایران و فرهنگ ایران از دغدغههای محوری اسلامیندوشن در آثارش بود تا حدی که وطن، فرهنگ و اجتماع، منظومه فکری این نویسنده روشناندیش را میسازند. بیتردید فرهنگ و اتصال آن با زبان فارسی از دیگر مسائلی بود که اسلامیندوشن به آن توجه ویژه داشت. وطن نزد دکتر محمدعلی اسلامیندوشن، مفهومی فراتر از زادگاه فردی داشت، او در وطندوستی حکمتی میدید که عمق و معنای بسیار دارد. به دلیل همین طرز تفکر بود که ایشان در اغلب آثارش به فرهنگ و تمدن و تاریخ ایران پرداخت و در هر فرصتی از اینکه ایرانی است و به زبان فارسی سخن میگوید، ابراز خرسندی میکرد. دکتر اسلامیندوشن بیآنکه در وطندوستی راه به افراط ببرد، خصوصیات تمدنی و فرهنگی ایرانزمین را دستکم در میان کشورهای آسیا جامع و ممتاز میدانست و بر این باور بود که ایران بر سر چهارراه چهار تمدن شرقی و غربی و شمالی و جنوبی قرار گرفته و از هریک تأثیری پذیرفته و ازاینرو از فرهنگ خاصی برخوردار است. کشوری که تاریخ سههزارسالهاش به آن عمق و معنا و حزن کمنظیری بخشیده است. اسلامیندوشن با باور به ریشهدار بودن ایران از شکوه تاریخی سخن میگفت که به اعتقاد او با وجود اُفت اخلاقی که در جامعه وجود دارد، به ایران بازخواهد گشت: «من در قعر ضمیر خود احساسی دارم و آن اینکه رسالت ایران به پایان نرسیده است و شکوه و خرمی او به او بازخواهد گشت. من یقین دارم که ایران میتواند قد راست کند و آنگونه که درخور فرهنگ تمدن و سالخوردگی اوست، نکتههای بسیاری به جهان بیاموزد».
محمدعلی اسلامیندوشن در ندوشنِ یزد و در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. اسلامیندوشن سالهای ابتدایی را در ندوشن و یزد سپری میکند و دوران متوسطه را در دبیرستان البرز تهران میگذراند و بعد وارد دانشکده حقوق میشود. مدتی بعد نیز برای ادامه تحصیل به سوربن پاریس میرود و رشته حقوق را تا مرحله دکتری ادامه میدهد؛ اما در پاریس بیشتر وقت خود را صرف ادبیات و تئاتر و سینما میکند. دکتر اسلامیندوشن از سال ۱۳۴۸ تا سال 1359 در دانشگاه حقوق و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، به تدریس پرداخت، فصلنامه «هستی» را راهاندازی کرد و همزمان در مجلات معروف آن دوره ازجمله «نگین» و «سخن» و «یغما» مقاله مینوشت. اسلامیندوشن دلبستگی خاصی به مفاخر فرهنگی ایران داشت، از فردوسی و حافظ و سعدی و مولانا و ادبیات غنی قدیم تا معاصرانش و بیش از همه به صادق هدایت و کسروی که معتقد بود بیش از کسان دیگر در مسیر فکری او تأثیر داشتهاند. اسلامیندوشن گرچه در زمینه فرهنگ و تمدن قدیم ایران اشراف داشت، با تحولات اخیر وطنش و مردمان آن نیز بیگانه نبود و درباره وضعیت موجود میگفت: «ایران به مرحلهای از تاریخ رسیده است که دیگر همه آزمایششوندگان آزموده شدهاند و تنها دلخوشیای که باقی میماند، آن است که به هر قیمت شده روشنبین بمانیم». میراث دکتر اسلامیندوشن، بیش از هفتاد کتاب در زمینههای مختلف تاریخ و فرهنگ و ادبیات و ترجمه ادبی و حقوق است که در میان آنها میتوان به این آثار اشاره کرد: «ایران را از یاد نبریم»، «به دنبال سایه همای»، «جام جهانبین» (مجموعه مقالات ادبی)، «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه»، «داستان داستانها: رستم و اسفندیار در شاهنامه»، «فرهنگ و شبهفرهنگ»، «در کشور شوراها: یادداشتهای سفر اتحاد جماهیر شوروی»، «نوشتههای بیسرنوشت»، «ذکر مناقب حقوق بشر در جهان سوم»، «ملال پاریس و برگزیدهای از گلهای بدی» شارل بودلر، «نامه نامور: گزیده شاهنامه فردوسی»، «ایران و یونان در بستر باستان»، «ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟»، «ایران و جهان از نگاه شاهنامه»، «چهار سخنگوی وجدان ایران (فردوسی، مولوی، سعدی، حافظ)»، «از رودکی تا بهار: درباره بیستودو شاعر بزرگ ایران»، «سرو سخنگو: تکبیتهایی از چهار شاعر بزرگ ایران» و «تأمل در حافظ: بررسی هفتادوهفت غزل در ارتباط با تاریخ و فرهنگ ایران». فهرست بلندبالای آثار استاد اسلامیندوشن، در زمینه شعر و نثر و ترجمه و تألیف، نشانگر اهمیت نوشتن در زندگی او است، خود او نیز در کتاب «زندگی، عشق و دیگر هیچ»، نوشتن و قلم را مانند هوا برای خود ضروری میداند و میگوید: «برای من مهمترین عنصر نوشتن بوده است. قلم برای من مثل هوا است و چنان بوده که گویی نمیتوانستم بدون اتکا به آن و بدون نوشتن تعادل خود را حفظ کنم و به زندگی خودم انگیزه ببخشم. نوشتن برای من مهمترین چیز بوده و بر همه عوامل و دلخوشیهای دیگر غلبه داشته است. هر روز که از خواب بیدار میشوم، در واقع امیدم این است که هرچه زودتر خود را آماده کنم و پشت میزم بنشینم. روزی که نوشته معین و مشخصی نداشته باشم، کسل میشوم و حتی سرگردان میمانم و نمیدانم که چه باید بکنم. همیشه باید یک کار نوشتن معین در برابرم باشد تا بتوانم روز خودم را شروع کنم و خود را مشغول دارم. چیزی که در زندگی بر آن تکیه داشتهام، قلم بوده است. بقیه چیزها برای من در سایه قلم حرکت کردهاند».