فیلمنامه بهمثابه اثر ادبی
شرق: بسیاری از نظریهپردازان کلاسیک سینما این پرسش را که «چه چیزی فیلمنامه است»، بهعنوان پرسشی کلیدی مطرح و درباره آن بحث کردهاند؛ اینکه آیا فیلمنامه اثر ادبی مستقلی است یا برگردانی از اثری ادبی، مثل داستان یا نمایشنامه است که به زبان سینما بدل شده یا حتی یادداشتهای کارگردانی است که توالی سکانسها و اپیزودها را تعیین کرده است. تفاوتهای زیادی که در پاسخ به این پرسش وجود دارد نشان میدهد که پرسش فوق اگرچه بهظاهر ساده به نظر میرسد، اما روی مسئلهای بغرنج دست گذاشته که پاسخی سرراست و ساده ندارد.
تد نانیچلی در کتاب «فلسفه فیلمنامه» کوشیده به این پرسشها پاسخ دهد که: فیلمنامه چیست؟ آیا فیلمنامه اثری هنری یا بهطور خاص اثری ادبی است؟ نویسنده کتاب میگوید که این پرسشهای نظری و فلسفی در پایان دوران اوج نظریه کلاسیک فیلم بهطورکامل کنار گذاشته شدند و درباره آنها بحثی نشد. به اعتقاد او، نظریه معاصر فیلم از ابتدا تا امروز، مطالعه فیلمنامه را کمتر از سایر دغدغهها جدی گرفته و اگرچه بهصورت پراکنده مقالاتی دراینباره منتشر شده، اما نظریه معاصر فیلم هیچ توصیف نظاممند یا موجهی از فیلمنامه یا جایگاه آن در تولید فیلم ارائه نکرده است. او همچنین میگوید حوزه زیباییشناسی فلسفی هم به این مبحث وارد نشده و این به نظر نویسنده از دو جنبه عجیب است، چراکه «بهلحاظ پیشانظری به نظر میرسد شباهتهای مهمی میان فیلمنامه و نمایشنامهها وجود داشته باشد؛ هر دوی آنها بهلحاظ طبیعی چیزهای کلامی هستند که روایتهایی را به هم مرتبط میکنند که قرار است جلوی دوربین یا در پیشگاه تماشاگران اجرا شوند؛ بنابراین منطقی است که فکر کنیم فیلمنامه مثل نمایشنامه یک نوع اثر هنری ادبی است و فیلمنامه همان علایق زیباییشناختی و جستار
فلسفی را دارد که پسرعموی تئاتریاش دارد. دوم، دغدغهها و علایق زیباییشناسی فلسفی درباره نظریه معاصر فیلم بسیار متنوعتر بوده و از امور کلی درمورد تعریف و هستیشناسی هنر تا مسائل محلیتری درمورد همه انواع هنرهای خاص گسترده است. علاوه بر آن، دهه گذشته بهصورت خاص انفجاری از کار روی فلسفه فیلم را شاهد بوده است؛ با وجود این، فیلسوفان هنر هم مثل نظریهپردازان فیلم چیز زیادی برای گفتن درمورد فیلمنامه نداشتهاند».
در این میان «فلسفه فیلمنامه» نانیچلی، با هدف روشنکردن مفهوم ذهنی ما از فیلمنامه از دو منظر عمومی نوشته شده است: فیلمنامه چیست و چگونه است. بر این اساس، او ابتدا تعریفی از فیلمنامه و چند ملاحظه اولیه از هستیشناسی فیلمنامه را ارائه میکند و در ادامه بحثهای خاصتری را پیش میکشد که براساس آن، دستکم برخی فیلمنامه آثار ادبی مستقلاند. او توضیح میدهد که چگونه میشود از فیلمنامه همچون یک اثر ادبی لذت برد. رویکرد نویسنده در این کتاب این است که با توضیحدادن برخی مفاهیم اصلی و بهطور خاص مفهوم امروزی فیلمنامه جلو برود. فصل اول کتاب با ملاحظه طولانی از تعریف فیلمنامه بهلحاظ کارکرد آغاز میشود و انوع مختلف تعاریف کارکردی احتمالی بررسی و بازبینی میشوند. در ادامه از فیلمنامه بهعنوان مفهومی تاریخی بحث شده است. نانیچلی در پیشگفتار کتاب میگوید اگر یک وظیفه مهم در روشنکردن مفهوم مورد نظر ما از فیلمنامه گفتن این باشد که فیلمنامه چیست، وظیفه دیگر این خواهد بود که بگوییم فیلمنامه چگونه چیزی است. در نگاهی کلی، پرسش فیلمنامه چگونه چیزی است، پرسشی درباره هستیشناسی فیلمنامه است و این در واقع بحثی است
که در فصل سوم کتاب به آن پرداخته شده است. نویسنده در بخشی از پیشگفتارش درباره این کتاب نوشته: «تصویری که امیدوارم از دورن این کتاب بیرون بیاید، فقط مفهومسازی خاص از فیلمنامه نیست؛ بلکه استدلالی است که بتواند نظریهپردازیهای آینده ما را به شیوه خاصی -یعنی از پایین به بالا- هدایت کند. دلایل عملگرایانه خوبی برای نظریهپردازی به این شیوه وجود دارد؛ آشکارترین دلیل این است که اگر نکته نظریهپردازی تبیین واقعی دادههای ارائهشده ازطریق کردارهای ما باشد، آنگاه باید به کردارها و ابژههای خاصی نگاه کنیم تا بتوانیم نظریههای عملی کلی را برسازیم. البته اگر استدلال من درست باشد، مجبوریم نظریههایمان را از پایین به بالا بسازیم؛ چون این کارورزان هستند که مرزها و سرشت مفهومی را که درحالحاضر مطالعه میکنیم، تعیین میکنند». نایچلی در این کتاب فیلمنامه را عنوان یک مصنوع در نظر میگیرد که فیلمنامهنویسان بهصورت جمعی مرزهای آن را تعیین میکنند. در این بین علاوه بر نویسندگان، خوانندگان فیلمنامهها نیز بهصورت جمعی تعیینکننده سرشت هستیشناختی آن هستند. ازاینرو هر توصیف ممکنِ فلسفی فیلمنامه باید به شکل جدی
بهوسیله کردارهای جمعی خلاق و تحسینکننده محدود شود و چنین توصیفی باید بپذیرد که این کردارها نشان میدهند دستکم برخی فیلمنامهها جزء آثار هنری هستند.
شرق: بسیاری از نظریهپردازان کلاسیک سینما این پرسش را که «چه چیزی فیلمنامه است»، بهعنوان پرسشی کلیدی مطرح و درباره آن بحث کردهاند؛ اینکه آیا فیلمنامه اثر ادبی مستقلی است یا برگردانی از اثری ادبی، مثل داستان یا نمایشنامه است که به زبان سینما بدل شده یا حتی یادداشتهای کارگردانی است که توالی سکانسها و اپیزودها را تعیین کرده است. تفاوتهای زیادی که در پاسخ به این پرسش وجود دارد نشان میدهد که پرسش فوق اگرچه بهظاهر ساده به نظر میرسد، اما روی مسئلهای بغرنج دست گذاشته که پاسخی سرراست و ساده ندارد.
تد نانیچلی در کتاب «فلسفه فیلمنامه» کوشیده به این پرسشها پاسخ دهد که: فیلمنامه چیست؟ آیا فیلمنامه اثری هنری یا بهطور خاص اثری ادبی است؟ نویسنده کتاب میگوید که این پرسشهای نظری و فلسفی در پایان دوران اوج نظریه کلاسیک فیلم بهطورکامل کنار گذاشته شدند و درباره آنها بحثی نشد. به اعتقاد او، نظریه معاصر فیلم از ابتدا تا امروز، مطالعه فیلمنامه را کمتر از سایر دغدغهها جدی گرفته و اگرچه بهصورت پراکنده مقالاتی دراینباره منتشر شده، اما نظریه معاصر فیلم هیچ توصیف نظاممند یا موجهی از فیلمنامه یا جایگاه آن در تولید فیلم ارائه نکرده است. او همچنین میگوید حوزه زیباییشناسی فلسفی هم به این مبحث وارد نشده و این به نظر نویسنده از دو جنبه عجیب است، چراکه «بهلحاظ پیشانظری به نظر میرسد شباهتهای مهمی میان فیلمنامه و نمایشنامهها وجود داشته باشد؛ هر دوی آنها بهلحاظ طبیعی چیزهای کلامی هستند که روایتهایی را به هم مرتبط میکنند که قرار است جلوی دوربین یا در پیشگاه تماشاگران اجرا شوند؛ بنابراین منطقی است که فکر کنیم فیلمنامه مثل نمایشنامه یک نوع اثر هنری ادبی است و فیلمنامه همان علایق زیباییشناختی و جستار
فلسفی را دارد که پسرعموی تئاتریاش دارد. دوم، دغدغهها و علایق زیباییشناسی فلسفی درباره نظریه معاصر فیلم بسیار متنوعتر بوده و از امور کلی درمورد تعریف و هستیشناسی هنر تا مسائل محلیتری درمورد همه انواع هنرهای خاص گسترده است. علاوه بر آن، دهه گذشته بهصورت خاص انفجاری از کار روی فلسفه فیلم را شاهد بوده است؛ با وجود این، فیلسوفان هنر هم مثل نظریهپردازان فیلم چیز زیادی برای گفتن درمورد فیلمنامه نداشتهاند».
در این میان «فلسفه فیلمنامه» نانیچلی، با هدف روشنکردن مفهوم ذهنی ما از فیلمنامه از دو منظر عمومی نوشته شده است: فیلمنامه چیست و چگونه است. بر این اساس، او ابتدا تعریفی از فیلمنامه و چند ملاحظه اولیه از هستیشناسی فیلمنامه را ارائه میکند و در ادامه بحثهای خاصتری را پیش میکشد که براساس آن، دستکم برخی فیلمنامه آثار ادبی مستقلاند. او توضیح میدهد که چگونه میشود از فیلمنامه همچون یک اثر ادبی لذت برد. رویکرد نویسنده در این کتاب این است که با توضیحدادن برخی مفاهیم اصلی و بهطور خاص مفهوم امروزی فیلمنامه جلو برود. فصل اول کتاب با ملاحظه طولانی از تعریف فیلمنامه بهلحاظ کارکرد آغاز میشود و انوع مختلف تعاریف کارکردی احتمالی بررسی و بازبینی میشوند. در ادامه از فیلمنامه بهعنوان مفهومی تاریخی بحث شده است. نانیچلی در پیشگفتار کتاب میگوید اگر یک وظیفه مهم در روشنکردن مفهوم مورد نظر ما از فیلمنامه گفتن این باشد که فیلمنامه چیست، وظیفه دیگر این خواهد بود که بگوییم فیلمنامه چگونه چیزی است. در نگاهی کلی، پرسش فیلمنامه چگونه چیزی است، پرسشی درباره هستیشناسی فیلمنامه است و این در واقع بحثی است
که در فصل سوم کتاب به آن پرداخته شده است. نویسنده در بخشی از پیشگفتارش درباره این کتاب نوشته: «تصویری که امیدوارم از دورن این کتاب بیرون بیاید، فقط مفهومسازی خاص از فیلمنامه نیست؛ بلکه استدلالی است که بتواند نظریهپردازیهای آینده ما را به شیوه خاصی -یعنی از پایین به بالا- هدایت کند. دلایل عملگرایانه خوبی برای نظریهپردازی به این شیوه وجود دارد؛ آشکارترین دلیل این است که اگر نکته نظریهپردازی تبیین واقعی دادههای ارائهشده ازطریق کردارهای ما باشد، آنگاه باید به کردارها و ابژههای خاصی نگاه کنیم تا بتوانیم نظریههای عملی کلی را برسازیم. البته اگر استدلال من درست باشد، مجبوریم نظریههایمان را از پایین به بالا بسازیم؛ چون این کارورزان هستند که مرزها و سرشت مفهومی را که درحالحاضر مطالعه میکنیم، تعیین میکنند». نایچلی در این کتاب فیلمنامه را عنوان یک مصنوع در نظر میگیرد که فیلمنامهنویسان بهصورت جمعی مرزهای آن را تعیین میکنند. در این بین علاوه بر نویسندگان، خوانندگان فیلمنامهها نیز بهصورت جمعی تعیینکننده سرشت هستیشناختی آن هستند. ازاینرو هر توصیف ممکنِ فلسفی فیلمنامه باید به شکل جدی
بهوسیله کردارهای جمعی خلاق و تحسینکننده محدود شود و چنین توصیفی باید بپذیرد که این کردارها نشان میدهند دستکم برخی فیلمنامهها جزء آثار هنری هستند.