|

تهران، شهر بیمار

در لیست بهترین شهرهای دنیا برای زندگی یعنی شهرهایی که شهروندانش کیفیت خیلی خوبی برای زندگی‌کردن دارند، از آب‌و‌هوای تمیز برخوردارند، میزان استرس در آنها پایین است و خدمات رفاهی در بهترین شکل آن وجود دارد، تهران این پایتخت بدقواره و کثیف کشور ما جزء 10 شهر بد دنیا قرار گرفته است.

در لیست بهترین شهرهای دنیا برای زندگی یعنی شهرهایی که شهروندانش کیفیت خیلی خوبی برای زندگی‌کردن دارند، از آب‌و‌هوای تمیز برخوردارند، میزان استرس در آنها پایین است و خدمات رفاهی در بهترین شکل آن وجود دارد، تهران این پایتخت بدقواره و کثیف کشور ما جزء 10 شهر بد دنیا قرار گرفته است. اینکه تمام سعی خود را انجام دهیم تا جزء بدترین‌ها باشیم، خودش هم رکورد قابل‌توجهی محسوب می‌شود. البته اینکه تهران جای زندگی نیست، اصطلاحا اظهر من‌الشمس است. امروز داشتم به محل کار در یکی از شلوغ‌ترین مناطق تهران می‌آمدم. سعی کردم با دقت بیشتری به اطراف خود نگاه کنم‌ اما به‌سرعت متوجه شدم آن چیزی که می‌دیدم، چیزی که بسیار زشت و ناپسند بوده، مدت‌هاست که برای من عادی شده است. هوای آلوده یا بهتر بگوییم بسیار آلوده این شهر، هر‌روز وارد ریه‌های ما می‌شود. این را به گرمای زیاد هوا هم اضافه کنید. شاید خود گرما مسئله‌ای مربوط به کلانشهر تهران نباشد زیرا ما با پدیده گرمایش زمین در تمام جهان روبه‌رو هستیم، اما آن چیزی که برای ما مسئله است و ما مسئول آن هستیم، ازبین‌رفتن ذخایر آب ماست. که به تبع خود مشکلات بسیاری از جمله ناتوانی در تولید کافی برق را نیز به دنبال خود می‌آورد. این شهر شلوغ و درهم مدت‌هاست با خطر بی‌آبی و نیز بی‌برقی روبه‌رو است. اینها درباره آب‌و‌هوایی است که هر‌روزه مصرف می‌کنیم. البته باید به همه اینها کیفیت غذا را هم اضافه کرد. کاری به آلودگی‌های غذایی ندارم. به دلیل تورم افسارگسیخته سفره خانواده‌های ایرانی کوچک و کوچک‌تر شده است و این روزها مسئله سوءتغذیه موضوع بسیار جدی‌ای بوده که بیش از هرکسی کودکان ما را که در سن رشد هستند، تحت تأثیر قرار می‌دهد. همه اینها در کنار آن آلودگی هوا، آن شلوغی بی‌حد‌و‌حساب تهران بی‌شک آن را به یکی از بدترین شهرهای دنیا برای زندگی بدل می‌کند‌ اما شاید بدتر از همه اینها بی‌قانونی محضی باشد که در رگ‌های این شهر جاری شده است. کاری به ساختمان‌ها و برج‌های بدقواره ندارم که مثل قارچ و بی‌هیچ نظم و شکلی در این شهر سر‌درآورده‌اند. وقتی به سر کار می‌رفتم، می‌دیدم که عابرین چقدر آسان و راحت از عرض خیابان‌ها و اتوبان‌ها رد می‌شوند. موتورسواران تمام مسیرهای خلاف را می‌آیند و حتی پیاده‌روها هم جای عبور موتورسوارها شده است. اصلا نمی‌دانم در موقع رانندگی باید حواسم به کجا باشد. من که در بیمارستان سینا کار می‌کنم، هر‌روز وحشت رانندگی از میدان توپخانه تا درب بیمارستان سینا را دارم. هر‌روز این احتمال را می‌دهم که یک موتورسوار نه از روبه‌رو‌ یا بغل بلکه ناگهان از دل یک درخت بیرون بیاید و روبه‌روی من ظاهر شود. خداوند به من و او رحم کند.