آیا ما لیاقت زندگی خوب را داریم؟
بالندگی و بهبود در بافت بسامان آسان و درست پیش میرود؛ ولی زندگی آدمی همیشه از شرایط خوب و بافت پرورشدهنده برخوردار نیست. برخی جاها نهتنها زندگی بسامان، پیشبینیپذیر و برنامهریزیشده نیست بلکه دستخوش ناپایداریهای توانفرسای بیرونی میشود. ناپایداریهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به ژرفشدن شکافها و ترکخوردن بنیانهای باورها و ارزشها میانجامد.
بالندگی و بهبود در بافت بسامان آسان و درست پیش میرود؛ ولی زندگی آدمی همیشه از شرایط خوب و بافت پرورشدهنده برخوردار نیست. برخی جاها نهتنها زندگی بسامان، پیشبینیپذیر و برنامهریزیشده نیست بلکه دستخوش ناپایداریهای توانفرسای بیرونی میشود. ناپایداریهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به ژرفشدن شکافها و ترکخوردن بنیانهای باورها و ارزشها میانجامد. اگر بیشتر مردم درگیر برآوردهکردن نیازهای پایه زیستی و لایههای پایین هرم نیازها (بر پایه نظریه مزلو) شوند، توان و زمان اندیشیدن و رسیدگی به نیازهای لایههای بالاتر را نخواهند داشت. در شرایطی که ملاکهای چندگانه و ناهماهنگیهای سخن و کردار و فساد و فریبکاری فزونی بگیرد، روشن است که با افزایش بزهکاری، آسیبهای اجتماعی و کژکاریهای روانی روبهرو باشیم. در گزارشهای گوناگون درباره فروریزی یا دگرگونی ارزشها، ناخرسندی و ناروشنی (ابهام) گفته میشود و این پرسش را برجسته میکند که: آیا ما توان خوبزیستن و زندگی خوب را از دست دادهایم؟ پاسخ این پرسش از رویکرد ما در بررسی مسئله سرچشمه میگیرد و اگر راهی برای بهبود و کاری برای دگرگونی باشد، به این خاستگاه فلسفی بازمیگردد. ناخرسندی میتواند ما را به آگاهی بهتر وادار کند و آگاهی راه چاره برونرفت از این بزنگاه را روشن میکند.
«زندگی خوب: سی گام فلسفی برای کمالبخشیدن به هنر زیستن» ازجمله نوشتههای خوب در این روزهای سرگشتگی است. این نوشته مارک ورنون را پژمان طهرانیان برگردانده و فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم در سال ۱۴۰۰ چاپ کرده است. مارک ورنون بریتانیایی دانشآموخته فیزیک، الهیات و فلسفه است که درباره زندگی، دانشپژوهی و خداباوری مینویسد. او دادههایی ازجمله شمار کتابهای خودیاری در این سده را بازگو میکند و میپرسد «چرا ما از پس یاری خود برنیامدهایم؟». او خوشبینیها و گزافهگوییهای این نوشتهها و بازی با پردازشهای آمارشناختی را نقد میکند و باور دارد ترفندهای قالبکردن یک زندگی ازپیشساخته به آدمها آسیب زده است؛ چون کانون مسئله یا کاستی بزرگ امروز «خرد» زندگی است. بر این پایه خود زندگی اصل است نه کامیابی (موفقیت). نویسنده خرد زندگی را در چارچوب اخلاق خردمندانه و فضیلتها بازگو میکند و از نیاز به هر دو راهنماهای گرانشی (پایینآورنده) و هم رانشی (فرابرنده) میگوید.
در این نوشته تلنگرها و درنگهایی که ورنون آنها را راهنماها نامیده، بازگو شده و امید نویسنده بر این بوده که به بازاندیشی و خردورزی بهتر در زندگی بینجامد. ورنون با یک پرسش بزرگ و بنیادی کار خود را آغاز میکند: «زندگی خوب چیست؟».
در این راستا سه نکته میآورد: زندگی خوب با زیستن، درنگ و اندیشیدن به چگونهزیستن خویش پدید میآید؛ فلسفه خوبزیستن ما را یاری میکند تا با بهکارگیری اکنون با پرورش خویش بهسوی آینده پویا باشیم و نکته سه اینکه زندگی خوب برابر با خوشی و خوشبختی همیشگی نیست. پس هر فرد یا نهادی که شما را از درنگ و اندیشیدن درباره خود و زندگی بازدارد، آسیبرسان است. وضعیت اکنون ما برساخته باورها و رفتارهای گذشته و همچنین پدیدآورنده آینده است. درنگ آخر اینکه زندگی خوب با سرخوشیهای سطحی متفاوت است و خوبزیستن رنج و هزینه دارد.
در این نوشته با روشنکردن زندگی خوب از دیدگاه نویسنده، سی گام خردورزانه در دستهبندی پنجبخشی فضیلتهای معنوی، مصیبتبار، اجتماعی، عملگرایانه و فردی بازگو شدهاند. سخن از هنر، زیبایی، آزادی، معنا، دین و دیدن تا چیزهایی مانند خشم، پول، سوگ، پایبندی، بییقینی (ناباوری) است. خرد زیستن در معاشرت، پرداختن به زمین، دوستی، دیگر همزیستان (جانوران و گیاهان)، زن و مرد و مدارا جستوجو شده است. گامهایی راستین در شوخطبعی، موسیقی، توانایی ایستایی (سکون) خودگزیده، فرزانگی و کار بازشناسی شده و هم به بخشایش، قدرشناسی، امید و دلیری زیستن، خودبودن، عشق و با خود روبهرو شدن پرداخته است. چنانکه نویسنده در پایان هر گام، چراییها و چگونگیها را با اشاره به دیدگاه فلسفهپردازان با سرجسته «گامی دیگر» بازگو کرده است.
هرچه زندگی امروز ما دشوار و ناروشنیها بیش و آزردگیمان فزونی یافته باشد، نیازمان به درنگ و اندیشیدن خردورزانه درباره زندگی و چگونهزیستن کلیدیتر است. کاوش در معنای زندگی است که میتواند به ما کمک کند بر پایه بازاندیشی به باورها و ارزشهایمان و چیستی و چراییها، امروز را نقد کنیم و بتوانیم چگونگی زندگی را رقم بزنیم. سازماندهی و دگرگونی ارزشهای بنیادی میتواند بر رفتارهایی که امروز انجام میشوند، تصمیمهایی که میگیریم و آیندهای که پدید خواهد آمد، اثر بگذارد؛ چنانکه وضعیت زندگی امروزمان پیامد کارهایی است که دانسته یا نادانسته در گذشته انجام دادهایم.