|

گفت‌وگوی «شرق» با طراح شهری شهرداری ونکوور درباره مشارکت شهروندی و انسان‌محوری

مدیریت بالا به پایین شهر محکوم به شکست است

مشارکت شهروندان در اداره امور شهر، بی‌ارتباط با رویکرد انسان‌محوری در شهرها نیست و به عبارتی می‌توان گفت انسان‌محوری از نتایج حضور و مشارکت شهروندان در تصمیم‌سازی، تصمیم‌گیری و اداره امور شهرهاست. در این رابطه، «شرق» در گفت‌وگو با حمیدرضا شایان، دارای درجه دکترای معماری از دانشگاه تهران و استادیار سابق دانشگاه صنعتی جندی‌شاپور به گفت‌وگو نشسته است. شایان در حال حاضر، به عنوان طراح شهری در شهرداری ونکوور کانادا، مسئولیت اقداماتی در حوزه طراحی و تدوین ضوابط و مقررات طراحی شهری و معماری در مرکز شهر ونکوور را بر عهده دارد.

مدیریت بالا به پایین شهر محکوم به شکست است

شرق: مشارکت شهروندان در اداره امور شهر، بی‌ارتباط با رویکرد انسان‌محوری در شهرها نیست و به عبارتی می‌توان گفت انسان‌محوری از نتایج حضور و مشارکت شهروندان در تصمیم‌سازی، تصمیم‌گیری و اداره امور شهرهاست. در این رابطه، «شرق» در گفت‌وگو با حمیدرضا شایان، دارای درجه دکترای معماری از دانشگاه تهران و استادیار سابق دانشگاه صنعتی جندی‌شاپور به گفت‌وگو نشسته است. شایان در حال حاضر، به عنوان طراح شهری در شهرداری ونکوور کانادا، مسئولیت اقداماتی در حوزه طراحی و تدوین ضوابط و مقررات طراحی شهری و معماری در مرکز شهر ونکوور را بر عهده دارد.

در ادبیات مدیریت شهری، مفهوم مشارکت اجتماعی و مشارکت شهروندان، مفهوم رایجی است. از طرفی، در سال‌های اخیر به کرات در باره انسان‌محوری شهر صحبت شده است. به نظر شما چه نسبتی میان ساختار مشارکتی در مدیریت شهری و انسان‌محور بودن شهر وجود دارد؟

شهر انسان‌محور با مفهوم مشارکت شهروندان متفاوت است، اما هر دو مفهوم به هم مرتبط هستند. انسان‌محوری در شهر ناشی از مشارکت شهروندان در ساخت یک شهر است، هرچند اصول دیگری هم دارد. شهر انسان‌محور سازوکار کالبدی هم دارد. در بحث مشارکت اجتماعی در مدیریت شهری باید گفت نهادهای مدیریت شهری یا به طور خاص شهرداری، اگر قدرت خود را به طور واقعی از شهروندان بگیرند، می‌توان انتظار داشت که براساس آن مشارکت مردم در تصمیم‌گیری‌های شهری به حداکثر برسد. یعنی نهادهای شهری خود را پاسخ‌گوی شهروندانی بدانند که قدرت را به آنها تفویض کردند. در واقع نحوه کسب قدرت کارگزاران شهری در نحوه مشارکت مردم نیز تأثیرگذار است. اساسا شهروندان یک شهر نسبت به تصمیم‌های اتخاذشده درباره شهرشان حساس هستند. مشارکت در این تصمیم‌ها از آنجایی که ذی‌نفع هستند، امری که مردم آن را مطالبه می‌کنند. اما روش‌های این مشارکت است که شدت و میزان این مشارکت را تعیین می‌کند و این روش‌ها نیز متناسب با ساختارهای فرهنگی و اجتماعی جوامع شکل می‌گیرد. مردم در امور شهر مشارکت می‌کنند، به این شرط که خود را اثرگذار ببینند و شاهد باشند که مشارکت آنها در امور منجر به تصمیم‌گیری شده است. نکته بعد این است که کارگزاران شهری باید فرایند این مشارکت را برای مردم شفاف کنند و نقش خود و نقش شهروندان را مشخص کنند و به دنبال خروجی دقیق باشند و مردم را در مسیر مشارکت به گونه‌ای هدایت و تسهیلگری کنند تا شهروندان به خروجی مشخص برسند. پس از آن نهاد شهری مسئول، ارتباط خود را با مردم حفظ کند. در آخر نیز نهاد مدیریت شهری باید از این مشارکت حمایت کند تا ما شاهد یک مشارکت مشارکت شهروندی پایدار از طرف شهروندان باشیم. اگر شهرداری به عنوان نهاد حاکم بر شهر، مشارکت را جزء ارزش‌های خود بداند و مردم را در این امر تشویق کند، مردم نیز به مرور این مشارکت و حساس‌بودن نسبت به محیط پیرامون را جزء ارزش‌های خود خواهند دانست.

در سایر کشورها چه تجاربی در حوزه مشارکت شهروندی وجود دارد و کدام یک در این زمینه پیشرو هستند؟

امروز بسیاری به این نتیجه رسیده‌اند که نگاه بالا به پایین در شهر محکوم به شکست است. در این بین بسیاری از کشورها و شهرها تلاش‌های قابل توجهی کرده‌اند، مثلا از کشورهای آسیایی، هند را می‌توان مثال زد که در بحث مشارکت و معماری مشارکتی تجربه‌های قابل توجهی دارد. امروزه حتی در بحث معماری مدرن هم ما شاهد طرح‌هایی هستیم که به صورت مشارکتی پیش می‌روند و از مردم نظرخواهی می‌کنند و طرح به صورت پایلوت (نمونه) اجرا می‌شود و شرایط تغییر آن توسط مشارکت‌کنندگان وجود دارد و به این صورت طرح با بازنگری‌های مختلف بهتر و باکیفیت‌تر می‌شود و شهرداری‌ها نیز در تمام این پروسه به عنوان یک ناظر و راهبر حضور دارند. در مورد شهرهای اروپایی هم باید بگویم که اکثر شهرهای اروپایی از تاریخ قابل توجهی برخوردار هستند و بحث مشارکت هم در این شهرها از قدمت قابل توجهی برخوردار است. در بسیاری از این شهرها به خصوص شهرهای اسکاندیناوی، فعالیت داوطلبانه شهروندان مطرح است و بسیاری از پروژه‌های این شهرها توسط مردم به صورت داوطلبانه اجرا می‌شود. در واقع شهروندان به این واسطه کسب هویت می‌کنند. این موضوع در آمریکای شمالی نیز مطرح است و تنها محدود به مدیریت شهری نمی‌شود و در سایر بخش‌ها مثل آموزش به کودکان و ... نیز مطرح است. این نوع فعالیت‌ها را می‌توان در تمامی سطوح، چه سطوح محله‌ای و منطقه‌ای و چه در سطح کلان شهری مشاهده کرد. در این فعالیت‌ها بحث‌های زیست‌محیطی و اقتصاد پایدار و... نیز توسط شهروندان مطرح می‌شود و مثلا ما در آلمان در بحث معماری شهری، بحث انرژی پایدار را داریم که توسط مردم مدیریت می‌شود. غیر از این، در کشورهایی چون ژاپن و استرالیا بسیاری از قوانین شهری به سمت قوانینی می‌رود که انسان‌مدارانه‌تر است. در این موضوع اهمیت فضای شهری و اهمیت فضای انسانی و دسترسی مساوی مردم به خدمات شهری بسیار مهم و تعیین‌کننده می‌شود.

در ونکوور که تجربه مستقیم در حوزه مدیریت شهری دارید، شیوه جلب مشارکت مردم چگونه است و چه فرایند و سازوکاری دارد؟

شهرداری ونکوور، ساختار قدرت خود را از مردم می‌گیرد. مردم اعضای شورای شهر را به مدت 4 سال انتخاب می‌کنند و آنها از بین خودشان شهردار را انتخاب می‌کنند. گرایش‌های سیاسی مختلف هم بعضا تأثیرگذار است و در هر دوره شورای شهر و به تبع آن شهرداری، یک رویکرد خاص را دنبال می‌کنند. مردم علاوه بر تأثیری که در انتخاب شورای شهر دارند، در تصویب طرح‌ها و پروژه‌ها هم ورود می‌کنند. در واقع وقتی یک طرح می‌خواهد اجرائی شود، قبل از اینکه بخواهد در شورای شهر تصویب شود، مسئولان شهری آن را در معرض دید شهروندان قرار می‌دهند و معرفی می‌کنند و فرایند مشارکت مردم در این طرح را هم مشخص می‌کنند. مثلا مردم نظرشان را درباره طرح می‌نویسند یا روی آن طرح ضربدر می‌زنند که نشان‌دهنده مخالفتشان است. در اینجا زنان، کودکان و اقلیت‌ها نقش پررنگی پیدا می‌کنند.مردم نظراتشان را می‌دهند و این نظرات، پیش‌نویس‌های اولیه را شکل می‌دهند که در جلسات شورای شهر مطرح می‌شود و در خود این جلسات هم مردم می‌توانند حضور داشته باشند و در رابطه با پیش‌نویس طرح‌ها نظر دهند و در نهایت شورای شهر پس از تصویب طرح آن را به شهرداری ارجاع می‌دهد تا کارگزاران شهرداری طرح را اجرا کنند.

سؤالی که اینجا مطرح می‌شود، اگر رد و قبول پروژه‌ها صرفا بر اساس نظر مردم صورت می‌گیرد، پس جایگاه کمیته‌ها و کارگروه‌های کارشناسی و تخصصی در تصمیم‌گیری‌ها کجاست؟ آیا نظرات آنها بر اساس دیدگاه شهروندان وتو می‌شود و یا بالعکس؟

این پرسش بسیار مهمی است و اتفاقا یک فاز دیگر مشارکت، بحث گروه‌های تخصصی است که این گروه‌ها به طراحان و مدیران شهری مشاوره‌های تخصصی می‌دهند. این گروه‌ها مجموعه‌ای از متخصصان هستند که در پروژه‌های بزرگ و بااهمیت، نظر تخصصی می‌دهند. یا طرح‌ها را رد می‌کنند یا تأیید می‌کنند یا شروطی می‌گذارند که اجرای آن پروژه ملزم به رعایت آن شروط است. در این شیوه مشارکت، نیروی تخصصی مردم به کار گرفته می‌شود. این گروه‌ها در محله‌هایی خاص که حساسیت بیشتری در مورد آنها وجود دارد، بیشتر شکل می‌گیرند و از توان تخصصی مردم محل استفاده می‌کنند و مشارکت، به این شکل تحقق پیدا می‌کند. هر چه مالکیت در محله‌ها بیشتر باشد و افراد ساکنان دائمی آن محله باشند، نسبت به پروژه‌ها و طرح‌های آن محله حساس‌ترند تا محله‌هایی که اکثر ساکنانشان مستأجر هستند.

در شهر تهران در دوره مدیریت قبلی، کارهای بسیاری در جهت انسان‌محور شدن شهر تهران انجام شد، یکی از پروژه‌ها توسعه میدانگاه‌های عمومی برای مردم بود، به نظر شما چنین پروژه‌هایی تا چه اندازه در جلب مشارکت مردم تأثیرگذار هستند؟

وقتی در شهر فضاهایی برای حضور غیررسمی مردم وجود داشته باشد و مردم در این فضاها مساوات و عدالت را ببینند، در این فضاها اگر مردم بین همه اقشار و همه افراد با هر ویژگی جسمی حرکتی، جوان، سالمند و... بتوانند حضور داشته باشند، افراد با اعتقادات مختلف فرصت این را خواهند داشت که خود را در این فضاها بیان کنند. یک ویژگی که شهرهای ایران به خصوص تهران دارد این است که ما شاهد لایه‌های مختلف توسعه شهری هستیم. چیزی که در شهرهای آمریکای شمالی نمی‌بینیم. این میدانگاه عمومی جایی است برای بروز زندگی مردم، البته به طور غیررسمی. کسی به مردم نمی‌گوید در این میدانگاه‌ها چه کار کنید. یکی در این فضا می‌نشیند، یکی استراحت می‌کند و دراز می‌کشد و مردم خودشان نسبت به عرف‌های فرهنگی حساسیت لازم را نشان می‌دهند و این آزادی باید به مردم داده شود، چه در طراحی این فضاها چه در مدیریت این فضاها. نکته بعد عدالت در توزیع چنین فضاهایی است. به گونه‌ای که همه مردم بعد از 5 تا 10 دقیقه پیاده‌روی بتوانند به چنین فضاهایی برسند که آنجا قرار بگذارند، قدم بزنند، هنر و فرهنگ را در آنجا به نمایش بگذارند. قرارگیری این فضاها که فعالیت‌های مختلف در آنها جاری باشد و زندگی در شهر در آنها وجود داشته باشد و دسترسی مردم به آنها راحت باشد، معلولان بتوانند استفاده کنند، تمیز باشد و متناسب با شرایط آب و هوایی متفاوت باشد و گروه‌های سنی مختلف بتوانند فعالیت بکنند و متناسب با هویت محله باشد و برای مردم محله خوانایی داشته باشد و از اشارات مردم محله بهره‌مند باشد، اقتصاد محله‌ای در آن جاری شود و بتواند به چرخ اقتصادی محله کمک کند. اینکه آن فضا فعال است و نیازهای اولیه‌شان در آنجا پاسخ داده شود و امن باشد و این امنیت از طریق حضور اکثر شهروندان تأمین شود.