در حوالی میدان سرخ
آیا خطر یک جنگ هستهای تمامعیار وجود دارد؟
گزاف نیست اگر بگوییم که ایده واقعیت تهدیدات هستهای یا به عبارتی استفاده از سلاحهای کشتار جمعی با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی فروکش کرد و در سه دهه گذشته این گزاره بسیار پررنگ بود که در درگیریهای منطقهای نباید بر این قبیل اقدامات مخاطرهانگیز معطوف شد؛ بنابراین چه شد که بیم کشیدهشدن بحران اوکراین به یک جنگ هستهای مطرح شده است؟
گزاف نیست اگر بگوییم که ایده واقعیت تهدیدات هستهای یا به عبارتی استفاده از سلاحهای کشتار جمعی با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی فروکش کرد و در سه دهه گذشته این گزاره بسیار پررنگ بود که در درگیریهای منطقهای نباید بر این قبیل اقدامات مخاطرهانگیز معطوف شد؛ بنابراین چه شد که بیم کشیدهشدن بحران اوکراین به یک جنگ هستهای مطرح شده است؟ پس از آنکه در هفته اول جنگ اوکراین، پوتین دستور داد تا نیروهای تسلیحات هستهای راهبردی روسیه در سطح هشدار بالا قرار بگیرند، گمانهزنیهای مختلفی مطرح شد و بار دیگر ۶۲ روز پس از آغاز کارزار اوکراین، این بار وزیر خارجه روسیه نسبت به خطر وقوع جنگ جهانی سوم با تمرکز بر یک جنگ هستهای جدی و واقعی هشدار داد. به اعتقاد برخی کارشناسان روس، همه چیز به کنفرانس مونیخ در ۱۹ فوریه بازمیگردد؛ یعنی هنگامی که زلنسکی در سخنانی اعلام کرد که در شرایط خاص اوکراین باید وضعیت فعلی خود بدون سلاح هستهای را کنار بگذارد. البته شاید در تصور بسیاری از ناظران، در فضای جنگ روانی و تنشهای رسانهای که در آن روزها میان مسکو و کییف و در سطحی وسیعتر روسیه و آمریکا وجود داشت، این گفته صرفا بلوفی توخالی بود و حتی از آن با عنوان جدلی ناموفق یاد میکردند؛ چراکه خروج از پیمان بوداپست قطعا عواقب جدی را برای زلنسکی به همراه داشت و اساسا مورد اقبال اتحادیه اروپا هم نبود. باوجوداین کرملین این گفتهها را جدی گرفت و بیستم فوریه یعنی چهار روز پیشتر از ورود نظامی روسیه به اوکراین، ولادیمیر پوتین از تلاش برای عدم دستیابی کییف به قابلیت هستهای سخن گفت و حتی برخی کارشناسان روس معتقدند که همین صحبتها دلیل تصمیم رئیسجمهور این کشور برای ورود نظامی به اوکراین در بیستوچهارم فوریه بود. اکنون با گذشت سه ماه از جنگ اوکراین، به باور مقامات روسیه، همچنان گزارههایی درخصوص ظرفیت یک جنگ هستهای مطرح است؛ بهعنوان مثال دمیتری مدودف، معاون شورای امنیت روسیه، عرضه سلاح به اوکراین را برابر با افزایش احتمال درگیری مستقیم میان روسیه و ناتو و شکلگیری یک جنگ هستهای ترجمه میکند. باوجوداین، این گزاره نیز پدیدار است که استفاده از سلاحهای هستهای منجر به ویرانیهای گسترده، تلفات جمعی تصورناپذیر و پیامدهای زیستمحیطی فاجعهباری میشود؛ پس بار دیگر به این پرسش میرسیم که چرا این سناریو مطرح شده است؟ روسها ضربالمثلی دارند که میگوید در فصل بارانی نباید بدون چتر بیرون بروید؛ به اعتقاد آنها یعنی اگر در یک روز آفتابی تابستانی، شما از پنجره ابر سیاهی را میبینید، باید چتر بردارید؛ حتی اگر دیروز کارشناسان هواشناسی وعده داده بودند که ابرهای بارانزا عبور خواهند کرد و امروز بارندگی نخواهد بود. عطف به این ضربالمثل که ریشه در باور ناخودآگاه آنها دارد، میتوان گفت که از نگاه کرملین هنگامی که ابرهای سیاهی حتی در دوردست وجود داشته باشد که ممکن است در زمینه کنترل تسلیحات به آبوهوای بد منجر شود، باید چتر خود را بردارد. به نظر میرسد یکی از این ابرهای تاریک در آسمان کرملین خروج ترامپ از پیمان INF بود و دیگری بلوف زلنسکی و اکنون ارسال تسلیحات به اوکراین است که برایند آنها فضایی خاکستری و مبهم در مقابل نگاه کرملین ایجاد کرده است. اما نکتهای قابل درنگ نیز در کیفیت این موقعیت وجود دارد؛ اگر تخمین شما برای درصد احتمال بارش یک تکه ابر سیاه با اشتباه محاسباتی روبهرو شود و چند بار چتر بردارید و باران نبارد، دچار یک حرکت فرسایشی بیهوده و وسواس در تصمیمگیری میشوید یا چتر خیلی از اوقات ممکن است جلوی دست و پای شما را بگیرد و شما را با فرسایشی در برخی اقدامات مواجه میکند. باوجوداین اگر خوشبینانه به این رفتار بنگریم، میتوانیم امیدوار باشیم که هیچ فرد عاقلی، هر چقدر هم که محتاط باشد، در زمانی که هوا آفتابی است، برای یک تکه ابر سیاه چتر خود را باز نمیکند؛ مگر آنکه وسعت آن افزایش یابد و باران شروع به بارش کند. با این نگاه میتوان تصور کرد که پیام مسکو به ناتو و مشخصا واشنگتن مشخص است؛ آنها سپهر تهدیدات امنیتی را تیره نگاه میکنند؛ اما این به آن معنا نیست که قصد بازکردن چتر خود را برای ابرهای سیاه دارند؛ مگر آنکه تهدیدات جدی و عملیاتیتری مقابل دکترین امنیت ملی آنها قرار بگیرد. به هر حال نباید فراموش کنیم فرضیه «زمستان هستهای» همچنان مورد استقبال اندیشمندان و تئوریسینهای آمریکایی و روسی است. در فرجام این سخن بار دیگر باید به یکی از مهمترین تفاوتهای وضعیت فعلی با جنگ سرد اشاره کنم؛ اینکه طرفین خطوط قرمز یکدیگر را بهدرستی فهم نمیکنند و در شناسایی میان بلوف و واقعیت ممکن است به اشتباه بیفتند و این درست همان نقطه عطف هولناک است؛ اینکه مبادا مسکو به اشتباه برآوردش از چشماندازی تیره، آغاز یک تگرگ یکباره باشد یا اینکه یک نسیم اشتباه، آرایش تهدیدها را از کنترل خارج کند و به سمت سپهری متلاطم سوق دهد.