تأثیر هنر ساسانی بر هنر و معماری اسلامی
باستانشناسان و محققان بر پایه شواهد باستانشناختی بر این باور هستند که اگر هنر ساسانی را از هنر اسلامی حذف کنیم، تقریبا چیز زیادی از هنر اسلامی باقی نمیماند. بهعنوان نمونه نوع معماری مساجد و گنبدها در واقع برگرفته از هنر و معماری ساسانی است که در دوره اسلامی تداوم یافته.
محمدرضا نسبعبداللهی: باستانشناسان و محققان بر پایه شواهد باستانشناختی بر این باور هستند که اگر هنر ساسانی را از هنر اسلامی حذف کنیم، تقریبا چیز زیادی از هنر اسلامی باقی نمیماند. بهعنوان نمونه نوع معماری مساجد و گنبدها در واقع برگرفته از هنر و معماری ساسانی است که در دوره اسلامی تداوم یافته. بسیاری اعتقاد دارند گنبدهایی که در مساجد داریم، همان گنبدهایی است که در چهارطاقیهای ساسانی وجود داشته. دکتر یعقوب محمدیفر، باستانشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی سینای همدان، در مصاحبهای با «شرق» جزئیات بیشتری درخصوص تأثیر هنر ساسانی بر معماری اسلامی بیان کرده که در ادامه میخوانید.
آقای دکتر محمدیفر برای ورود به گفتوگو در ابتدا جزئیاتی از ویژگیهای شاخص و مهم معماری و هنر دوره اشکانی (پارتها) را بیان کنید.
پارتها قومی هستند که مورخان مختلف، یونانی، رومی، چینی و بعد از آن مورخان اسلامی درمورد آنها زیاد صحبت کردند و بنا به نظرهایی که وجود دارد، در سالنامههای آشوری، یعنی حدود قرن هفت قبل از میلاد، در یکی از سالنامهها به اسم سالنامه «آسار حدون» به پارتها اشاره شده و آنجا بیان شده که در میان اسرایی که داشته دو نفرشان به اسم زانآسا و اوپیس از اهالی «پارتاکا» بودند و این جنگ در حدود 673 قبل از میلاد اتفاق افتاده است.
بعد از آن اگر بخواهیم به پارتها اشاره کنیم، قدیمیترین اشارت به پارتها در کتیبه بیستون و لوح بزرگ داریوش در بیستون است. الواحی هم که در تخت جمشید داریم، باز به پارتها اشاره کرده است. داریوش در بیستون میگوید: «پارت و هیرکانیه بر من شوریدند» و در همین بند است که از کتیبه بیستون میگوید: «اینهایند کشورهایی که به فرمان من آمدند و به خواست اهورامزدا، من بر آنها شاهم» که داریوش آنجا به «پارثوا» و «پارتوا» و «پارثیا» و ناحیه شرقی اشاره میکند. به هر حال این اشاراتی است که ما داریم.
در منابع چینی به پارتها «آن-سها» گفته شده. البته «آن-شها» هم میگویند؛ ولی بیشتر آن-سها و بعضیها هم معتقدند این آن-سها همان «آسها» یا همان «آلانها» هستند که به هر حال در منابع چینی ذکر شده است.
در سانسکریت و ایغوری هم به صورت «آر-سی» و در ختنی به اسم «آنگی» و شاید «اگنی» و باز سانسکریت به اسم «آرسها» اشاره میشود.
آسها و آلانها در غرب آسیا بودند و ابتدا در نواحی شرق دریای خزر ساکن شدند و البته بیشتر در استپها زیست میکردند که بیشتر اعتقاد دارند که در ابتدا اینها مردمی چادرنشین بودند.
البته بعدا مدارک باستانشناسانی که در آن مناطق کار کردند، مشخص کرد که از دوره هخامنشی وضعیت شهرنشینی را در شمال شرق ایران داریم و نشان میدهد که این مردم چندان هم با معماری بیگانه نبودند.
زبانشان هم یک چیزی است بین زبان «مادی» و «سکایی» و اصطلاحا آمیخته با هر دو زبان مادی و سکایی است که در این جامعه وجود داشته است. حتما کلمه پارتیزان را شنیدهاید، این کلمه از پارتها آمده که جنگهای نامنظمی که داشتند و شیوه جنگ اینها، جنگ و گریز بوده و به هر حال یک شیوه خاص بوده که تا امروز هم این واژه به کار میرود که حملات به صورت نامنظم بود و به شکل جنگ و گریز دشمن را مغلوب میکردند.
«ژوستینیوس» یا «یوستیانوس» مورخ رومی در دربار امپراتوری روم اشاره میکند که «پارتها از مردم سکایی بودند» و کلمه پارت هم به معنای تبعیدشده است که باز یکی دیگر از مورخان به اسم «تارن» اعتقاد دارد که قوم «داهه» قبایل مختلفی داشتند که اینها از تیرههای اصلی ایرانینژاد هستند و زبانشان هم شمالی است و نزدیک، از گروه زبانهای شمالی و نزدیک زبان «سغدی» سخن میگفتند.
از حدود 250 قبل از میلاد «ارشک» نامی که سرکرده قبیله «پرنه» بود، علیه فرماندار منطقه قیام میکند و به هر حال همین قیام باعث میشود که آهستهآهسته ایرانیان خود را از زیر یوغ حکومت یونانمآبی خارج کنند.
درباره هنر اشکانیان، میدانید که یک دوره از یونانمآبی را داریم؛ یعنی در واقع بعد از شکست هخامنشیان از مقدونیها و یونانیها، در واقع اسکندر در سودای اتحاد دنیای آن روز است و ما یک دوگانهای را در آن دوران داشتیم. این دوگانه تمدن شرقی و تمدن غربی بود. به هر حال تمدن هخامنشی جنگهایی را با غرب داشت و چندین بار هم تا دل یونان پیش رفت، حتی آتن سوزانده شد و بسیاری حمله اسکندر را به دلیل تلافی آن داستان حملات هخامنشیان از زمان خصوصا داریوش و خشایار شاه به بعد میدانند؛ اما وقتی که سپاه یونانی شرق را گرفتند و تا هندوستان پیش رفتند و این طرف تا مرز چین پیش رفتند، البته چینی هنوز وجود ندارد به آن شکل، اما بعدا در حدود 100، 150 سال بعد با سلسله «هن» مواجه هستیم که البته هنوز در گزارشها اشارهای به چین و آن سرزمین نشده؛ حتی در نقشههای جغرافیا هم اشارهای به آن نقشه جغرافیایی که غربیها از حدود 220 قبل از میلاد، ما نقشههایی که داریم، اشارهای به چین نشده؛ اما هندوستان را میشناسند، قسمتهای عمده هندوستان گرفته میشود.
کل شمال آفریقا و مصر که مناطق شناختهشده آن روز بوده و در تصرف هخامنشیان بوده، به تصرف یونانیها درمیآید و اسکندر یک بحث را دارد که ما یک وحدت جهانی را در هنر، عقیده و مذهب ایجاد کنیم و همین است که میبینیم ایجاد شهرها و کلونیها و دستههای بزرگ مهاجر از یونان به مناطق مختلف آغاز میشود؛ به نحوی که مثلا به طور مثال یکی از این کلونیها در واقع «بلخ» هست یا همان «بکتریا»، بلخ امروزی که در شمال افغانستان قرار دارد، در مرز تاجیکستان. این منطقه کاملا یک کلونینشین یونانی میشود؛ یعنی در واقع شما آنجا میبینید که ما شهرها و تأسیساتی که ساخته میشود، در ابتدا کاملا متأثر از هنر یونانی است.
مثلا در «نسا» اولین پایتخت پارتها، ما شیوههای معماری یونانی و سنتهای بومی و محلی و سنتهای ایرانی را داریم؛ یعنی در واقع در حدود 250 قبل از میلاد که اشکانیان نسا را که در 18 کیلومتری غرب «عشقآباد» که پایتخت کلونی ترکمنستان هست که بعضیها همین عشقآباد را «اشکآباد» هم میدانند، بهعنوان پایتخت انتخاب میکنند. در نسا یکی از طولانیترین کاوشها از 1925 «ویژل» و «گورودکیچ» از موزه عشقآباد در این محل کار کردند که گور شاهان اشکانی را که در منابع به ایشان اشاره شده بود، آنها پیدا میکنند. و پس از آن نیز ادامه یافت و در سالهای اخیر تیمهای ایتالیایی در این محل کاوش میکنند.
بنابراین قدیمیترین کاوشهای باستانشناسی را از این زمان داریم و در عشقآباد و در همین محلی به اسم نسا که اسم اشکانیاش «پارتا نیسا» است و در این محل ما یک شهر بزرگ و یک دژ بزرگ و نخستین پایتخت اشکانیان را داریم. خوب در اینجا ما یک هنر ترکیبی را داریم که در مجسمهها و بعضی آثار هنری، هم وجوه هنر غربی، یعنی در واقع مجسمههای برهنه به شیوه غربی، خدایان یونانی، الهههای یونانی و مجسمههای شرقی با ویژگیهای محلی و ویژگیهای عام هخامنشی در نسا دیده میشود؛ مخصوصا در عاجهایی که ریتونهای عاجی که از نسا پیدا میشود؛ بنابراین اشکانیان در ابتدا وامدار ملغمهای از هنر هخامنشی و محلی و تحت تأثیر جریان حاکم یونانی هستند؛ ولی آهستهآهسته میبینیم که در همان ابتدا شروع به بازیابی هنر خودشان میکنند.
در نخستین تالارهای نسا، شکل معماری هخامنشی را میبینیم که آهستهآهسته شکل خودش را پیدا میکند و به هر حال هنر نسا این موضوع را بهخوبی نشان میدهد -که البته سالها کاوش در نسا در دژ پنجضلعی قدیمیاش که حدود 14 هکتار مساحت دارد و خود شهر نسای جدید اینها را به ما نشان میدهد -که برای نخستین قدمها این اشکانیان هستند که به هر حال میآیند و یکسری از سنتهای ایرانی را که همان سنتهای هخامنشیاند، زنده میکنند.
به طور مثال در نسا استروکاها را داریم؛ یعنی در واقع سفالهایی که روی آنها نوشته میشده که به هر حال به تأسی از همان هخامنشیان است. میدانید که ما بایگانیهای عظیمی را در دوران هخامنشی داریم؛ بنابراین اشکانیان به همین شکل این را ادامه میدهند.
فضاهایی که داریم، بناهایی که داریم، چندین بنای خاص را در نسا داریم و در اینجا بنای کاخ - معبدی داریم که ستوندار است، با ستونهای شبدری. برج معبد داریم، خود معبد مدور را داریم و یک معبد قرمزرنگ یا معبد سرخرنگی که اخیرا در کاوشهای هیئت ایتالیایی در سالهای اخیر پیدا شده. قسمت عمده این در همان مرحله اول، 1948 میلادی دوهزارو 800 سفالنوشته به زبان آرامی در بایگانی اشکانیان درمورد تاکستانهای شاهنشاهی در اطراف نسا و بحث تاکداری و انگورچینی و انبارکاری و تخمیر صحبت شده است.
این نکته مهمی است که نشان میدهد که به هر حال اشکانیان به این موضوع خیلیخیلی توجه داشتند. شهر مرو هم به همین شکل، همین ویژگیها را دارد و در واقع همین سنتها را ادامه میدهد.
ما صدها المان هخامنشی و هنر ایرانی را در نسا داریم که آهستهآهسته زنده میکند؛ ازجمله بناهای ایواندار با ستون و اشکال سنگی، ولی در کنارش باز تأثیر هنر یونان را به صورت جدی میتوانید ملاحظه بفرمایید؛ مهرهایی و سکههایی که داریم و به هر حال کارهایی که هست و بعد از آن خوب به هر حال در سایتهای دیگر هم این اتفاق تکرار میشود؛ ازجمله در «منصور تپه» که در سالهای اخیر در نزدیکی هفت کیلومتری نسا کاوش شده، مربوط به یک فضای دیوار دفاعی است که احتمالا مربوط به مردم عمومی است.
اینها اطلاعاتی است که ما داریم و آهستهآهسته این شکل از کارها ادامه پیدا میکند و در حدود 150 قبل از میلاد که اشکانیان، 148، به غرب ایران میرسند، همدان را فتح میکنند و دروازه بینالنهرین را میتوانند باز کنند؛ یعنی چه؟
یعنی که میتوانند به بینالنهرین بروند و میراثدار هخامنشیان بشوند؛ هرچند خودشان را میراثدار هخامنشیان میدانستند؛ بنابراین سعی میکنند در خیلی از ویژگیهای هنری خودشان را متأثر کنند از هخامنشیان.
همانطور که میدانید اشکانیان دارای سیستم ملوکالطوایفی بودند. در سیستم ملوکالطوایفی اصطلاحا، نوع خاصی از فدرال، حالا فدرال خیلی پیشرفته است، مربوط به دولتهای امروزی است؛ اما نوع خاصی داشتند و اختیاراتی که به قلمرو خودشان میدادند و بخشهایی میدادند؛ ولی در شیوههای معماری به طور مثال معماری منصور تپه با «ابوقبور» در عراق، با «خورهه» ایران، با «کاخ نیپور» و با بنایی که بهتازگی در «سراب مورت» در گیلانغرب پیدا شده گویا یک سبک معماری است که یک حیاطی در جلو، حالا بعضی از اینها یک ایوان در جلو دارند و یکسری فضاهایی، یک فضای چهارگوش در قسمت پشت ایوان دارند که اتاقهای اطراف این را احاطه کرده است.
در نیپور، در پلان کاخ نیپور دیده میشود، در خورهه محلات دیده میشود که البته هرچند خورهه را بعضیها ساسانی هم گفتند؛ اما اغلب در ابتدا میگفتند این سلوکی است؛ اما خورهه یک بنایی است که میتوان گفت خانه اربابی است؛ یعنی در واقع نمیتوانیم بگوییم کاخ است. یک کاخ محلی است یا خانه اربابی است.
در ابوقبور در عراق، در منصور تپه اینها دیده میشود که به هر حال همه اینها در حد شاهی نیستند؛ اما حاکمان کوچکی هستند که این کاخهای کوچک را اصطلاحا ما میتوانیم به ایشان بگوییم که خانههای اربابی. زندهیاد دکتر آذرنوش این اصطلاح را در حاجیآباد به کار میگیرد. البته در دوره ساسانی، بحث خانههای اربابی را مطرح میکند و معتقد است که این خانه اربابی، این ویژگیها را دارد و یک سبک خاص معماری در پلانها از دوره اشکانی آغاز میشود.
در حوزه مصالح ما استفاده گسترده از آجرها و خشت را داریم و استفاده گسترده از طاقها که اگر بپذیریم بنای «کوه خواجه» اشکانی است که حالا دلایل خیلی زیادی هم هست که اشکانی است و دلایلی هم بعضی از باستانشناسان میآورند که اوایل ساسانی است، اما به هر حال ما نخستین گنبد را داریم که گنبد شناخته شده البته شاید در آینده اطلاعات بیشتری به دست بیاوریم، اما نخستین گوشوارهها یا جرزی که فضای چهارضلعی، در واقع مربع را تبدیل به دایره میکند در کوه خواجه داریم که به هر حال این معروف است و همه این را میشناسند.
این ویژگی عمدهای است که در دوره اشکانی داریم. ستونهای زیادی در دوره هخامنشی داشتیم که حذف میشود؛ به جایشان ایوانهایی میآیند که این ایوانها با طاقهای آهنگ پوشیده شده و شما دیگر نمونه عالیاش را بعدا در دوره ساسانی در «ایوان کسری» میبینید که به هر حال زبانزد همه است و همه میشناسند.
زمینههای این را باید در معماری اشکانی جستوجو کرد، به جهت اینکه معماری اشکانی تغییرات جدی نسبت به معماری هخامنشی دارد.
معماری هخامنشی بیشتر از سنگ بود، مصالح رسمی بود، جنگلی از ستون را در بناها میتوانیم ببینیم؛ مخصوصا بناهای رسمی و شاهی، اما اشکانیان شیوههای خاص خودشان را به کار میگیرند و به هر حال ایوان که نمادی از شکوه و عظمت است و در واقع با حذف همان ستونها و قرارگرفتن حاکم یا پادشاه در انتهای ایوان یک جلال و شکوهی را به آن دربار میدهد و به هر حال از لحاظ ایجاد و مصالحی که بومآور است، چون به هر حال آجر و خشت را خیلی راحتتر میشود در همه جا ایجاد کرد و این یکی از شاخصههای اشکانی است.
کاربرد گسترده استفاده از گچ، گچبری، کاربرد گسترده نقاشی در بناها و اینها اتفاقاتی است که در معماری دوره اشکانی میافتد.
تأثیر هنر و معماری اشکانی را بر کدامیک از تمدنها و پادشاهیهای دوران باستان میتوان دید؟
ویژگیای که در واقع در هنر اشکانی وجود دارد همان معماری خاص، پلانهای خاص که ما داریم از شرق که در کشور ترکمنستان و افغانستان فعلی باشد تا سوریه در غرب، ما این تأثیرات هنری را داریم.
در شهر «دورا اروپوس»، در واقع دورا اروپوس و همچنین در شهر پالمیرا که اینها در سوریه هستند، در عراق که دیگر ما وقتی از «کتسفون» که به زبان یونانی هست و پیش از آن اسم «سلوکیه» را به آن میدهند، یونانیها این را به اسم سلوکیه ایجاد میکنند؛ بعدا اشکانیان این را توسعه میدهند و در نزدیکی اینجا شهر تیسفون را داریم.
این دل ایرانشهر هست، مخصوصا در دوره ساسانی این واژه ایرانشهر، دل ایرانشهر محسوب میشود. یعنی اینطور نیست که بگوییم امروز یک کشور جدا شده به اسم عراق، این محدوده کاملا تأثیر خودشان را داشتند.
از لحاظ شیوههای هنری، تمام رخنمایی که در سکهها هست در زمینه گچبریها، مثلا شما گچبریهایی که در قلعه یزدگرد دارید و منسوب به این دوره است، یک تأثیراتی از هنر یونانی، یک تأثیراتی از هنر قدیمی ایرانی و هنر شرقی و حتی تمدنهای بینالنهرین را در برخی از گچبریها میتوانید ببینید.
بنابراین اشکانیان هم تأثیر گرفتند هم تأثیر دادند. گچبری، هنر آجرکاری و پلانهای خاص معماری فراگیر میشود.
طاقها، گنبدها: اینها ویژگیهایی است که در کل منطقه باب میشود. ولی یک تأثیرات جدی که دارند در واقع ما باید اینجا این موضوع را مدنظر بگیریم که رود فرات میشود حد فاصل بین اشکانیان و رومیها. امپراتور رومی قدرتمند میشود و ما آنجا تأثیرات هنر اشکانی را بر هنر رومی هم میتوانیم ببینیم. در بعضی از نقوشی که حتی در شهر رم هست بحثهای مربوط به هنر و تاریخ اشکانی و بعد از آن، ساسانی را هم میشود پیگیری کرد.
حالا اضافه بر تأثیرات مادی که صحبت میکنیم، مثلا پوشاک اشکانی، امروز این شنلی که دنیا استفاده میکند، خانم «ترودی کوامی» کتابی دارد به نام «هنر یادمانی ایران در دوره اشکانی»، من این کتاب را ترجمه کردم. پشت جلد کتاب این بخش از جمله ایشان را آوردم که میگوید: «غربیها شنلشان را (همین پالتویی که ما امروز داریم) مدیون اشکانیان شیکپوش هستند» و اشکانیان در دنیای باستان بهعنوان مردمی بسیار شیکپوش و به هر حال کسانی که لباسهای زیبا میپوشیدند مطرح هستند و حتی این شنل را هم یادگار آنها میدانند.
خب، در این دوران اضافه بر این وجوه مادی مثل لباس، مثل گچبری، مثل آجرکاری، پلان و دیگر چیزها از لحاظ وجوه معنوی یک اتفاق میافتد. میترائیسم یا مهرپرستی در این دوران توسط اشکانیها به دنیای رومیها معرفی میشود، حالا به هر شکل ممکن و این وارد دربار رومی میشود و به اسم دین نجبا نامگذاری میشود و بسیاری اعتقاد دارند اگر مسیحیت اروپا را نمیگرفت امروز شاید اروپا دارای کیش میترائیسم بود، یعنی در واقع میتراپرست بود که یک دین ایرانی است.
بنابراین این نکتهای است که درمورد تأثیرات اشکانیان نشان میدهد که بسیار اهمیت داشتند و به عنوان یک مانع جدی در مقابل توسعهطلبی رومیها ایستادند. رومیها در این دوران جایگزین یونانیها شده بودند و به هر حال آهستهآهسته سلوکیان هم این وسط حذف شدند، اینها همسایه شدند با اشکانیان، که البته آنها را بیشتر «پارتیان» نامگذاری میکنند. امروز در ادبیات غرب اشکانی به کار نمیرود. بیشتر کلمه «پارتین» را به کار میبرند بیشتر آن قبیله و جغرافیایشان را و ما اشکانیان، به جهت سلسله و سلاله پادشاهی این اسم را نامگذاری میکنیم.
بسیاری اعتقاد دارند اگر مسیحیت نمیآمد شاید امروز دین آنها در واقع میترائیسم بود و این دست تعاملات و در واقع قدرت نفوذ یک حوزه تمدنی را در دوره خاصی از ایران نشان میدهد.
خب این نکتهای است که درمورد تأثیرات است و البته میشود خیلی صحبت کرد درمورد جزئیات، این کلیتی بود که میشود به آن اشاره داشت.
معماری و هنر ساسانی چه ویژگیهای شاخصی دارد و چه بناهایی را میتوان نام برد که معماری شاخص ساسانی دارند؟
در ارتباط با دوره ساسانی هرچند دانش ما در زمینه ساختوسازهای رایج در دوره ساسانی با کاستیها و محدودیتهای زیادی مواجه است و از سویی به هر حال بسیاری از این بافتها در بافتهای دوره جدیدتر یعنی دوره اسلامی قرار گرفتند و تغییر شکل پیدا کردند یا از بین رفتند و به هر حال کاربری دیگری پیدا کردند و تاریخگذاری بعضی از این بناها با مشکلات جدی مواجه است، اما در مجموع ما در دوره ساسانی اطلاعات قابل توجهی داریم.
در دوره ساسانی تعداد زیادی بنا داریم، کاخها را داریم، خانههای اشرافی را داریم، بناهای مذهبی را داریم، کلیساها را داریم، تعداد زیادی آتشکده داریم که این به هر حال از ویژگیهای بارز معماری ساسانی است.
یکی از ویژگیهای بارز معماری ساسانی استفاده گسترده از طاق و قوس است و به هر حال، طاق و قوسها جهت مسقفکردن فضاها و بناهاست که به هر حال طاقهایی که در این دوره، عمده طاقهایی که به کار رفته طاقهای گهوارهای است که معمولا طاقهای گهوارهای که در این دوره استفاده میشدند از نظر تکنیک ساخت هم از روش داربست در واقع، طاقزنی استفاده میشده و هم از قالب و اینها استفاده میشده. شابلونهایی میگذاشتند و این طاقها را ایجاد میکردند.
به طور نمونه مثلا در ابتدا در حوزه شهرسازی خیلی مهم است. شهر فیروزآباد را داریم در همان ابتدای ساسانی. شهر بیشاپور را داریم که شهر فیروزآباد یک شهر مدور است و شهر بیشاپور یک شهر با ساختار هیپودامین است. شهرسازی که در واقع چهارگوش است و خیابانهایی که همدیگر را قطع میکنند و تعدادی چهارراه در بینشان دارند.
نمونه عالی طاقزنی را ما در ایوان کسری داریم که ویژگی خاصی دارد. از ویژگیهای عمده طاقها در دوره ساسانی طاقهایی هستند که اصطلاحا به آنها میگویند «طاقهای قوس نعلاسبی» که به این طاقها اگر نگاه کنید یک مقداری پاکار قوس عقبتر هست و شکل نعل اسب دارند.
نمونهاش را به طور مثال در «طاق گرا» داریم، در «المعارید» در عراق داریم که یک بنایی پیدا شده، روی جامهای نقرهای که داریم، به هر حال هنر ساسانی فقط محدود به معماری نیست. شناخت از معماری ساسانی روی کاسهها و بشقابهای نقرهای نیز قابل پیگیری است که تعدادی از آنها در موزههای مختلف از جمله، بیشترین تعدادشان شاید در ارمیتاژ، در واقع سنپترزبورگ است. در موزه ارمیتاژ، موزههایی در آمریکا و چندین موزه دیگر که روی اینها کار شده و عناصر معماری ساسانی را در این دوره میتوانیم ببینیم.
ایوان یک ویژگی برجسته معماری ساسانی است که به هر حال وقتی یک فضای اصلی است. به طور مثال در همان فیروزآباد در جایی که معروف به کاخ فیروزآباد است هرچند عدهای میگویند «کاخ- آتشکده فیروزآباد»، در همین نمونه یک ایوان را و چندین ایوانی که بر آن در واقع مسلط هستند و انتهای آن اتاقهای گنبددار را میبینیم که حالا در فیروزآباد، در خود قلعهدختر فیروزآباد، در دامغان، در حتی عمارت خسرو در قصرشیرین، اینها را پایان ساسانی و حالا بعضی اوایل اسلام میدانند، این فضاها را ما میتوانیم ببینیم.
در مرکز این بنا ما حیاطی داریم که محصور در میان اتاقهاست که یکی از ویژگیهای بارز بخشهای اساسی معماری ساسانی همین حیاط مرکزی است که اتاقها در اطراف آن قرار دارد و این به عنوان یک ویژگی معماری در دورههای بعد از آن قلمداد میشود.
محوریت درگاههای ورودی در واقع یک درگاه ورودیمحور است و همان بحثی که البته از دوره اشکانی فراموش کردم بگویم، نخستین بنای چهارایوانی را در «کاخ آشور»، مربوط به دوره اشکانی در شهر آشور در شمال بینالنهرین داریم که بنای چهارایوانی است یعنی چهار ایوان عمده، هرچند آن نظم کامل را ندارد اما به عنوان اولین بنای چهارایوانی مطرح شد.
از نظر مصالح هم ما در دوره ساسانی خشت خام را داریم که به عنوان بیشترین مصالح استفاده میشده؛ در «کاخ دامغان»، «خانه اربابی» حاجیآباد، در شهر کیش در جنوب عراق، در تیسفون استفاده از آجر را داریم و استفاده از طاقها و گنبدها را.
«ایوان کرخه» در دزفول، «تخت سلیمان» را داریم در آذربایجان در جنوب دریاچه ارومیه، در تیسفون و به هر حال آجرهایی که به عنوان تزیین استفاده میشدند، همه اینها را داریم.
به عنوان مثال در قلعهدختر که از ترکیبات آجری استفاده شده. مصالح این دوره هم گفتیم از گچ استفاده شده و دیگر مصالح بومآور. در دوره ساسانی بسیاری اعتقاد دارند که در چندین محل از جمله در بیشاپور، تخت سلیمان، کنگاور، طاق گرا، پایی کولی در شمال در اقلیم کردستان فعلی، در این محلها ما سنگهای قالبی تراشخورده را داریم که عدهای اعتقاد دارند اینها توسط سنگتراشان رومی که البته وقتی روم میگوییم بیشتر شما سوریه را مدنظر قرار بدهید، بخشهایی از سوریه در اختیار ایران بوده و بخشهای دیگر در اختیار روم بوده و اینها متأثر بودند از این داستان.
در زمینه شهرسازی گفتم ما شهرهای بزرگ را از دوره سلوکی میبینیم که در کل فلات ایران آغاز میشود. در دوره اشکانی تداوم پیدا میکند و در دوره ساسانی نهادینه میشود. شهرسازی به عنوان یک سیستم اساسی درمیآید و در این شهرها ما به طور مثال در شهر فیروزآباد منار را داریم که منار در مرکز شهر است و همچنین بناهای مذهبی را داریم، آتشکدهها را داریم و اینها فضاهایی است که به هر حال پاسخگوی نیازهای آن دوره بودند. معماری ساسانی در خیلی از جاها امروزه شناخته شده، در ایران کنونی، در بینالنهرین و ویژگی شاخص آن همین ویژگیهای کلانی بود که از لحاظ پلان از لحاظ مصالح و از لحاظ حیاط مرکزی و شیوه مکتب معماری این ویژگیها را دارد.
معماری اسلامی در ایران چه تأثیراتی از معماری دوران ساسانی گرفته؟
ما اگر از هنر و معماری اسلامی صحبت کنیم، بسیاری از محققان معتقدند اگر ما هنر ساسانی را از هنر اسلامی حذف کنیم، تقریبا چیز زیادی باقی نمیماند.
نخستین مسجدی که پیامبر مکرم اسلام در شهر مدینه ایجاد میکند که داستانش مشخص است، مسجدی ستوندار با استفاده از نخلهایی که به شکل ستون است، بود و به این مساجد «ستاوند» گفته میشود. این اولین شیوه معماری مسجدها در ایران است که بعد از آن، در عراق کنونی یا همان بینالنهرین شاهد آن هستیم. با تصرف بینالنهرین، نخستین مسجدها را در شهر کوفه داریم و به هر حال مسجد کوفه و بعد از آن بصره، در ابتدا سعی میکنند یک مقدار زیادی تقلید کنند از سبک مسجد مدینه، اما آهستهآهسته المانهای ساسانی در اینها هویدا میشود.
در ابتدای اسلام مسجد کوفه از همان سبک متداول استفاده میکند ولی میدانیم بسیاری اعتقاد دارند از مصالح بناهای ساسانی برای ساخت این مساجد و حتی دارالاماره کوفه استفاده شد. از آجرها و دیگر مصالح که با همان شیوه یک محلی برای حکومت ایجاد کنند.
این آغاز کار بود، ولی آهستهآهسته و با برآمدن بنیامیه از سال ۴۱، ایجاد یک شکوه سلطنتی و قرارگرفتن دمشق بهعنوان پایتخت را میبینیم که هم تأثیر هنر ایرانی و هم تأثیر هنر رومی است.
برای مثال، مسجد دمشق که به هر حال یک معبد هزارساله بوده و امروز هم بهعنوان مسجد استفاده میشود، چندین بار برای معابد مختلف استفاده شد و نهایتا پیش از اینکه تبدیل به مسجد شود، یک کلیسای بزرگ بوده است و بعد از آن تبدیل به مسجد میشود.
در تأثیرات آن طرف، روم را باید دید، اما در این سمت، تأثیرات ایران را شاهدیم. در کاخهایی که پادشاهان اموی در «خربه المفجر» خصوصا و در چند محل دیگر میسازند، ما نقشبرجستههای سنگی و آثاری را داریم که بهشدت متأثر از هنر ساسانی است و آهستهآهسته این هنر شکل میگیرد. بسیاری منارها را متأثر از منارهای دوره ساسانی میدانند.
دو منار معروف را از قبل از اسلام داریم؛ یکی منار فیروزآباد که در مرکز شهر فیروزآباد هنوز بالغ بر ۴۰ متر ارتفاع آن است که آن را به معنای محل نور میدانند. به هر حال در بحثهای علمی که مطرح میشود. بعدا این بحث گفتن اذان مطرح میشود. چون به هر حال جایی بوده، بلند بوده و مشرف بوده بر شهر. ولی منارها را از کلمهاش یعنی جایی که محل نور است؛ در واقع محل راهنمایی کاروانها بوده که از دور خوب مثل امروز نبود که بتوانند چراغهایی را داشته باشند.
اگر کاروانها در دوردست بودند، میتوانستند محل شهر یا مسیرشان را تشخیص بدهند. بیشتر این برای قبل از اسلام متن است و حتی منار فیروزآباد یا منار نورآباد یا میل اژدها را هم داریم که این هم باز از دوره اشکانی مطرح شده و یک بنای سنگی است که در مسیر نورآباد ممسنی قرار دارد.
بنابراین این ویژگیها را داریم که اینها آهستهآهسته در هنر اسلامی تأثیر میگذارند. به جهت محدودیتهایی که در ابتدا در هنر اسلامی و خصوصا در بناهای مذهبی مثل مساجد وجود داشته، نقش انسان و حیوانات محدود بوده است؛ بنابراین از نقوش هندسی استفاده میشده که باز در این میان بیشترین تأثیر را هنرمندان ایران، ریاضیدانان ایران و هندسهدانان ایرانی داشتند و ما میبینیم در بناهای مختلف از این موتیفها در ابتدا در گچبریها، آجرکاریها و نهایتا در کاشیکاریها که اوج آن را دیگر در دوره صفویه در دوره اسلامی در مسجد شیخ لطفالله یا مسجد امام و دیگر جاها میتوان دید، استفاده میشده است. در سایر بخشها هم این تأثیرات هنر ایران پیش از اسلام را ما میتوانیم در جاهای مختلف ببینیم؛ مخصوصا در هنر آلبویه که سعی میکنند حتی خیلی از موتیفهای دوره ساسانی را خصوصا آهستهآهسته زنده کنند. در دوره سامانیان نوعی رجعت به هنر ایرانی پیدا میشود که بعضی رنسانس هنر ایرانی در هنر اسلامی میدانند.
به هر حال، بودن کتیبهها در برجها که ما نمونههای اولیه را در برجهای «لاجیم»، «رسکت» و «سوادکوه» داریم، در شمال کشور برج-مقبرهها هستند؛ کتیبههایی هم به زبان پهلوی و هم زبان کوفی و این بهعنوان جزئی از المان بنا میآید و دیگر نمونه عالی آن را در خطوط ثلثی میبینیم که در بسیاری از مساجد، در کاشیها هستند و امروز هم این هنر را داریم و نشان میدهد این در هنر ساسانی وجود داشته و بعدا در دوره اسلامی تداوم پیدا کرده است.
ما سنگ قبرهای زیادی را در دوره ساسانی داشتیم که بعد از اسلام هم همین شیوه در ایران ادامه پیدا میکند و به هر حال بار این تأثیرات در سنگهای قبوری که مخصوصا در قرنهای هفتم، هشتم و نهم که سنگقبرهای کوفی بسیار زیاد زیبایی را داریم، میتوانیم ببینیم و در هنرهای مختلف. حالا در حوزه کلان معماری گنبد، بسیاری اعتقاد دارند گنبدهایی که در مساجد داریم همان گنبدهایی است که در چهارطاقیهای ساسانی داشتیم.
مطالعات زیادی در زمینه چهارطاقیها شده است. صدها چهارطاقی در کشور شناسایی شده که البته درمورد کاربری آنها بحثهای زیادی مطرح است، اما موضوع مهم این است که این گنبد نقطه اساسی و محوری مسجد ماست که بسیاری از محققان اعتقاد دارند بعد از اسلام، چون چهارطاقیها از چهار طرف در داشتند، با بستن سه ضلع این تبدیل به یک شبستان میشود و به هر حال آهستهآهسته نخستین مساجد، در واقع آتشکدهها شکل میگیرند، اما شکل و پلان آنها تأثیر خودش را میگذارد و بهعنوان یک جایی که پرعظمت است، جایی که در واقع امام جماعت صحبت کند، صدا منعکس میشود، انعکاس صدا را داریم و مهمترین بحث این است که ستون نیست که جلوی نمازگزاران و مخاطبان را بگیرد و میتواند به سادگی با مخاطبان خودش که همان نمازگزاران و مستمعین هستند، مستقیم صحبت کند و شکوه این است که آهستهآهسته همان منارهایی که گفتیم در دو سمت ایوان و گنبد شکل میگیرد. یک مقدارش بحث زیبایی است و مقدار زیادی بحث ایستایی و از لحاظ مهندسی است که این حجم عظیم ایوان را نگه دارد.
به هر حال، این تأثیرات کلان معماری ایرانی بر معماری اسلامی است و به نوعی برخی از محققان، مثل آقای هوشنگ سیحون، اعتقاد دارند «ما بههیچعنوان نمیتوانیم بگوییم معماری اسلامی داریم، بلکه امتداد معماری ایرانی در دوره اسلامی را داریم». البته این یک نظر است و حالا موافقان و مخالفانی دارد.
بنابراین تأثیر ایران بر اسلام از جنبههای مختلف هنری و معماری در این دوران بسیار عظیم بوده و به هر حال غیر قابل چشمپوشی که افراد زیادی درباره این صحبت کردند و مقاله نوشتند.