نگاهی به حدود خزر در مرزهای شمالی ایران
خزر در پهنه تاریخ
عباس ملکی. دانشیار سیاستگذاری انرژی در دانشگاه صنعتی شریف
دریای خزر، بزرگترین دریاچه درون خشكی در كره زمین، از شمال به جنوب دارای طول هزارو 204 كیلومتر، میانگین پهنای آن 320كیلومتر و محیط آن ششهزارو 500 كیلومتر است. مساحت آن 376هزار متر مربع و حدود 28 متر پایینتر از سطح آب دریاهای آزاد واقع است. اكثر نقاط آن عمق كمی دارد اما در بخش ایران تا هزار متر عمق آب دریاست.
اگرچه این دریا یا دریاچه را به نامهای مختلفی خواندهاند اما آنچه كه محرز است، از گذشتههای دور مردمان ایران از دریای خزر برای حملونقل استفاده میكردند. همچنین این دریا، محل ارتزاق ساحلنشینان آن از راه صید ماهی و استفاده از آبزیان آن بوده است. بهجز مدت زمان مابین معاهده تركمانچای در 1828 تا پیمان دوستی مابین ایران و اتحاد شوروی سوسیالیستی روسیه در 1921(1300شمسی) كه بهنوعی دسترسی به این دریا برای ایرانیان محدودتر شده بود، حكومتها و مردمان ایران از دریای خزر بهصورت انحصاری یا مشترك با روسیه تزاری، اتحاد شوروی و فدراسیون روسیه استفاده میکردند. اگرچه برخی از صاحبنظران را عقیده بر این است كه این دریا برای ایرانیان اهمیت درخور نداشته است اما این نظریه را نمیتوان به ساكنان كناره خزر تعمیم داد.
از آنجا كه ایران از قرن ششم قبل از میلاد تا به امروز در ارتباط مستمر با این دریا بوده است بنابراین در مقاطع عمدهای از تاریخ، امنیت تمامی پهنه آبی این دریا و سواحل مجاور خود را تأمین میکرد. چنانكه از قرن پنجم قبل از میلاد تا قرن هفتم بعد از میلاد كه همزمان با امپراتوریهای هخامنشی، اشكانی و ساسانی بود، ایران کموبیش بر سراسر این پهنه آبی تسلط داشت و درواقع بهعنوان دریاچه داخلی برای ایران تلقی میشد. از قرن هفتم تا اواخر قرن یازدهم بعد از میلاد با ظهور امپراتوری خزر این دریاچه در محل تعاملات ویژه بین امپراتوریهای امویان و عباسیان از یكسو و خزرها از سوی دیگر قرار گرفت، ضمن آنكه سلسلههای محلی ساحلی ایرانی چون شروانشاهیان، آرانیان، دیلمیان، بادوسپانیان، زیاریان، خوارزمشاهیان و... در این تعاملات بهویژه دادوستدهای تجاری نقش ویژه داشتند و درعینحال حافظ امنیت آبهای مجاور خود در قبال تهاجمات وایكینگها و روسها بودند كه از طریق رودخانه ولگا جهت غارت جوامع ساحلی ایران به این دریا وارد میشدند.
در دوران امپراتوری سلجوقی، این دریا در كنترل آنان قرار گرفت. با ظهور مغول و گسترش قلمرو آن تا شرق اروپا، دریای خزر در محدوده قلمرو این امپراتوری قرار گرفت. ولی بعد از تقسیم امپراتوری بین جانشینان و فرزندان چنگیزخان و بهویژه اردوی زرین و اردوی سفید از یكسو و استقرار ایلخانان در ایران از سوی دیگر و بروز رقابتها و برخوردهایی میان آنها، وضعیت دریای خزر تغییر یافت. با پیروزیهای نظامی امیر تیمور دریای خزر در قلمرو داخلی حاكمان تیموری قرار گرفت.
روسیه تزاری و خزر
از آغاز سلسله صفوی تا اوایل قرن 19، گستره قلمرو ساحلی ایران از یكسو تا شمال قفقاز و از طرف دیگر تا شمال تركمنستان امروزی داشت. از سوی دیگر با ظهور پتر كبیر و گسترش قلمرو روسیه به طرف شرق و دستیابی به بندر آستراخان، روسیه بهعنوان قدرت ساحلی نوخاسته دریای خزر ظاهر شد. از این تاریخ، روسیه بر آن شد قلمرو خود را بهسوی قفقاز و شمال دریای خزر در جهت آسیای مركزی گسترش دهد. انجام این مقصود منجر به مراودات و برخوردهایی با دولتها و حكومتهای وقت ایران شد.
اتحاد شوروی و خزر
در ششم فوریه 1921، دولت جدید انقلابی در روسیه كه خود را به نام جمهوری شوروی سوسیالیستی روسیه میخواند با انعقاد عهدنامهای تمامی محدودیتهای پیشبینی شده در عهدنامه تركمانچای را ملغی کرده و دو طرف توافق کردند كه ایران و روسیه در امر كشتیرانی در لوای پرچمهای خود از حقوق برابر بهرهمند خواهند شد. در 25 مارس 1940، دو كشور ایران و اتحاد شوروی درباره بحرپیمایی و تجارت در دریای خزر موافقتنامهای را امضا کردند.
اگرچه در پیمان دوستی 1921 و قرارداد مربوط به بحرپیمایی و تجارت مابین ایران و اتحاد شوروی در 1940(1319)، ذكری از منابع بستر دریا نیامده است اما در موارد دیگر مانند حملونقل، شیلات، استفاده از فضای ماورای خزر بهصورت روشن از استفاده مشترك نام برده شده و در پروتكل الحاقی موافقتنامه 1940، این پهنابه به نام «دریای مشترك ایران و شوروی» خوانده شده است. همچنین در معاهدات مزبور، دریای خزر بهعنوان دریایی مشاع تلقی شده و هرگونه بهرهبرداری از آن توسط كشورهای ثالث ممنوع اعلام شد. هیچگونه مرزی در دریا میان ایران و شوروی تعیین نشده و هر دو در ماهیگیری و دریانوردی از حقوق متساوی برخوردار شدند. اما در عمل دولت شوروی از سال 1934 با ترسیم خطی از وسط رودخانه آستاراچای در شمال بندر آستارا در غرب خزر، به میانه خلیج حسنقلی در شمال بندر تركمن در شرق خزر این دریاچه را بهطور غیررسمی میان دو كشور تقسیم كرد. اگرچه دولت ایران هرگز وجود چنین خطی را نپذیرفت ولی عملا هر دو دولت سكوت پیشه كرده و فعالیتهای اقتصادی خود را در دو طرف خط محدود کردند.
روابط ایران و شوروی خیلی سریع تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار گرفت. از جمله اینکه شورای انقلاب اسلامی ایران در اردیبهشت 1358 دو بند 5 و 6 از معاهده 1921 را که به نیروهای روسی اجازه میداد بدون موافقت دولت ایران وارد خاک ایران شوند، ملغی کرد. همچنین مسئله افشای فعالیتهای سرویس اطلاعات شوروی (کا.گ.ب) و جاسوسی آنها در ایران و ارتباطاتشان با مقامهای ایرانی اتحاد جماهیر شوروی را بسیار عصبانی کرد.
در مسئله جنگ بین ایران و عراق نیز عراق متحد استراتژیک شوروی بود و شوروی تا آخرین لحظه از عراق حمایت کرد. مسئله دیگر اینکه در حمله نیروهای شوروی به افغانستان، ایران رفتار اتحاد جماهیر شوروی را محکوم کرد. این عوامل باعث شد روابط بین ایران و شوروی خیلی گرم نباشد. در سالهای 1987 و 1988 میلادی به واسطه تلاشهایی که انجام شد، روابط ایران و شوروی گرم شد و اوج نزدیکی این روابط در سفر هاشمیرفسنجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، به مسکو به میزبانی گورباچف، رئیسجمهور شوروی و امضای توافقنامه همکاریهای استراتژیک به ارزش 10 میلیارد دلار اتفاق افتاد. در این سفر قرارداد همکاری استراتژیک 10ساله بین دو کشور امضا شد.
از ابتدای 1990 نشانههای ضعف اقتصادی و زوال در اقتدار حکومت شوروی هویدا شد. همچنین روند منازعات قومی و قبیلهای در درون شوروی بهتدریج افزایش یافت. علاقه مردمان آذربایجان شوروی به ایران باعث عقد قرارداد کنسولی جدید مابین دو کشور شوروی و ایران در 1990 شد. مطابق این قرارداد اتباع دو کشور تا شعاع 45 کیلومتری میتوانستند بدون روادید و تنها با تأیید فرمانداریهای محلی به کشور دیگر مسافرت کنند. از این موافقت، آذریهای جمهوری شوروی آذربایجان به صورت گسترده استفاده کردند.
1- نخستین موافقتنامهها
در ششم فوریه 1921، دولت جدید انقلابی در روسیه كه خود را به نام جمهوری شوروی سوسیالیستی روسیه میخواند، با انعقاد عهدنامهای همه محدودیتهای پیشبینیشده در عهدنامه تركمانچای را ملغی کرده و دو طرف توافق کردند كه ایران و روسیه در امر كشتیرانی در لوای پرچمهای خود از حقوق برابر بهرهمند خواهند شد.
پسازآن، ایران و شوروی توافقات دیگری را درباره دریای خزر به امضا رساندند؛ ازجمله موافقتنامههای مورخ یکم اکتبر 1927، 27 اکتبر 1931، 27 آگوست 1935، این سه موافقتنامه درباره حقوق ماهیگیری، ناوبری و تجارت برای دو کشور و اتباع آنها در دریای خزر است.
2- بحرپیمایی و تجارت
در 25 مارس 1940، دو كشور ایران و اتحاد شوروی درباره بحرپیمایی و تجارت در دریای خزر موافقتنامهای را امضا کردند. این موافقتنامه پس از مذاکرات متعددی در تهران و مسکو در آستانه شروع جنگ جهانی دوم به نتیجه رسید. همچنین پیمان عدم تجاوز 1939 مابین آلمان نازی و اتحاد شوروی موسوم به مولوتوف-ریبنتروپ نیز در تسریع این قرارداد بیاثر نبود. در آن زمان آلمان بزرگترین شریک تجاری ایران شده بود. در بند 12 این موافقتنامه از حقوق کشتیهای تجاری ایران و شوروی در پیمودن مسیرهای دریای خزر و همچنین در موقع لزوم از کمکرسانی طرف دیگر به آنها سخن به میان آمده است؛ اما تجارت ساحلی تنها با کشتیهای همان کشور امکانپذیر است و همچنین ماهیگیری در کنار ساحل تا 10 مایل دریایی مخصوص اتباع همان کشور است. این همان تفسیر 10 مایل از عرض آبهای خزر است که به نام آبهای سرزمینی شناخته میشود.
در ماده 13 همین موافقتنامه، نگرانی شوروی از نفوذ نیروهای آلمانی یا دیگر متحدان آلمان به ایران و تهدید اتحاد شوروی بهصورت تلویحی بیان میشود. فقط کشتیهای اتباع شوروی و ایران و سازمانهای حملونقل و بازرگانی دو کشور با پرچم شوروی یا ایران در پهنه دریای خزر میتوانند حرکت کنند.
در یادداشتهای متبادله بین امضاکنندگان موافقتنامه، درباره اتباع کشورهای دیگر که در کشتیها یا بنادر دو کشور به کار مشغولاند نیز توجه داده شده است که آنها به هدف یا کار دیگری نمیتوانند در این دریا حضور داشته باشند.
فصل 11 معاهده مودت تصریح میکند که طرفهای موافقتنامه درباره ناوبری در دریای خزر از حقوق مساوی برخوردارند و کشتیهای در حال عبور از دریای خزر باید پرچم ملی خود را برافرازند. ماده 12 موافقتنامه بازرگانی و ناوبری مقررات مفصل حاکم بر ناوبری کشتیهای متعلق به طرفها، سازمانهای وابسته به آنها و اتباع آنها در سراسر دریا را تصریح میکند. در چارچوب این مفاد با کشتیهایی که وارد بنادر طرفهای متعاهد میشوند، رفتار مساوی میشود. ماده 12 موافقتنامه ناوبری کشتیها در دریا به سوی بنادر متعلق به طرفهای متعاهد را محدود میکند.
3- ماهیگیری
موافقتنامه بحرپیمایی و تجارت 1940 مابین اتحاد شوروی و ایران، ماهیگیری در دریای خزر را تابع مقرراتی کرده است. طبق بند 4 ماده 12 این توافق، اتباع هریک از طرفهای متعاهد از حق ماهیگیری انحصاری در کمربند 10 مایلی ساحلی خود برخوردارند. در بقیه نقاط دریا ماهیگیری برای اتباع هر دو طرف مجاز است.
4- حاکمیت
گرچه در پیمان دوستی 1921 و قرارداد مربوط به بحرپیمایی و تجارت مابین ایران و اتحاد شوروی در 1940 (1319)، ذكری از منابع بستر دریا نیامده است؛ اما در موارد دیگر مانند حملونقل، شیلات، استفاده از فضای ماورای خزر بهصورت روشن از استفاده مشترك نام برده شده و در پروتكل الحاقی موافقتنامه 1940، این پهنابه به نام «دریای ایران و شوروی» خوانده شده است. همچنین در معاهدات مزبور، دریای خزر بهعنوان دریایی مشاع تلقی شده و هرگونه بهرهبرداری از آن از سوی كشورهای ثالث ممنوع اعلام شد. هیچگونه مرزی در دریا میان ایران و شوروی تعیین نشده و هر دو در ماهیگیری و دریانوردی از حقوق متساوی برخوردار شدند.
اما در عمل دولت شوروی از سال 1934 با ترسیم خطی از وسط رودخانه آستاراچای در شمال بندر آستارا در غرب خزر، به میانه خلیج حسنقلی در شمال بندر تركمن در شرق خزر این دریاچه را بهطور غیررسمی میان دو كشور تقسیم كرد. گرچه دولت ایران هرگز وجود چنین خطی را نپذیرفت؛ ولی عملا هر دو دولت سكوت پیشه كرده و فعالیتهای اقتصادی خود را در دو طرف خط محدود کردند.
5- مرزها
درحالیکه در توافق 1940، وضعیت مرزهای دو کشور در دریای خزر بهصورت مشاع مشخص شد، در 1954 موافقتنامه دیگری بین اتحاد شوروی و ایران به نام «توافق تثبیت مرزها و امور مالی» منعقد شد. در بخش شرقی خزر، مرزهای زمینی دو کشور در شمال شهر آستارای ایران و جنوب آستارای جمهوری آذربایجان شوروی به دریا میرسید. در بخش شرقی، در میانه خلیج حسنقلی مرزهای ایران و ترکمنستان شوروی به دریا میرسید. در دهه 1970 بهدلیل کشف منابع تازه نفت و گاز در جمهوریهای آذربایجان و قزاقستان شوروی، مسکو تصمیم گرفت کار اکتشاف نفت و گاز در بستر دریای خزر را بین پنج جمهوری ساحلی خزر در درون اتحاد شوروی تقسیم کند. نقشههای بهجامانده از آن سالها نشان میدهد منابع نفت و گاز بستر دریای خزر با خط آستارا- حسنقلی مشخص شدهاند. این نقشهها در دوران پس از شوروی ملاک ادعای جمهوری آذربایجان درباره مالکیت آبهای دریای خزر شد. در تفسیر روش مسکو و تهران در آن سالها، طرف روس معتقد است تهران نیز پذیرفته بود که فلات قاره و ذخایر آن در خزر در هر بخشی متعلق به همان کشور است، ولی آبهای سرزمینی در دریای خزر همان 10 مایل منطقه ماهیگیری است.
6- عدم تعرض
موافقتنامه همکاریهای نظامی و امنیتی ایران و آمریکا در پنجم مارس 1959 به امضا طرفین رسید که یکی از تعهدات مهم آن، حمایت مستقیم نظامی دولت ایالات متحده از رژیم شاهنشاهی بود. مسکو از امکان ایجاد پایگاههای نظامی آمریکا، بهویژه موشکی، در خاک ایران سخت نگران بود. این امکان، موجب خشم خروشچف شد که در یکی از سخنرانیهای خود در شدیدترین لحن ممکن، شاه و بلوک سنتو را «دستنشانده» آمریکا نامید. در 15 سپتامبر 1962 (24 شهریور 1341)، یادداشتهایی بین وزارت خارجه ایران و اتحاد شوروی ردوبدل شد که در آن دولت ایران مشخص کرده بود ایران به هیچ كشور خارجی اجازه نخواهد داد از خاك این کشور بهعنوان پایگاهی برای استقرار موشك جهت هدف قراردادن خاك اتحاد شوروی استفاده کند.
این موضوع به آن معناست كه ایران در آن زمان علیرغم نزدیكی به ایالات متحده آمریكا، از مستقرکردن موشكهای غیرمتعارف و ازجمله موشكهای با كلاهك هستهای آمریكا در شمال ایران جلوگیری میکند. به موقعیت زمانی این یادداشتها كه پس از بحران خلیج خوكها و اقدام برای استقرار موشكهای روسی در خاك كوباست باید توجه کرد.
سپس در همان زمان، مذاكراتی بین عباس آرام، وزیر امور خارجه وقت ایران و نیكلای میخائیلویچ پگوف، سفیر شوروی در تهران انجام شد. این مذاكرات به دو نتیجه رسید؛ اول آنكه ایران بههیچوجه قصد دراختیارگذاشتن خاك خود برای حمله دیگران به شوروری را ندارد و بنابراین شاید بتوان گفت كه بندهای 5 و 6 معاهده 1921 با تعهد ایران دیگر مفهومی نداشته و نكته دوم آن است كه بنا بر ادعای برخی سیاستمداران ایرانی، مبنای عدم تجاوز به سرزمین، آب و فضای دو كشور در دریای خزر، خط آستارا- حسنقلی تعیین شد.
7- محیط زیست
تا پیش از دهه 1970، بیشتر بحث امنیت و تقسیم مرزی دریای خزر برای دو کشور اهمیت داشت و در میان این مباحث، گاه در توافقها به مسائلی همچون مقدار مجاز صید یا ممنوعیت شکار انواعی از ماهیها میپرداختند؛ اما با نزدیکشدن به دهه 1970، دو کشور به مسائل زیستمحیطی هم توجه کردند.
برای بررسی این مشکلات در حوزه محیط زیست دریای خزر، در سال 1988 همکاری ایران و شوروی ذیل عنوان «کمیسیون دائمی فنی ایران و شوروی» شکل جدیدی پیدا کرد. این کمیسیون به این علت شکل گرفت که با بالاآمدن سطح آب، قسمتهای وسیعی از سواحل ایران و شوروی زیر آب رفته بود و مشکلات زیستمحیطی متعددی ایجاد شده بود.
در نشستهای بعدی این گروه، برنامهای برای جلوگیری از آلودگی اندیشه شد. در دومین نشست مشترک در 27 دسامبر 1991 موافقتنامهای امضا شد و پیشبینی شد که «طرفین کلیه اطلاعات مربوط به منشأ آلودگیهای ساحل ـپایه و دریاـ پایه را با یکدیگر مبادله کنند». همچنین درباره عوامل دخیل در چگونگی نوسان سطح آب و مهارکردن آن فعالیت داشتند.
8- نفت و گاز در خزر
نفت در اوایل 1800 در منطقه آذربایجان کشف شد. در دهه ابتدایی قرن بیستم، روسیه نفت را ملی کرد. کمی بعد انقلاب اکتبر 1917 اتفاق افتاد. روسیه از لحاظ فناوری اکتشاف و استخراج از تکنولوژیهای روز عقب افتاد. استالین در دوره خود، همرزمش ژنرال کیرف را بهعنوان مسئول نفت خزر و قفقاز قرار داد. بهتدریج با بیشترشدن اهمیت نفت سیبری، تولید در کناره خزر کاهش یافت. کاهش تولید همراه با فجایعی زیستمحیطی ازجمله رهاکردن چاههای کمترفعال و نشت نفت به خزر همراه شد. در سالهای دهه 1980 فناوریهای نوین به زمینشناسان اتحاد شوروی این امکان را داد تا به بخشهای عمیقتر خزر که دورتر از خط آستارا-حسنقلی قرار داشت، دست یابند. سه حوزه نفتی آذری، چراغ و گونشلی در دوره اتحاد شوروی به تولید رسیدند و بعد از فروپاشی ازسوی کنسرسیومی به رهبری بیپی به تولید فوقالعادهای رسیدند. حوزههای نفتی الاف، اراز و شرق در نزدیکی خط آستارا- حسنقلی پس از استقلال آذربایجان کشف شد، اما اختلافها با ایران مانع از توسعه آن شده است. در دوره شوروی توسعه حوزه نفتی سردار به باکو سپرده شد، اما اکنون ترکمنستان این حوزه را با نام کاپاز شناخته و مدعی مالکیت
آن است.
نتیجهگیری:
آنچه از سطور قبل میتوان نتیجه گرفت، عبارتاند از:
1- در 75 سال روابط ایران و شوروی مرزهای دو کشور عمدتا آرام بودهاند.
2- در این دوره علیرغم اشتیاق شدید طرف روس، ایران ایرانستان نشد.
3- روابط اقتصادی کموبیش وجود داشتند.
4- ایران عمدتا در دریای خزر فعالیتی نداشت.
دریای خزر، بزرگترین دریاچه درون خشكی در كره زمین، از شمال به جنوب دارای طول هزارو 204 كیلومتر، میانگین پهنای آن 320كیلومتر و محیط آن ششهزارو 500 كیلومتر است. مساحت آن 376هزار متر مربع و حدود 28 متر پایینتر از سطح آب دریاهای آزاد واقع است. اكثر نقاط آن عمق كمی دارد اما در بخش ایران تا هزار متر عمق آب دریاست.
اگرچه این دریا یا دریاچه را به نامهای مختلفی خواندهاند اما آنچه كه محرز است، از گذشتههای دور مردمان ایران از دریای خزر برای حملونقل استفاده میكردند. همچنین این دریا، محل ارتزاق ساحلنشینان آن از راه صید ماهی و استفاده از آبزیان آن بوده است. بهجز مدت زمان مابین معاهده تركمانچای در 1828 تا پیمان دوستی مابین ایران و اتحاد شوروی سوسیالیستی روسیه در 1921(1300شمسی) كه بهنوعی دسترسی به این دریا برای ایرانیان محدودتر شده بود، حكومتها و مردمان ایران از دریای خزر بهصورت انحصاری یا مشترك با روسیه تزاری، اتحاد شوروی و فدراسیون روسیه استفاده میکردند. اگرچه برخی از صاحبنظران را عقیده بر این است كه این دریا برای ایرانیان اهمیت درخور نداشته است اما این نظریه را نمیتوان به ساكنان كناره خزر تعمیم داد.
از آنجا كه ایران از قرن ششم قبل از میلاد تا به امروز در ارتباط مستمر با این دریا بوده است بنابراین در مقاطع عمدهای از تاریخ، امنیت تمامی پهنه آبی این دریا و سواحل مجاور خود را تأمین میکرد. چنانكه از قرن پنجم قبل از میلاد تا قرن هفتم بعد از میلاد كه همزمان با امپراتوریهای هخامنشی، اشكانی و ساسانی بود، ایران کموبیش بر سراسر این پهنه آبی تسلط داشت و درواقع بهعنوان دریاچه داخلی برای ایران تلقی میشد. از قرن هفتم تا اواخر قرن یازدهم بعد از میلاد با ظهور امپراتوری خزر این دریاچه در محل تعاملات ویژه بین امپراتوریهای امویان و عباسیان از یكسو و خزرها از سوی دیگر قرار گرفت، ضمن آنكه سلسلههای محلی ساحلی ایرانی چون شروانشاهیان، آرانیان، دیلمیان، بادوسپانیان، زیاریان، خوارزمشاهیان و... در این تعاملات بهویژه دادوستدهای تجاری نقش ویژه داشتند و درعینحال حافظ امنیت آبهای مجاور خود در قبال تهاجمات وایكینگها و روسها بودند كه از طریق رودخانه ولگا جهت غارت جوامع ساحلی ایران به این دریا وارد میشدند.
در دوران امپراتوری سلجوقی، این دریا در كنترل آنان قرار گرفت. با ظهور مغول و گسترش قلمرو آن تا شرق اروپا، دریای خزر در محدوده قلمرو این امپراتوری قرار گرفت. ولی بعد از تقسیم امپراتوری بین جانشینان و فرزندان چنگیزخان و بهویژه اردوی زرین و اردوی سفید از یكسو و استقرار ایلخانان در ایران از سوی دیگر و بروز رقابتها و برخوردهایی میان آنها، وضعیت دریای خزر تغییر یافت. با پیروزیهای نظامی امیر تیمور دریای خزر در قلمرو داخلی حاكمان تیموری قرار گرفت.
روسیه تزاری و خزر
از آغاز سلسله صفوی تا اوایل قرن 19، گستره قلمرو ساحلی ایران از یكسو تا شمال قفقاز و از طرف دیگر تا شمال تركمنستان امروزی داشت. از سوی دیگر با ظهور پتر كبیر و گسترش قلمرو روسیه به طرف شرق و دستیابی به بندر آستراخان، روسیه بهعنوان قدرت ساحلی نوخاسته دریای خزر ظاهر شد. از این تاریخ، روسیه بر آن شد قلمرو خود را بهسوی قفقاز و شمال دریای خزر در جهت آسیای مركزی گسترش دهد. انجام این مقصود منجر به مراودات و برخوردهایی با دولتها و حكومتهای وقت ایران شد.
اتحاد شوروی و خزر
در ششم فوریه 1921، دولت جدید انقلابی در روسیه كه خود را به نام جمهوری شوروی سوسیالیستی روسیه میخواند با انعقاد عهدنامهای تمامی محدودیتهای پیشبینی شده در عهدنامه تركمانچای را ملغی کرده و دو طرف توافق کردند كه ایران و روسیه در امر كشتیرانی در لوای پرچمهای خود از حقوق برابر بهرهمند خواهند شد. در 25 مارس 1940، دو كشور ایران و اتحاد شوروی درباره بحرپیمایی و تجارت در دریای خزر موافقتنامهای را امضا کردند.
اگرچه در پیمان دوستی 1921 و قرارداد مربوط به بحرپیمایی و تجارت مابین ایران و اتحاد شوروی در 1940(1319)، ذكری از منابع بستر دریا نیامده است اما در موارد دیگر مانند حملونقل، شیلات، استفاده از فضای ماورای خزر بهصورت روشن از استفاده مشترك نام برده شده و در پروتكل الحاقی موافقتنامه 1940، این پهنابه به نام «دریای مشترك ایران و شوروی» خوانده شده است. همچنین در معاهدات مزبور، دریای خزر بهعنوان دریایی مشاع تلقی شده و هرگونه بهرهبرداری از آن توسط كشورهای ثالث ممنوع اعلام شد. هیچگونه مرزی در دریا میان ایران و شوروی تعیین نشده و هر دو در ماهیگیری و دریانوردی از حقوق متساوی برخوردار شدند. اما در عمل دولت شوروی از سال 1934 با ترسیم خطی از وسط رودخانه آستاراچای در شمال بندر آستارا در غرب خزر، به میانه خلیج حسنقلی در شمال بندر تركمن در شرق خزر این دریاچه را بهطور غیررسمی میان دو كشور تقسیم كرد. اگرچه دولت ایران هرگز وجود چنین خطی را نپذیرفت ولی عملا هر دو دولت سكوت پیشه كرده و فعالیتهای اقتصادی خود را در دو طرف خط محدود کردند.
روابط ایران و شوروی خیلی سریع تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار گرفت. از جمله اینکه شورای انقلاب اسلامی ایران در اردیبهشت 1358 دو بند 5 و 6 از معاهده 1921 را که به نیروهای روسی اجازه میداد بدون موافقت دولت ایران وارد خاک ایران شوند، ملغی کرد. همچنین مسئله افشای فعالیتهای سرویس اطلاعات شوروی (کا.گ.ب) و جاسوسی آنها در ایران و ارتباطاتشان با مقامهای ایرانی اتحاد جماهیر شوروی را بسیار عصبانی کرد.
در مسئله جنگ بین ایران و عراق نیز عراق متحد استراتژیک شوروی بود و شوروی تا آخرین لحظه از عراق حمایت کرد. مسئله دیگر اینکه در حمله نیروهای شوروی به افغانستان، ایران رفتار اتحاد جماهیر شوروی را محکوم کرد. این عوامل باعث شد روابط بین ایران و شوروی خیلی گرم نباشد. در سالهای 1987 و 1988 میلادی به واسطه تلاشهایی که انجام شد، روابط ایران و شوروی گرم شد و اوج نزدیکی این روابط در سفر هاشمیرفسنجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، به مسکو به میزبانی گورباچف، رئیسجمهور شوروی و امضای توافقنامه همکاریهای استراتژیک به ارزش 10 میلیارد دلار اتفاق افتاد. در این سفر قرارداد همکاری استراتژیک 10ساله بین دو کشور امضا شد.
از ابتدای 1990 نشانههای ضعف اقتصادی و زوال در اقتدار حکومت شوروی هویدا شد. همچنین روند منازعات قومی و قبیلهای در درون شوروی بهتدریج افزایش یافت. علاقه مردمان آذربایجان شوروی به ایران باعث عقد قرارداد کنسولی جدید مابین دو کشور شوروی و ایران در 1990 شد. مطابق این قرارداد اتباع دو کشور تا شعاع 45 کیلومتری میتوانستند بدون روادید و تنها با تأیید فرمانداریهای محلی به کشور دیگر مسافرت کنند. از این موافقت، آذریهای جمهوری شوروی آذربایجان به صورت گسترده استفاده کردند.
1- نخستین موافقتنامهها
در ششم فوریه 1921، دولت جدید انقلابی در روسیه كه خود را به نام جمهوری شوروی سوسیالیستی روسیه میخواند، با انعقاد عهدنامهای همه محدودیتهای پیشبینیشده در عهدنامه تركمانچای را ملغی کرده و دو طرف توافق کردند كه ایران و روسیه در امر كشتیرانی در لوای پرچمهای خود از حقوق برابر بهرهمند خواهند شد.
پسازآن، ایران و شوروی توافقات دیگری را درباره دریای خزر به امضا رساندند؛ ازجمله موافقتنامههای مورخ یکم اکتبر 1927، 27 اکتبر 1931، 27 آگوست 1935، این سه موافقتنامه درباره حقوق ماهیگیری، ناوبری و تجارت برای دو کشور و اتباع آنها در دریای خزر است.
2- بحرپیمایی و تجارت
در 25 مارس 1940، دو كشور ایران و اتحاد شوروی درباره بحرپیمایی و تجارت در دریای خزر موافقتنامهای را امضا کردند. این موافقتنامه پس از مذاکرات متعددی در تهران و مسکو در آستانه شروع جنگ جهانی دوم به نتیجه رسید. همچنین پیمان عدم تجاوز 1939 مابین آلمان نازی و اتحاد شوروی موسوم به مولوتوف-ریبنتروپ نیز در تسریع این قرارداد بیاثر نبود. در آن زمان آلمان بزرگترین شریک تجاری ایران شده بود. در بند 12 این موافقتنامه از حقوق کشتیهای تجاری ایران و شوروی در پیمودن مسیرهای دریای خزر و همچنین در موقع لزوم از کمکرسانی طرف دیگر به آنها سخن به میان آمده است؛ اما تجارت ساحلی تنها با کشتیهای همان کشور امکانپذیر است و همچنین ماهیگیری در کنار ساحل تا 10 مایل دریایی مخصوص اتباع همان کشور است. این همان تفسیر 10 مایل از عرض آبهای خزر است که به نام آبهای سرزمینی شناخته میشود.
در ماده 13 همین موافقتنامه، نگرانی شوروی از نفوذ نیروهای آلمانی یا دیگر متحدان آلمان به ایران و تهدید اتحاد شوروی بهصورت تلویحی بیان میشود. فقط کشتیهای اتباع شوروی و ایران و سازمانهای حملونقل و بازرگانی دو کشور با پرچم شوروی یا ایران در پهنه دریای خزر میتوانند حرکت کنند.
در یادداشتهای متبادله بین امضاکنندگان موافقتنامه، درباره اتباع کشورهای دیگر که در کشتیها یا بنادر دو کشور به کار مشغولاند نیز توجه داده شده است که آنها به هدف یا کار دیگری نمیتوانند در این دریا حضور داشته باشند.
فصل 11 معاهده مودت تصریح میکند که طرفهای موافقتنامه درباره ناوبری در دریای خزر از حقوق مساوی برخوردارند و کشتیهای در حال عبور از دریای خزر باید پرچم ملی خود را برافرازند. ماده 12 موافقتنامه بازرگانی و ناوبری مقررات مفصل حاکم بر ناوبری کشتیهای متعلق به طرفها، سازمانهای وابسته به آنها و اتباع آنها در سراسر دریا را تصریح میکند. در چارچوب این مفاد با کشتیهایی که وارد بنادر طرفهای متعاهد میشوند، رفتار مساوی میشود. ماده 12 موافقتنامه ناوبری کشتیها در دریا به سوی بنادر متعلق به طرفهای متعاهد را محدود میکند.
3- ماهیگیری
موافقتنامه بحرپیمایی و تجارت 1940 مابین اتحاد شوروی و ایران، ماهیگیری در دریای خزر را تابع مقرراتی کرده است. طبق بند 4 ماده 12 این توافق، اتباع هریک از طرفهای متعاهد از حق ماهیگیری انحصاری در کمربند 10 مایلی ساحلی خود برخوردارند. در بقیه نقاط دریا ماهیگیری برای اتباع هر دو طرف مجاز است.
4- حاکمیت
گرچه در پیمان دوستی 1921 و قرارداد مربوط به بحرپیمایی و تجارت مابین ایران و اتحاد شوروی در 1940 (1319)، ذكری از منابع بستر دریا نیامده است؛ اما در موارد دیگر مانند حملونقل، شیلات، استفاده از فضای ماورای خزر بهصورت روشن از استفاده مشترك نام برده شده و در پروتكل الحاقی موافقتنامه 1940، این پهنابه به نام «دریای ایران و شوروی» خوانده شده است. همچنین در معاهدات مزبور، دریای خزر بهعنوان دریایی مشاع تلقی شده و هرگونه بهرهبرداری از آن از سوی كشورهای ثالث ممنوع اعلام شد. هیچگونه مرزی در دریا میان ایران و شوروی تعیین نشده و هر دو در ماهیگیری و دریانوردی از حقوق متساوی برخوردار شدند.
اما در عمل دولت شوروی از سال 1934 با ترسیم خطی از وسط رودخانه آستاراچای در شمال بندر آستارا در غرب خزر، به میانه خلیج حسنقلی در شمال بندر تركمن در شرق خزر این دریاچه را بهطور غیررسمی میان دو كشور تقسیم كرد. گرچه دولت ایران هرگز وجود چنین خطی را نپذیرفت؛ ولی عملا هر دو دولت سكوت پیشه كرده و فعالیتهای اقتصادی خود را در دو طرف خط محدود کردند.
5- مرزها
درحالیکه در توافق 1940، وضعیت مرزهای دو کشور در دریای خزر بهصورت مشاع مشخص شد، در 1954 موافقتنامه دیگری بین اتحاد شوروی و ایران به نام «توافق تثبیت مرزها و امور مالی» منعقد شد. در بخش شرقی خزر، مرزهای زمینی دو کشور در شمال شهر آستارای ایران و جنوب آستارای جمهوری آذربایجان شوروی به دریا میرسید. در بخش شرقی، در میانه خلیج حسنقلی مرزهای ایران و ترکمنستان شوروی به دریا میرسید. در دهه 1970 بهدلیل کشف منابع تازه نفت و گاز در جمهوریهای آذربایجان و قزاقستان شوروی، مسکو تصمیم گرفت کار اکتشاف نفت و گاز در بستر دریای خزر را بین پنج جمهوری ساحلی خزر در درون اتحاد شوروی تقسیم کند. نقشههای بهجامانده از آن سالها نشان میدهد منابع نفت و گاز بستر دریای خزر با خط آستارا- حسنقلی مشخص شدهاند. این نقشهها در دوران پس از شوروی ملاک ادعای جمهوری آذربایجان درباره مالکیت آبهای دریای خزر شد. در تفسیر روش مسکو و تهران در آن سالها، طرف روس معتقد است تهران نیز پذیرفته بود که فلات قاره و ذخایر آن در خزر در هر بخشی متعلق به همان کشور است، ولی آبهای سرزمینی در دریای خزر همان 10 مایل منطقه ماهیگیری است.
6- عدم تعرض
موافقتنامه همکاریهای نظامی و امنیتی ایران و آمریکا در پنجم مارس 1959 به امضا طرفین رسید که یکی از تعهدات مهم آن، حمایت مستقیم نظامی دولت ایالات متحده از رژیم شاهنشاهی بود. مسکو از امکان ایجاد پایگاههای نظامی آمریکا، بهویژه موشکی، در خاک ایران سخت نگران بود. این امکان، موجب خشم خروشچف شد که در یکی از سخنرانیهای خود در شدیدترین لحن ممکن، شاه و بلوک سنتو را «دستنشانده» آمریکا نامید. در 15 سپتامبر 1962 (24 شهریور 1341)، یادداشتهایی بین وزارت خارجه ایران و اتحاد شوروی ردوبدل شد که در آن دولت ایران مشخص کرده بود ایران به هیچ كشور خارجی اجازه نخواهد داد از خاك این کشور بهعنوان پایگاهی برای استقرار موشك جهت هدف قراردادن خاك اتحاد شوروی استفاده کند.
این موضوع به آن معناست كه ایران در آن زمان علیرغم نزدیكی به ایالات متحده آمریكا، از مستقرکردن موشكهای غیرمتعارف و ازجمله موشكهای با كلاهك هستهای آمریكا در شمال ایران جلوگیری میکند. به موقعیت زمانی این یادداشتها كه پس از بحران خلیج خوكها و اقدام برای استقرار موشكهای روسی در خاك كوباست باید توجه کرد.
سپس در همان زمان، مذاكراتی بین عباس آرام، وزیر امور خارجه وقت ایران و نیكلای میخائیلویچ پگوف، سفیر شوروی در تهران انجام شد. این مذاكرات به دو نتیجه رسید؛ اول آنكه ایران بههیچوجه قصد دراختیارگذاشتن خاك خود برای حمله دیگران به شوروری را ندارد و بنابراین شاید بتوان گفت كه بندهای 5 و 6 معاهده 1921 با تعهد ایران دیگر مفهومی نداشته و نكته دوم آن است كه بنا بر ادعای برخی سیاستمداران ایرانی، مبنای عدم تجاوز به سرزمین، آب و فضای دو كشور در دریای خزر، خط آستارا- حسنقلی تعیین شد.
7- محیط زیست
تا پیش از دهه 1970، بیشتر بحث امنیت و تقسیم مرزی دریای خزر برای دو کشور اهمیت داشت و در میان این مباحث، گاه در توافقها به مسائلی همچون مقدار مجاز صید یا ممنوعیت شکار انواعی از ماهیها میپرداختند؛ اما با نزدیکشدن به دهه 1970، دو کشور به مسائل زیستمحیطی هم توجه کردند.
برای بررسی این مشکلات در حوزه محیط زیست دریای خزر، در سال 1988 همکاری ایران و شوروی ذیل عنوان «کمیسیون دائمی فنی ایران و شوروی» شکل جدیدی پیدا کرد. این کمیسیون به این علت شکل گرفت که با بالاآمدن سطح آب، قسمتهای وسیعی از سواحل ایران و شوروی زیر آب رفته بود و مشکلات زیستمحیطی متعددی ایجاد شده بود.
در نشستهای بعدی این گروه، برنامهای برای جلوگیری از آلودگی اندیشه شد. در دومین نشست مشترک در 27 دسامبر 1991 موافقتنامهای امضا شد و پیشبینی شد که «طرفین کلیه اطلاعات مربوط به منشأ آلودگیهای ساحل ـپایه و دریاـ پایه را با یکدیگر مبادله کنند». همچنین درباره عوامل دخیل در چگونگی نوسان سطح آب و مهارکردن آن فعالیت داشتند.
8- نفت و گاز در خزر
نفت در اوایل 1800 در منطقه آذربایجان کشف شد. در دهه ابتدایی قرن بیستم، روسیه نفت را ملی کرد. کمی بعد انقلاب اکتبر 1917 اتفاق افتاد. روسیه از لحاظ فناوری اکتشاف و استخراج از تکنولوژیهای روز عقب افتاد. استالین در دوره خود، همرزمش ژنرال کیرف را بهعنوان مسئول نفت خزر و قفقاز قرار داد. بهتدریج با بیشترشدن اهمیت نفت سیبری، تولید در کناره خزر کاهش یافت. کاهش تولید همراه با فجایعی زیستمحیطی ازجمله رهاکردن چاههای کمترفعال و نشت نفت به خزر همراه شد. در سالهای دهه 1980 فناوریهای نوین به زمینشناسان اتحاد شوروی این امکان را داد تا به بخشهای عمیقتر خزر که دورتر از خط آستارا-حسنقلی قرار داشت، دست یابند. سه حوزه نفتی آذری، چراغ و گونشلی در دوره اتحاد شوروی به تولید رسیدند و بعد از فروپاشی ازسوی کنسرسیومی به رهبری بیپی به تولید فوقالعادهای رسیدند. حوزههای نفتی الاف، اراز و شرق در نزدیکی خط آستارا- حسنقلی پس از استقلال آذربایجان کشف شد، اما اختلافها با ایران مانع از توسعه آن شده است. در دوره شوروی توسعه حوزه نفتی سردار به باکو سپرده شد، اما اکنون ترکمنستان این حوزه را با نام کاپاز شناخته و مدعی مالکیت
آن است.
نتیجهگیری:
آنچه از سطور قبل میتوان نتیجه گرفت، عبارتاند از:
1- در 75 سال روابط ایران و شوروی مرزهای دو کشور عمدتا آرام بودهاند.
2- در این دوره علیرغم اشتیاق شدید طرف روس، ایران ایرانستان نشد.
3- روابط اقتصادی کموبیش وجود داشتند.
4- ایران عمدتا در دریای خزر فعالیتی نداشت.