|

مردم از سینما دور شده‌اند؛ گزارش «شرق» درباره دلایل سقوط گیشه در سینما طی 2 سال گذشته

گره کور گیشه

کرونا و تأثیراتی که در زندگی روزانه‌مان گذاشت، انکارناپذیر است. عاداتی که برای دو سال کنار گذاشته شدند و بازگشت به سیر طبیعی زندگی را دشوار کرده بود. اما مدتی است که در تمام دنیا، همه چیز به شکل و شمایل سابق بازگشته و بسیاری از کسب‌وکارهایی که در دروان شیوع ویروس کرونا به سمت تعطیلی رفته بودند، بار دیگر از سر گرفته شدند؛ سینما رفتن یکی از همین موارد است.

گره کور گیشه

بهناز شیربانی: کرونا و تأثیراتی که در زندگی روزانه‌مان گذاشت، انکارناپذیر است. عاداتی که برای دو سال کنار گذاشته شدند و بازگشت به سیر طبیعی زندگی را دشوار کرده بود. اما مدتی است که در تمام دنیا، همه چیز به شکل و شمایل سابق بازگشته و بسیاری از کسب‌وکارهایی که در دروان شیوع ویروس کرونا به سمت تعطیلی رفته بودند، بار دیگر از سر گرفته شدند؛ سینما رفتن یکی از همین موارد است. تفریحی گروهی که اساسا در این مدت به سرگرمی خطرناکی بدل شده بود. اما بازگشایی مجدد سینماها در هر نقطه از دنیا با تغییرات چشمگیری روبه‌رو شد. در ایران که اساسا تا پیش از همه‌گیری کرونا هم شرایط اقتصادی سینماها چندان مطلوب نبود، دو سال تعطیلی اجباری سالن‌ها، ضرر بسیاری را متوجه سالن‌دارها و البته صاحبان آثار کرد و شاید زمان طولانی‌تری برای بازگشت به شرایط مطلوب نیاز داشته باشیم.

 

 یاشار نورایی، منتقد سینما در گفت‌وگو با «شرق» به این پرسش که چرا سینماها در ایران، با سرعت کمتری به روال گذشته برمی‌گردند؟ پاسخ داد: «مدیریت صحیح بحران و قدرت اقتصادی و نهادینه‌شدن تفریح فرهنگی که سینما جزئی از آن است، در کنار تنوع محصولات فرهنگی، برای هر قشر و سنی، دلیل اصلی خارج‌شدن از رکودی است که دو سال گریبان‌گیر سینما در سراسر جهان بود. طبیعی است که کشورهای پیشرفته مانند آمریکا و اروپا که نظام اقتصادی منظم و بازار باز سینمایی دارند، سریع‌تر توانسته‌اند با برنامه‌ریزی و اختصاص محرک‌هایی از قبیل ثابت‌نگه‌داشتن یا کاهش قیمت و بهترشدن کیفیت تجربه سینمارفتن و تضمین سلامت عمومی با افزایش واکسیناسیون، روند نزولی فروش بلیت را که در دو سال گذشته به یک‌سوم آمار قبل از شیوع کرونا رسیده بود، متوقف کنند و با تمرکز روی علاقه مردم برای حضور در اماکن عمومی پس از دو سال خانه‌نشینی، فرهنگ سینمارفتن را دوباره احیا کنند. مقایسه میان وضعیت سینما و آمار فروش فیلم‌­ها در آلمان با ایران، شاید وضعیت ما را به قیاسی جهانی‌تر بکشاند تا با توجه به این آمار، راه‌حل‌های نسبی برای بهترشدن اوضاع پیشنهاد شود. مرجع آمار، هیئت فدرال فیلم آلمان است که در گزارش‌های فصلی و سالانه خود، وضعیت سینماها و فروش فیلم‌­ها را معین می‌کند».

او ادامه داد: «در حد فاصل سال میلادی 2016 تا 2019 فروش کلی سینماها در آلمان، سالی حدود یک­ میلیارد یورو بوده است که گاه مانند سال 2017 به بالای یک­ میلیارد و گاه مانند 2018 به زیر یک ­میلیارد یورو رسیده است. تعداد بلیت‌های به‌فروش‌رسیده هم رقمی بالای صد ­میلیون بلیت است که برای مثال در سال 2016 تعداد 117 میلیون بلیت و در سال 2018 صد ­میلیون بلیت فروخته شده است. متوسط قیمت بلیت هم در این سال‌ها رقمی نزدیک به هشت یورو و نیم بوده (حداقل حقوق 1500 یورو است) و تعداد بینندگان بین سال‌های 2016 تا 2019 حول 25 میلیون نفر در سال بوده که به‌­طور متوسط هرکدام از این 25 میلیون نفر، چهار بار بلیت سینما تهیه کرده‌اند. نسبت سینماروها هم به کل جمعیت آلمان (82 الی 83 میلیون نفر) تقریبا 37 درصد است.

سهم فیلم‌های آلمانی از کل فیلم‌های نمایش‌داده‌­شده، از سال 2012 تا 2019 بین 18 تا 23 درصد بوده است و مابقی به محصولات آمریکایی با بیشترین سهم از بازار و سپس اروپایی و بعد از آن کشورهای دیگر تعلق دارد. سهم بازار فیلم‌های سه­‌بعدی هم از سال 2010 به بعد بین 16 تا 25 درصد از فیلم‌های نمایش داده‌­شده نوسان داشته است که با توجه به گرا‌ن‌تربودن بلیت فیلم‌های سه­‌بعدی، درآمدی نسبتا ثابت و خوب از اکران این فیلم‌ها به دست آمده است.»

او ادامه داد: «به لحاظ جمعیت و جنسیتی، آمار مخاطبان سینما هم با وجود پایین‌آمدن فروش در دو سال گذشته، تقریبا یکسان مانده است. در بین سال‌های 2018 تا 2020، 47 درصد بیننده‌های فیلم، مرد و 53 درصد بیننده‌های فیلم، زن بوده‌اند که نشان می‌دهد زنان بیشتر به سینما می‌روند. از نظر سنی هم در نسبت تعداد بلیت فروش‌­رفته، 10 تا 19 ساله‌ها با 17تا 19 درصد، 20 تا 29 ساله‌ها با 15 تا 18 درصد، 30 تا 39 ساله‌ها با 16 تا 18 درصد و 50 تا 59 ساله‌ها با 15 تا 18 درصد آمار سنی مخاطبان را تشکیل می‌دهند. بالای 60 ساله‌ها با 14 تا 17درصد در جدول حضور دارند و نکته جالب این است که در این سال‌ها، درصد افراد بالای 50 سال که به سینما می‌روند، افزایش یافته و سهمی سی‌­واندی درصدی از کل بلیت‌های فروش‌­رفته را دارند و بعید نیست که با توجه به پیرشدن جمعیت آلمان، تعداد بیننده‌های مسن در آینده هم سیر صعودی داشته باشد که نشان می‌دهد فیلم مناسب این قشر و این سن از جمعیت، به اندازه مناسب تولید می‌شود و به نمایش درمی‌آید. درمورد تالارهای نمایش و سالن‌های سینما، در فاصله سال‌های 2002 تا 2021 سیر نزولی با شیبی ملایم وجود دارد. در سال 2002، هزارو 844 باب سینما وجود داشت که تعداد آنها در سال 2021 به هزارو 723 عدد تقلیل یافته. اما تالارهای نمایش در سینمای چندسالنه افزایش یافته‌اند و تعداد آنها به چهارهزارو 803 تالار رسیده است.»

نورایی با اشاره به اینکه تأثیر همه‌گیری کرونا بر افول فروش سینماها قابل کتمان نیست، افزود: «با اینکه نسب به سال 2020 در سال 2021، افزایش 18 درصدی فروش بلیت ثبت شده، در کل در مقایسه با سال 2019 آمار تماشاگران در آلمان بیش از 63 درصد پایین آمده است. البته اشتیاق مردم به سینما‌رفتن پس از کاهش میزان ابتلا به کرونا، به حالت‌های قبل برمی‌گردد و سیاست‌های محدودیت در استفاده از اماکن تفریحی مانند سینما و اجبار به زدن ماسک و واکسن و فاصله‌گذاری میان صندلی‌ها که در هر حال هراس ابتلا به ویروس را حین تماشای فیلم با خود داشت، در این کاهش نقش چشمگیری داشته است که اکنون با برداشته‌شدن محدودیت‌ها، افزایش استقبال از فیلم‌ها و تعدد تماشاچیان، سیر صعودی دارد. حتی با وجود این محدودیت‌ها، وقتی پای تماشای فیلمی مهم به میان می‌آید که مطلوب نسل‌های مختلف آلمانی است، تالارهای نمایش به نسبتی که برای‌شان معین شده، پر می‌شوند. برای مثال آخرین فیلم سری «جیمز باند» نزدیک به شش میلیون بیننده در سینماهای آلمان داشته که تنها این فیلم چیزی به اندازه یک‌چهاردهم کل جمعیت کشور را، آن‌هم در فصل شیوع گونه جدید کرونا در پاییز 2021 به سینما کشانده است. باوجود‌این جهش به سمت آمار و اعداد قبل از شیوع کرونا، به دو عامل مهم بستگی دارد؛ نخست اینکه، عادت حضور در وقایع فرهنگی چه در فضای باز مانند کنسرت و جشن و چه در فضای بسته مانند تئاتر و فیلم، دوباره از سر گرفته شود و سپس تولیدات مختص سینما که در این دو‌ساله کم شده بودند و کشش نمایش پرده‌ای را دارند، افزایش یابند».

او در پاسخ به این پرسش که با این شرایط چه مسیری پیش‌روی سینمای ایران است و چطور می‌توان از این شرایط گذر کرد؟ افزود: «سازوکار فرهنگی در این سرزمین، بخشی از زیست روزانه ماست و هر آنچه به‌عنوان راه‌حل برای مشکلات دیگر به کار برده‌ایم، برای حل دیگر مشکلات هم به کار می‌رود. اگر به ریشه‌ها برگردیم، شاید بتوان چند عامل را فهرست کرد که در سرنوشت کنونی سینما در ایران نقش داشته‌اند. نبود تنوع در فیلم‌ها و عدم اکران فیلم‌های خارجی را می‌توان یکی از عوامل دانست. سینما به‌عنوان یک تفریح عمومی، در زمانه‌ای که تلویزیون و ماهواره و اینترنت وجود نداشتند، صنعتی پر‌سود به حساب می‌آمد. عادت سینما‌رفتن به جز افراد متعصب و سنتی، همسو با شکل‌گیری طبقه متوسط نوین در ایران عمومی شد؛ اما اقشار بی‌بضاعت هم تمایل و انگیزه برای تماشای فیلم‌ها داشتند. حتی شهرهای کوچک‌تر از تهران هم سینما داشتند و برای مثال یکی از بزرگ‌ترین سینماها در ایران، در دهه‌های 40 و 50 شمسی در شهر اراک بود که فیلم‌های خارجی دوبله و فیلم‌های عامه‌پسند ایرانی را نشان می‌دادند. برای هر مزاج و طبعی و در هر گوشه‌ای بنا به بودجه، می‌شد فیلم پیدا کرد. از فیلم‌های هنری تا آثار سطح پایین، در سینماها به نمایش درمی‌آمدند. فیلم‌های معمولی و عامه‌پسند که برای اقشار کم‌اطلاع و معمولی در سینماهای جنوب شهر تهران نمایش داده می‌شدند، خوراک فرهنگی مناسب همان اقشار بودند و بعدها که کیفیت فیلم‌ها پس از جریانی موسوم به موج نو، به لحاظ فنی و موضوعی بهتر شد، در سرتاسر ایران، فیلم‌هایی مانند آثار مسعود کیمیایی، از کارگر ساده تا مهندس خارج تحصیل‌کرده را به سینما کشاندند. خود طراحی سینما و امکانات آن، با توجه به ارتباط جهانی و ایزوله‌نبودن ایران و حضور شرکت‌ها و کمپانی‌های خارجی، بهتر و بهتر می‌شد. به معماری سینماهایی که هنوز در مناطق میانی و بالایی تهران وجود دارند و فعالیت می‌کنند بنگریم: بسیاری از آنها، از کاپری و دیانا با نام‌های قدیم تا سینما قدس و استقلال و آفریقا که نام‌های جدید هستند، تا عصر جدید و قلهک، ساختمان‌های ویژه‌ای هستند که هنوز هم استخوان‌بندی خود را حفظ کرده‌اند و می‌توان در آنها فیلم نمایش داد؛ اما پس از انقلاب و در سال‌های اخیر، با اینکه تعداد تالارهای نمایش زیاد شده است، مجموعه فیلم‌های متنوع ما کم شده و 90 درصد فیلم‌های نمایش‌داده‌شده ایرانی هستند که آنها هم با ممیزی و محدودیت، به‌سختی می‌توانند صراحت و خلاقیت بیان داشته باشند».

او ادامه داد: «معضل دیگر وضعیت مالکیت سینما در ایران و حمایت از سینمادار حرفه‌ای است. بسیاری از مناطق دورافتاده کشور سینمای درست و حسابی ندارند و سیاست‌های مرکزگرا، حتی برای ساکنان پایتخت هم تدبیری مناسب اتخاذ نکرده که با توجه به تفاوت سلایق و علایق و محل سکونت‌شان مکان‌های فرهنگی برای آنها ساخته شود. بسیاری از سالن‌هایی که ساخته می‌شوند، نه براساس برنامه‌ای معین و تحقیق جغرافیایی، جمعیتی و جامعه‌شناسانه احداث شده‌اند و نه از روی عشق به سینما دیوارشان چیده شده است. تالارهای تازه‌تأسیس، اکثرا بخشی از مراکز خرید هستند که نیت اصلی برای ساخته‌شدن‌شان، استفاده از معافیت‌های فرهنگی است و برخی از این تالارها، در دل یک معماری معجونی، کنار شهربازی و غذاخوری و دیگر مکان‌های شلوغ ساخته شده‌اند که موقع تماشای فیلم، صداهای مزاحم کسانی که بغل سینما مشغول تفریح هستند، خود به یک باند صوتی مجزا برای فیلم بدل می‌شود. از سویی دیگر بسیاری از سینماها به شکل فله‌ای اداره می‌شوند و مالکیت شبه‌دولتی، برایش اهمیتی ندارد که چراغ سینما روشن باشد یا نه چون به مدیریت سینما به‌عنوان یک شغل و نه یک کار فرهنگی می‌نگرد. در آلمان، در شهرهای کوچک، سینماهایی هنوز به فعالیت ادامه می‌دهند که نسل به نسل خانوادگی اداره می‌شوند و مالکیت آنها از پدر و مادر به فرزند رسیده است. در ایران، در نبود ضمانت حقوقی، حق مالکیت به نوعی امتیاز بدل شده که با توفان‌های سیاسی، مدام از کسی سلب و به کسی دیگر داده می‌شود. ‌اموال سینمادار را به جرم نمایش فیلم مبتذل مصادره می‌کنند و دستگاهی دولتی که کارکنانش هیچ شناختی از این پدیده ندارند، ناگاه متولی صدها باب سینما می‌شوند. دو، سه دهه طول می‌کشد تا دانش فرهنگی آنها به جایی برسد که بتوانند طرحی جامع برای حفظ آنچه به آنها سپرده شده، بیابند؛ ولی تا می‌آیند کاری کنند، با گروهی دیگر عوض می‌شوند که حالا نوبت آنهاست و بچرخ تا بچرخیم!

مشکل دیگر، اختصاص یارانه صحیح به صنعت سینماست. فارغ از یارانه‌ای که به تولید فیلم‌ها تعلق می‌گیرد و می‌دانیم تا چه حد فسادآفرین است، با پول‌پاشی فیلم‌هایی ساخته می‌شوند که جا و ظرفیت مناسب برای اکران آنها نیست. در واقع با برنامه‌ریزی کارشناسانه، بنا بر موقعیت‌های محلی و منطقه‌ای، یارانه در شکل اصلی باید به سمت سینماسازی یا نوسازی و به‌کاراندازی سینماهای قدیمی برود، به این شرط که فیلم‌های مناسب هم در اختیار سینمادار باشد تا بتواند با اکران متنوع چراغ سینما را روشن نگه دارد. مهم‌تر از همه اینها، نبود رونق اقتصادی و تقلیل قدرت خرید خصوصا طبقه متوسط است که آمار فروش بلیت را پایین می‌آورد. طبقه متوسطی که ضعیف شده و از فرهنگی که بار اصلی آن را به دوش کشیده؛ مثلا در شغل تدریس و تحقیق نه‌تنها خیری ندیده، بلکه پس از عمری تلاش، به نان شبش هم محتاج است و بسیاری از مردم به لحاظ روانی دیگر نه علاقه به تفریح فرهنگی دارند و نه پولی را که باید خرج خانه و خوراک کنند، به خریدن کتاب و بلیت اختصاص می‌دهند. اگر هم بلیت بخرند، چند درصد امکان دارد که فیلم‌های روی پرده، با این کیفیت عموما بد، آنها را راضی کنند و دمی ذهنشان از مشکلات خالی شود؟ سینمای یکنواخت ایران در نبود گونه‌هایی که حتی قابلیت گریز از واقعیت تلخ را داشته باشند، حتی برای سینمادوستان حرفه‌ای هم حرفی برای گفتن ندارد، چه برسد به مخاطب عام. قیمت بالای بلیت نسبت به درآمد سرانه که روز به روز کمتر می‌شود، باعث شده سینما به‌عنوان یک تفریح ارزان‌قیمت، دیگر معنا نداشته باشد. درصد زیادی از مردم ایران چنان گرفتار نداری و فقر شده‌اند که اصلا فرصتی ندارند که به سینما بروند و برای جوان‌ترها هم فیلم مناسب نیست. برخلاف آلمان که نوجوان‌ها با پول‌توجیبی‌شان می‌توانند پیوسته فیلم ببینند و تفریح کنند، در ایران، فقر عمومی بسیاری از نوجوانان را از برطرف‌کردن نیازهای ابتدایی مانند خوراک و سرپناه محروم کرده، چه رسد به نیازهای ثانویه مانند تماشای فیلم. تمام این عوامل را کنار هم قرار دهیم، چشم‌انداز عمومی سینما در ایران، حتی پس از فروکش‌کردن موج کرونا، به نظر من چندان امیدبخش نیست. البته سینما مانند هر چیز دیگری، به سیاست روز و اقتصاد وابسته است. اگر طی فرایندی ناگهانی و پیش‌بینی‌نشده، مسئولان، در عرصه فرهنگی، آزادی‌های بیشتری به تولیدات بدهند و حتی نمایش فیلم‌های خارجی را با کمترین ممیزی ممکن کنند، آن‌وقت محصول مناسب برای انتخاب در اختیار تماشاچی خواهد بود. جهت استفاده از این محصول هم دو عرصه مهم یعنی بهینه‌سازی تالارهای نمایش با تحقیق درباره بافت منطقه‌ای که تالار در آنجا قرار گرفته و اختصاص یارانه به سینما و پخش و نه تولید می‌تواند به بهتر‌شدن فیلم‌ها کمک کند. شاید در این حال تولید سینمایی کم شود، اما قطعا با محاسبات دقیق و چرخه مالی شفاف، هم کیفیت فیلم‌ها بهتر می‌شود و هم بیننده انتخاب صحیح‌تری می‌تواند داشته باشد».

او در پایان گفت: «از سویی دیگر، بسیاری از سینماهای بلااستفاده، با مرمت و مدیریت جدید می‌توانند به کار گرفته شوند. حتی باید با اختصاص بودجه به نمایش فیلم رایگان در مناطق محروم، آن‌هم نه‌فقط به شکل نمایشی و شعاری، بلکه تمام اقشار فقیر را به تماشای فیلم عادت داد تا در صورت بهتر‌شدن امکانات زندگی، قدرت تشخیص و علاقه برای تماشای فیلم پیدا کنند. در نهایت همه چیز به افزایش بودجه فرهنگی، قدرت خرید مردم، بهبود اقتصادی و اجتماعی و آزادی بیان و نبود ممیزی و شفافیت نظام تولید در شکل یک نظام صنعتی منسجم بستگی دارد و تا وقتی مسائل اساسی حل نشوند، سینما هم تکان اساسی نمی‌خورد و درست مثل صنعت خودرو، فقط جهت دلالی و استفاده اجباری می‌تواند به حیات نصفه‌‌ونیمه خود ادامه دهد».