«ماجرا» تمام نيست
علي ربيعي . استاد دانشگاه
بعد از جلسه رئيسجمهور با فعالان سياسي و چهرههاي اصلي احزاب و تشکلهاي اصلاحطلب و اصولگرا، مواضع گوناگوني در رسانههاي اجتماعي و رسمي و محافل مختلف بيان شد و برخي نيز به نگارنده انتقال پيدا کرد. يک دسته، افرادي هستند که منتظر سقوط نظام بوده و معتقدند به دليل مخالفت با نظام، هرچه بر سر ايران بيايد نيز اهميتي ندارد. اين افراد حتي با ترامپ هم همسويي و همنوايي ميکنند. چنين افرادي از چارچوب اين بحث خارج هستند.برخي از شبکههاي فارسيزبان هم با ترديد و ابهام و نوعي القاي بيفايدگي اين حرکت را تحليل ميکردند. البته اين شبکهها در نشستهاي قبلي گفتوگوي اقتصاددانان و جامعهشناسان با رئيسجمهور هم همين موضع را اتخاذ کرده بودند و ايده ارائهشده از سوي نگارنده به دکتر روحاني براي ديدارهاي منظم با گروههاي اثرگذار جامعه را بيحاصل ناميدند.دسته ديگر یعني اصولگرايان تندرو -همان کساني که خود را صاحب انقلاب ميدانند- حتي براي افراد شناختهشده و آزمون پسداده حاضر در نشست اخير هم خطونشان کشيدند. اين محافل که متأسفانه در بخشهاي مختلف صداوسيما و برخي رسانههاي مکتوب ذينفوذ هستند، حاضرند به هر بهايي شاهد تضعيف و سقوط دولت باشند؛ حتي اگر در اين مسير، ايران هم آسيب ببيند. اين افراد چنان در دايره محدود افراطيگري گرفتار شدهاند که درک درست از خواست و جهتگيري جامعه را از دست دادهاند. از ديگر سو، يک دسته افراد نااميد با شعار «عبور از دولت» به دنبال پيداکردن وجاهت بوده و تصور ميکنند هرچه تندتر و با نفيانگاري بيشتر عليه کابينه سخن بگويند، «لايک» بيشتري ميگيرند. اين دسته هم بهنوعي با نشست رئيسجمهور با گروههاي مختلف مخالفت کرده و ميکنند.در مجموع، نتيجه همه اين ديدگاهها و جريانات، کوبيدن بر طبل نااميدي و ايجاد شکاف در جامعه بوده است.به نظر ميرسد در شرايط امروز ايران، تمام گرايشهاي فکري، بايد در کنار هم حضور يابند. تقسيم بر دو شدنها و بيرونکردن عدهاي از دايره نظام، تاکنون هيچ نفعي براي کشور در پي نداشته است. در راستاي مقابله با شرايط تحميلي جنگافروزان آمريکايي، امروز بهترين فرصت براي تجميع همه گروهها و جريانات فکري در کنار هم براي حفظ ايران عزيز است. حضور اصلاحطلبان، اصولگرايان و حتي خانم اعظم طالقاني، الگوي کوچکي از امکان جمعشدن سلايق مختلف و تبادل آرا و نظرات را به نمايش گذاشت. امروز مسئله ما، مسئله ايران است. نگارنده با سالها سابقه پژوهشهاي اجتماعي، فرهنگي، کارگري و امنيت ملي امروز اعتقاد راسخ دارم آمريکاييها در قبال ايران به دنبال حمله نقطهاي، جنگ محدود و جنگ درازمدت نخواهند بود.
اينها درصدد فرسوده و کلنگيکردن ايران و نوعي فروپاشي اجتماعي هستند. مسئله آنها، ايران قدرتمند با ظرفيت انساني مطالبهگر، فهيم و دموکراسيطلب است. بخشي از تفکر آمريکا که لايههاي آن در «نظريه جنگ تمدنها» نهفته است، امروز در آمريکا حاکميت يافته است. چرا عدهاي نميخواهند بپذيرند که ترامپيسم حاکم، بر اساس نظريه جنگ تمدنها، حرکت خود را سامان داده است؟ مسئله اصلي اين حريان، تمدن ايراني است. آنان سياست تبديلکردن ايران به کشوري شبيه پاکستان که هيچگاه پتانسيل الگوسازي، گسترش تمدن و دموکراسي بوميشده را نداشته، در نظر دارند. با توجه به آنچه مطرح شد، معتقدم برخلاف شعاري که ميگويند «اصلاحطلب، اصولگرا، ديگه تمومه ماجرا» نهتنها اصلاحطلبان و اصولگرايان بلکه بايد فرصت حضور و همبستهشدن همه تفکرات از اقوام و مذاهب و گرايشهای سياسي مختلف در کنار هم فراهم شود. اين رسالت بزرگي است که دولت امروز بايد به نحوي آن را نمايندگي و دنبال کند.
بعد از جلسه رئيسجمهور با فعالان سياسي و چهرههاي اصلي احزاب و تشکلهاي اصلاحطلب و اصولگرا، مواضع گوناگوني در رسانههاي اجتماعي و رسمي و محافل مختلف بيان شد و برخي نيز به نگارنده انتقال پيدا کرد. يک دسته، افرادي هستند که منتظر سقوط نظام بوده و معتقدند به دليل مخالفت با نظام، هرچه بر سر ايران بيايد نيز اهميتي ندارد. اين افراد حتي با ترامپ هم همسويي و همنوايي ميکنند. چنين افرادي از چارچوب اين بحث خارج هستند.برخي از شبکههاي فارسيزبان هم با ترديد و ابهام و نوعي القاي بيفايدگي اين حرکت را تحليل ميکردند. البته اين شبکهها در نشستهاي قبلي گفتوگوي اقتصاددانان و جامعهشناسان با رئيسجمهور هم همين موضع را اتخاذ کرده بودند و ايده ارائهشده از سوي نگارنده به دکتر روحاني براي ديدارهاي منظم با گروههاي اثرگذار جامعه را بيحاصل ناميدند.دسته ديگر یعني اصولگرايان تندرو -همان کساني که خود را صاحب انقلاب ميدانند- حتي براي افراد شناختهشده و آزمون پسداده حاضر در نشست اخير هم خطونشان کشيدند. اين محافل که متأسفانه در بخشهاي مختلف صداوسيما و برخي رسانههاي مکتوب ذينفوذ هستند، حاضرند به هر بهايي شاهد تضعيف و سقوط دولت باشند؛ حتي اگر در اين مسير، ايران هم آسيب ببيند. اين افراد چنان در دايره محدود افراطيگري گرفتار شدهاند که درک درست از خواست و جهتگيري جامعه را از دست دادهاند. از ديگر سو، يک دسته افراد نااميد با شعار «عبور از دولت» به دنبال پيداکردن وجاهت بوده و تصور ميکنند هرچه تندتر و با نفيانگاري بيشتر عليه کابينه سخن بگويند، «لايک» بيشتري ميگيرند. اين دسته هم بهنوعي با نشست رئيسجمهور با گروههاي مختلف مخالفت کرده و ميکنند.در مجموع، نتيجه همه اين ديدگاهها و جريانات، کوبيدن بر طبل نااميدي و ايجاد شکاف در جامعه بوده است.به نظر ميرسد در شرايط امروز ايران، تمام گرايشهاي فکري، بايد در کنار هم حضور يابند. تقسيم بر دو شدنها و بيرونکردن عدهاي از دايره نظام، تاکنون هيچ نفعي براي کشور در پي نداشته است. در راستاي مقابله با شرايط تحميلي جنگافروزان آمريکايي، امروز بهترين فرصت براي تجميع همه گروهها و جريانات فکري در کنار هم براي حفظ ايران عزيز است. حضور اصلاحطلبان، اصولگرايان و حتي خانم اعظم طالقاني، الگوي کوچکي از امکان جمعشدن سلايق مختلف و تبادل آرا و نظرات را به نمايش گذاشت. امروز مسئله ما، مسئله ايران است. نگارنده با سالها سابقه پژوهشهاي اجتماعي، فرهنگي، کارگري و امنيت ملي امروز اعتقاد راسخ دارم آمريکاييها در قبال ايران به دنبال حمله نقطهاي، جنگ محدود و جنگ درازمدت نخواهند بود.
اينها درصدد فرسوده و کلنگيکردن ايران و نوعي فروپاشي اجتماعي هستند. مسئله آنها، ايران قدرتمند با ظرفيت انساني مطالبهگر، فهيم و دموکراسيطلب است. بخشي از تفکر آمريکا که لايههاي آن در «نظريه جنگ تمدنها» نهفته است، امروز در آمريکا حاکميت يافته است. چرا عدهاي نميخواهند بپذيرند که ترامپيسم حاکم، بر اساس نظريه جنگ تمدنها، حرکت خود را سامان داده است؟ مسئله اصلي اين حريان، تمدن ايراني است. آنان سياست تبديلکردن ايران به کشوري شبيه پاکستان که هيچگاه پتانسيل الگوسازي، گسترش تمدن و دموکراسي بوميشده را نداشته، در نظر دارند. با توجه به آنچه مطرح شد، معتقدم برخلاف شعاري که ميگويند «اصلاحطلب، اصولگرا، ديگه تمومه ماجرا» نهتنها اصلاحطلبان و اصولگرايان بلکه بايد فرصت حضور و همبستهشدن همه تفکرات از اقوام و مذاهب و گرايشهای سياسي مختلف در کنار هم فراهم شود. اين رسالت بزرگي است که دولت امروز بايد به نحوي آن را نمايندگي و دنبال کند.