|

تکرار تاریخ در نیکاراگوئه

چپ‌ها خرق عادت نکردند و باز هم به جان هم افتاده‌اند دانیل اورتگا و روزاریو موریلو، جامعه مدنی نیکاراگوئه را در هم ‌شکسته و رفقای سابق خود را به زندان انداخته‌اند

نیکاراگوئه کشوری کوچک و گرم در آمریکای مرکزی است که چند آتشفشان و دو دریاچه زلال آن را زیبا کرده‌اند. هرچند در خارج از کشور چندان به آن توجهی نمی‌شود؛ اما در سال‌های آخر جنگ سرد، جهان مشتاقانه حوادث آن را دنبال می‌کرد.

تکرار تاریخ در نیکاراگوئه

 نیکاراگوئه کشوری کوچک و گرم در آمریکای مرکزی است که چند آتشفشان و دو دریاچه زلال آن را زیبا کرده‌اند. هرچند در خارج از کشور چندان به آن توجهی نمی‌شود؛ اما در سال‌های آخر جنگ سرد، جهان مشتاقانه حوادث آن را دنبال می‌کرد. در آن سال‌ها به نظر می‌رسید ارتشی نوپا و نامنظم به رهبری گروهی با عنوان «جبهه آزادی‌بخش میهنی ساندینیستا» ممکن است بتواند حکومت ۴۳‌ساله خاندان سوموسا و گارد ملی او را سرنگون کند. ساندینیست‌ها سوسیالیست بودند و ادعا می‌کردند که مارکسیست نیستند. آنها هم مانند تمام چپ‌هایی که در نقاط مختلف جهان قدرت را در دست می‌گیرند، به هواداران خود در نیکاراگوئه وعده می‌دادند که برای مشکل پایان‌ناپذیر فقر و نابرابری در این منطقه راه‌حل جدیدی دارند. از لندن تا توکیو، مردم نام رهبر خوش‌لباس ساندینیستا، اِدِن پاستورا را می‌دانستند. او به همراه هوگو تورِس، دورا ماریا تِلِز و حدود 20 نفر دیگر از شورشیان تحت فرمان چپ‌گرایان در آگوست ۱۹۷۸ کاخ ملی سوموسا را تصرف کردند. آنها برای مدتی کوتاه حدود دو هزار نفر را به گروگان گرفتند، از‌جمله تمام اعضای کنگره نیکاراگوئه، سپس همه را به جز چند نفر از اعضای خانواده سوموسا و تعدادی از نمایندگان آزاد کردند و آناستاسیو سوموسا دِبایله، سومین حاکم خاندان سوموسا را مجبور کردند که این افراد را با 60 نفر از زندانیان ساندینیست مبادله کند.

 «آلما گیلرموپریِتو» روزنامه‌نگار 73‌ساله مکزیکی که در حوزه آمریکای لاتین تخصص دارد، در گزارشی مفصل و اختصاصی برای نیویورکر از وضعیت امروز نیکاراگوئه و بلایی که حکومت چپ‌گرایان بر یکی دیگر از کشورهای آمریکای لاتین تحمیل کرده‌اند، نوشته است. او در ادامه از روزهای ابتدایی سلطه این گروه و خوش‌بینی‌های ساده‌لوحانه نسبت به آینده نیکاراگوئه می‌نویسد: داود و جالوت! چریک‌های سوسیالیست پیشرو، آزاداندیش و خوش‌قیافه! مردم جهان سر از پا نمی‌شناختند، من هم همین‌طور. بدون اینکه تجربه روزنامه‌نگاری داشته باشم یا حتی اندک علاقه‌ای به آن، پول بلیت هواپیما را قرض کردم و از خانه‌ام در مکزیکو سیتی به ماناگوا، پایتخت نیکاراگوئه رفتم و به مدت 11 ماه درباره این قیام ملی گزارش تهیه کردم. در ۱۷ جولای ۱۹۷۹، سوموسا از کشور گریخت. دو روز بعد ساندینیست‌ها وارد ماناگوا شدند. من تب انقلابی را در سرتاسر کشور دیده بودم و اکنون به همراه جمعیت برای نخستین بار 9 فرمانده ساندینیست- هیئت 9‌نفره - را می‌دیدم؛ در‌حالی‌که آنان بهت‌زده بر روی سکویی در میدان مرکزی شهر که در آن جای سوزن‌انداختن نبود، ایستاده بودند.

 آن‌طور که در خاطرم مانده، تورس و تلز آن روز در میدان نبودند؛ بلکه مشغول محافظت از امنیت کشور بودند؛ زیرا گارد ملی از هم پاشیده بود و اعضایش گریخته بودند. کسی که بر روی آن سکوی لرزان ایستاده بود، رهبر جدید شورای 9‌نفره فرماندهی ساندینیست‌ها، دانیل اورتگا، بود. او چندین سال را در دخمه‌های وحشتناک سوموسا گذراند تا اینکه در سال ۱۹۷۴، یکی از واحدهای کماندویی ساندینیست -که تورس جوان نیز از اعضای آن بود- در جریان یک عملیات گروگان‌گیری شرایط آزادی‌اش را فراهم کرد.

 دانیل اورتگا برادر بزرگ‌تر هوبرتو اورتگاست، ساندینیستی که مروج و استراتژیست مهم این قیام بود. هیئت 9‌نفره باید رهبری انتخاب می‌کرد؛ اما انتخاب هومبرتو، که بدیهی به نظر می‌رسید، می‌توانست اسباب تفرقه شود: او بیش از اندازه قدرت داشت. احتمالا خود هومبرتو امکان نامزدی برادرش را پیش کشیده بود. او کسی بود که با وجود- یا شاید به سبب- آنکه چهره سرشناسی نبود و تجربه مبارزاتی اندکی داشت، آن هم در زمانی که سابقه مبارزاتی بسیار بااهمیت تلقی می‌شد، می‌توانست نظر موافق هر 9 نفر را جلب کند. به‌این‌ترتیب بود که دانیل اورتگا رهبر «خونتای بازسازی ملی» شد؛ یعنی گروهی که در سال ۱۹۷۹ اداره کشور را به دست گرفت. او در سال ۱۹۸۴ برنده نخستین انتخابات آزاد ریاست‌جمهوری در تاریخ نیکاراگوئه شد، در سال ۱۹۹۰ نتوانست رأی کافی کسب کند؛ اما در سال ۲۰۰۷ مجددا در انتخابات پیروز شد.

 تکرار رویه دیکتاتورهای چپ‌گرا

اورتگا رویه معمول دیکتاتورهای چپ‌گرا را تکرار کرده و 15 سال پس از این پیروزی دوم، هنوز هم قدرت را رها نکرده است و مجموعه‌ای از کارزار‌های انتخاباتی را به راه انداخته است تا همچنان قدرت را در دست داشته باشد. در ماه می ‌‌2021، در‌حالی‌که چیزی تا شروع انتخابات نمانده بود، اورتگا و همسرش، روساریو موریو، که معاون اورتگا نیز هست، دستور بازداشت فعالان و منتقدان برجسته‌ای را صادر کردند که از نظر آنها مخالف رژیم چپ‌گرای اورتگا محسوب می‌شدند. از آن زمان، دست‌کم ۴۶ نفر از‌جمله داوطلبان خوش‌فکر، رهبران اپوزیسیون، چریک‌های قهرمان، سفرای پیشین نیکاراگوئه در ایالات متحده و روزنامه‌نگاران دستگیر شده‌اند.

هوگو تورس و دورا ماریا تلز، هم‌رزمان پیشین اورتگا، از نخستین کسانی بودند که دستگیر شدند. آنها بی‌احتیاطی کرده و نیکاراگوئه را ترک نکرده بودند و با خونسردی منتظر رسیدن پلیس مانده بودند. این لحظه تلخی برای این مبارزان قدیمی بود. آنها که از باتلاق فساد اورتگا به تنگ آمده بودند، در ۱۹۹۵ جبهه آزادی‌بخش میهنی ساندینیستا را ترک کرده و با همراهی یکدیگر حزب اپوزیسیونی به نام «اوناموس» را تأسیس کرده بودند. پلیس حتی زحمت ارائه حکم جلب را به خود نداد. تورس در بیانیه‌ای که پیش از دستگیری در گوشی همراه خود ضبط کرده بود، می‌گوید: «من ۷۳ سال دارم و هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم که در این مرحله از زندگی‌ام مشغول مبارزه‌ای مدنی و مسالمت‌آمیز با یک دیکتاتوری جدید باشم». او انتظار نداشت که شانسی برای مبارزه وجود نداشته باشد.

پس از انتخابات ماه نوامبر، اورتگا، خود و همسرش را برنده اعلام کرد و مدعی شد که ۷۵ درصد آرا را کسب کرده است. اتحادیه اروپا این انتخابات را «کاملا‌ دروغین» خواند؛ یکی از گروه‌های نظارتی تخمین زد که کمتر از دو دهم مردم به پای صندوق‌های رأی رفته‌اند. پس از انتخابات هم زندانی‌ها را آزاد نکردند. در ۱۲ فوریه، هشت ماه پس از دستگیری هوگو تورس، حکومت اعلام کرد که او در بازداشتگاه مرده است.

با توجه به وضعیت ناگواری که مخالفان اورتگا داشتند، جای تعجب نبود که یکی از آنها مرده بود. با این همه، مرگ تورس همه را بهت‌زده کرد و محکومیت جهانی را در پی داشت؛ از‌جمله سخنگویان سازمان ملل و دولت اسپانیا نگرانی خود را نسبت به آنچه در زندان‌های اورتگا می‌گذرد، اعلام کردند. سازمان کشورهای آمریکایی از اورتگا و موریو خواستند تا بلافاصله «تمام زندانیان سیاسی» را آزاد کنند. در زندان‌های حکومت اورتگا به محکومان غذای آبکی می‌دادند و به همین خاطر آنها وزن زیادی را از دست داده بودند و اجازه نداشتند با خانواده و وکلای خود ارتباط داشته باشند. رفتار با زندانیان زن به‌طور خاص بسیار بی‌رحمانه بود. به گفته ویلما نونیِز، مدیر مرکز حقوق بشر نیکاراگوئه، چهار نفر از زنان، از‌جمله تلز و شریک زندگی‌اش، آنا مارگاریتا ویهیل، از روز دستگیری خود در سلول انفرادی بوده‌اند. سن 15 نفر از این محکومان بیش از ۶۵ سال است. یکی از آنها که 70 سال دارد و بیش از 200 روز در زندان بوده است، چند دندانش افتاده و روی سیمان می‌خوابد. در دادگاه‌های تشریفاتی‌ای که از فوریه 2022 آغاز شده‌اند، قضاتی که نسبت به اورتگا و همسرش وفادارند، این افراد را عمدتا به خاطر جرائمی که به چیزی به‌عنوان «توطئه برای تضعیف یکپارچگی ملی» مربوط است، به هشت تا 13 سال زندان محکوم می‌کنند.

 بنا بر اخباری که از زندان به بیرون درز پیدا کرده، می‌توان به وضعیت تورس در روزهای آخر پی برد. سپتامبر گذشته، تورس در نخستین دیدار کوتاه با خانواده‌اش، سلامت به نظر می‌رسید؛ به‌طوری‌که خویشانش گزارش‌های سایر زندانیان درباره بدرفتاری در زندان را چندان باور نکردند. در ماه دسامبر 2021، او نمی‌توانست به تنهایی غذا بخورد یا بدون کمک راه برود. او را به سلولی خلوت‌تر منتقل کردند. پاهایش ورم کرده بود و اغلب از هوش می‌رفت. پس از سپری‌کردن کمتر از یک هفته در سلول جدید، دچار بیهوشی طولانی یا کما شد. زندانیان دیگر شروع به داد و فریاد کردند و روی میله‌های زندان کوبیدند و نگهبان زندان هم به‌سرعت آمد تا با پرخاش آنها را آرام کند. زندانبان به آنها گفت هیچ اتفاقی نیفتاده و تأکید داشت که وضعیت تورس تحت کنترل است؛ اما چنین نبود. او را به مکانی نامعلوم منتقل کردند و تنها یک روز پس از مرگش دولت فاش کرد او هفته‌ها در بیمارستان بستری بوده است و دست‌کم فرزندانش اجازه پیدا کرده‌اند در آنجا او را ببینند.

انقلابی متجاوز

پس از آنکه ساندینیست‌ها در سال ۱۹۷۹ قدرت را به دست گرفتند، من در خلال ماه‌های نخست شادمانی دوران پساانقلاب، ساعت‌ها با تورس صحبت کردم. او هنوز به بحث‌های روشنفکری درباره دموکراسی یا شرایطی که موجب رشد دیکتاتوری می‌شود، علاقه پیدا نکرده بود؛ موضوعی که سال‌ها بعد زمانی که اورتگا به تدریج قدرت خود را تحکیم کرد، به مشغولیت ذهنی تورس مبدل شد. اما همیشه می‌شد با او درباره آینده‌ای که انتظارش را داشتیم، صحبت کرد. همچنین او مشتاق بود تا بارها و بارها تعریف کند که او و هم‌رزمانش چگونه در سال ۱۹۷۸ کاخ سلطنتی را تصرف کردند؛ گویی داستان پریان را تعریف می‌کرد. بهترین قسمت داستان این بود: اینکه چطور مردم ماناگوا در طول مسیر بزرگراه منتهی به فرودگاه، به صف شده بودند تا چریک‌ها و هم‌رزمانشان را که آزاد شده بودند و در راه رسیدن به هواپیمایشان بودند، تشویق کنند.

در آن زمان ماناگوا شهر عجیبی بود و جنوب شهر پوشیده از توده آوارهای برجای‌‌مانده از زلزله‌ای بزرگ در سال ۱۹۷۲ بود. بر فراز تپه‌ای مشرف به ویرانی‌ها، ساختمان هرمی‌شکل هتل اینترکنتیننتال قرار داشت؛ همان‌جا که هیو هاوارد پیش از بازگشت به خانه و مرگش در آن سکونت داشت. ساندینیست‌ها پس از این کودتای بزرگ جایی در میان کوه‌ها ساکن شده بودند. گروه خبرنگاران به کاستاریکا رفتند؛ جایی که بنا بر شنیده‌ها می‌شد ساندینیستی را پیدا کرد که حاضر به مصاحبه باشد. اسم این فرد دانیل اورتگا بود.

حتی در آن سال‌های دور هم که با او مصاحبه می‌کردم، کسل‌کننده بود. اگر تنها سخنگوی آنها اورتگا بود، هیجانی که ساندینیست‌ها در جهان به وجود آورده بودند، فرو می‌نشست. چهره‌هایی مانند تورس و تلز بودند که در ما شور و هیجان ایجاد می‌کردند. در مقر نیمه‌پنهان ساندینیست‌ها در سان‌خوزه، اورتگا درباره مبارزه وراجی می‌کرد. روساریو موریو، همکار ساندینیست‌ها که بعدها شریک زندگی اورتگا شد، ترتیب مصاحبه‌ها را می‌داد و خودش در طول مصاحبه پشت او می‌نشست؛ آرام و هوشیار مانند یک گربه.

بعدها معلوم شد اورتگا رازی داشت. رابطه‌‌اش با موریو در کاستاریکا تازه شروع شده بود، اما شب‌ها دیرهنگام او وارد اتاقی می‌شد که دو فرزند موریو از ازدواج نخستش در آن خواب بودند. زویلا‌مریکا، دختر موریو که در آن زمان در مدرسه ابتدایی بود، با ترس و وحشت در جای خود میخکوب دراز می‌کشید؛ در‌حالی‌که اورتگا به او حرف‌هایی نفرت‌انگیز می‌گفت و کارهایی مشمئزکننده انجام می‌داد. این آزار تا سال‌ها ادامه داشت، پیش و پس از قیام و حتی در دوران ریاست‌جمهوری اورتگا، اکثر بعد‌از‌ظهرها محافظان او این دختر را که هنوز لباس مدرسه بر تن داشت، به دفترش می‌بردند. اورتگا تا پیش از رسیدن زویلامریکا به سن بلوغ به او تجاوز نکرد، اما بعدها این کار را برای سال‌ها ادامه داد تا عاقبت زویلامریکا ازدواج کرد و توانست خانه را ترک کند.

در سال ۱۹۹۸، زویلامریکا علیه پدرخوانده‌اش اقامه دعوی کرد و با جزئیات روایت سال‌ها سلطه و آزار را تعریف کرد؛ آزاری که بنا بر تأیید همسرش حتی پس از ازدواج نیز ادامه داشت. نزدیکان اورتگا تصور می‌کردند دخترخوانده بزرگسال او با میل خودش معشوقه اوست. بنا بر رأی قاضی دادگاه -که از حامیان اورتگا بود- این موضوع مشمول قانون مرور زمان شده بود. اورتگا بعدها این اتهام‌ها را «تماما دروغ» خواند.

زویلامریکا در گفت‌وگویی با من در کاستاریکا تعریف می‌کرد که موریو بین سرزنش او، متهم‌کردنش به اغواگری و اعلام اینکه اورتگا مردی مریض و متجاوز است و او باید به خاطر انقلاب، تجاوز او را تحمل کند، در نوسان بود. موریو که از اورتگا شش فرزند دارد، خود چیزهای زیادی را تحمل کرده است؛ پس از اقامه دعوی زویلامریکا، موریو در جریان همایشی کنار اورتگا ایستاد و اعلام کرد «از مردم نیکاراگوئه می‌خواهد او را به خاطر به دنیا آوردن دختری که به اصول ساندینیسم خیانت کرده است، ببخشند».

به گفته کارلوس فرناندو چامورو، روزنامه‌نگار، اکنون این زوج مانند «یک واحد» عمل می‌کنند. چامورو بنیان‌گذار و مدیر یک نشریه هفتگی آنلاین به نام «Confidencial» است. او برادر کوچک‌تر پدرو خوآکین و کریستیانا است، دو نفر از ۴۷ زندانی سیاسی‌ای که سال پیش دستگیر شدند. او که از تبعید در کاستاریکا گزارش‌های خود را تهیه می‌کند اطلاعات بسیار دقیقی دارد. به‌تازگی در گفت‌وگویی تلفنی به من گفت «به نظرم این زوج تنها مشاوران یکدیگرند. احتمالا موریو رادیکال‌تر است و نسنجیده‌تر عمل می‌کند و اورتگا سیاسی‌تر است... آنها درباره بعضی از مسائل با هم مذاکره می‌کنند و به هم امتیاز می‌دهند. اورتگا معمولا ۳۵ یا ۳۷ روز ناپدید می‌شود و سپس باقدرت بازمی‌گردد. او همواره با گفتاری مملو از نفرت و خشم، هراس‌افکنی می‌کند، موریو ممکن است مخالف چنین گفتاری باشد اما در نهایت آنها هنوز هم با هم کار می‌کنند».

از سرجیو رامیرز، مقاله‌نویس و رمان‌نویسی که احتمالا برجسته‌ترین عضو گروه رو به افزایش تبعیدیان نیکاراگوئه‌ای است، پرسیدم که آینده این کشور که روزگاری نویدبخش بود از چه زمانی به تیرگی گرایید. رامیرز که اکنون ۷۹ ساله است، در خونتا خدمت کرده و سپس در دوران ریاست‌جمهوری اورتگا، بین سال‌های ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۰ معاون رئیس‌جمهور بوده است. او از همان ابتدا در کانون حکومت ساندینیست بود و به همین علت پاسخش بهت‌زده‌ام کرد. رامیرز گفت چند هفته پس از ورود تاریخی ساندینیست‌ها به ماناگوا، در مکانی که پیش‌تر محل آموزش نیروهای گارد ملی سوموسا بود، جلسه‌ای تشکیل شد. تمام اعضای هسته مرکزی ساندینیست حضور داشتند. برنامه آنها این بود که در سه روز تصمیم بگیرند اکنون که نیکاراگوئه در اختیار آنهاست چگونه باید بر آن حکومت کنند. رامیرز گفت: «در آن جلسه تصمیم گرفتیم که رهبری کشور را به گروهی از مردم بدهیم که فراتر از قانون، خطاناپذیر و مصون از هر بازخواستی باشند. قرار شد اعضای غیرنظامیِ حکومت تحت کنترل 9 فرمانده ساندینیست باشند. همگی این موضوع را پذیرفتیم. ما یک رهبر را با رهبری 9 نفر عوض کردیم».

وفادار ابدی

اما سر اصلی اورتگا بود. مونیکا بالتودانو، تاریخ‌نگار و عضو پیشین هیئت دولت که اکنون در کاستاریکا در تبعید به سر می‌برد، به من گفت: «نمی‌توان به گویی بلورین خیره شد و پیشگویی کرد که تحت رهبری فردی دیگر اوضاع چگونه می‌توانست باشد. اما سایر اعضای فرماندهی این مسیر را در پیش نمی‌گرفتند. این اندازه انحراف در دیگران وجود نداشت». جنگ کنترا هم در جریان بود، جنگی که دولت رونالد ریگان رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده به آن کمک مالی می‌کرد و بر آن نظارت داشت تا جهان را از تهدید «کمونیسم نیکاراگوئه‌ای» محافظت کند. این جنگ هزینه‌های زیادی به بار آورد. بالتودانو می‌گوید: «این جریان نیکاراگوئه را از کشوری غیرمتعهد به کشوری متعهد تبدیل کرد». منظور او رابطه نزدیک نیکاراگوئه با اتحاد جماهیر شوروی سابق است که تا امروز تداوم داشته و نیکاراگوئه رابطه خوبی با روسیه دارد. (پس از حمله روسیه به اوکراین اورتگا با پوتین متحد شد؛ به گفته یکی از مقامات رسمی ایالات متحده، این مسئله می‌تواند هزینه‌های زیادی داشته باشد. این مقام رسمی به من گفت که «میزان معاملات نیکاراگوئه با ایالات متحده بسیار بیشتر از میزان معاملات آن با روسیه است. ما در آینده این موضوع را با دقت بیشتری مد نظر قرار خواهیم داد»).

در سال‌های اخیر، اورتگا اغلب ظاهری بیمار و متزلزل دارد و عقل از سرش پریده است. ابتدای امسال او ۳۷ روز متوالی دور از انظار عمومی بود. ممکن است ظاهر موریو عجیب باشد اما به نظر می‌رسد او از سلامت کامل برخوردار است. او در جریان حضور روزانه‌اش در رادیو و تلویزیون درباره صلح و عشق موعظه می‌کند و از نفرت به وطن‌فروشانی می‌گوید که می‌خواهند «نیکاراگوئه سوسیالیست و متحد»ی را که به ادعای او تحت رهبری اورتگا وجود دارد، نابود کنند. او تیول شخصی خود را دارد - سازمان جوانان ساندینیست، شبکه‌های اطلاعاتی پیچیده، اخبار و رسانه‌های اجتماعیِ تحت کنترل دولت، و از همه مهم‌تر، تیپ شبه‌نظامی جدید - و البته معاون رئیس‌جمهور نیز هست و در نتیجه اگر اتفاقی برای اورتگای ۷۶ساله بیفتد، او در صف جانشینی خواهد بود. او حتی لقبی هومری نیز دارد. اورتگا وقتی سر حال باشد، او را نه‌تنها شریک خود بلکه «وفادار ابدی» می‌خواند.

تحت رهبری اورتگا و نگاه همواره هوشیار همسرش، نیکاراگوئه هنوز هم یکی از فقیرترین کشورهای نیم‌کره غربی است و تنها وضعش از هائیتی بهتر است. اما برخی نهادها در کشور فعال‌اند: آموزش ابتدایی و نظام سلامت برقرار است و رشته‌های ورزشی هم خیلی اهمیت دارند. ارتش و پلیس نیز که تا همین اواخر حرفه‌ای و مجرب بودند، اهمیت زیادی دارند؛ اما برای کسانی که آن اندازه سن دارند که بتوانند گذشته را به یاد بیاورند، ایدئولوژی ساندینیستی اورتگا شباهت زیادی با نیکاراگوئه دوران سوموسا، دیکتاتوری سرنگون‌شده، دارد.

اعتراضی دانشجویی در سال ۲۰۱۸ که به‌سرعت در سراسر کشور فراگیر شد، با خشونت به دست پلیس و شبه‌نظامیان سرکوب شد. در کشوری کوچک با شش میلیون جمعیت، کشتن دست‌کم 300 معترض و زندانی‌کردن صدها نفر دیگر آمار فجیعی است و پس از این کشتار صدای مردم نیکاراگوئه خاموش شده است. (از آن زمان، دولت اورتگا بیش از صد سازمان غیردولتی را تعطیل کرده. در ماه ژوئن، کنترل شش دانشگاه محلی را به دست گرفتند و فعالیت پنج دانشگاه خارجی را در داخل کشور ممنوع کردند).

مرگ هوگو تورس، فرمانده شماره یک، در زندان در شب ۱۱ فوریه 2022ممکن است عواقب متفاوتی داشته باشد. تورس، مانند دورا ماریا تلز، نه تنها به‌خاطر ماجراجویی‌های چریکی‌اش بلکه به سبب سبک زندگی ساده و خدمات تردیدناپذیرش بین بسیاری از مردم محبوب بود. برای بسیاری، مرگ تورس ضربه‌ای نهایی به آرمان ساندینیسم اولیه بود. هوبرتو اورتگا - برادر دانیل - سکوت معمول خود را شکست و تورس را ستود و خواهان آزادی تمام زندانیان سیاسی شد. رهبر نظامی کنونی هنوز سکوت کرده است. مشخص نیست بازرگانان و صاحبان کسب‌وکار تا چه زمانی مایل خواهند بود وفاداری خود را به دیکتاتور حاکم حفظ کنند و آنچه را در زندان‌های ماناگوا روی می‌دهد توجیه کنند. (دو نفر از برجسته‌ترین مدیران سازمان تجاری اصلی کشور نیز در ماه اکتبر2021 دستگیر شدند). وزارت امور خارجه ایالات متحده این دستگیری‌ها را «کارزار مداوم وحشت» خواند و ورود موریو و چهار نفر از فرزندانش و همچنین ۴۱ نفر از حلقه نزدیکان آنها را به آمریکا ممنوع کرد.اینکه سقوط دانیل اورتگا نزدیک است یا نه، موضوعی است که این روزها بیش از گذشته مردم نیکاراگوئه درباره‌اش بحث می‌کنند. گفته می‌شود که موریو، مانند بانو مکبث، شب‌ها بی‌قرار و بی‌خواب در کاخ ریاست‌جمهوری پرسه می‌زند. بنا بر شنیده‌ها، کسانی که در زندان مانده‌اند «استخوان‌هایی متحرک‌اند».