تخلیه بیمارستان نوستالژی پزشکان
بالاخره دستور تخلیه بیمارستان ما هم صادر شد. یکی از ورزیدهترین مدیران در اداره سیستمهای درمانی و آموزشی حالا مسئول تخلیه و احیانا تخریب شده است. تخلیه بیمارستانی که دهها سال بهترین اوقات بسیاری از پزشکان و استادان را به خود اختصاص داد، آسان نیست.
بالاخره دستور تخلیه بیمارستان ما هم صادر شد. یکی از ورزیدهترین مدیران در اداره سیستمهای درمانی و آموزشی حالا مسئول تخلیه و احیانا تخریب شده است. تخلیه بیمارستانی که دهها سال بهترین اوقات بسیاری از پزشکان و استادان را به خود اختصاص داد، آسان نیست. این تنها یک ساختمان نیست نوستالژی بزرگ پزشکان پرشماری است که دوره آموزشی خود را در آنجا گذراندهاند و حالا در اقصانقاط دنیا پراکنده شدهاند. تجربه شبهای کشیک، از پاویون تنگ ناهموار تا اورژانسهای شلوغ و پردردسر دویدن، تا صبح بر بالین بیماری که شاید نماند ماندن، یک شب ناگهان با دهها کشته و مجروح روبهرو شدن، تا صبح خود را برای گزارش صبحگاهی به استادان خوبخوابیده آمادهکردن همهوهمه بخشی از پررنجترین اوقات هر پزشکی است که باوجود دشواری طافتفرسا سالهای سال در هرکجا که باشد تا پایان عمر هر لحظه این زمانهای گذشته را جستوجو خواهد کرد.
اینکه چرا ساختمانهای چند دهه اخیر بیش از ساختمانهای پیش از آن نیاز به تخلیه و مرمت دارند (حتی در مجموعه بیمارستانی ما) در حوصله این یادداشت نیست. به این موضوع هم نمیپردازم که چرا قبل از متروپل به کیفیت سازهها واکنشی نشان داده نمیشد. درهرحال توجه به سازههای بیمارستانی که عمدتا در شهر تهران متعلق به دهها سال پیش هستند، امر مثبتی است و فراتر از آن اختصاص هر بودجهای به سلامت نشانه مثبتی است. نشانه آن است که جامعه آهستهآهسته دارد درمییابد که بهجز اراده پزشکان خیلی چیزهای دیگر در سلامت نقش دارند و اقتصاد سلامت معنایش ویزیت پزشکان نیست. عوامل متعدد دیگری هم در کیفیت سلامت نقش دارند!
اما سؤال اینجاست تخلیه بیمارستان به کجا صورت میگیرد؟ اگر فضاهای بیمارستانی از قبل آمادهشدهای وجود دارد، چرا زودتر از این به کار درمان نیامدند؟ آیا راهروهای شلوغ و تختهای ناکافی بیمارستانهای آموزشی در دیدرس مسئولان نبودند؟ آیا اینهمه ساختوسازهای ناجور در حیاط بیمارستانها که فضای سبز و محیط بیمارستانهای ما را آلوده کرده، بیماران و پزشکان را به بلای ابدی چکش و متهبرقی و گردوخاک محکوم کرد کسی را به فکر نینداخت که از زمینهای مرغوب کنار شهر که به برجهای متعدد مسکونی اختصاص یافتهاند و «مال»های متعددی که سرمایههای خصولتی بر پا کردند، زمینی را برای احداث یک بیمارستان با استانداردهای مدرن در نظر بگیرند؟
جامعه پزشکی و دانشگاهی کشور و دستیاران پزشکی نهتنها باید تنگدستی اقتصادی بیمارستانها در پرداخت حقوق و خرید دستگاهها و تکنولوژی مدرن را تحمل کنند بلکه باید در فضایی بسیار تنگ و نامناسب، این مهمترین سالهای زندگی خود را بگذرانند و به خاطر بسپارند و این در حالی است که دستیاران یعنی سنگ بنای این سیستم حتی از حداقل حقوق کار هم برخوردار نیستند.
اما اگر نیک بنگری و قدری تأمل کنی راهحلهایی هست. همه در یاد دارند و هرروز در بزرگراه میبینند ساختمان شبیه مغز را که به نام پروفسور معروف ایرانی شناخته میشود اما سالهاست تحویل لشگر موریانه داده شده. آیا نمیتوان این ساختمان را به یکی از دانشگاههای بزرگ پایتخت داد تا راهاندازی کنند؟ همه در یاد دارند مال بزرگی را که به سبک مریخ در غرب شهر ساخته شده است و چندی پیش یک تالار بزرگ به همراه تعداد زیادی تخت و تجهیزات را به درمان کووید ١٩ تعارف کرد اما بعد هیچ خبری نشد. گویا صاحبان این بنای عظیم که برای هر قسم فعالیت یک سازه باشکوه دارد و کتابخانه نمایشی آن معروفترین است، منتظر متروپل بودند تا به وعده خود عمل کنند. دیر نشده. تعارف آمد نیامد دارد! و البته بسیاری مناطق دیگر که اگر صاحبان آنها به این باور برسند که بیمارستانها بیماران را درمان میکنند و نقشی بیش از روغن بنفشه دارند، میتوانند آن اماکن را وقف بیمارستان هم بکنند. بله مهمترین نکته آن است که سیستم سلامت، پیچیدگیهایش، نیازمندیهایش و میزان نیاز به آن مورد ارزیابی صحیح قرار گیرد. همین.