کارما؛ اسطورهای دلپذیر اما سُست
ایمان کوچکی؛ ایده کارما مفهومی است که ریشه در فرهنگها و ادیان شرقی دارد و در آن، به نوعی باور به قانون «عمل و عکسالعمل» یا «هر چه بکاری، همان را درو خواهی کرد» وجود دارد. این باور که در نهایت هر فرد نتیجه اعمال خود را دریافت خواهد کرد، در دنیای معاصر بهویژه در میان جوانان و کاربران شبکههای اجتماعی طرفداران زیادی پیدا کرده است. بهطور معمول، بسیاری از افراد بهویژه در مواقعی که مظلوم واقع میشوند، به کارما پناه میبرند و به خودشان دلداری میدهند که در نهایت، جهان در یک چرخه عدالتمحور به وظایف خود عمل خواهد کرد.

به گزارش گروه رسانه ای شرق،این باور بهویژه در مواقعی که افراد با ظلم یا بیعدالتی روبهرو میشوند، بسیار وسوسهانگیز است. این که هیچگونه توانایی برای مقابله با ظلم و نابرابری ندارند، اما در عوض میتوانند امیدوار باشند که در نهایت، همان فرد یا گروه که در حقشان ظلم کرده است، به نوعی باید نتیجه اعمال نادرست خود را بپردازد. اما واقعیت این است که کارما نهتنها از لحاظ فلسفی نادرست است، بلکه در مواجهه با واقعیتهای تلخ زندگی نیز هیچگونه دلیلی برای پذیرش آن وجود ندارد.
یکی از سوءتفاهمهای رایج درباره کارما، بهویژه در نسخه رایج آن در فرهنگ عمومی ایران، این است که تصور میشود نتایج اعمال انسان در همین زندگی و بهطور فوری بازتاب پیدا میکند. در حالی که در مفهوم اصیل شرقی، بهویژه در آیینهایی مانند هندوئیسم و بودیسم، کارما با باور به تناسخ گره خورده است. بر اساس این باور سنتی، اعمال فرد در این زندگی، سرنوشت او را در زندگیهای بعدی تعیین میکند و الزاماً قرار نیست پاداش یا مجازات اعمال در همین عمر ظاهر شود. ایرانیزهشدن این ایده و سادهسازی آن، بیشتر از آنکه ریشه در آموزههای فلسفی داشته باشد، نوعی پاسخ فرهنگی به نیاز انسان به عدالت فوری و قابل لمس است.
در دنیای واقعی، نابرابریها و بیعدالتیها همچنان وجود دارند و بسیاری از انسانها به دلیل شرایط اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی و حتی بهطور ساده به دلیل تصادفها و حوادث، گرفتار درد و رنج میشوند. در این دنیای بیرحم، هیچگونه قاعدهای برای عدالت کیهانی و بازتاب اعمال فردی وجود ندارد. هزاران کودک در سراسر جهان از گرسنگی میمیرند یا تحت تاثیر جنگها و شرایط سخت زندگی نابود میشوند، بدون آنکه کوچکترین گناهی کرده باشند. در عین حال، بسیاری از ظالمان و افراد بیرحم که در طول تاریخ حقوق دیگران را ضایع کردهاند، در آرامش زندگی کرده و میمیرند. به همین دلیل است که استناد به کارما بهعنوان یک توضیح برای بیعدالتیهای جهانی، هیچگونه اعتبار منطقی ندارد.
در مواجهه با چنین واقعیتهایی، باور به کارما بهعنوان یک «عدالت کیهانی» که از طرفی به صورت خودکار به افراد ظلمکننده باز میگردد، به راحتی از هم میپاشد. هیچکس نمیتواند بهطور معجزهآسا انتظار داشته باشد که ظلمها در نهایت به خود فرد بازخواهد گشت، چرا که در بسیاری از موارد، کسانی که دیگران را مورد ظلم قرار دادهاند، نهتنها هیچگونه مجازاتی در این دنیا دریافت نمیکنند، بلکه حتی در آرامش زندگی میکنند.
با این حال، چرا هنوز بسیاری از افراد به کارما اعتقاد دارند؟ یکی از دلایل این است که این باور به آنها احساس آرامش و امنیت میدهد. وقتی که شخصی قادر به مقابله با ظلم و بیعدالتی نیست، به کارما پناه میبرد تا دلش را آرام کند و خود را قانع کند که جهان بهطور خودکار در نهایت به عدالت خواهد رسید. در واقع، این باور به انسانها این امید را میدهد که دیگر نیازی به مواجهه با مشکلات و ظلمها ندارند، چرا که در نهایت، نتیجه بدی که از آن فرد یا گروه رنج دیدهاند، به خودشان برخواهد گشت.
این ایده برای افرادی که در موقعیتهای ضعیف و ناتوان قرار دارند، نوعی تسکین روانی به همراه دارد. به این ترتیب، بهجای اقدام مستقیم برای مقابله با مشکلات و بیعدالتیها، آنها به سادگی از باور به کارما استفاده میکنند تا خود را از فشارهای روانی و اجتماعی که از مواجهه با ظلمها ناشی میشود، رها کنند. اما این راهحل کوتاهمدت نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه در طولانیمدت به خود فرد نیز آسیب میزند.
با وجود اینکه ممکن است برخی از افراد به کارما بهعنوان یک راهحل برای ترویج رفتارهای اخلاقی نگاه کنند، حقیقت این است که اخلاقیات واقعی باید بر اساس اصول منطقی، مسئولیتپذیری و تفکر انتقادی بنا شوند. ایجاد یک جامعه اخلاقی با تکیهبر باورهایی همچون کارما نهتنها به انسانها انگیزهای برای تغییر واقعی و اقدامات سازنده نمیدهد، بلکه میتواند منجر به تضعیف ارزشهای اخلاقی شود.
وقتی افراد باور دارند که زندگی خود را صرفا بر اساس اثرات یک «عدالت کیهانی» هدایت میکنند، در نهایت این باور میتواند منجر به این شود که آنها هیچگونه مسئولیتی برای تغییر اوضاع و بهبود شرایط بر دوش نداشته باشند.
کارما تنها یک توهم است که به بسیاری از افراد اجازه میدهد تا از مسئولیتهای اجتماعی و فردی شانه خالی کنند. این که زندگی هیچگاه به طور کامل عادلانه نبوده و در بسیاری از موارد، هیچ بازتابی از اعمال افراد در زندگیشان وجود ندارد، نمیتواند بهانهای برای عدم تلاش برای اصلاح شرایط باشد. تنها راه برای ایجاد دنیایی بهتر، تکیهبر اصول اخلاقی واقعی، مسئولیتپذیری و تفکر منطقی است.