|

غریو یادگار!

ناتمامی مسابقه پرسپولیس و تراکتور در اواخر بازی را اتفاقی معمولی در سطح مسابقات باشگاهی نبینیم؛ آنچه دیدیم حکایت از زخمی کهنه دارد که این ‌بار گل‌درشت‌تر شده است. قبول کنیم سنگ، فحش و مشت‌های گره‌کرده‌ای که نثار شد، ورای حیرت بود. فوران خشم و عصیان تماشاگران آن‌قدر برجسته بود که غریو آن، دورتر از یک استادیوم هم شنیده شد.

غریو  یادگار!

ناتمامی مسابقه پرسپولیس و تراکتور در اواخر بازی را اتفاقی معمولی در سطح مسابقات باشگاهی نبینیم؛ آنچه دیدیم حکایت از زخمی کهنه دارد که این ‌بار گل‌درشت‌تر شده است. قبول کنیم سنگ، فحش و مشت‌های گره‌کرده‌ای که نثار شد، ورای حیرت بود. فوران خشم و عصیان تماشاگران آن‌قدر برجسته بود که غریو آن، دورتر از یک استادیوم هم شنیده شد. دیگر صحبت از عده‌ای تماشاگر متعصب و تماشاگرنما، ساده‌انگارانه به نظر می‌رسد. نگرانی و دست‌وپا گم‌کردن‌های احمدی، مجری برنامه تلویزیونی در زمان قطع بازی نشان داد که مشکل او بیشتر از سردرگمی در پی پیدا‌کردن واژه برای یک بازی ناتمام فوتبال است؛ او درحالی‌که خودش آرام نبود، از همه می‌خواست که مدیریت هیجان و بحران داشته باشند. راستی چگونه می‌شود در بحبوحه فوران هیجان‌ها، بدون ایجاد سوءتفاهم، کنترل بحران و عواطف سرکش داشت. وقایع شامگاه پنجشنبه بیست‌ونهم اردیبهشت در ورزشگاه یادگار امام‌ تبریز تصویر عریان جامعه‌ای پاره‌پاره بود. جامعه‌ای که خیلی وقت است در پیداکردن مصادیق هویت‌بخش ملی سردرگم است. انگار دیگر یک فرهنگ مشترک ما را به هم متصل نمی‌کند، خاطرات جمعی ما عامل اشتراک ما نیست، اتصالات مغزی همدیگر را درک نمی‌کنیم و علایق و دغدغه‌های مشترک نداریم. پیوندهای ما آن‌قدر سفت نیست که در هنگامه کل‌انداختن به یادمان بیندازد این فقط یک مسابقه فوتبال باشگاهی در لوای یک بستر مشترک است. جوامع پویا نیاز دارند که روح ملی را در کالبد خود بدمند. برای یک «ملت شدن» به ابزار کارآمد ارتباطی نیاز است. بیش از یک قرن است که بسیاری کوشیدند تا فوتبال را زبانی برای پیوند‌دادن حلقه‌های عشیره‌ای جداافتاده از هم معرفی کنند. پنجشنبه‌شب فقط پرسپولیس نبود که در ورزشگاه میهمان تحقیر شد و فقط دل آنهایی که آمده بودند تا فارغ از گرفتاری‌های کمرشکن این‌روزها فوتبال ببینند، نشکست؛ ذات فوتبال خوار شد و کنار هم روی سکوها و پای گیرنده‌ها نشستن و با هم مسابقه‌دادن در سپهر یک فرهنگ مشترک بی‌معنا شد. پیشنهاد می‌کنم علاوه بر بررسی‌های رسمی وقایع استادیوم یادگار، گوشه‌چشمی به حال‌ دل مردمان سرزمین فعلی ایران هم داشته باشیم.