خانواده چندهمسری و تعدد زوجات
دکتر رباب حامدی . روانشناس
چند روزی است بحث چندهمسری در جمعهای مختلف مطرح میشود. از سویی سیمای جمهوری اسلامی برنامهای پخش میکند که میهمان برنامه که فردی معمم است، درباره جنبههای مثبت چندهمسری و ضرورت آن صحبت میکند و از سویی با زنانی که همسرشان ازدواج مجدد داشتهاند، مصاحبه میکنند و آنها شاد و خرم از زندگی رضایتبخش خود میگویند و بعد شاهد پوستر کارگاهی هستیم که رایگان برگزار میشود و قرار است مهارتهای زندگی چندهمسری را آموزش دهد.
دو حالت وجود دارد؛ یا ازدواج مجدد مرد با اطلاع و رضایت همسرش است، یا بدون اطلاع و رضایت او.
شرایطی را تصور کنیم که زن به ازدواج مجدد همسرش راضی و از آن آگاه است. هدف هر ازدواج برآوردهشدن نیاز عاطفی و جنسی است. آیا زنی که همسرش را با دیگران شریک میکند، این دو نیازش برآورده میشود؟ چه سهمی از شوهرش برای او باقی میماند؟ تبعات این ناکامی چیست؟ آیا این زن انگیزه مادریکردن تماموکمال را دارد؟ آیا آنقدر از نظر عاطفی تغذیه میشود که هم خودش از زندگی لذت ببرد و هم مادری شاد و سرحال برای تربیت فرزندانش باشد؟ آیا احساس ناکامی و درگیرشدن در رابطه با هووها، انرژیای برای او باقی میگذارد که در جهت رشد و فعالیتهای شخصی فعالیت کند؟
با نگاهی به شرایط کنونی روابط بین زن و شوهر، چند درصد زنان ممکن است به ازدواج شوهرشان راضی باشند؟ اگر این درصد بالاست، چرا شاهد افزایش روابط پنهانی مردها هستیم. اگر زنان راضی هستند، چرا مردها به روابط پنهانی به صورت آزاد یا صیغه روی میآورند؟ حال وضعیتی را در نظر بگیریم که ازدواج مجدد بدون اطلاع و رضایت زن صورت گیرد، اینگونه رابطه بهطور قطع خیانت محسوب میشود (شرعی باشد یا غیرشرعی). مادامی که قرارداد ازدواج بین زن و شوهر فسخ نشده است، هر گونه ارتباط عاطفی پنهانی با غیرهمجنس در هر سطحی ( گفتوگو در فضای واقعی یا مجازی، فورواردکردن پیامهای عاشقانه، دیدار حضوری، رابطه جنسی و...) خیانت محسوب میشود که پیامدهای خاص خود را دارد؛ از جمله: بههمریختن رابطه عاطفی و جنسی بین زن و شوهر، بیاعتمادی زن نسبت به همسر، عدم پذیرش پدر از سوی فرزندان، بروز تعارض و اضطراب در مرد برای پنهان نگهداشتن رابطه، سستشدن بنیاد خانواده و در نهایت طلاق. با توجه به ماهیت واقعی انسان، طبیعی است برای مردی که چند همسر دارد، همه همسرانش به یک اندازه جذابیت ظاهری و جنسی نداشته باشند، بنا بر این بدیهی است آن که جذابیت کمتری دارد، احساس
کند مهم نیست و نادیده گرفته شود. این احساس ناکامی از یک سو به بروز مشکلات ارتباطی بین او و همسر و از سوی دیگر تعارض با هووها میانجامد. از طرف دیگر، بازخورد این مشکلات ارتباطی به مرد منتقل و به واکنش او و تشدید ماجرا منجر میشود. بدیهی است فرزندان چنین خانوادههایی نیز در فضای پرتشنج بار میآیند و دچار مشکلات مختلف تربیتی و اخلاقی خواهند شد. با توجه به نقش پراهمیت پدر در تربیت فرزندان، آیا همه بچههای مرد چندزنه، به یک اندازه از توجه پدر برخوردار خواهند بود؟ آیا اصلا پدر فرصتی برای ارتباط با فرزندانش خواهد داشت؟ نبود حضور کیفی و کمی پدر چه اثرات سوئی بر تربیت این بچهها خواهد گذاشت؟
پژوهشهای مختلفی که در زمینه مقایسه وضعیت سلامت روان در خانوادههای تکهمسری و چندهمسری انجام شده است، نشان میدهد خانوادههای چندهمسری نسبت به تکهمسری از سلامت روان کمتری برخوردارند. افسردگی و اضطراب در آنها بیشتر مشاهده میشود، اعتماد به نفس پایینتر است، احتمال اختلال somatization (مشکلات جسمی که ریشه آن مسائل روانی است)، در آنها بیشتر است، کارکرد خانواده ضعیفتر و رضایت از ازدواج کمتر است. از سالها پیش شاهد افزایش طلاق در جامعه هستیم که یکی از مهمترین علتهای آن خیانت همسران است.
از نظر حقوق زنان، مردی که چند همسر دارد و خود را قبله آمال چند زن میبیند که بر سر تصاحب او رقابت میکنند، بهراحتی به خود اجازه میدهد حقوق انسانی همسرش را رعایت نکند و با او رفتار تحقیرآمیز داشته باشد. در این فضا زن از کمترین حقوق انسانی برخوردار خواهد بود. علاوه بر آن، باعث کاهش حرمت و ارزش زن میشود و او را موجودی لحاظ میکند که نمیتواند از زندگی مجردی زندگی لذت ببرد و برای حیاتش باید به ازدواج با مردی پناه ببرد که پیش از او چند زن دیگر اختیار کرده است!
سؤال دیگر اینکه آیا طرح اشتیاق دختران مجرد به ازدواج را افزایش خواهد شد یا باعث میشود نگرانی آنها نسبت به تداوم زندگی مشترک و عشقی پایدار دوچندان شود و احتمال ازدواج کمتر شود؟
در نهایت باید از طراحان پرسید برای حل مشکل ازدواج پسران مجرد چه تمهیداتی اندیشیدهاند؟
چند روزی است بحث چندهمسری در جمعهای مختلف مطرح میشود. از سویی سیمای جمهوری اسلامی برنامهای پخش میکند که میهمان برنامه که فردی معمم است، درباره جنبههای مثبت چندهمسری و ضرورت آن صحبت میکند و از سویی با زنانی که همسرشان ازدواج مجدد داشتهاند، مصاحبه میکنند و آنها شاد و خرم از زندگی رضایتبخش خود میگویند و بعد شاهد پوستر کارگاهی هستیم که رایگان برگزار میشود و قرار است مهارتهای زندگی چندهمسری را آموزش دهد.
دو حالت وجود دارد؛ یا ازدواج مجدد مرد با اطلاع و رضایت همسرش است، یا بدون اطلاع و رضایت او.
شرایطی را تصور کنیم که زن به ازدواج مجدد همسرش راضی و از آن آگاه است. هدف هر ازدواج برآوردهشدن نیاز عاطفی و جنسی است. آیا زنی که همسرش را با دیگران شریک میکند، این دو نیازش برآورده میشود؟ چه سهمی از شوهرش برای او باقی میماند؟ تبعات این ناکامی چیست؟ آیا این زن انگیزه مادریکردن تماموکمال را دارد؟ آیا آنقدر از نظر عاطفی تغذیه میشود که هم خودش از زندگی لذت ببرد و هم مادری شاد و سرحال برای تربیت فرزندانش باشد؟ آیا احساس ناکامی و درگیرشدن در رابطه با هووها، انرژیای برای او باقی میگذارد که در جهت رشد و فعالیتهای شخصی فعالیت کند؟
با نگاهی به شرایط کنونی روابط بین زن و شوهر، چند درصد زنان ممکن است به ازدواج شوهرشان راضی باشند؟ اگر این درصد بالاست، چرا شاهد افزایش روابط پنهانی مردها هستیم. اگر زنان راضی هستند، چرا مردها به روابط پنهانی به صورت آزاد یا صیغه روی میآورند؟ حال وضعیتی را در نظر بگیریم که ازدواج مجدد بدون اطلاع و رضایت زن صورت گیرد، اینگونه رابطه بهطور قطع خیانت محسوب میشود (شرعی باشد یا غیرشرعی). مادامی که قرارداد ازدواج بین زن و شوهر فسخ نشده است، هر گونه ارتباط عاطفی پنهانی با غیرهمجنس در هر سطحی ( گفتوگو در فضای واقعی یا مجازی، فورواردکردن پیامهای عاشقانه، دیدار حضوری، رابطه جنسی و...) خیانت محسوب میشود که پیامدهای خاص خود را دارد؛ از جمله: بههمریختن رابطه عاطفی و جنسی بین زن و شوهر، بیاعتمادی زن نسبت به همسر، عدم پذیرش پدر از سوی فرزندان، بروز تعارض و اضطراب در مرد برای پنهان نگهداشتن رابطه، سستشدن بنیاد خانواده و در نهایت طلاق. با توجه به ماهیت واقعی انسان، طبیعی است برای مردی که چند همسر دارد، همه همسرانش به یک اندازه جذابیت ظاهری و جنسی نداشته باشند، بنا بر این بدیهی است آن که جذابیت کمتری دارد، احساس
کند مهم نیست و نادیده گرفته شود. این احساس ناکامی از یک سو به بروز مشکلات ارتباطی بین او و همسر و از سوی دیگر تعارض با هووها میانجامد. از طرف دیگر، بازخورد این مشکلات ارتباطی به مرد منتقل و به واکنش او و تشدید ماجرا منجر میشود. بدیهی است فرزندان چنین خانوادههایی نیز در فضای پرتشنج بار میآیند و دچار مشکلات مختلف تربیتی و اخلاقی خواهند شد. با توجه به نقش پراهمیت پدر در تربیت فرزندان، آیا همه بچههای مرد چندزنه، به یک اندازه از توجه پدر برخوردار خواهند بود؟ آیا اصلا پدر فرصتی برای ارتباط با فرزندانش خواهد داشت؟ نبود حضور کیفی و کمی پدر چه اثرات سوئی بر تربیت این بچهها خواهد گذاشت؟
پژوهشهای مختلفی که در زمینه مقایسه وضعیت سلامت روان در خانوادههای تکهمسری و چندهمسری انجام شده است، نشان میدهد خانوادههای چندهمسری نسبت به تکهمسری از سلامت روان کمتری برخوردارند. افسردگی و اضطراب در آنها بیشتر مشاهده میشود، اعتماد به نفس پایینتر است، احتمال اختلال somatization (مشکلات جسمی که ریشه آن مسائل روانی است)، در آنها بیشتر است، کارکرد خانواده ضعیفتر و رضایت از ازدواج کمتر است. از سالها پیش شاهد افزایش طلاق در جامعه هستیم که یکی از مهمترین علتهای آن خیانت همسران است.
از نظر حقوق زنان، مردی که چند همسر دارد و خود را قبله آمال چند زن میبیند که بر سر تصاحب او رقابت میکنند، بهراحتی به خود اجازه میدهد حقوق انسانی همسرش را رعایت نکند و با او رفتار تحقیرآمیز داشته باشد. در این فضا زن از کمترین حقوق انسانی برخوردار خواهد بود. علاوه بر آن، باعث کاهش حرمت و ارزش زن میشود و او را موجودی لحاظ میکند که نمیتواند از زندگی مجردی زندگی لذت ببرد و برای حیاتش باید به ازدواج با مردی پناه ببرد که پیش از او چند زن دیگر اختیار کرده است!
سؤال دیگر اینکه آیا طرح اشتیاق دختران مجرد به ازدواج را افزایش خواهد شد یا باعث میشود نگرانی آنها نسبت به تداوم زندگی مشترک و عشقی پایدار دوچندان شود و احتمال ازدواج کمتر شود؟
در نهایت باید از طراحان پرسید برای حل مشکل ازدواج پسران مجرد چه تمهیداتی اندیشیدهاند؟