نقدی بر بازگشایی مراکز آموزشی
از ابتدای سال 1401 بنا بر مصوبه ستاد ملی کرونا، مدارس، دانشگاهها و سایر مراکز آموزشی بهصورت حضوری بازگشایی شدند. ضمن استقبال از این اقدام اصولی (گرچه کمی شتابزده) نکاتی در فرایند این تصمیم مشاهده شد که در صورت غفلت میتواند خسارتهای جبرانناپذیری را به دنبال داشته باشد
از ابتدای سال 1401 بنا بر مصوبه ستاد ملی کرونا، مدارس، دانشگاهها و سایر مراکز آموزشی بهصورت حضوری بازگشایی شدند. ضمن استقبال از این اقدام اصولی (گرچه کمی شتابزده) نکاتی در فرایند این تصمیم مشاهده شد که در صورت غفلت میتواند خسارتهای جبرانناپذیری را به دنبال داشته باشد:
1- در فضای عمومی کشور، بهویژه در انعکاس این تصمیم از سوی دولت و صداوسیما، موضوع به نحوی اغراقآمیز بیان شد که گویا دو سال گذشته همه مراکز آموزشی تعطیل بودند و اینک وقت بازگشایی مدارس و دانشگاهها شده و حتی صداوسیما نسبت به پخش سرودهای رسمی و ملی بازگشایی مدارس اقدام و بعضا در تعدادی مدارس زنگ بازگشایی مراکز آموزشی نواخته شد؛ غافل از اینکه در دو سال گذشته فعالیتهای آموزشی مدارس و دانشگاهها علیرغم همه سختیها و محدودیتها با تلاش شبانهروزی معلمان، استادان و دستاندرکاران امور آموزشی کاملا دایر و برقرار بوده است و همه تلاشها مصروف بر این بوده که یک روز هم آموزش تعطیل نشود. بنابراین رویکرد بسیار غلط، احساسی، غلوآمیز و مغایر با واقعیت بوده است.
2- درعینحال که در دو سال گذشته به واسطه شیوع ویروس کرونا، آموزش بهصورت حضوری امکانپذیر نبود، اما آموزش مجازی جایگزین آموزش حضوری شد و توانست بار این مسئولیت بزرگ را در این شرایط خاص در ایران و جهان علیرغم نبود آمادگیهای کافی و لازم توسط ذینفعان بر عهده بگیرد. گرچه دلایل متعددی شایان ذکر است که ممکن است نواقص و کاستیهایی در کیفیت برخی یادگیریها حاصل شده باشد که آن هم عموما بر عهده دولتهاست نه دستاندرکاران آموزش.خوب بود مسئولان و رسانههای رسمی از جمله صداوسیما از آنچه از سوی آموزشگران در دو سال گذشته انجام شده است، تقدیر کرده و آن را تشویق کنند نه توبیخ، ملامت و اظهار ندامت.
3- یکی از موارد انجامشده در این تبلیغات پرسروصدا، نادیده انگاشتن اهمیت، جایگاه و بهرهمندی از فناوریهای اطلاعات و ارتباطات در امر آموزش و یادگیری یا آموزش مجازی است. آموزش مجازی در سه دهه گذشته در ایران و جهان سازوکاری را فراهم کرده که دسترسی به آموزش را آسان، کمهزینه، فراگیر و ارائه آن را در هر زمان و در هر مکان و با رعایت استانداردها و تجارب جهانی و بهرهمندی از ابزارهای چندرسانهای همچون صوت، تصویر، انیمیشن و... فراهم کند. از همه مهمتر، با رویکرد مشارکت و مسئولیتپذیری یادگیرندگان (social learning) تلاش شده یادگیری تقاضامحور به جای عرضهمحور همراه با یادگیری دیجیتالی و یادگیری عمیق گسترش یابد. روند تحولات جوامع بهگونهای است که امروزه بدون بهرهمندی از فناوری نوین ارتباطی و اطلاعاتی نمیتوان مأموریتهای آموزشی را بهدرستی محقق کرد و آموزش مجازی بستر مناسبی برای ارائه خدمات آموزشی، پژوهشی و خدماتی در همه مقاطع تحصیلی، بهویژه در مقاطع دانشگاهی است. قطعا فردایی نزدیک و در دسترس است که موجهای چهارم و پنجم انقلاب جهانی، یعنی موج مجازی (Virtual wave) فراگیر شود و فناوریهای تحولآفرین همچون هوش مصنوعی، اینترنت اشیا، شبکههای اجتماعی، تحول دیجیتال، یادگیری در بستر موبایل و... همه مؤلفههای آموزش را متأثر کنند. آیا جز با آموزش مجازی یا e-learning میتوان بستر یادگیری و آموزش را مهیا کرد؟
4- آموزش مجازی در دو سال گذشته دستاوردهای بزرگی را در حوزه آموزش بر جای گذاشته است؛ ازجمله آشنایی و بهرهگیری و کسب مهارت دانشآموزان، دانشجویان، معلمان، استادان و دستاندرکاران امور آموزشی با کامپیوتر و اینترنت و سامانههای یادگیری، تولید محتوای الکترونیکی، بهرهمندی صحیح از شبکههای اجتماعی، استفاده درست از فضای مجازی، آشنایی و کار عملی با سامانههای آموزشی و مهارتهای پایه کامپیوتر و فناوریهای ارتباطات و اطلاعات همکاریهای بین بخشی بهویژه در محیطهای دانشگاهی، کاهش بار دولت و مشارکت بخش خصوصی در پشتیبانیهای آموزشی، تعامل و توسعه همکاریهای بینالمللی ازجمله در محیطهای دانشگاهی، مشارکت مؤثر خانوادهها در تعلیم و تربیت فرزندان و... . فراموش نشود در گذشته چه میزان معلمان و استادان در بهرهگیری از کامپیوتر و اینترنت توفیق داشتهاند و برای یادگیری این فناوریهای نوین چه مقاومتهایی را انجام میدادند و حتی در برخی از مواقع کامپیوتر را رقیب معلمان در یادگیری تلقی میکردند. انصاف نیست و بلکه جفا است اگر خدمات بزرگ این تکنولوژی تحولآفرین نادیده انگاشته شود. نظامهای آموزشی ما فرسوده بوده و نیاز به تغییرات اساسی در رویکردها، ابزارها و قابلیتها دارند. آموزش مجازی و فناوریهای آموزشی، مهمترین بستر برای تغییر، تحول و نوآوری در نظامهای آموزشی است و این یک اختیار نیست، بلکه الزام محیطی است که دیر یا زود باید به استقبال آن رفت.
5- اینک که بازگشایی مدارس و دانشگاهها با شتاب و تبلیغات غیرمتعارف آغاز شده و قطعا با محدودیتها و موانع فراوانی در ادامه مواجه خواهد شد، جا دارد دستاندرکاران، تصمیمسازان و سیاستگذاران کشور، بهویژه دستاندرکاران آموزشی، در چند ماهه تا شروع سال تحصیلی آینده اهتمام کنند که با مطالعه همهجانبه و ارزیابی نقاط ضعف و قوت اجرای آموزش مجازی در دو سال گذشته، برای سالهای آینده به نحوی برنامهریزی آموزشی کنند که مراکز آموزشی اعم از مدارس و دانشگاهها، از یک سو از ظرفیت، ابزارها و سامانههای یادگیری و قابیلت آموزش مجازی در امر آموزش استفاده کنند و از سوی دیگر، دانشآموزان و دانشجویان را به کلاسها و برنامههای حضوری تشویق کنند و مدل تلفیقی یا blended learning را بهعنوان یک «الگوی موفق آموزشی» مشابه اغلب مدارس و دانشگاههای پیشرفته جهان در مراکز آموزشی پیادهسازی کنند. این تجربه موفق مدارس و دانشگاههای جنوب شرقی آسیا و کشورهای حوزه اسکاندیناوی است که توانستهاند در رتبهبندی جهان جایگاه خود را بهبود و ارتقا ببخشند. امور تعلیم و تربیت فرزندان یک ملت و جامعه، ابزار تبلیغاتی و مصرفی نیست که دولتها در آن فتحالفتوح کنند و با پروپاگاندا و تبلیغات یکسویه، تلاشها و زحمات طاقتفرسای معلمان، استادان و برنامهریزان آموزشی را که از جان و هستی مایه میگذارند، نادیده بگیرند. همراهی و همکاری معلمان و استادان تعلیم و تربیت با عشق به حرفه معلمی عجین شده است و به قول فخرالشعرا ایرج میرزا، دانی که عاشق بیادعا معلم است/ شمع همیشه روشن دوران معلم است
پروانه سوخت تا که دهد درس عاشقی/ آنکس که سوخت بهر من و تو معلم است.
امید است مدیریت امور تعلیم و تربیت در حکمرانی جمهوری اسلامی به جایگاه حرفهای خود بازگردانده شود.