آموزشوپرورش؛ جزئی از یک کل
دانشآموزان را از فضای مدرسه گریزان کردهاند
رفتاری را که ناظم آن مدرسه با دانشآموزان کرد و موهای سرشان را به شکل تندی با قیچی کوتاه کرد، میتوان از منظرهای مختلف نگاه کرد و نکته مهم این است که نمیتوانیم این موضوع را از یک تصویر کلی جامعه جدا کنیم. جامعه ما مثل یک جورچین است که مدرسه بخشی از آن است. همانطور که ادارهها، دانشگاه، پارکها و محیطهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی هم بخشهایی از این جورچین هستند، آموزش و پرورش هم بخشی از این پازل است و حالا این جورچین نهایتا به یک تصویر یکسان یا هماهنگ رسیده که ما آن را تحلیلی و رصد میکنیم
محمدرضا نیکنژاد-معلم و کارشناس حوزه آموزش: رفتاری را که ناظم آن مدرسه با دانشآموزان کرد و موهای سرشان را به شکل تندی با قیچی کوتاه کرد، میتوان از منظرهای مختلف نگاه کرد و نکته مهم این است که نمیتوانیم این موضوع را از یک تصویر کلی جامعه جدا کنیم. جامعه ما مثل یک جورچین است که مدرسه بخشی از آن است. همانطور که ادارهها، دانشگاه، پارکها و محیطهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی هم بخشهایی از این جورچین هستند، آموزش و پرورش هم بخشی از این پازل است و حالا این جورچین نهایتا به یک تصویر یکسان یا هماهنگ رسیده که ما آن را تحلیلی و رصد میکنیم. مثلا اتفاقی که در مشهد رخ داده بود؛ یک عده زن برای تماشای بازی فوتبال تیم ملی کشورشان مقابل ورزشگاه رفته بودند، در آنجا اسپری فلفل میپاشند؛ یعنی تنهاترین و کوتاهترین راهی که به ذهن مسئول برقراری نظم میرسد، زدن بر سر مردمی است که حرفی برای گفتن دارند. همین فضا در آموزش و پرورش نیز دیده میشود. بارها اولیای مدرسه از الزام کوتاهکردن موها میگویند و دانشآموز توجهی نمیکند. نتیجه چه میشود؟ برخورد همان ناظم مدرسه در صف. تشابه در چیست؟ اعتراضات سالهای 98 و 96 را هم نگاه کنید، همین است. دمدستترین ابزار برخورد قهری و سلبی با افرادی است که خلاف دیدگاه غالب حرکت میکنند. اما موضوع دانشآموزان برجسته میشود؛ چون این کودکان سن کمی دارند و حقوقی دارند که باید به رسمیت شناخته شود. از طرف دیگر هم کوتاهترین دیوار، دیوارِ آموزش و پرورش و معلم است. من البته مخالف رسانهایشدنش نیستم؛ چون این یک درد است و تا زمانی که درد را نشناسیم، نمیتوانیم دارو و درمانی هم برایش تجویز کنیم. پس با روبهروشدن با این موارد البته که موافق هستم اما میخواهم بگویم که چنین برخوردهایی محدود به یک نهاد خاص نیست. نکته دیگر این موضوع اینکه بسیاری از ما به عنوان شهروند، مردم، معلم و خانواده، حقوق خودمان را نمیشناسیم. برای همین هم هست که در بسیاری از موارد، وقتی چنین مواردی رخ میدهد، حق را به کسی میدهیم که زور را اعمال میکند. اگر مردم به این حقوق اشراف داشته باشند، نه شهروند و معلم و نه دانشآموز و خانواده اجازه تجاوز به حقوق خودش را نمیدهد. به نظر میآید به جای آن همه آموزه ایدئولوژیکی که ما در زمان مدرسه و دانشگاه و تربیت معلم برقرار کردیم، جای آموزش حقوق خالی است. خود من هم این تجربه را داشتهام که در سال دوازدهم موهایم را با همین رفتار و برخورد تحقیرآمیز تراشیدند. در حالی که به راحتی میتوان چارچوبی تعیین کرد که مثلا موهای دانشآموز پسر تا اندازهای بلند نشود. اما باید توجه کرد که امروزه با قدیم متفاوت است. این محدودیتها وجود دارد اما متأسفانه تحت سلیقه مدیر و ناظم قرار میگیرد و یک حکم کلی ندارد. از روزی که این ماجرا ایجاد شد، خوشبختانه با گسترش شبکههای اجتماعی و دسترسی عموم شهروندان به این فضا، شاهد این هستیم که بسیاری از مردم درباره تجربههای شخصی خودشان از دوران مدرسه میگویند؛ از دورانی که به مراتب بدتر از امروز بود و برای دختران بیش از پسران دشوار بوده است. البته برخی از اولیای مدرسه رفتارهای نادرستی میکنند اما موضوع ما صرفا شخصی نیست، موضوع کلیتر و به شکل عمومی است. شکل عمومی رفتارهایی که موجب گریزانشدن بچهها از ساختار مدرسه و یادگیری میشود. این موضوع در آینده بهشدت به نسلهای تحت فشار آسیب میرساند. نخستین کاری که باید در یک ساختار آموزشی و کلاس انجام دهیم، باید این باشد که دانشآموز با آرامش و حس امنیت در کلاس بنشیند. اینها مقدمات کار است و بدون رعایت این موارد اساسا یادگیری و آموزش رخ نمیدهد. هنوز یکی، دو هفته از مدرسه نگذشته، بسیاری از بچهها خسته شدهاند؛ چون تحت فشار شدید هستند و از حضور در مدرسه لذت نمیبرند. شما مقایسه کنید مدرسههای خارج از کشور را که سالن ورزشی دارند، ساعتهای طولانی ورزشی و جدی دارند، ناهار گرم میخورند، تجربه موسیقایی در مدرسه دارند، دورهمیهای شاد در مدرسه برگزار میشود، اما اینجا چنین مواردی وجود ندارد که موجب شکنجه دانشآموزان میشود. فضای فیزیکی به این شکل و فضای غیرفیزیکی هم با این رفتارهای تند و تحقیرآمیز تا همیشه در یاد و خاطره آنها میماند.