از بیابان چه انتظاری دارید؟
چرا تولهیوزهای ایرانی جان باختند
حالا دیگر گفتن «تولهیوزها» برای فرزندان «ایران» اشتباه است؛ فقط یک توله یوز باقی مانده که باید منتظر ماند و دید از پس روزهای سختش برمیآید یا نه! آخرین تصویری که علیرضا شهرداری، تیمارگر تنها پسر زنده ایران در حساب اینستاگرامش منتشر کرده، نشان میدهد توله در حال وزنگرفتن است و همین اندک امیدی را زنده کرده که سومین فرزند ایران از پس روزهای سختش برآید
سامان موحدیراد: حالا دیگر گفتن «تولهیوزها» برای فرزندان «ایران» اشتباه است؛ فقط یک توله یوز باقی مانده که باید منتظر ماند و دید از پس روزهای سختش برمیآید یا نه! آخرین تصویری که علیرضا شهرداری، تیمارگر تنها پسر زنده ایران در حساب اینستاگرامش منتشر کرده، نشان میدهد توله در حال وزنگرفتن است و همین اندک امیدی را زنده کرده که سومین فرزند ایران از پس روزهای سختش برآید. داستان فرزندان ایران اما در همین دو هفته گذشته مهمترین موضوع مورد بحث در ایران بود. خبر امیدوارکننده بارداری ایران خیلی زود با خبر خوش تولد سه تولهیوز همراه شد اما این خوشحالی دیری نپایید و کمکم خبرهای ناامیدکننده از راه رسیدند. فرزند اول و دوم ایران یک هفته بعد از تولد از بین رفتند و این مسئله موجب شد ماجرای یوزها به یک فاجعه در فضای خبری ایران تبدیل شود.
داستان پر از آب چشم یوزها
نزدیک به دو دهه است در ایران درباره یوزهای آسیایی صحبت میشود و نگرانیهایی از جمعیت آنها وجود دارد. آنچنان که آمار و ارقام یک دهه اخیر نشان میدهد، وضعیت یوزهای ایران از مرحله «در حال انقراض» فراتر رفته و اکنون در لبه نابودی قرار دارد. ازاینرو در دو دهه اخیر تلاشهای فراوانی برای نجات یوز در ایران صورت گرفت که پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی مهمترین آن بود؛ پروژهای که بعدها به یکی از پربحثترین پروژههای تاریخ ایران تبدیل شد و هنوز هم سؤالهای فراوانی درباره آن و چهرههای اصلیاش وجود دارد. در زمان دولت دوم حسن روحانی بخشی از مهمترین چهرههای این پروژه ازجمله مدیر آن یعنی هومن جوکار بازداشت شدند و بعد از دو سال بازداشت موقت به تحمل چهار تا شش سال زندان محکوم شدند. این رویداد موجب شد تا پروژه حفاظت از یوز در ایران برای دو سال در سایه قرار بگیرد و دیگر بعد از آن هم هیچگاه به قدرت و قوت قبل نشود. درواقع مهمترین مشکل درباره یوزها درحالحاضر این است که هیچ آماری از آنها وجود ندارد؛ کاری که هومن جوکار و سایر دوستداران یوز ایرانی در سالهای اخیر درحال انجام آن بودند و یکباره متوقف شد. باقر نظامی، پژوهشگر یوز که پس از هومن جوکار، سرپرست پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی شد، درباره مشکل آماری میگوید: «١٠ سال است که هیچ پایشی درباره جمعیت یوز صورت نگرفته است و به همین دلیل هرکسی درباره جمعیت اینگونه آمار متفاوتی میدهد؛ سال ۹۵ سال گفته میشد ٧٠ فرد یوز باقی مانده و دو سال بعد از آن میگفتند ٤٠ فرد باقی مانده است. اما مگر نه اینکه در نبود آمار دقیق، برنامهریزی برای حفاظت و احیای جمعیت هم به مشکل خواهد خورد؟». او که حوالی سال ۹۸ و بعد ماجراهای دستگیری فعالان محیطزیستی به سرپرستی پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی رسیده بود، درباره محدودیتها در این زمینه هم میگوید: «ما نتوانستهایم به تعداد کافی دوربین تلهای وارد کنیم. وسعتی که پروژه یوز حفاظت میکند، برابر با شش میلیون هکتار است. این وسعت یکسوم کل مناطقی است که سازمان حفاظت محیط زیست حفاظت میکند. اینطور نیست که حتی با ١٠٠ یا ٢٠٠ دوربین بتوانیم این وسعت را پوشش دهیم. مسئله دیگر تحریمهاست؛ واردکردن تجهیزات سخت شده است و به همین دلیل نتوانستهایم آمار درستی داشته باشیم».
داستان ایران از کجا شروع میشود؟
تا سالها ایرانیها «کوشکی» و «دلبر» را بهعنوان مهمترین و معروفترین یوزهای ایرانی میشناختند؛ یوزهایی که در پارک پردیسان نگهداری میشدند و در زمان حضورشان در این پارک و با وجود تلاشهای چندساله، هیچگاه فرایند بارداری در آنها به نتیجه نرسید. وقتی جمعیت یوزها در یک منطقه کم میشود، برای افزایش جمعیت آنها تعداد مادهها بسیار مهم میشود. در اینجا مسئله نبود آمار درباره جمعیت یوزها خودنمایی میکند؛ اینکه ما نمیدانیم درحالحاضر چند یوز ماده در زیستگاههایش در ایران زندگی میکنند و تصویری از برنامه باروری آنها هم نداریم. بااینحال سال ۹۶ و در لابهلای اخبار بازداشت فعالان محیطزیستی خبر رسید که یک تولهیوز ماده هشتماهه از قاچاقچیهای حیوان گرفته شد. این تولهیوز «ایران» نام گرفت و تا سال ۱۳۹۹ در پارک پردیسان نگهداری میشد. سرانجام تصمیم بر این شد که این یوز در زیستگاه اصلیاش یعنی پارک ملی توران رهاسازی شود. از اینجا بود که پروژه بارداری در اسارت ایران کلید خورد. یک سال بعد یعنی در سال ۱۴۰۰ برنامه زندهگیری «فیروز» کلید خورد. فیروز یک یوزپلنگ نر 12ساله است که سال ۱۳۹۱ در پارک ملی توران شناسایی شد و در آنجا زندگی میکند. پروژه زندهگیری فیروز البته مخالفانی داشت اما سرانجام در سال ۱۴۰۰ این اتفاق رخ داد. امیر عبدوس، مدیرکل وقت سازمان حفاظت محیط زیست سمنان درباره کیفیت زندهگیری فیروز گفته بود: «با استفاده از تلههای خاص که استاندارد جهانی دارد و مجهز به حسگرها، گیرنده و فرستندههای رادیویی هستند». بااینحال بسیاری از چهرههای دانشگاهی از مخالفان این ایده بودند. نوید زمانی از چهرههای فعال محیط زیست و مدرس دانشگاهی است که به این مسئله واکنش نشان داده و میگوید: «وقتی یوزپلنگی را از طبیعت جدا میکنیم، تمامی رفتارهای یوز ازجمله رفتارهای تولیدمثلی او تغییر میکند. در کشورهای پیشرفته برای اینکه این تغییر رفتار به حداقل برسد، محیط اسارت را تا حد زیادی با شرایط طبیعی شبیهسازی میکنند اما آیا ما در ایران امکان این کار را داریم؟». این بهجز ایراداتی است که به شیوه زندهگیری فیروز وارد است. با همه اینها از فروردین ۱۴۰۰ که فیروز زندهگیری و به سایت توران برای پروژه تکثیر در اسارت انتقال یافت، 13 ماه فرصت لازم بود تا ایران باردار شود و سه تولهیوز از او به دنیا بیایند؛ سه تولهیوزی که موضوع اصلی بحثهای اینروزها در رسانهها هستند.
تکثیر در اسارت؛ آری یا نه؟
از حوالی سال ۱۳۹۸ زمزمههایی برای اجرای پروژه تکثیر یوزپلنگ آسیایی در اسارت مطرح شده بود. حتی در مقطعی صحبت از سرمایهگذاری بخش خصوصی هم در این زمینه مطرح شده بود. اما این طرح منتقدان زیادی هم داشت. منتقدان عمدتا میگویند که صرف هزینه برای تکثیر در اسارت اتلاف هزینه در بخشی است که ممکن است خروجی مشخصی نداشته باشد؛ درصورتیکه اگر هزینهها و سرمایهگذاریها معطوف به ایمنسازی زیستگاههای طبیعی یوزپلنگ شود، ممکن است منجر به زادولد طبیعی آنها شود. ضمن اینکه اصالت پروژه تکثیر در اسارت هم مورد نقد بسیاری است؛ چراکه به گفته کارشناسها تجربه تکثیر یوز آفریقایی در اسارت عدد و رقمهای تأملبرانگیزی را در برابر دیدگان ما به نمایش درمیآورد.
در آفریقا که نزدیک به هفت هزار یوز وجود دارد، هیچ تجربه موفقی از انتقال حتی یک یوز پرورشیافته در اسارت یا نیمهاسارت به طبیعت وجود ندارد. در خوشبینانهترین حالت با موفقیت تکثیر یوزهای جدید -با شانس تنها سه درصد- امکان بازگرداندن یوزها به طبیعت کاملا صفر خواهد بود. این در حالی است که تفاوتهای ذاتی زیستگاهی ایران و آفریقا در کنار نحوه مدیریت هم میتواند مزید بر علت باشد که نگرانیها افزایش یابد. منتقدان میگویند قطعا مواردی موفق در آفریقا وجود داشته، اما باید در نظر گرفت که سهم تجربههای ناموفق بسیار بیشتر بوده است. اشتباه در مثال آوردن از رهاسازی و معرفی مجدد یوزها در یک منطقه محصور بهعنوان یک تجربه موفق از رهاسازی در زیستگاه طبیعی، یا اشتباه ناشی از عدم اطلاع از وضعیت مناطق مورد بحث است یا به عمد این واقعیت که اکثر این مناطق محصور هستند، نادیده گرفته میشود. در هر دو صورت این مثالها را نمیتوان بهعنوان تجربه موفقی از رهاسازی و معرفی مجدد یوز در زیستگاه آزاد در نظر گرفت، چه برسد به آنکه تأکید کنیم تعلل در انجام چنین کاری منجر به انقراض یوز خواهد شد.
با این حال و با وجود همه نگرانیها از سال ۱۴۰۰ پروژه تکثیر یوز آسیایی در اسارت در پارک ملی توران استارت خورد.
چه کسی مسئول پروژه تکثیر یوز در اسارات است؟
وقتی با بهرام علیظاهری، مدیرکل محیط زیست سمنان، درباره وضعیت یوزها صحبت میکنیم، معلوم است که بهشدت تحت فشار افکار عمومی قرار دارد. در ابتدا که میگوید یوز در تهران است و از آنها بپرسید. بعد از آن هم مدام میگوید که 20 روز است به پست جدید منصوب شده و نباید پاسخگوی اعمال مدیران قبلی خودش باشد. مدام هم ما را به مدیرکلهای قبلی ارجاع میدهد. سؤالهایی که ما از او داریم واضح است؛ «چرا برای پروژه امکانات کافی و لازم و درخور را تهیه نکردید؟»، «تصاویر بهخوبی نشان میدهد که فضای کار کاملا غیراستاندارد است و چرا از قبل فکری برای آن نکرده بودید؟»، «اخباری که درباره کیفیت شیر مطرح میشود، نشان میدهد شما آمادگی لازم را برای این کار نداشتید. چرا خودتان را در این شرایط قرار دادید؟». مدیرکل اداره حفاظت محیط زیست سمنان که مهمترین زیستگاه یوز آسیایی است، پاسخ دردناکی به ما میدهد؛ پاسخی که هم واقعیت موجود را مانند سیلی به صورتمان میزند و هم این هشدار را به ما میدهد که چندان از آینده انتظاری نداشته باشیم. وقتی از آقای ظاهری میپرسیم چرا اتاق و امکانات مناسب برای این کار در نظر نگرفته بودید، میگوید: «از بیابان چه انتظاری دارید؟». این پاسخ در نگاه نخست نقطهنظر مدیرکلی را نشان میدهد که یکی از مهمترین پارکهای ملی کشور با گونههای منحصربهفرد در اختیارش است ولی با نگاهی محلی و نه ملی به آن مینگرد. در مرحله بعد اما واقعیت مهم دیگری را در برابر ما پدیدار میکند؛ آنهم اینکه سازمان حفاظت محیط زیست برای مهمترین پروژهاش که میتواند اعتباری جهانی هم داشته باشد، بودجهای درخور ندارد. باقر نظامی، پژوهشگر یوز و سرپرست پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی نیز در گفتوگو با «شرق» به همین مسئله اشاره میکند. او میگوید باید بپذیریم که در کشور پولی نداریم و دست سازمان حفاظت محیط زیست مثل سایر وزارتخانهها باز نیست. او در این زمینه میگوید: «این موضوع را هم نمیتوانیم کتمان کنیم که «پول» همیشه در کشور ما موضوعی مهم به حساب میآمده. چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی با کمبود منابع مالی مواجه هستیم. شاید اگر پولی در میان بود و دست سازمان حفاظت محیط زیست باز بود، میتوانستیم با اعزام چند متخصص به خارج از کشور مقدمات دورهدیدن آنها را فراهم کنیم تا حداقل آمادگیای در این زمینه پیدا میکردند. این پیشبینیها برای پروژه نشده بود». اما به هر روی و بعد از رخدادن فاجعه مرگ تولهیوزها به نظر میرسید همه آنهایی که خودشان را برای عکس یادگاری با این افتخار آماده کرده بودند، از بار مسئولیت شانه خالی کردهاند. دکتر اکرامی، دامپزشک معتمد سازمان که مسئولیت سزارین ایران را بر عهده داشت، با انتقاد از این عملکرد مدیران سازمان محیط زیست میگوید وقتی تولهها به دنیا آمدند، همه به سمنان آمدند و عکس گرفتند. خرگوش رها کردند تا ایران آن را شکار کند و خوشحال بودند. حالا که این اتفاق افتاده، همه تلاش میکنند خطاها را گردن من بیندازند؛ درحالیکه اصلا به روی خودشان نمیآورند که چه امکاناتی در اختیار من قرار دادهاند؟ حتی یک خودرو در اختیار برای این پروژه نگذاشته بودند و با اینکه من در فروردین در نامهای کتبی درخواست تجهیزات کرده بودم، اقدامی نکردند.
مهمترین اشتباهات در هنگام تولد توله یوزها چه بود؟
حالا که دو هفته از موضوع میگذرد، تصویر بهتری از ماجرا مشخص شده است، اما همچنان ابهامهایی وجود دارد. حسن اکبری، معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت، در مصاحبه خود با پذیرش اشتباهات سازمان حفاظت محیط زیست، این خطاها را به دلیل نداشتن تجربه حرفهای نگهداری و تیمار یوز خواند و افزود که «سزارین یوزپلنگ مادر پیشبینی نشده بود». مسئله سزارین این ماده یوزپلنگ هم با انتقادهایی روبهرو شد. برخی کارشناسان این سؤالات را مطرح کردند که علت سزارین صحرایی با امکانات محدود چه بوده است و بر سر ایران و امکان بارداری مجدد این حیوان چه خواهد آمد؟ حتی پیام محبی، دامپزشک و رئیس بیمارستان دامپزشکی ایران، در گفتوگو با خبرآنلاین گفته بود: «از دلایل مهم مرگ این تولهها زایمان سزارین است». بهرنگ اکرامی، دامپزشک معتمد سازمان حفاظت محیط زیست و مسئول سزارین «ایران» اما این انتقادات را قبول ندارد. او معتقد است سزارین ایران کار درستی بوده و منتقدان بدون آگاهی دراینباره حرف میزنند. او البته بخشی از ایراد را به سازمان حفاظت محیط زیست هم وارد میداند که در برابر هجوم و حملهها از تیمش خوب دفاع نکرده و اگر فیلمهای مربوط به سزارین را منتشر کند، قطعا منتقدان را ساکت خواهد کرد. او معتقد است بسیاری در حال موجسواری روی این موضوع هستند و از واقعیتهای پروژه اطلاعی ندارند. با این حال انتقاداتی به او و تیمش وارد است که قابل چشمپوشی نیست؛ ازجمله انتشار تصویری از او درحالیکه بدون دستکش تولهیوز را در دستانش دارد. بسیاری معتقدند این لمس موجب شده تا مادر تولهها را نپذیرد. اکرامی در پاسخ به این انتقادها هم میگوید: «یک اصل که در کار ما وجود دارد، این است که دست استریل بهتر از دستکش غیراستریل است. بله! من توله را بدون دستکش لمس کردم، اما ۴۸ ساعت بعد از سزارین و در شرایطی که تولهها آغوز را دریافت کرده بودند و دستم را هم استریل کرده بودم!».
موضوع دیگر که باز هم در فیلمها و ویدئوهای بعد از انتشار مورد توجه قرار گرفته بود، نحوه شیردهی به تولههاست. به اعتقاد بسیاری شیردهی در روزهای اولیه به تولهها اشتباه بوده. بهرنگ اکرامی هم این مسئله را میپذیرید و در گفتوگو با «شرق» میگوید که خودش یک تیماگر جدید به سازمان معرفی میکند و بعد از اضافهشدن تیمارگر جدید، وضعیت نگهداری تولهها بهتر میشود. اگرچه او معتقد است اضافهشدن تیمارگر تنها ریسک را کاهش داد و اشتباه در شیردهی عامل مرگ نبوده! در همین راستا، اسلامی، مدیرعامل سابق انجمن یوز ایران نیز که از دیگر منتقدان این پروژه است، میگوید: بر اساس تصاویر منتشرشده در فضای مجازی، نقصهای زیادی در جریان تولد تولهها و پس از آن مشاهده شد؛ چراکه اصول بهداشتی بهطور مناسب رعایت نشد و محیط نگهداری تولهها و نحوه شیردهی به آنها نیز حرفهای نبود. این موضوع از دو بعد قابل بررسی است؛ مورد اول درباره نفس طرح است؛ اینکه آیا تکثیر در اسارت درست بوده یا نه؟ مورد دوم نیز تمهیداتی است که برای این مسئله اندیشیده شده است.
تابویی را شکستیم ، به آن افتخار کنیم
اما در میان موج انتقادها، برخی چهرهها هم معتقدند این پروژه در حال قربانیشدن میان تصفیهحسابهای شخصی است. باقر نظامی، پژوهشگر یوز و سرپرست پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی، در گفتوگو با «شرق» میگوید: خیلی انتقادها وارد نیست. شاید نزدیک به 10 درصد آن وارد باشد. بیش از ۹۰ درصد اجرای این پروژه موفقیتآمیز بوده است. ما باید واقعیتها را ببینیم. کسانی که الان منتقد هستند، ازجمله دوستان ما هستند، ولی واقعیتها را نمیبینند. شما در نظر بگیرید که «کوشکی» و «دلبر»، دو یوز ایرانی که چهار یا پنج سال در پارک پردیسان بودند، چیزی جز «مدل عکاسی» به حساب میآمدند؟ چند سال این حیوانات را تحت نظر و در میان آلودگی نوری و صوتی تهران نگهداری کردند و در پایان هیچ اتفاق مثبتی رخ نداد. در مقابل سازمان این فرصت را در پروژه «ایران» به تیم دیگری داد و این تیم موفق بوده است. من منکر اشتباهات نیستم، ولی باید دستاوردها را هم در نظر گرفت. این اولین بار در کشور بوده که ما توانستیم از یوز در اسارت توله بگیریم. این موفقیت بهشدت بزرگی است. الان در نگاه تخریبی که حول این پروژه شکل گرفته است، کسی به این مسئله بزرگ اشاره نمیکند. من معتقدم تا همینجا که سه توله با موفقیت به دنیا آمدند، به این معناست که پروژه موفقیتآمیز بوده است؛ چون سرنوشت کوشکی و دلبر مقابل چشمان ماست. این دو یوز نر و ماده به همت برخی دوستان که حالا ازجمله مهمترین منتقدان هستند، از چرخه زادآوری خارج شدند. این در حالی است که در این پروژه ما تنها به یک یوز ماده به اسم ایران دسترسی داشتیم که در کمتر از دو سال سه توله از آن گرفتیم. حالا این از بخت و اقبال ماست که تولهها نر بودند. انتخاب جنسیت تولهها که دست ما نبوده و نیست. چیزی که در این میان زیاد به چشم میآید، تلفشدن تولههاست. برای آن هم باید در نظر بگیرید که به دلیل تعداد کم مادهها، این پروژه ذاتا با ریسک بالا همراه بود. اگر ما تعداد مادههای بیشتری در اختیار داشتیم، قطعا این تعداد ازبینرفتن تولهها هم به چشم نمیآمد. این ماجرایی است که در پروژه تکثیر یوز آفریقایی رخ داده است. در مراکز تکثیر در اسارتی که در آفریقا یا امارات وجود دارد، تعداد ماده فراوانی در اختیار پژوهشگران قرار دارد و نرخ ازبینرفتن تولهها هم بالاست؛ اما از آنجا که در مجموع تعداد درخور توجهی توله نر و ماده نیز زنده میمانند، این امیدواری وجود دارد که جمعیت یوز آفریقایی افزایش پیدا کند.
او در ادامه همچنین میگوید: به نظر من، اصل قضیه زادآوری بود که رخ داد و این برای اولین بار در ایران بود. ببینید ما بالاخره یک تابویی را شکستیم. «ماهیتا» مادهیوزی بود که سال ۱۳۸۴ در پارک پردیسان تلف شد و هیچ استفادهای از آن نکردیم. کوشکی و دلبر را داشتیم که بیشترین امکانات را در اختیارشان قرار دادیم. در آن زمان از آمریکا، سوئیس یا آلمان مشاورانی آمدند و نتیجه چند سال تلاششان به چیزی منجر نشد. حالا این دوستان در اولین تلاششان موفق شدند. خطاهایی هم در این مسیر وجود دارد که قابل چشمپوشی نیست، ولی نباید چنان صفر و یکی به مسئله حمله کرد که موجب دلسردشدن متخصصان شود. نظامی همچنین به اشکالات موجود در فرایند سزارین و نگهداری بعد از آن اشاره میکند و میگوید: مهمترین اشکالاتی که در این مسیر دیده شده، یکی این بود که مادر خودش باید فرزندانش را لیس میزد. همچنین با سشوار نباید تولهها را خشک میکردند. علاوه بر آن، همچنان که این روزها مطرح شده، بحث کیفیت شیر تولهها و باید و نباید سزارین هم موضوعی است که نمیشود از آن چشمپوشی کرد.
به دلیل عدم موفقیتهای تکراری در سالهای گذشته، سازمان حفاظت محیط زیست آن آمادگی لازم را نداشت. من آخرین مدیر پروژه یوز بودم. بعد از هومن جوکار، من مدیریت پروژه را بر عهده داشتم تا آن را تعطیل کردند. در آن از بهترین متحصصان داخلی هم استفاده کردیم، ولی به نتیجهای نرسیده بودیم. هیچکس انکار نمیکند که نقاط ضعفی در این پروژه وجود دارد. اگر برای این کار تدبیر لازم صورت میگرفت، شاید دامپزشک معتمد میتوانست فولتایم در آنجا فعالیت کند یا هماهنگیهایی با دانشگاه محل کار ایشان صورت میگرفت که یک ترم فعالیت ایشان از دانشگاه به محل پروژه تغییر میکرد. همه اینها کارهایی است که میتوانست انجام شود، ولی رخ نداد. من فقط میگویم به گونهای پروژه را نقد کنیم که متخصصان خوبمان را دلسرد نکنیم. من کاملا قبول دارم که امکانات و تدارکات در حد و اندازه انجام این پروژه نبود. یک اتاقک خیلی کوچک ۲۰متری برای این کار در اختیار تیم بود که چهار نفر هم به زور در آن جا میشدند. در تصاویر هم مشخص است که یک سشوار در پشت تصویر آویزان است و معلوم نیست چه دستکشی در اختیار تیم قرار دارد یا اینکه مادر فرزندانش را لیس نزده. همه و همه ایرادهای فاحشی است که در این پروژه دیده شده و قابل انکار نیست. افراد غیرحرفهای هم در استان سمت داشتند که در این زمینه متخصص نبودند که در تصویر هم دیده میشوند و به تولهها شیر میدهند و این نیز قابل چشمپوشی نیست. اتفاقات دیگری هم در این میان رخ داد. تیم مدیریتی استان در آخرین لحظه عوض شد. من تا آخرین لحظه باور نداشتم که حیوان باردار است. اصلا فکرش را نمیکردیم. از ۱۲ سال گذشته ما مدام تلاش داشتیم برای باروری و نتیجه نگرفته بودیم و شاید واقعا با بارداری «ایران» همه غافلگیر شدیم. ما باید تلاش کنیم درصد خطاها را کم کنیم. برنامه داشته باشیم که متخصص پرورش دهیم. اگر دورهای در خارج از کشور در حال برگزاری است، ابتدا مدیران نامنویسی نکنند و بتوانیم چند متخصص را اعزام کنیم تا تجربه کسب کنند.
امید که شاهنامه یوز آخرش خوش باشد
احمد دباغیان:* خبر کوتاه بود و هیجانی؛ «ایران» امید یوزهای کشور را زنده کرد. تمام رسانهها از خبر مسرتبخش پر شد. تولههای زیبای ایرانخانم به دنیا آمدند. هزاران پیام خوشحالکننده، حتی آنها که به این زایمان خوشبین نبودند هم خوشحالی کردند.
تا اینجا هم موردی این بود تا سه روز بعد اولین خبر ناگوار به گوش رسید.
توله اول تلف شد. چند روز بعد اما حال هر دو توله بد شد و در راه انتقال به تهران یکی دیگر از تولهها تلف شد تا هم امیدها به سردی بگراید و هم انگشت انتقادها به سمت سازمان محیط زیست اشاره رود.
اشتباه بود یا سهلانگاری، ولی همه تلاشهای خوب به یک اشاره به قهقرا رفت و سازمان محیط زیست در گردابی از انتقادات غرق شد.
اما چرا یوز و چرا اینکه باید این گونه را حفظ کنیم.
آخرین امیدهای یوز آسیایی در ایران و در چند منطقه محدود زندگی میکند.
اگر ژن این گونه را از دست دهیم، قطعا و به طور کامل این گونه در طبیعت ایران نابود خواهد شد. اینکه ما در کناری بنشینیم و فقط از پشت صفحه کلید بخواهیم تصمیمگیری کنیم، قطعا هیچ موفقیتی نخواهیم یافت؛ مگر اینکه خاطر اندک دوستداران و علاقهمندان به طبیعت را مکدر و همینقدر توان و تلاش را مسکوت کنیم. سازمان حفاظت محیط زیست بهعنوان بالاترین مرجع حفاظت از گونههای حیات وحش قطعا دست تمام دوستداران طبیعت و کارشناسان محیط زیست را به گرمی میفشارد و پذیرای هرگونه راهکار و راهنمایی درخصوص حفاظت بهتر و مستمرتر از محیط زیست است. امید که این اولین و آخرین زایمان ایرانخانم نباشد و بتوانیم با ارائه برنامه درست و حسابشده، با بهرهگیری از تفکرات همه کارشناسان، چه مخالف و چه موافق، نسل این گونه بسیار باارزش را در هرم زیستی حفظ کنیم.
ما به این نتیجه رسیدیم که فعل «ما میتوانیم» را کارشناسان ایرانی برای این گونه صرف کردهاند و دنیا در نتیجه این فعالیت برای ما کلاه از سر برداشت؛ اما اشتباهاتی در این زمینه بود که میتوان آن را اصلاح کرد، اگر بخواهیم. به نظرم باید با برنامهای با کمک جامعه دانشگاهی، کارشناسان حیات وحش، دامپزشکان بومی، طبیعتدوستان و البته استفاده از نظرات کارشناسان بینالمللی که در این زمینه تجربه دارند، به این راه ادامه دهیم. این تازه اول راه است و هزار راه نرفته در پیش. قطاری که حرکت نکند، کسی به سمتش سنگ پرتاب نمیکند؛ اما امید بر این است که مسیر بر ریل دوستی و درستی باشد.
*کارشناس ارشد محیط زیست