|

چه باید کرد؟

مهم‌ترین دلیلی که اصلاح تعرفه و در نتیجه اصلاح سیستم سلامت کشور به نتیجه نمی‌رسد، آن است که به‌طور استثنائی حکومت و مردم به‌طور کل، در مخالفت با این اصلاح توافق دارند و همه چیز را از خواست و اراده پزشکان می‌بینند و نه قوانین سفت و سخت اقتصادی! وزیر رفاه زیر ذره‌بین نقد عمومی است اما درخواست او برای کاهش تعرفه‌های پزشکی با سکوت علامت رضایت عرصه عمومی روبه‌رو می‌شود. عرصه عمومی دلایلی قابل درک و منطقی برای نارضایتی از سیستم سلامت کشور دارد.

چه باید کرد؟

مهم‌ترین دلیلی که اصلاح تعرفه و در نتیجه اصلاح سیستم سلامت کشور به نتیجه نمی‌رسد، آن است که به‌طور استثنائی حکومت و مردم به‌طور کل، در مخالفت با این اصلاح توافق دارند و همه چیز را از خواست و اراده پزشکان می‌بینند و نه قوانین سفت و سخت اقتصادی! وزیر رفاه زیر ذره‌بین نقد عمومی است اما درخواست او برای کاهش تعرفه‌های پزشکی با سکوت علامت رضایت عرصه عمومی روبه‌رو می‌شود. عرصه عمومی دلایلی قابل درک و منطقی برای نارضایتی از سیستم سلامت کشور دارد. چگونه ممکن است سیستم سلامتی که به دلیل تعرفه‌های نازل و وجودنداشتن نظارت کیفی در حال زوال است، رضایت عمومی به بار آورد؟ انکار مشکلات و درعین‌حال درخواست افزایش تعرفه‌ها به جهت رفع مشکلات سلامت ذاتا متناقض است! پس چه باید کرد؟

واقعیت آن است که درخواست واقعی‌کردن تعرفه‌ها از جانب پزشکان و مجامع پزشکی عمدتا برای رفع مشکلات سلامت صورت می‌گیرد نه چیز دیگر. نزول کیفیت در سیستم سلامت بزرگ‌ترین خسارت جامعه‌ای است که شبانه‌روز باید به آن اشتغال داشته باشد. دلیل اصلی مهاجرت پزشکان هم کار در یک محیط علمی و آکادمیک است نه درآمد. این موضوعی است که عرصه عمومی اکنون فقط از زاویه درآمد درک می‌کند. پزشکان و جوامع پزشکی خود را مهم‌ترین طرفداران قطع رابطه مالی پزشک و بیمار و تقویت سیستم‌های بیمه و پوشش دولتی می‌دانند، درحالی‌که تا صحبت تعرفه پیش می‌آید، گمان می‌کنند پزشکان در برابر وضعیت اقتصادی مردم بی‌تفاوت هستند؛ حال آنکه هیچ‌کس به اندازه پزشکان از این موضوعات مطلع‌تر و حساس‌تر نیست. پزشکانی که با همه مردم در بحرانی‌ترین دقایق زندگی‌شان در ارتباط هستند، پزشکانی که محرم‌ترین گوش‌ها برای عمیق‌ترین دردها به‌شمار می‌روند، پزشکانی که حتی به‌عنوان رئیس بخش و مدیر گروه و رئیس انجمن و رئیس بیمارستان و مسئول نظام پزشکی و... هم همواره کمترین اختیار اجرائی و اقتصادی در اداره امور را داشته و دارند. همه آنها تنها مسئول به فردا رساندن امروزی هستند که در تنگنا قرار گرفته است؛ تنگنایی که ابعاد آن را هر لحظه دیگری تعیین می‌کند. بنابراین ناگفته پیداست که اولین قدم در اصلاح سیستم سلامت باید تلاش جهت پرکردن فاصله‌ای باشد که بین جامعه پزشکی و عرصه عمومی افتاده است.

جامعه پزشکی و به‌خصوص بخش‌هایی از آن که نتایج این بحران بر سلامت و امنیت جامعه را بیش از بقیه درک می‌کنند و به دلیل نوع کارشان این موضوع در نظرگاه ایشان قرار می‌گیرد، باید هم در عرصه سخن و تبلیغ و هم در عرصه عمل راه‌حل‌هایی را بیابند که منجر به همدلی و همراهی توده‌های عظیم مردم فرهیختگان و افراد مرجع شود و نه منجر به واکنش ایشان! تلاش در اصلاح سیستم سلامت هم بخشی از تعهداتی است که پزشکان برای آن سوگند خورده‌اند. در عرصه سخن نگارش و گردش مطالب در رسانه‌های پزشکان که اکنون به وفور صورت می‌گیرد، راه به جایی نخواهد برد؛ چنانچه تاکنون نبرده است. پزشکان هر روز در واکنش به وقایع روز مطالب بی‌شماری را به رشته تحریر درمی‌آورند و در رسانه‌های مختلف خود به اشتراک می‌گذارند؛ مطالبی که حداکثر چند هزار خواننده و بیننده پیدا می‌کنند که اکثریت مطلق آنها خود پزشکان هستند. پزشکان باید این شیوه را رها کرده و از طریق افراد رسانه‌ای و مرجع غیرپزشک در جست‌وجوی مخاطب عام و توده‌های میلیونی و تأثیر بر عقاید و نگرش ایشان باشند. باید این پیام را برسانند که جدی‌ترین منتقدین سیستم سلامت خود ایشان هستند. اینکه وقتی سخن از تعرفه می‌کنند، تنها دغدغه‌شان به‌خطرافتادن کیفیتی است که گوهر زندگی و حرفه‌ای‌شان است. در عرصه عمل پزشکان چاره‌ای ندارند جز آنکه در مقابله با بحران موجود وارد نوعی کنش اجتماعی بشوند و در این کنش اجتماعی هم باید بدانند مثل همه کنش‌های اجتماعی هدف اصلی تأثیر‌گذاشتن بر تلقی عمومی و جلب نظر توده مردم است و نه تأثیر مستقیم بر قدرتمندان و تصمیم‌گیران. اگرچه دشوار است اما تا زمانی که درخواست‌های جامعه پزشکی به شکل درخواست‌های عمومی درنیاید کسی در سطح تصمیم‌گیران به آن وقعی نخواهد نهاد. این قاعده همه جوامع است اما در کشور ما که صداها بر برنامه‌ها غلبه دارند، به مراتب بالاتری صدق می‌کند. در عرصه عمل پزشکان هیچ‌گاه نباید اورژانس‌ها و آن بخش از مردم بسیار فقیر را از نظر دور کنند، در هر کنش اجتماعی نه‌تنها اهداف آن کنش بلکه وظیفه اخلاقی پزشکان حکم می‌کند که در مواجهه با هر دو اینها آنچه در توان دارند، به میان آورند. به علاوه در بسیاری از موارد اگر امکان عدم عرضه خدمات به شکل جمعی به دلیل نبود قوانین مناسب وجود ندارد اما عدم پذیرش وجوهی که آشکارا تحقیرآمیز هستند، همیشه هست و اگر به شکل جمعی یا در یک روز و مناسبت خاص و در ازای انجام دقیق کارهای موظف به بهترین نحو صورت بگیرد، می‌تواند اولین پیام مثبت به عرصه عمومی باشد.