|

تکنولوژی یا محیط زیست ؟

در مجامع بین‌المللی و کنفرانس‌های مختلف علمی به تفصیل در این باره سخن رفته است که فعالیت‌های آدمی را چگونه می‌توان به سوی بخش‌هایی هدایت شوند که کمتر آلودگی بوجود آورد.

تکنولوژی یا محیط زیست ؟

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق؛در اواسط دهۀ 1960 در یکی از کنفرانس‌های سازمان ملل در در باب محیط زیست توصیه شد که به جای تولید و مصرف کالاهای مصنوعی و ترکیبی، از فراورده‌های طبیعی که اتفاقا اساس اقتصاد ممالک کم‌رشد هم بر آن نهاده شده حداکثر استفاده به عمل آید.    در همان سال در یونسکو پیشنهاد شد که «صنعت بیش از پیش حوزۀ عمل خود را به نفع بخش خدمات محدود کند و سرمایه‌گذاری‌های اجتماعی رفته رفته بر سرمایه‌گذاری‌های تولیدی پیشی جوید.» 

در آن دوران برخی از محققان از "تکنولوژی بی‌آزار" یا کم‌زیان دم می‌زدند و تلاششان معطوف به ایجاد این نوع تکنولوژی بود. همچنین دوستداران صلح بر آن بودند که افزایش تلاش‌ها و رشد فناوری‌های نظامی، یکی از عوامل آلودگی محیط و کاهش منابع ذی‌قیمت و مایۀ اتلاف ذخائر رو به نقصان آن است و از این رو هر تاکید داشتند گونه اهتمامی که در کار تقلیل تسلیحات و تخفیف جنگ سرد و پیشگیری جنگ گرم شود، در حفاظت محیط زیست موثر است.  

برخی از متفکران معتقدند پاسداری از محیط زیست نیازمند تحقق انسانی دیگر است؛ انسانی والاتر و وارسته‌تر از انسان اقتصادی امروز (به قول آدام اسمیت). از این منظر، انسان موجودی خودخواه و سودجو و بی‌تفاوت در برابر مصلحت دیگران است و ضمنا به آنچه ورای رفاه مادی رخ می‌دهد، بی‌اعتناست.  

بنابراین باید انسانی نوین پدید آید که حفظ محیط زیست را بر تامین رفاه خودش ترجیح دهد. و ین تحول، از نظر این ناقدان انسان عصر سرمایه‌داری، نیازمند قناعت و ساده‌زیستن است. پرسش این منتقدان این است که کدام مکتب اخلاقی مادی یا کدام نحلۀ سیاسی است که به انسان یاد دهد که خوشیِ خود را در سعادت جمع بازیابد؟ 

از این منظر، آنچه برای انسان معاصر بیشترین اهمیت را دارد، درآمد بسیار و سود فراوان است چراکه این انسان ترقی را با کثرت مصرف کالاها، خصوصا کالاهای تجملی، که نیازهای راستین را هم برنمی‌آورند، اشتباه گرفته است.  

مطابق این نگرش انتقادی، "رقابت" قانون اساسی دنیای کنونی است و در منطق آن، حق از آن "قوی" است و قوی همان "غنی" است. پس دنیایی تازه و انسانی جدید ضروری است؛ انسانی که سعادت خود را در خوشبختی دیگران جست‌وجو کند و بر آن باشد که "خیر" آن است که "عمومی" است و اگر رفاه مخصوص گروهی قلیل در سراسر جهان باشد، عاقبتی نیکو نتواند داشت.  

انسان تازه‌ای که بهبود محیط زیست به ظهور او منوط است، به گفتۀ محیط ‌زیست‌گرایان منتقد سرمایه‌داری صنعتی، باید از "خردمندیِ اکولوژیک" برخوردار باشد و این روشن‌بینی وقتی دست می‌دهد که پروای همنوعان و سودای نسل‌های آینده نیز در خاطرش مرتسم باشد.  

از نظر این منتقدان، تولد این انسان تازه نیازمند نهادینه شدن "دیگرخواهی" در پندار و رفتار اوست. و این تحول نیز تنها با یک "انقلاب اخلاقی" محقق می‌شود. این انسان تازه را هر یک از منتقدان سرمایه‌داری صنعتی در دهه‌های قبل، نامی نهاده و از او تعریفی به دست داده بودند.

بنابراین آنچه که مدافعان "انسان جدید" در پی آن بودند، یعنی انقلاب اخلاقی برای حفظ محیط زیست، چه بسا از دهه‌های 1960 و 1970 تا به امروز تا حدی محقق شده باشد. اگر نمونه‌های نادری مثل دولت چین یا دولت ترامپ را منها کنیم، که اولی رشد اقتصادی و توسعۀ صنعتی را به حفظ محیط زیست ترجیح می‌دهد و دومی هم اعتقادی به هشدارهای دانشمندان دربارۀ ضرورت حفاظت از میحط زیست ندارد، امروزه اکثر کشورهای صنعتی و پیشرفتۀ جهان به حفظ محیط زیست توجه دارند. 

علاوه بر این، فرهنگ حفاظت از محیط زیست در بین شهروندان عادی کشورهای توسعه‌یافته یا در حال توسعه، رشد قابل توجهی داشته است. اگرچه سیاست دولت‌ها و رفتار شهروندان در حد انتظارات جنبش‌های زیست‌محیطی و احزاب سبز نیست، ولی رشد روزافزون فرهنگ حفاظت از محیط زیست، بویژه در کشورهای پیشرفته، غیر قابل انکار است. 

اینکه انسان جدید چطور می‌تواند پدید آید، بحثی پایان‌ناپذیر است؛ ولی تجربۀ مارکسیسم در سیاست‌گذاری ایدئولوژیک برای ایجاد "انسان نوین" باید پیش چشم همۀ زیست‌محیط‌گرایان باشد. اقدامات انقلابی، چه بسا به نقض غرض منجر شوند. بنابراین اصلاحات تدریجی، ولو برای تحقق هدفی که "انقلاب اخلاقی" نامیده شده، به مراتب مطمئن‌تر از اتخاذ نگرشی رادیکال و یوتوپیایی به "انسان آینده" است.  

حفظ کامل محیط زیست، احتمالا هدفی ناممکن است ولی کاستن از تخریب محیط زیست، سیاستی است که در جهان توسعه‌یافته به طور نسبی دنبال می‌شود و قطعا باید به شکل پررنگ‌تری در دستور کار جهان صنعتی باشد. هشدارهای دانشمندان بعید است که یکسره بدبینانه باشد.

اما اومانیسم به عنوان یکی از ارکان جهان جدید، قطعا نسبتی با رفاه و بهروزی انسان دارد. و رفاه نیز بدون صنعت و توسعه حاصل نمی‌شود.  

بنابراین معمای حفظ توازن بین رفاه انسان و محیط زیست انسان و سایر موجودات زنده، با پیچیدن نسخه‌های یوتوپیایی و ایدئولوژیک و یکسویه حل نمی‌شود. اگر "قناعت" یک ارزش اخلاقی است، در تحقق اهداف مطلوب نیز باید قانع بود. یعنی انسان برخوردار از رفاه تمدن صنعتی، بهتر است به بهبود نسبی وضع محیط زیست قانع باشد چراکه بازگشت به عصر ماقبل صنعت جدید ممکن نیست، و تجویز نسخه‌های انقلابیِ مبتنی بر خیال‌پردازی دربارۀ آینده نیز در بهترین حالت آب در هاون کوبیدن است

عصر ایران