پیشنهادهایی برای توجه به مسائل محیط زیست در رسانهها
مردم اگر اعتماد و آگاهی باشد، واقعا بینظیرند
شاید یکی از سؤالها این باشد که باید چه کار کرد که روند تأثیرگذاری رسانهها بر افزایش آگاهی در حوزه محیط زیست بهتر شود؟ ببینید اولین جلسه شورای ملی آب، سال ۱۴۰۰ در حضور رئیسجمهور برگزار شد و وزیر نیرو یک گزارش مهم و تکاندهنده به رئیسجمهور ارائه داد و گفت که از پیروزی انقلاب تا امروز ایرانیان ۱۳۰ میلیارد مترمکعب بیشتر از چیزی که وارد آب زیرزمینی شده، از آبهای زیرزمینی برداشت کردهاند؛ یعنی حدود پنج دریاچه به بزرگی دریاچه ارومیه از آن سفرهها آب برداشت کردهایم.
محمد درویش
شاید یکی از سؤالها این باشد که باید چه کار کرد که روند تأثیرگذاری رسانهها بر افزایش آگاهی در حوزه محیط زیست بهتر شود؟ ببینید اولین جلسه شورای ملی آب، سال ۱۴۰۰ در حضور رئیسجمهور برگزار شد و وزیر نیرو یک گزارش مهم و تکاندهنده به رئیسجمهور ارائه داد و گفت که از پیروزی انقلاب تا امروز ایرانیان ۱۳۰ میلیارد مترمکعب بیشتر از چیزی که وارد آب زیرزمینی شده، از آبهای زیرزمینی برداشت کردهاند؛ یعنی حدود پنج دریاچه به بزرگی دریاچه ارومیه از آن سفرهها آب برداشت کردهایم. این رقم بعد از پایان جنگ یعنی از سال ۷۰ تا سال ۱۳۹۹ حدود ۱۱۰ میلیارد مترمکعب بوده است. هیچکس نیامد تحلیل کند که این اعداد چه میگوید؟ مثلا ما به نسبت عربستان سعودی، قطر، کویت، عراق و سوریه در منطقه و در دنیا، مثلا در آمریکا از سال ۱۹۷۸ میلادی تا حالا چقدر آب از سفرههای آب زیرزمینی برداشت کردهایم؟ و این آب برداشتشده چقدر نسبت به آب واردشده تفاوت داشته است؟
اگر ما در رسانهها مجال دهیم که گروههای متخصص محیطزیستی وارد شوند، آدمهایی مثل مژگان جمشیدی که درواقع هم تخصص محیطزیستی دارد و هم یک ژورنالیست حرفهای هستند، وارد شوند و هم آنها بتوانند بال و پر بگیرند و تقویت بشوند.
اگر ما در رسانهها محیط زیست را جزء زیرگروه علمی و اجتماعی نداشته باشیم؛ بلکه بهعنوان یک گروه پایه و مادر باشد آن وقت شاید رسانه بتواند نقش مؤثرتری در حوزه محیط زیست ایفا کند.
در تحلیل گزارشی که وزیر نیرو ارائه داد، همین الان ما درگیر بحران خیلی جدی درباره زایندهرود هستیم. اصفهان به هر حال جزء کلانشهرهای ما هست که بالاترین میزان تخصص و تحصیلکرده، پول، ثروت و... را داشته و درواقع جزء پنج کلانشهر شاخص ما در ایران است. چگونه هست که ما با چنین فاجعهای در اصفهان روبهرو هستیم؟
وقتی آمار میدهند، میگویند ما ۵۰۰ میلیون مترمکعب باید آب را بگذاریم برای شرب اصفهان و بقیه آب را هم داریم میدهیم برای کشاورزی و صنعت و درنتیجه حقابهای نداریم برای زایندهرود و گاوخونی که این حقابه ۱۸۰ میلیون مترمکعب تعیین شده است. هیچکس نمیآید سؤال کند که کل نیاز آب شرب اصفهان 2.5 میلیوننفری در یک برآورد دست بالا ۲۵۰ میلیون مترمکعب در سال است. چرا نمیتوانید کمتر از یکهشتم آورد سالانه رودخانه را به گاوخونی اختصاص دهید؟
این رقمها به صورت شفاف در بحثهای رسانهای ما نمیآید؛ چراکه خبرنگار میآید چند تا سؤال میکند از مثلا مدیر مرتبط و او هم جوابهایی میدهد؛ حتی پارادوکسها و تضادهای آن سؤالات هم درنمیآید. چرا؟ چون ما خبرنگار نداریم که یک مقدار در این حوزه اشراف اطلاعاتی و تخصص داشته باشد و بتواند مو را از ماست بیرون بکشد. اصلا این مسئله به سیاست هم هیچ ربطی ندارد. ما بهراحتی میتوانیم وزن توجه مردم به رسانه را در حوزه محیط زیست به این شکل افزایش دهیم. ما تقریبا به قیمت امروز 11 هزار میلیارد تومان هزینه کردیم، چند سد روی رودخانه کر و رودخانه سیوند، دو رودخانه اصلی استان فارس زدهایم و شما اگر الان بروید بالای این رودخانهها که این همه هزینه برایشان شده، میبینید دهها موتور پمپ مشغولاند تا این آب نرسد به پشت سد و یک خشکسالی مصنوعی علاوه بر خشکسالی طبیعی درست میشود. چگونه چنین اتفاقی در روز روشن میتواند بیفتد و این گذاشتن موتور پمپ در بالای سدها فقط در حوضه آبخیز کر و سیور نیست و بهراحتی اینها میتواند ابعاد رسانهای تکاندهنده داشته باشد.
وقتی من همین را با مسئول عالیرتبه وزارت نیرو مطرح میکنم، اول انکار میکند بعد کارشناس میفرستد و تأیید میکند. وقتی این اطلاعات را به جامعه محلی میدهیم، جامعه محلی الحق و الانصاف خوب کمک میکند. در سختترین بحرانهای اقتصادی که الان ما درگیرش هستیم، همین سال 1400، 9 میلیارد تومان همین مردم برای جنبشهای محیطزیستی کمک کردند، حتی برای خریدن پای مصنوعی برای یک محیطبان این مردم بودند که کمک کردند؛ پس مردم اگر اعتماد و آگاهی باشد، واقعا بینظیرند.
همین مردم در منطقهای محروم مثل پاقلات در جنوب لامرد آمدند و یک پرنده به نام «کمنزیل» را که در شرف انقراض بوده، از خطر انقراض نجات دادند. اکنون اگر به پاقلات بروید میبینید در کوچهباغها و در خیابانهای اصلی این کمنزیلها روی تخم نشستهاند و جوانهای پاقلاتی به رانندهها میگویند یواش برانید که این کمنزیلها نترسند و از روی تخم بلند نشوند.
درحالیکه این پرنده به دلیل شکار بیرویه در معرض نابودی کامل قرار داشت؛ ولی با روشنگری و اطلاعرسانی همین جامعه انسانی الان در کنار ما فعالان محیط زیست ایستاده است. عین این ماجرا را در جنوب کهنوج دیدم. کلمرز یک منطقه بسیار محروم در استان کرمان قرار گرفته و یکسری از افراد آن منطقه که شکارچی بودند و تفنگهایشان را کنار گذاشته بودند، آن منطقه را داوطلبانه قرق کردند، برای اینکه دیگر کسی شکار نکند. عادل سالاری درواقع جنبشی راه انداخته است. کسی که حتی دیپلم هم ندارد. چند وقت بود از ما دعوت میکرد که برویم ببینیم چه کردهاند. کارگاههایی شکل داده که شادروان «هادی فهیمی» خیلی در این حوزه به آنها کمک کرده بود. کمک برای اینکه چرا «خرس سیاه بلوچی» مهم است و نباید شکارش کرد. به زنان آن منطقه یاد دادهاند که چرا تفکیک زباله مهم است و خیلی چیزهای دیگر. خلاصه از عادل سالاری پرسیدم چرا اینهمه تلاش میکنی برای نجات حیات وحش منطقه و از تهدیدها نمیترسی؟ گفت من از پدر پدربزرگم شنیدم که در جنگ جهانی دوم اگر این کل و بزها و این قوچ و میشها نبودند ما همه مرده بودیم. حالا که دستمان به دهانمان رسیده، باید جبران کنیم. من میگویم این نهایت شاخص توسعهیافتگی در این مملکت است. اینکه یک هموطن درک کرده منافع ملی مهمتر از منافع شخصیاش است. درعینحال فراموش نکنیم رسانهها کار بسیار ارزشمندی در این حوزه تا به حال انجام دادهاند و میکنند و حتما هم ادامه خواهند داد.
*بخش اول این متن دیروز منتشر شده است.