جمعبندی دنیا
میشل اوئلبک از نویسندگان امروز ادبیات فرانسه است که به خاطر جایزه گنکور سال 2010 شهرتی فراتر از کشورش یافته است. با این حال این نویسنده فرانسوی تقریبا در ایران ناشناخته است و البته اخیرا یکی از رمانهای او با نام «نقشه و قلمرو» با ترجمه ابوالفضل اللهدادی در نشر نو منتشر شده است. اوئلبک نویسندهای است که به قول مترجم «نقشه و قلمرو»، بسیار محبوب و در عین حال منفور است.
شرق: میشل اوئلبک از نویسندگان امروز ادبیات فرانسه است که به خاطر جایزه گنکور سال 2010 شهرتی فراتر از کشورش یافته است. با این حال این نویسنده فرانسوی تقریبا در ایران ناشناخته است و البته اخیرا یکی از رمانهای او با نام «نقشه و قلمرو» با ترجمه ابوالفضل اللهدادی در نشر نو منتشر شده است. اوئلبک نویسندهای است که به قول مترجم «نقشه و قلمرو»، بسیار محبوب و در عین حال منفور است. اوئلبک خیلی زود و از سالهای نوجوانی شروع به نوشتن میکند و البته هرچه را در آن سالها نوشته به آب میسپرده: «سیزدهسالی داشتم که دست به قلم شدم. دفترهای 288صفحهای میخریدم و پرشان میکردم. اگر تعداد صفحهها را به خاطر دارم، به این دلیل است که دفترهای 96 و 192 صفحهای هم وجود داشت، اما من 288 صفحهایها را انتخاب میکردم. تمام که میشدند، به کنار نزدیکترین رودخانه میرفتم، شانزده بار نفس عمیق میکشیدم و دفترچهها را پرت میکردم توی آب. به نظرم 16 عدد خوشیمنی بود و بعد از آن احساس میکردم به آدمی کاملا جدید تبدیل میشوم». او نوشتن را در سالهای دبیرستان ادامه میدهد تا اینکه در بیستسالگی شروع به نوشتن شعر میکند و متوجه میشود که دیگران به شعرهایش علاقه نشان میدهند. اوئلبک با شعر به عرصه ادبیات پا میگذارد و در فاصله سالهای 1988 تا 2014 چند مجموعه شعر منتشر میکند که برخی برنده جوایز ادبی هم میشوند. اما شهرت و اهمیت اصلی او به رمانهایش مربوط است و در بین آنها «نقشه و قلمرو» کتابی است که برنده جایزه گنکور میشود. رمانی که به قول مترجم کتاب، «پیچیدهترین ساختار را در بین همه آثارش دارد و شاید بزرگترین غافلگیری داستان حضور خود میشل اوئلبک در قامت یکی از شخصیتهاست. گرچه گنکور بیش از پیش نام اوئلبک را سر زبانها میاندازد و باعث افزایش چشمگیر فروش کتابش میشود، دردسرهایی نیز در پی دارد. یک وبسایت اینترنتی متهمش میکند که بخشهایی از ویکیپدیا را نعلبهنعل در رمانش نقل کرده و با این کار دست به سرقت ادبی زده است». اوئلبک این اتهام را بیاساس میداند و در دفاع از خودش میگوید که درآمیختگی تخیل و واقعیت در رمان امری عادی است و بسیاری از نویسندگان از این فن استفاده کردهاند. البته این همه ماجراهای این رمان نیست و ادعاهای دیگری نیز درباره آن مطرح میشود. در توضیحات کتاب درباره این رمان آمده: «میشل اوئلبک پدیده بزرگ ادبیات فرانسه، تنها نویسندهای است که توانسته به این اندازه از دنیای ما پرده بردارد و تنها نویسنده فرانسوی است که در این سالها از موفقیت جهانی در چنین ابعادی برخوردار شده اما تاوانی سخت نیز پرداخته است: همانقدر که همچون ستارهای واقعی پرستیده میشود منفور هم هست و بیرحمانه نقد شده است. او از معدود نویسندگانی است که از اسمش صفت ساختهاند و سبکی خاص ابداع کرده است: زیباییشناسی غمزده و کمابیش غریبی که تنها به جهانِ رمانهایش محدود نمیشود. نقشه و قلمرو بزرگترین رمان اوئلبک است؛ رمانى که جمعبندی دنیاست و برآوردى عمیق از یک زندگی، هزارتویی متافیزیکی، رمانی کامل و سیاه و عجیب؛ رمانی که خود نویسنده معتقد است با قلمروهای روایی متفاوتش یکی از پیچیدهترین ساختارها را در بین متنهایش دارد. اوئلبک در نقشه و قلمرو با ترسیم دقیق پیشرفت اجتماعی یک هنرمند و گنجاندن خود در کتاب و برهمزدن این حضور آرام میگیرد».
«ما که خواهریم» عنوان رمانی است از آنه گستهویزن که بهتازگی با ترجمه مهشید میرمعزی در نشر نو به چاپ رسیده است. آنه گستهویزن، نویسنده، روزنامهنگار و مجری آلمانی است که در سال 1969 متولد شد. او پس از تحصیلات متوسطه، به دانشگاه دورتموند رفت و در رشته روزنامهنگاری تحصیل کرد. اولین تجربه او به عنوان روزنامهنگار در هفدهسالگی رقم خورد. پس از پایان تحصیلاتش، او به عنوان مجری تلویزیون شروع به کار کرد و کارش با موفقیت هم همراه بوده است. این نویسنده و روزنامهنگار آلمانی در سال 2012 رمان «ما که خواهریم» را منتشر کرد. آنطور که مترجم توضیح داده، منبع الهام او در این رمان، سه خاله مادرش بودند که هر سه بیش از هشتاد سال عمر کردند. در این رمان، آینده و گذشته درهمتنیدهاند و آتش داستانهایی را شعلهور میسازد که دامنهشان تمام قرن بیستم را در بر میگیرد. در بخشی از این رمان میخوانیم: «کتی به خودش نهیب زد. برای عزاداری وقت نداشت. بعدا این کار را میکرد. حالا باید کارها را یکی پس از دیگری انجام میداد. دستکم تئودور مجبور نشد ببیند حالا چه بلایی سر مزرعه میآید. وسایلش را جمع کرد و با دقت چمدانش را بست. فکر ترک مزرعه احساس بدی به او میداد. در آن زمان سه خانواده در مزرعه تلهمان زندگی میکردند. علاوه بر هاینریش هگمان، زوجی به نام سومکلی با فرزندانشان و برادران دوکه هم بودند که کارهای مشکل را انجام میدادند، ازجمله تمیزکردن فضولات و غذادادن به حیوانات. سه دختر خدمتکار مجرد و خود او هم بودند. حالا همه به دستور متفقین سرگرم جمعکردن وسایلشان بودند. قرار بود سربازان انگلیسی در مزرعه مستقر شوند، چون از آنجا دسترسی به وزل و به این ترتیب آخرین پل سالم رودخانه راین ساده بود. میگفتند احتمال دارد در مزرعه تلهمان بیمارستان صحرایی برپا شود. تقریبا تمام خانوادههای غرب راین مشمول این دستور میشدند. افرادی هم که در بخش شرقی زندگی میکردند تلاش میکردند به بخش غربی بروند. راین خط اول جبهه بود و جز معدودی متعصب، هیچکس تردید نداشت متفقین دیر یا زود پیروز خواهند شد. به همین دلیل پائولا مدتها پیش از امپل، در شرق راین، به سمت غرب نقل مکان کرده بود. کتی امیدوار بود خواهرش را در بدبورگ-هائو ملاقات کند...». «ما که خواهریم» پس از انتشار با اقبال خوبی روبهرو شد و مدتی هم در فهرست کتابهای پرفروش نشریه اشپیگل قرار داشت.