|

بررسی احتمال احیای روابط تهران – قاهره در گفت‌وگو با پژوهشگر ارشد مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه

هیچ ارتباطی نمی‌تواند جایگزین برجام شود

اخیرا در محافل سیاسی و رسانه‌ای داخلی و منطقه‌ای اخباری مبنی بر تمایل مصر برای ازسرگیری روابط با جمهوری اسلامی ایران مطرح شده است؛ تا جایی که به ادعای روزنامه العربی جدید، مسئولان بلندپایه دو کشور (ایران و مصر) به‌تازگی نشستی را در عمان برای بررسی این منظور (احیای روابط) برگزار کرده‌اند.

هیچ ارتباطی نمی‌تواند جایگزین برجام شود

عبدالرحمن فتح‌الهی: اخیرا در محافل سیاسی و رسانه‌ای داخلی و منطقه‌ای اخباری مبنی بر تمایل مصر برای ازسرگیری روابط با جمهوری اسلامی ایران مطرح شده است؛ تا جایی که به ادعای روزنامه العربی جدید، مسئولان بلندپایه دو کشور (ایران و مصر) به‌تازگی نشستی را در عمان برای بررسی این منظور (احیای روابط) برگزار کرده‌اند. به ادعای این نشریه قطری و به نقل از منابع دیپلماتیک مصری، در سایه تحرکات منطقه‌ای اخیر و در آستانه سفر جو بایدن، رئیس‌جمهوری آمریکا به خاورمیانه در هفته جاری، پیشرفت‌هایی جدی در روابط تهران و قاهره به وجود آمده است که در ادامه می‌تواند به احیای روابط دو طرف منجر شود. اما به واقع اهمیت روابط ایران و مصر برای دو کشور و به‌خصوص ایران چیست؟ چه عواملی باعث کمای دیپلماتیک در مناسبات دو طرف در این سال‌ها شده است؟ آیا در شرایط کنونی، مصر بدون چراغ سبز و رضایت عربستان سعودی توانی برای از‌سرگیری روابط با جمهوری اسلامی خواهد داشت؟ پاسخ به سؤالات و پرسش‌هایی از این دست، محور گفت‌وگوی «شرق» با سیدعبدالامیر نبوی، پژوهشگر ارشد در مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه است که در ادامه می‌خوانید.

‌‌ بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند به همان اندازه که روابط ایران و عربستان سعودی اهمیت دارد، ازسرگیری روابط تهران قاهره نیز مهم تلقی می‌شود؛ چرا‌که مصر هم یکی از کشورهای کلیدی جهان عرب، خاورمیانه و دنیای اسلام است. حال به باور شما اساسا اهمیت احیای روابط ایران و مصر در چیست؟

‌همان‌گونه که به‌درستی عنوان کردید، مصر یکی از مهم‌ترین کشورهای خاورمیانه قلمداد می‌شود؛ بنابراین به دلیل نفوذ و جایگاه سیاسی و تاریخی مصر، هرگونه تلاشی برای ازسرگیری روابط تهران و قاهره هم مهم تلقی می‌شود. بی‌شک مذاکره می‌تواند به کاهش برخی اختلاف‌ها و رفع سوءتفاهم‌های موجود و در نتیجه احیای روابط کمک کند. می‌دانیم که دو کشور درباره موارد مختلفی اختلاف‌نظر دارند؛ مثل مسئله فلسطین یا روابط جهان عرب با اسرائیل که به دلیل عدم ارتباط مستقیم، امکانی برای درک بهتر نگرانی‌ها نبوده است. همچنین هر دو کشور از مشکلات مشترکی مانند شرایط فعلی منطقه، فعالیت گروه‌های تروریستی و بحران آب نگرانی دارند. در این مرحله، مذاکره برای آشنایی با حساسیت‌ها و خطوط قرمز طرفین و نیز زمینه‌های احتمالی همسویی و همکاری مفید است. البته ناگفته نماند که جایگاه قاهره به دلایل گوناگون در دو دهه اخیر نزول پیدا کرده است؛ یعنی اگر مصر زمانی جزء کلیدی‌ترین بازیگران سیاسی، دیپلماتیک و نظامی خاورمیانه به شمار می‌رفت، جایگاه آن به دلایل مختلف کم‌رنگ شده و حتی در دوره‌ای صرفا در پرونده فلسطین حضور نه‌چندان فعالی داشت. با‌این‌حال، در دوران ریاست‌جمهوری عبدالفتاح السیسی اقدامات زیادی برای احیای منزلت پیشین و افزایش قدرت اثرگذاری مصر صورت گرفته است. به عبارت دیگر، اگر مصر در دو دهه گذشته یکی از بازیگران کم‌فروغ و کم‌اثر پرونده‌های مهم منطقه خاورمیانه به شمار می‌آمد، تلاش کرده است در قبال مسائل مختلف، به‌خصوص مسائل عربی، موضع‌گیری فعالی را در پیش بگیرد و خود را به عنوان یک بازیگر مسئول، مؤثر و حذف‌ناشدنی مطرح کند. امروزه شاهد آن هستیم که دستگاه دیپلماسی این کشور در قبال پرونده‌های مختلفی مانند تحولات یمن، لبنان، لیبی، سودان، سوریه و ایران فعالانه اظهارنظر و موضع‌گیری می‌کند. همچنین باید به یاد داشته باشیم این کشور مسائل مختلف جهان عرب را در یک چارچوب عربی دنبال می‌کند.

‌‌ منظور از چارچوب عربی چیست؟

مقصود آن است که قاهره ضمن آنکه می‌خواهد و می‌کوشد وزن و سهم خود را در معادلات منطقه‌ای و جهانی افزایش دهد، خود را بخشی از دنیای عرب و همراه با آن می‌داند و همواره نشان می‌دهد که حساسیت‌ها و منافع دیگر کشورهای عربی را درک و رعایت می‌کند؛ به‌ویژه مراقب است که به روابط استراتژیکش با عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین و کویت خلل و آسیبی وارد نشود.

‌ اگر بخواهیم در یک نگاه جدی‌تر به دلایل کاهش یا قطع روابط تهران قاهره بپردازیم، آیا مسئله صرفا به اقدام خالد اسلامبولی برای ترور انور سادات محدود می‌شود؟ آیا این اتفاق گسل چهاردهه‌ای در روابط ایران و مصر را شکل داده است؟ چرا در زمان ریاست‌جمهوری محمد مرسی تحولی چشمگیر در ازسرگیری روابط دو طرف شکل نگرفت؟

باید این مهم را در نظر داشت که اتفاقاتی مانند اقدام خالد اسلامبولی برای ترور انور سادات، رئیس‌جمهور پیشین مصر، اکنون به تاریخ پیوسته و هر بار در ایران مطرح شده، مثل پخش فیلم مستندی در سال 1387، صرفا برای تخریب روابط بوده است. درواقع، مسائل مهم‌تری در این زمینه اثرگذار بوده‌اند، به‌خصوص آنکه پرونده روابط اصولا در اختیار وزارت امور خارجه دو کشور نبوده است. این واقعیت را هم نباید فراموش کرد که اسرائیل برای اخلال در روابط ایران و جهان عرب، به‌رغم برنامه‌ها و تلاش‌های مداوم ایران پس از پایان جنگ، همیشه فعال بوده است. مضافا باید این مهم را در نظر گرفت که منطقه در یک دهه اخیر وارد دوره‌ای از تلاطم کم‌سابقه و بی‌اطمینانی شده است که بخشی از آن ناشی از تحولات مربوط به نظام بین‌الملل است و بخش دیگری از آن متأثر از رویدادهای درون‌منطقه‌ای.

بنابراین با توجه به پیامدهای فراوان و اغلب پرفشار ناشی از دوره گذار، چه در سطح نظام بین‌الملل و چه در سطح منطقه‌ای، بازیگران حاضر در خاورمیانه و شمال آفریقا سعی می‌کنند با در پیش گرفتن رفتارها، تصمیمات و واکنش‌هایی میزان اثر‌گذاری منفی و مخرب این تحولات را بر منافع و امنیت ملی خود کاهش دهند و آنها را به نوعی مدیریت و کنترل کنند. به معنای واقعی کلمه این کشورها سعی می‌کنند غافلگیر و دستخوش امواج تحولات نشوند. حال کشورهای منطقه از‌جمله ایران و مصر این ارزیابی و برآورد را دارند که در پی این تحولات ناچارند با بهبود روابط با سایر بازیگران مهم منطقه‌ای و ائتلاف‌سازی‌های جدید، فشارهای ناشی از این امواج را کاهش دهند و مدیریت کنند. از طرف دیگر، هم ایران و هم مصر که با مشکلات و بحران‌های جدی و گوناگونی به‌خصوص در حوزه معیشتی و اقتصادی روبه‌رو هستند، ناچارند رویه‌ای کم‌هزینه را در مسائل سیاست خارجی پیش گیرند. هرچند دلایل شکل‌گیری بحران‌های اقتصادی دو کشور مختلف است؛ اما نتایج آن یکسان است؛ بنابراین طبیعی است که هر دو برای برون‌رفت از این وضعیت به دنبال بازارهای جدیدی در سطح منطقه و جهان باشند. به‌عنوان نمونه اقتصاد مصر به‌واسطه افزایش بهای نفت و اختلال در عرضه گندم اوکراین در ماه‌های اخیر آسیب زیادی دیده است. البته پیرو نکته قبلی باید گفت مصر احیای روابط با ایران را در همان چارچوب عربی می‌بیند. به‌همین‌دلیل مصر با اشراف به تلاش‌های تهران و ریاض برای کاهش سوءتفاهم‌ها، اختلافات و تنش‌های فی‌مابین، مذاکره با تهران را مورد توجه قرار داده است.

‌ سؤال مهم‌تری که ذهن من را درگیر کرده است، ناظر به تفاوت عملکرد رئیس‌جمهوری فعلی مصر است. اگر عبدالفتاح السیسی را وامدار سیاست‌های حسنی مبارک بدانیم، چنان‌که در حوزه داخلی نعل به نعل رئیس‌جمهور اسبق عمل می‌کند، چرا به موازات ایجاد خفقان در داخل مصر نوعی گشایش روابط با ایران را برخلاف سلف خود (حسنی مبارک) کلید زده است؟

این مهم ناشی از نکته‌ای است که در سؤال قبلی به آن اشاره کردم. به هر حال اکنون شرایط پرتلاطم و پرفشاری در منطقه و سطح جهان حاکم است که با یک سال گذشته هم قابل مقایسه نیست؛ چه برسد با یک یا دو دهه قبل. به هر حال شرایط منطقه‌ای و جهانی در دوره عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهور فعلی مصر، به‌مراتب پیچیده‌تر و سیال‌تر از دوران حسنی مبارک است. ضمن اینکه شرایط دو کشور ایران و مصر هم یکسان نیست. نکته آخر آنکه باید بدانیم عبدالفتاح السیسی، عبدالفتاح السیسی است؛ یعنی نه حسنی مبارک است، نه انور سادات و نه جمال عبدالناصر.

‌ احیای روابط ایران و عربستان تا چه اندازه بر ازسرگیری مناسبات تهران و قاهره اثرگذار است؛ چرا‌که در این سال‌ها مصر عملا در مسیر سیاست‌های عربستان سعودی گام برداشته است و بدون رضایت ریاض نمی‌تواند به فکر احیای روابط با ایران باشد.

ضمن اینکه باید جایگاه متمایز و مهم مصر را بشناسیم و بپذیریم، باید بدانیم برای هیچ کشور عربی خوشایند نیست که درخصوص آن گفته شود شما تابع و پیرو سایر کشورها هستید. البته عربستان سعودی همواره تلاش می‌کند به‌عنوان برادر بزرگ‌تر کشورهای عربی منطقه عمل کند. به هر حال برخی از مهم‌ترین اماکن مقدس اسلام در عربستان وجود دارد و این کشور از توان اقتصادی زیادی نیز برخوردار است؛ پس منطقی است که بسیاری از کشورهای عربی منطقه برای تنظیم روابط خود با تهران حساسیت‌های ریاض را هم در نظر بگیرند. شاید این تعبیر دقیق‌تری برای پاسخ به سؤال شما باشد که مصر برای از‌سرگیری روابط با ایران، حساسیت‌های عربستان را به‌عنوان یک شریک استراتژیک درک کرده و آن را مدنظر قرار می‌دهد.

‌ سیدابراهیم رئیسی شعار سیاست خارجی دولت سیزدهم را ارتقای مناسبات منطقه‌ای و بهبود روابط با همسایگان قرار داده است و به گفته خود در این مسیر هم عمل می‌کند. تا چه اندازه این نگاه می‌تواند به احیای روابط تهران - قاهره کمک کند؟

سیاست جمهوری اسلامی ایران برای بهبود روابط با همسایگان می‌تواند در پیشبرد برخی از برنامه‌های تهران جهت تنش‌زدایی در سیاست خارجی مفید و مؤثر باشد. البته سیاست دولت جناب آقای رئیسی در ادامه سیاست‌های رؤسای جمهور پیشین ایران از مرحوم آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی تا دکتر روحانی به شمار می‌رود. رویکرد بهبود روابط با جهان عرب در دوره‌های آقایان خاتمی و احمدی‌نژاد هم دنبال می‌شد؛ پس رویه دولت رئیسی در ارتقای روابط با همسایگان و کشورهای منطقه‌ای به یک معنا ادامه همان تنش‌زدایی پیشین است؛ ولی آنچه شرایط فعلی را قدری متمایز می‌کند، تحولات بین‌المللی و منطقه‌ای است که نگرانی‌های عمیقی را پیش‌روی بازیگران منطقه خاورمیانه قرار داده است. بماند آنکه شرایط داخلی ایران هم به‌عنوان یک متغیر مهم باید مورد توجه قرار گیرد. با این حال اگر گمان کنیم بهبود روابط با همسایگان، ضمن آنکه اهمیت بسیار زیادی دارد، می‌تواند تمام مشکلات و مسائل ایران از حوزه اقتصادی گرفته تا حوزه سیاست خارجی را کاملا برطرف کند، شاید انتظار و ارزیابی نابجایی باشد. به تعبیر دقیق‌تر، اگر فکر کنیم بهبود روابط با همسایگان، چه با عربستان و مصر و چه با هر کشور دیگری می‌تواند جای بهبود روابط ایران با قدرت‌های جهانی را بگیرد، کاملا نادرست است. به هر حال بهبود روابط با همسایگان و تحقق دیپلماسی منطقه‌ای جایگاه خود را دارد و باید برای تأمین بخشی از منافع ملی در دستور کار قرار گیرد؛ اما نمی‌تواند نسخه جایگزینی برای مدیریت روابط و تعامل با قدرت‌های جهانی باشد.

‌ منظور مشخص شما بهبود روابط با قدرت‌های جهانی احیای برجام است؟ آیا آن‌گونه که مطرح است احیای برجام کاتالیزور در احیای روابط تهران - ریاض و نهایتا ازسرگیری مناسبات ایران و مصر خواهد بود؟

واقع امر آن است که پاسخ دقیق و مشخص به این سؤال شما به‌سادگی میسر نیست. به هر حال هرکدام از این مسائل جایگاه، تبعات و آثار مثبت و منفی خود را به‌دنبال دارد و به‌‌طور طبیعی در سایر حوزه‌ها هم اثرگذار است؛ بهبود روابط با کشورهای عربی و جلب اعتماد و اطمینان آنها بخشی از مشکلات روابط و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در منطقه خاورمیانه حل می‌کند و به دنبال آن بخشی از فشارهای واردشده بر ایران را کاهش دهد، اما در عین حال بهبود روابط ایران با قدرت‌های جهانی در قالب احیای برجام که به باورم ایران ناگزیر از پیگیری و تحقق آن است، به بهبود و ارتقای روابط ایران با هم‌پیمانان قدرت‌های جهانی در منطقه خاورمیانه مانند عربستان و مصر منجر می‌شود. به‌هرحال توافق‌نامه‌های ایران با کشورهای مؤثر جهانی، ذیل هر نامی که به این توافق‌نامه‌ها بدهیم، گویای جدیت و مسئولیت‌پذیری ایران و بازیگری نرمال آن خواهد بود.

‌ در این بین کشوری که به‌عنوان میانجیگر در تلاش برای احیای روابط ایران و عربستان و همچنین مناسبات تهران - قاهره است، عراق و شخص مصطفی الکاظمی است. از نگاه شما این کشور و نخست‌وزیر عراق تا چه حد از توان و پتانسیل لازم دیپلماتیک در جهت احیای روابط ایران با عربستان و مصر برخوردار است؟

مصطفی الکاظمی و همکاران او با هوشمندی متوجه این واقعیت انکارنشدنی هستند که کاهش بخش زیادی از مشکلات داخلی عراق، وابسته به بهبود روابط جمهوری اسلامی ایران با جهان عرب به‌خصوص عربستان سعودی است. در واقع بخشی از آثار مخرب و منفی رقابت‌ ایران و جهان عرب در عراق بروز و ظهور پیدا کرده است؛ به همین دلیل این کشور از مدت‌ها پیش برای احیای روابط ایران و عربستان سعودی و کاهش تنش‌ها میان دوطرف پیشگام شده است. البته می‌توان حدس زد که تلاش‌های بغداد برای ازسرگیری روابط ایران و مصر نیز در ادامه تلاش‌های الکاظمی برای کاهش تنش بین ایران و عربستان باشد. همچنین یکی از نتایج مثبت بهبود روابط ایران و دنیای عرب به‌‌ویژه عربستان سعودی، احیای جایگاه عراق و افزایش وزن سیاسی و دیپلماتیک آن کشور در سطح منطقه خواهد بود. همان‌طورکه می‌دانیم عراق حتی قبل از سقوط صدام حسین در سال ۲۰۰۳ عملا قدرت اثرگذاری خود را در مسائل خاورمیانه از دست داده بود؛ بنابراین دولتمردان عراقی بی‌میل نیستند برای کاهش آثار مخرب رقابت نفس‌گیر ایران و جهان عرب در عراق و همچنین افزایش وزن خود در تحولات منطقه‌ای هم که شده روابط تهران - ریاض در بغداد به نتیجه برسد.

دیپلماسی قاهره مبنی بر تلاش هم‌زمان برای ازسرگیری روابط با جمهوری اسلامی ایران در عین تکاپو‌ها برای گرم‌ترکردن روابط و مناسبات با تل آویو در عرصه‌های مختلف سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، تجاری و به‌خصوص دفاعی و امنیتی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

مصر نیز مانند بسیاری از کشورها سعی دارد برای حفظ و تحقق منافع ملی خود دیپلماسی چندلایه و متوازنی را در دستور کار قرار دهد، کمااینکه همه کشورها در قالب سیاست خارجی چندلایه و متوازن سعی می‌کنند روابط و مناسبات خود را با همه کشورهای منطقه‌ای و جهانی برای کسب بیشترین سود و تحقق منافع ملی پیش ببرند. امروزه قاهره در حال مدیریت مناسبات خود با آنکارا نیز هست و اقداماتی را برای کاهش چالش‌های ناشی از مناقشات و ناآرامی‌های لیبی و سودان هم صورت داده است. در کنار آن باید خاطرنشان کرد تلاش مصر برای احیای روابط با ایران به معنای آن نیست که قاهره بیش از حد لازم می‌خواهد یا می‌تواند به تهران نزدیک شود. حتی کشور عراق که با میانجیگری و وساطت خود سعی در احیای روابط جمهوری اسلامی ایران با عربستان و مصر دارد، درنهایت روابطش با تهران را در همان چارچوب عربی تنظیم می‌کند؛ یعنی به‌گونه‌ای که روابط با تهران موجب نگرانی سایر کشورهای عربی نشود.

‌ چرا؟

به‌هرحال کشورهای عربی مایل هستند عراق را به‌عنوان یک کشور مهم عربی همچنان حفظ کنند و مانع از آن شوند که بغداد بیش از یک حد مقرر به تهران نزدیک شود. درواقع چنان‌که اشاره شد، دستگاه دیپلماسی مصر طی دوران ریاست‌جمهوری عبدالفتاح السیسی با اقدامات و ابتکارات لازم یک دیپلماسی چندوجهی را برای بهبود روابط با همه بازیگران منطقه‌ای و جهانی در جهت تحقق منافع ملی اجرا کرده تا از این رهگذر فرصت‌های جدید اقتصادی و تجاری برای خود ایجاد کند.

‌ اتفاقا درباره نکاتی که عنوان کردید برخی از تحلیلگران معتقدند که حتی اگر روابط ایران و عربستان سعودی و همچنین مناسبات تهران - قاهره از سر گرفته شود، چندان مستحکم و پایدار نخواهد بود و امکان دارد در کوتاه‌مدت و نهایتا میان‌مدت دوباره به قطع مجدد روابط منجر شود؛ چراکه سطح منازعات و اختلاف دیدگاه‌های تهران با جهان عرب به‌خصوص ریاض و قاهره به قدری شدید است که عملا ایجاد روابط مستحکم دور از واقعیت است؟ شما این نگاه را تا چه اندازه درست می‌دانید؟

‌این نگرانی بجاست، البته نه لزوما به‌خاطر اختلافات بلکه به این خاطر که امروزه روشن شده است بازی با کارت ایران امتیازات زیادی دارد و به تعداد بازیگرانی که از شرایط ایران به نفع خود استفاده می‌کنند، افزوده شده است. از سوی دیگر، باید دید که گروه‌های فشار به‌خصوص در داخل ایران تا چه اندازه می‌توانند برای کارشکنی روابط ایران و عربستان سعودی یا تهران - قاهره ورود پیدا کنند، هرچند نباید از نقش منفی اسرائیل هم غافل شد. چنانچه مهار اخلال‌آفرینی نیروهای افراطی داخلی و اسرائیل که همسو با هم عمل می‌کنند، در دستور کار قرار بگیرد، می‌توان بهانه‌جویی‌های طرف مقابل را کاهش داد. همچنین باید دید که در عمل طرفین، چه جمهوری اسلامی ایران و چه عربستان سعودی، مصر یا هر کشور دیگری تا چه اندازه منافع و حساسیت‌های طرف مقابل را به‌خصوص در حوزه سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی درک می‌کند و آن را در سیاست خارجی، رفتارها و مواضع مقامات خود می‌گنجاند؟ بنابراین جمهوری اسلامی ایران اگر می‌خواهد روابط پایداری را با عربستان، مصر و دیگر کشورهای عربی کلید بزند، باید به همان اندازه که نسبت به منافع و امنیت خود در خلیج فارس حساس است بداند که قاهره، ریاض و هر بازیگر عربی در منطقه هم به روابط سیاسی، نظامی و امنیتی خود در قالب روابط راهبردی با آمریکا اهمیت می‌دهد. اگر جمهوری اسلامی ایران و کشورهای عربی به‌خصوص عربستان سعودی و مصر بتوانند حساسیت‌های یکدیگر را درک کنند، می‌توان این امید را داشت که روابط تهران با ریاض، قاهره و دیگر کشورهای عربی خاورمیانه روابطی جدی و اثربخش باشد.

‌ به گروه‌های فشار در داخل ایران و کارشکنی آنها در احیای روابط ایران و عربستان و تهران - قاهره اشاره کردید. با توجه به آنکه قطع روابط ایران با جهان عرب با محوریت ریاض هم متأثر از اقدامات این طیف در به‌آتش‌کشیدن سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد بود و مهره‌های کلیدی این جریان در سال‌های اخیر بدون بازخواست، دادگاهی و محاکمه، حتی به پست‌هایی هم رسیده‌اند، نشان می‌دهد که گروه‌های فشار کماکان از توان لازم برای کارشکنی مجدد در روابط با عربستان، مصر و... به مراتب بیشتر از دوران روحانی برخوردارند؛ تا جایی که بسیاری این باور را دارند که برخلاف خواست دولت رئیسی برای ازسرگیری روابط با عربستان سعودی، ذیل نشست بغداد ما شاهد توهین‌ها و مواضع ضدسعودی در استادیوم آزادی و دیگر مراسم این طیف هستیم که مؤید وجود شکاف سیاسی در درون برای ازسرگیری روابط با عربستان سعودی است. حضرت‌عالی قائل به این شکاف هستید؟ در این فضای دوگانه توان دولت رئیسی برای احیای روابط با ریاض بیشتر است یا طیف رادیکال در ایران؟

در اینکه تلاش دولت‌ها برای برقراری روابط با کشورهای خاصی مانند عربستان و مصر مورد انتقاد برخی شخصیت‌ها، احزاب و گروه‌های سیاسی قرار بگیرد، نه تردیدی وجود دارد و نه فی‌نفسه امری منفی و مذموم تلقی می‌شود. طبیعی است که درخصوص شکل‌گیری و گسترش روابط با سایر کشورها به‌خصوص کشورهای کلیدی مانند عربستان سعودی شاهد طیف گسترده‌ای از نظرات متفاوت، متعدد و متضاد باشیم که باید امکان بروز و ظهور و بیان هم داشته باشند، اما در عین حال تمامی گروه‌های سیاسی رسمی و غیررسمی یا دارای علایق سیاسی و ایدئولوژیک باید این نکته و درس را هم بیاموزند که روابط خارجی محل بروز اختلافات حزبی و مشاجره نیست؛ چراکه پای منافع ملی و امنیت ملی میان است، ازاین‌رو باید یک صدای واحد از داخل کشور برای برقراری روابط با یک کشور خاص شنیده شود تا جدیت ایران برای ازسرگیری روابط با کشوری مانند عربستان سعودی، مصر یا هر کشور دیگری باور شود. اتفاقا به‌دلیل همین وضعیت است که دیگر کشورها به این باور رسیده‌اند که جمهوری اسلامی در ازسرگیری روابط خود با منطقه جدی نیست. امروزه روشن است که عرصه حساس و مهمی مانند دیپلماسی و سیاست خارجی مهم‌تر از آن است که بازیچه منافع شخصی و گروهی شود، کمااینکه دیوار سفارتخانه‌ها مکانی برای بیان اختلافات و انتقادات نیست. اگر برخی اقدامات و رویه‌های قبلی ادامه یابد، بی‌تردید احیای روابط با عربستان، مصر و... بی‌سرانجام خواهد بود.

‌ اما این نقد هم به ریاض و هم قاهره وارد است که چرا در دولت روحانی که سیاست خارجی به‌مراتب منعطف‌تر را در دستور کار قرار داده بود و به هر دلیلی تمایل بسیار زیادتری نسبت به دولت رئیسی برای احیای روابط فی‌مابین داشت، این مهم در دستور کار عربستان و مصر قرار نگرفت؟ آیا به این دلیل نیست که دولت سیزدهم همسویی بیشتری با سیستم دارد و از قدرت عمل بیشتری برخوردار است؟

روابط ایران و جهان عرب پس از پیروزی انقلاب فراز و فرودهای زیادی داشته و عوامل متعدد و متنوعی در این زمینه دخیل بوده که اغلب تحت کنترل دستگاه دیپلماسی طرفین نبوده است. از جمله آثار این عوامل، دست‌کم در یک دهه اخیر، آن بوده است که روندی از تردید و بدگمانی متقابل شکل گرفته است. در عین حال، فکر می‌کنم علاوه بر این نکته که به آن اشاره کردید و درست به نظر می‌رسد، این مهم بیشتر متأثر از مسائلی است که در سؤال‌های قبل به آن اشاره کردم. به هر حال شدت و سرعت تحولات منطقه‌ای و جهانی به‌تازگی به قدری تشدید شده است که حتی شرایط امسال خاورمیانه را نمی‌توان با شرایط سال گذشته مقایسه کرد. مضافا کشورهایی مانند عربستان سعودی و مصر هم با دقت بسیار زیادی تحولات و آرایش سیاسی و نیز توان و عملکرد دولت‌ها در ایران را رصد می‌کنند و بر اساس آن در جهت تنظیم روابط با جمهوری اسلامی رفتار می‌کنند.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها