گزارش میدانی «شرق» از شهرهای تازهتأسیس و موج بیسابقه مهاجرت مستأجران پایتختنشین
اسبابکشی با دل خون
سکونت در تهران و تأمین هزینههای یک زندگی ساده، کار چندان راحتی نیست؛ چه برای آنهایی که خودشان را تهرانی میدانند و میگویند تا بوده در همین جغرافیا متولد شده و رشد کردهاند و چه آنهایی که به هر دلیل شهر، روستا و محل زندگی خود را ترک کرده و به امید آیندهای بهتر، رهسپار پایتخت شدهاند.
سکونت در تهران و تأمین هزینههای یک زندگی ساده، کار چندان راحتی نیست؛ چه برای آنهایی که خودشان را تهرانی میدانند و میگویند تا بوده در همین جغرافیا متولد شده و رشد کردهاند و چه آنهایی که به هر دلیل شهر، روستا و محل زندگی خود را ترک کرده و به امید آیندهای بهتر، رهسپار پایتخت شدهاند. از سال 98 با سه موج گسترده مهاجرت از پایتخت مواجه شدیم که عمده این مهاجرتها به شهرهای جدید اطراف تهران بود. در همان سال به دلیل بالارفتن مبلغ اجارهها، گروه درخور توجهی از مستأجران تهرانی که از نظر اقتصادی ضعیف بودند، شهرهای جدید نزدیک به تهران را برای سکونت انتخاب کردند و در موجهای بعدی افرادی تن به مهاجرت دادند که عمدتا خواهان خرید خانه بودند، اما سرمایه آنها در بازار مسکن تهران کفاف خرید خانه را نمیداد و از سال 1400 بیشتر طبقه تحصیلکرده و متوسط به زندگی در شهرهای جدید روی آوردهاند. در سالهای اخیر، شکاف طبقاتی آنقدر زیاد شده که حالا برخی که تا دو، سه سال پیش دستشان به دهانشان میرسید نیز از خرج زندگی واماندهاند و عطای زندگی در تهران را به لقایش بخشیدهاند و برای کمکردن هزینههای زندگی چارهای جز کوچکردن برایشان باقی نمانده است. مناطقی که بعضا هنوز فضای مناسبی برای زندگیکردن به حساب نمیآید. پردیس، پرند، پاکدشت، اسلامشهر، ورامین، بومهن، گیلاوند، شهریار، مهرآباد و... مقصد جدید مستأجران تهرانی است؛ افرادی که دیگر توان پرداخت اجاره و پول پیشهای چندصد میلیون تومانی را ندارند.
3برابرشدن تقاضای اجارهخانه در پردیس
سرمای هوا را از برفهایی که بعد از گذشت دو هفته هنوز آب نشدهاند میتوان تشخیص داد. فازهای تازهتأسیس شهر جدید پردیس چندان آباد نشدهاند؛ بهتر است بگویم مردم امان ندادهاند که به آبادشدن یا لااقل کاشت چند درخت در خیابانها و آسفالتکردن کوچههای فرعی برسد. همین که یک ساختمان ساخته شود، تکمیل شده و نشده، مستأجران جدید که به دنبال سقفی بالای سرشان هستند، به آنجا نقلمکان میکنند. همین موضوع بازار املاک و مسکن را در شهرهای تازهتأسیس خوب گرم کرده است؛ تا جایی که برخی از مشاوران املاک از کوچ اجباری مردم درآمد خوبی کسب کردهاند.
«در فازهایی که هنوز قیمت خانهها پایین است، میتوان خانوادههای زیادی را پیدا کرد که از تهران آمدهاند»؛ این را پسر جوان املاکی حین پاشیدن آب جلوی در مغازه میگوید. «فازهای 5، 8، 9 و 11 تقریبا فازهای ارزانتری هستند، برای همین بیشتر کسانی که از تهران میآیند و پول کمی دارند، میروند سراغ این قسمتها، بهخصوص مسکن مهر؛ چون با بودجههای پایینتری میتوانند خانه تهیه کنند. مثلا میشود با 300 میلیون یک آپارتمان 90 تا صد متری رهن کرد با این چشمانداز که قیمت خانه تا بعد از عید به 400 میلیون تومان برسد».
او میگوید: «تقریبا از شش ماه تا یک سال پیش مشتریهای بنگاه ما دو تا سه برابر شدهاند. از سوی دیگر، چون مبالغ رهن خانه در تهران خیلی بالا رفته، آنهایی که کمی سرمایه دارند به این نتیجه میرسند که با مبلغی که میتوانند در تهران خانه رهن کنند، به پردیس و شهرهای اطراف بروند و خانه بخرند. درحالحاضر ما با یک تقاضای مضاعف برای خرید خانه هم روبهرو شدهایم. نکته مهمتر اینکه رشد قیمت مسکن به اینجا هم سرایت کرده است. قیمت خرید در فاز 8 و 9 از اول مهر رشد درخور توجهی کرده است. مثلا تا سال قبل میتوانستید با یکمیلیاردو 700 میلیون تومان، یک واحد تکخوابه بخرید، اما از مهرماه امسال این مبلغ به چیزی حدود سهمیلیاردو 300 میلیون تومان رسیده است. به جرئت میگویم مسکن در چهار ماه گذشته صد درصد تورم داشته و دلیل اصلی بالارفتن تورم اینجا هم به دلیل همان افزایش تقاضایی است که از تهران سرریز شده است».
رونق مشاغل مربوط به املاک در شهرهای جدید
یکی دیگر از مشاوران مسکن در پردیس میگوید: «امروز وضعیت مسکن و گرانیها به حدی است که نمیتوانیم بگوییم مهاجرت از شهرهای بزرگ به شهرهای کوچک است. الان باید گفت مهاجرت از شهرها به روستاها رسیده؛ چون توان واقعی مردم این است. افراد زیادی هستند که توانایی رهن و اجاره خانه در همین پردیس را هم ندارند و به ناچار در مهرآباد، بومهن و روستاهای گیلاوند خانه اجاره میکنند».
او میگوید: «مسئله اصلیای که این روزها زیاد دیده میشود، افرادی هستند که زمانی از روستا و شهرستانهای کوچک برای کار به تهران آمدهاند و حالا که هزینه زندگی در تهران بالا رفته، نه میتوانند در تهران بمانند و نه به دلیل کمبود امکانات میتوانند به شهرستان و روستاهای خودشان برگردند. همین موضوع باعث شده تا تعداد زیادی از این افراد از روی ناچاری از تهران خارج شوند و در شهرهای اطراف، حاشیه شهرها و گوشه خیابان بساط زندگی پهن کنند. متأسفانه جامعه ما الان دوقطبی شده؛ یک قطب مرفههای بیدرد و قطب دیگر مستضعفان».
طبق گفته او، بعد از این موج گسترده مهاجرتها، کار خرید و فروش مسکن آنقدر در پردیس خوب و روبهرشد است که روی امینت شهر هم تأثیر گذاشته است. «من سال 89 به پردیس آمدم و از همان زمان چند نفر را میشناسم که قبل از این مهاجرتها چون کار و سرمایه زیادی وجود نداشت، دزدی میکردند و مواد مخدر میفروختند، اما الان آنقدر از کنار کار املاکی پول درمیآورند که اصلا سمت دزدی یا فروش مواد نمیروند. کار ملک تا جایی پرسود شده که سوپرمارکتی، مرغفروش و همه مشاغل در کنار شغل خودشان کار ملک هم میکنند و به جرئت میتوانم بگویم الان امنیت پردیس نسبت به تهران 60 درصد بالاتر است».
او اما به نکته دیگری هم اشاره میکند: «با رشد پردیس و بالارفتن قیمتها، اقشار ضعیفتر هم که در سالهای اخیر ساکن پردیس بودهاند دیگر نمیتوانند در پردیس زندگی کنند و مجبور شدهاند از شهر خارج شوند». به گفته این مشاور املاک، «در زمان ریاستجمهوری احمدینژاد قشر ضعیف تهران در این منطقه ساکن شدند. مثلا سال 91 یک خانه یکخوابه را میتوانستند با پنج میلیون پول پیش و 200 هزار تومان کرایه تهیه کنند، اما حالا همان فرد توان ماندن در پردیس و پرداخت اجاره را ندارد و به حاشیه پردیس یا سمت مهرآباد کشیده شده است. این قشر هر سال بیشتر از مراکز شهرها دور میشوند. این وضعیت برای تهرانیها هم زیاد پیش میآید که طرف با پولی که دارد، مجبور میشود در شهرهای اطراف پردیس خانه اجاره کند. در پنج سال اخیر که مردم سمت پردیس آمدهاند، داستانهای غمانگیز زیادی از مردم شنیدهام».
از پاسداران به پردیس
زنان زیادی در پردیس هستند که کمتر از یک سال است از تهران خارج شدهاند. برخی از آنها حاضر نیستند با یک خبرنگار صحبت کنند و از شرایط سختی که برایشان پیش آمده حرف بزنند، اما سحر، زن 34ساله با بقیه زنانی که دیدهام متفاوت است. ظاهر مرتبی دارد و لباسهایی که پوشیده اینجا در فاز 9 توجهم را جلب میکند. کمی که دقت میکنم، متوجه میشوم تنها من نیستم که حس میکنم با آن فضا بیگانه است. مشغول خرید از سوپرمارکت است و با دقت به قیمتها نگاه میکند. برخلاف سایر زنانی که در پردیس دیدهام، دوست دارد صحبت کند.
«من با مادرم در یک خانه اجارهای در منطقه پاسداران زندگی میکردیم. با اینکه خانه ما کوچک بود، اما این مهم بود که در یک منطقه خوب زندگی میکنیم. چون من ساعتهای زیادی در محل کار بودم و مادرم در خانه تنها میماند، خیالم از بابت محله و همسایهها راحت بود. همان اوایل که قیمت مسکن در تهران بالا رفت، دیگر توان پرداخت اجاره و پول پیش را نداشتیم و ناچار شدیم به پردیس بیاییم. درست است که دسترسی محلی خیلی سخت است و به بیمارستان و درمانگاه و مراکز خرید دور است، ولی چون اجاره کم بود مشغول به زندگی شدیم. فقط مشکلی که داشتم دوری از محل کار بود که آنهم ناچار بودم صبحها زودتر بیدار شوم تا قبل از ترافیک صبح پردیس به تهران رسیده باشم. در کل چیزی که اوایل من را اذیت میکرد، تفاوت فرهنگی این منطقه با منطقه قبلی سکونتم بود، اما این موضوع حالا که بیشتر ساکنان از قشر متوسط تهرانی هستند، کمتر به چشم میآید».
بعد از پرند کجا بروم؟
پرند از دیگر شهرهایی است که جمعیت زیادی از پایتختنشینان را به سمت خود کشانده و این را مدیون قیمت نسبتا پایین خانهها و خطوط مترو است. بااینحال، آنهایی که از تهران به پرند نقلمکان کردهاند از شرایط زندگی در آنجا گلهمند هستند.
آقای سلمانی از تابستان امسال به همراه خانوادهاش در این شهر ساکن شده و از شرایطی که برایش پیش آمده، چندان راضی نیست. او که یک کارمند است و با همسر و دخترانش زندگی میکند، میگوید: «به خاطر گرانیها و حقوق دریافتی بسیار کم، زندگی در تهران برایم سخت بود و حالا هم که به پرند آمدهام، شرایط همچنان سخت است و نمیدانم بعد از پرند کجا باید بروم تا بتوانم با این اجارههای سنگین و تورم بالا زندگی کنم». او در ادامه از نبودن امکانات گلایه میکند: «اینجا هیچ امکاناتی برای زندگیکردن نداریم. دریغ از یک درمانگاه درست و خوب، یک مدرسه خوب که با خیال آسوده بچهها را به مدرسه بفرستم. مجبور شدیم شهر و نزدیکانمان را ترک کنیم و اینجا بیاییم، اما اینجا هم زندگی درستی نداریم».
شهری که شبیه شهر نیست
نرگس و خانوادهاش هم پرند را برای زندگی انتخاب کردهاند. آنها فکر میکردند شاید زندگی در پرند و دوری از خانواده و دوستان برایشان عادت شود، اما نهتنها عادی نشد، بلکه آنها را از نزدیکانشان دورتر هم کرد. «ما سمت بلوار فردوس مستأجر بودیم و همسرم یک درآمد محدود و مشخص دارد. سال گذشته صاحبخانه 60 میلیون تومان روی پول پیش و پنج میلیون تومان هم به کرایه اضافه کرد. با پولی که داشتیم نتوانستیم سمت پردیس خانه اجاره کنیم و بهناچار در شهر پرند یک خانه 70متری اجاره کردیم. اینجا مشکلات ما زیاد است. به چیزی دسترسی نداریم. امکانات خیلی کم است و امنیت زیادی هم ندارد. در یک کلام بخواهم بگویم، ترس چیزی است که این روزها بیشتر از همیشه همراه خانواده ماست. من جرئت نمیکنم حتی دخترم را تنها به مدرسه بفرستم. با هزینه بالای سرویس مجبورم هر روز او را به مدرسه ببرم. دلیل اصلی آن هم به امنیت برمیگردد. در منطقهای که ما زندگی میکنیم، جوانهای بیکار زیاد هستند. خیلی از آنها مجردند، بعضی شرایط روانی و ظاهری درستی ندارند و گذشته از تمام اینها از ترس سگهای ولگرد نمیتوانم اجازه بدهم دخترم تنها از مدرسه برگردد یا حتی اجازه نمیدهم دختر کوچکترم تنها جلوی در خانه بایستد».
او میگوید: «تا حدی شرایط زندگی اینجا سخت است که من حتی خجالت میکشم کسی را دعوت کنم. مردم و فامیل میگویند بعد این همه سال زندگی و کارکردن از تهران به کجا رسیدند؟ این موضوع برای من و بچهها آزاردهنده است. همه وقت ما در داخل خانه است و خودم و دخترانم افسردگی گرفتیم. بچهها مرتب به من میگویند مامان اینجا کجاست که ما آمدیم. متأسفانه چارهای نداریم و باید با این شرایط کنار بیاییم. به خاطر تورم و نداری باید وسط بیابان زندگی کنیم. حتی یک دکتررفتن ساده برای ما تبدیل به عزا میشود. اینجا فقط ساختمان ساختهاند و هیچ چیز دیگری ندارد.
اما چیزی که کمی من را امیدوار میکند، این است که این مدت میبینم از تهران مهاجرت زیاد شده و تعداد افرادی که مثل ما طبقه متوسط تحصیلکرده بودند و حالا به این روز افتادهاند، در این منطقه بیشتر شده است. حضور این افراد تا امروز کمی، نه زیاد، باعث شده تا فرهنگ مردم تغییر کند. من که فکر نمیکنم امثال ما که از تهران خارج شدیم و اجارهنشین هستیم، دیگر بتوانیم در تهران زندگی کنیم، اما امیدوارم افراد بیشتری به پرند نقلمکان کنند تا شاید اینجا هم شبیه به شهری برای زندگی شود».