شاپور منوچهری حقوقدانی از جنس انسانیت
شاپور منوچهری متولد 1325 و دانشآموخته حقوق دانشگاه تهران بود که پیش از اشتغال به وکالت، در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بهعنوان رئیس بخش آموزش کتابداری مشغول به کار بود و در فرایند تصفیه کانون، پیش از انقلاب اخراج شده بود.
شاپور منوچهری متولد 1325 و دانشآموخته حقوق دانشگاه تهران بود که پیش از اشتغال به وکالت، در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بهعنوان رئیس بخش آموزش کتابداری مشغول به کار بود و در فرایند تصفیه کانون، پیش از انقلاب اخراج شده بود. او از سال 1364 به امر وکالت دادگستری مشغول شد و در طول زندگی حرفهایاش در پروندههای چهرههای شناختهشدهای مانند عباس امیرانتظام، عزتالله سحابی و متهمان کنفرانس برلین، وکالت کرده و به دفاع از آنان پرداخته است. منوچهری که به حسن خلق و فروتنی مشهور بود، در سه دوره بهعنوان عضو هیئتمدیره کانون وکلای دادگستری مرکز انتخاب شد که در دو دوره آخر، نایبرئیس کانون وکلای مرکز نیز بود. با وجود شخصت متواضع و بردباری که داشت، به استقلال نظر و شجاعت در تصمیمگیریهای مدیریتی و دفاع از موکل مشهور بود. این وکیل دادگستری خوشنام 17 مرداد مقارن با روز عاشورا بر اثر حمله مغزی و در پی یک دوره کوتاه بستری در بیمارستان درگذشت. شخصیتهای شاخص و شناختهشده جامعه حقوقی از او بهعنوان یک وکیل دادگستری حقطلب و آزاداندیش یاد میکنند.
------------------------------------
«سخت» مهربان بود
محمدرضا بنیصدر-عضو پیشین دادگاه انتظامی وکلا
با شاپور در همدان آشنا شدم. اوایل دهه 50 بود و شاپور با چندتایی از دوستان من همخانه بود و همه دانشجوی دوره فوقلیسانس توسعه دانشگاه بوعلی سینای همدان بودند. بعد فهمیدم که با شاپور نسبت خویشاوندی هم داریم.
چند سال گذشت. من به تهران بازگشتم. ازدواج کردم و در خیابان پروین اعتصامی زندگی میکردم. روزی شاپور را نزدیک خانهمان دیدم و فهمیدم که خانههایمان نزدیک به هم است، با چند خیابان فاصله. و دیدارهای خانوادگیمان آغاز شد. در همان دیدارها، وقتی فهمید در کار نشر و فروش کتاب هستم، نشانیام را گرفت. گهگاه به سراغم میآمد و مینشستیم به گپوگفت.
در همان دیدارها، وقتی فهمید من پروانه کارآموزی وکالت دارم، آنقدر گفت و گفت تا از نشر و فروش کتاب بازم داشت و به وکالت کشاند!
از شاپور خاطره زیاد دارم. قریب نیمقرن دوستی و یک دهه همدفتری، خاطرهانگیز است؛ اما برخی از آنها هیچگاه از یادم نمیرود و گفتنی است.
شاپور سخت مهربان بود. نمیگویم خیلی و زیاد. شاپور «سخت» مهربان بود. خصیصهای بزرگ که با خاطرهای هم آمیخته است.
روزی کیفبهدست از دادگستری برمیگشتیم. در پیادهرو مادری را دیدیم که کودکش را کتک میزد (البته از همان کتکهای مادرانه!) شاپور ایستاد و نگاه کرد. بعد شروع کرد به غرزدن و تا آمدم بجنبم، دیدم شاپور رفته و مادر را از کتکزدن بازداشته است.
از آن کارهایی است که کمتر میکنند آدمها. معمولا میگوییم به ما ربطی ندارد؛ اما شاپور طاقت تماشای کتکخوردن کسی را نداشت.
شاپور سخت مهربان بود. نازنینی بود.
چقدر جایش خالی است.
------------------------------------
نایبرئیس پرآوازه کانون وکلای دادگستری مرکز
حمید جنتی-نایبرئیس پیشین کانون وکلای دادگستری مرکز
با شادروان شاپور منوچهری در جریان امور وکالت در دادگستری آشنا شدم. البته ایشان را دورادور در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران دیده بودم. در سالهای قبل از انقلاب اکثر قریب به اتفاق محاکم در کاخ دادگستری متمرکز بود و ما وکلا در بین جلسات دادرسی، از ساختمان کاخ دادگستری خارج نمیشدیم و همانجا منتظر جلسات دادگاه بعدی میشدیم. لذا فرصتی بود تا وکلای حرفهای با فراغت بیشتر با هم گفتوگو کرده و با افکار و روحیات هم آشنا شوند. در همان برخورد نخست، منش، شخصیت، آرامش و سخنان روانشاد منوچهری، مخاطب را مجذوب میکرد؛ زیرا رفتار و کردار ایشان با سایر وکلا متفاوت بود. همواره لوایح را با روش قدما، با خودنویس و با خطی بسیار زیبا مینوشت و همین امر موجب میشد دادرسان دادگاهها توجه بیشتری به لوایح ایشان کنند. شادروان شاپور منوچهری به لحاظ مطالعات متنوع و گستردهای که در متون ادبی، هنری، فلسفی، سیاسی و اجتماعی داشت، از قدرت استنباط و استدلال عمیقی برخوردار بود بهطوریکه در کلیه زمینههای حقوقی، جزایی، ثبتی و تجاری، بعد از پذیرش اولین مورد وکالتی، در آن موضوع صاحبنظر میشد و به علت صرف وقت مبسوط با کارآموزان وکالت و وکلای جوان از قدرت تفهیم بالایی برخوردار بود.
در سال 1369 به علت برگزارنشدن انتخابات کانون وکلای دادگستری، به همراه چند نفر از وکلای دادگستری میانسال و علاقهمند به کانون، نسبت به تشکیل اولین تشکل صنفی وکلا اقدام کرد و با ملاقاتهای بسیاری که با مسئولان وقت دستگاه قضائی -ریاست وقت قوه و معاونان ایشان- داشت، موفق به جلب موافقت مقامات قضائی برای برگزاری انتخابات در سال 1370 شد؛ اگرچه مجلس شورای اسلامی با طرحی سهفوریتی و سه روز قبل از انتخابات نسبت به لغو آن اقدام کرد و تا سال 1376 که قانون کیفیت اخذ پروانه وکالت تصویب و اولین انتخابات کانون وکلا بعد از انقلاب برگزار شد، مانع از برگزاری آن شد. دوستی بنده با شادروان منوچهری روزبهروز با شناخت بیشتر از روحیه، منش و شخصیت ایشان تا لحظه درگذشت او استوار ماند. شاپور منوچهری، ادیب، شاعر، جامعهشناس، فیلسوف، هنرمند، موسیقیدان، خطیب، مدیر و مدبر و شخصیتی شجاع و خوشبرخورد، خوشلباس و بامنطق بود و عمیقا به تشکیل انجمنها، جمعیتها و اتحادیهها علاقه و اعتقاد داشت و در همه جمعیتهایی که آرمان و اهدافشان را قبول داشت، عضو میشد و همکاری مؤثر میکرد. به لحاظ شخصیت والایش همواره او را بهعنوان مدیر یا عضو هیئتمدیره و هیئت امنا برمیگزیدند، همانطور که وقتی در انتخابات هیئتمدیره کانون وکلا شرکت میکرد، با رأی بسیار بالا انتخاب میشد. درگذشت و فقدان شاپور منوچهری، نایبرئیس پرآوازه کانون وکلای دادگستری مرکز از وقایعی است که تا سالیان سال قابل جبران نخواهد بود. روانش شاد و یادش همواره ماندگار.
------------------------------------
اعتبار نهاد وکالت
علیرضا آذربایجانی-نایبرئیس پیشین کانون وکلای دادگستری مرکز
حقوقدانان و وکلایی که از دور آن سفرکرده به کائنات را میشناختند، وکیلی برجسته و درستکار و نایبرئیس اسبق کانون وکلای مرکز، تداعیکننده نامش بود؛ اما شرح آن مجموعه گل را باید از دوستان نزدیک و مرغان سحر شنید؛ چراکه به قول حضرت حافظ که غزلیاتش مونسش بود، شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس... .
در مقام همکاری کوچک و با افتخار آشنایی چند دهه، شخصیت ارزشمند ایشان را شاید بتوانم به اجمال توصیف کنم. در بُعد اول و شخصیت فردی، بسیار باوقار، متین، آراسته و در یک کلام انسانی بسیار نیکسرشت و با انرژی مثبت بود که هر ملاقاتکنندهای را بعد از دیدار اول مجذوب خود میکرد. کوچکترین علاقهای به کارهای تبلیغی و عرضه ویژگیهای خود نداشت. شاید از آنچه غیرمنصفانه نسبت به او در بررسی صلاحیتها توسط دادگاه انتظامی قضات و در ارتباط با انتخابات کانون مرکز صورت گرفت، آزرده و خاطرش مکدر شد، واقعا نمیدانم. شاید هم صاحب آن روح والا، از این هم نرنجید؛ اما در بخش دوم از مراحل تکامل عرفانی و معنوی (مرنج و مرنجان)، یقین دارم که هرگز کسی را نرنجاند. در بُعد دوم، یعنی اخلاق حرفهای و صنفی، هم از جهت فردی حقوقدانی مستقل و برجسته و وکیلی مجرب بود و هم از جهت دفاع از نهاد وکالت و حقوق صنفی، خصوصا -با توجه به عضویت اسبق در هیئتمدیره کانون وکلای مرکز- متعهد و مدافع جدی و قاطع در برابر فشارهای خارج از نهاد وکالت و اجرای حاکمیت قانون بود. قانونمداری در همه زمینههای مرتبط با حوزه صلاحیتش پیوسته و با قاطعیت در اولویت قرار داشت؛ اما شخصیت زندهیاد شاپور منوچهری، بُعد دیگری هم داشت که از او شخصیتی کمنظیر در بین حقوقدانان و وکلا میساخت و آن ارتباط معنوی و اصیل و غیرتجاری با هنر، ادبیات و شعر بود. تلفیق و تسلط به حقوق و هنر با چاشنی جدی سایر علوم مرتبط مانند جامعهشناسی، نتیجهاش این بود که نام و وجودش به نهاد وکالت اعتبار میبخشید. اگر با اخذ پروانه وکالت، جایگاه شغلی و اولیه را برای خود ایجاد کرد، ولی در مدت چندین دهه فعالیت مستمر حرفهای و صنفی، در تثبیت و ارتقای استقلال و جایگاهی که پروانهاش صادره از آن بود، با تمام وجود و بدون هیچ واهمهای تلاش کرد. دریغ و افسوس که دیگر در بین ما نیست. نام و یادش همیشه مانا و گرامی است.
------------------------------------
وکیلی آزاده، حقبین و حقطلب
فریده غیرت - نایبرئیس پیشین کانون وکلای دادگستری مرکز
شاپور منوچهری، وکیل دادگستری، ادیب، آزاده، حامی وکلا و سخندان و سخنشناس بود. از منوچهری گفتن با ابعاد فراوان و مختلفی که داشت و دارد، هم سهل است و هم دشوار. سهل در اینکه بگوییم منوچهری وکیل شریف و متعهد دادگستری بود که او را با این چهره بیشتر میشناسیم. دشوار از این نظر که به همه ابعادی که او داشت، بپردازیم. منوچهری آزاده بود و حقبین و حقطلب، آنچه در عمل بهعنوان وکیل دادگستری انجام داد، جز همین حقخواهی رنگ دیگری نداشت. او علاوه بر شجاعت، آزادهای بود که در زندگی حرفهای خود از هیچ تلاش و جدیتی در راه استحکام و استقلال کانون وکلا و حرفه و جامعه وکالت فروگذار نکرد و از هیچ مانعی نمیهراسید. هر گروه و هر دستهای که برای اعتلای جامعه وکالت تلاش میکردند، منوچهری را در کنار و در بین خود داشتند. همه وکلای حقخواه، حقطلب و آزادیخواه او را در کنار خود و با خود همسو میدیدند. با اعتقاد و ایمان کامل در کنار وکلا و همکاران قدم برمیداشت، قلم میزد و هرگز از هیچ مانعی نهراسید و هیچ سدی مانع فعالیتهای حقطلبانه و حقجویانه او نمیشد. هرجا سخن و تلاشی برای تعالی کانون وکلا مطرح بود، مرحوم منوچهری در ردیف اول و در کنار یاران حضور داشت. شناخت همه از این رادمرد، انسانی شریف و خوشفکر و خوشبرخورد بود. هرکس که بهویژه در راه خدمت به مردم، در کار وکالت به مشکلی برخورد میکرد، این بزرگمرد را در کنار خود میدید و از وجودش بهره میبرد. من شخصا در سالهای مختلف و در پروندههای حساس و خاص که نیازمند همراهی و تلاش بیشتری بود، از همفکری و همراهی این وکیل شریف و آزاده برخوردار بودم. در وانفسای برخوردهای ناصواب برخی از افراد و قضاوتهای ناصحیح آنها از حمایتها و دوستی صادقانه ایشان بهره میبردم. تردیدی نیست که با رفتن این بزرگمرد، علاوه بر آنکه دوست، همفکر و حامی عزیزی را از دست دادهایم، جایگزینی هم برای او و چنین انسانهای والایی در نهاد وکالت نداریم. با تقدیم عمیقترین احساسم از فقدان چنین وجودی ارزنده، احترام، سلام و درود خود را تقدیم روانشاد شاپور منوچهری میکنم.
------------------------------------
وکیلی با سرشتی متفاوت
تهمورث بشیریه-رئیس انجمن علمی حقوقشناسی
معمولا نام وکیل که شنیده میشود، در اذهان بسیاری از مردم تداعیکننده فرد خشکی است که تمام جهان و امور آن را از منظر مواد قانونی میبیند و سر و سرّی با لطافت و زیباییشناسی و زیباییپسندی ندارد. شاید خود وکلا به گونهای رفتار کردهاند که چنین نمایی بیرونی پیدا کردهاند و شاید هم واقعا چنین است که اهالی حقوق به فرمایش استاد عالیقدر، جناب دکتر علی آزمایش، بیشتر «تکنسین حقوق» هستند تا حقوقدان، اما گاه کسانی در این حوزه سر برآوردهاند که از این رسم سر برتافتهاند و با غور در مبانی حقوق، از محضر هنر نیز لطایفی برچیده و عرف ماده و تبصرهگرایی محض را وانهادهاند. از اینان چندی را میشناسم که یکی از آنان زندهیاد شاپور منوچهری، وکیل پرآوازه و نایبرئیس پیشین کانون وکلای دادگستری مرکز بود که علاوه بر تکنیک حقوق، پای در مبانی آن نهاده و ذوق را نیز همسفر زندگی پربار خویش کرده بود... .
چند روز پیش از آنکه ایشان دچار عارضه مغزی شود، آخرین پیام را از ایشان دریافت کردم که قطعهای از «شوبرت» بود. پیش از آن به تفصیل در مورد مشکل چند نفر از همکاران صحبت کرده بودیم. از ایشان خواهش کرده بودم میانجیگری کنند و طبق معمول با حسننیت اقدام کرده بودند... و بعد از آن عارضه ناگهانی، چند روز اضطراب و پیامهایی با مانوش (فرزند استاد) که هیچکدام پاسخ امیدوارکنندهای نداشت و آخری، بیپاسخ ماند که پرسیده بودم: «خبر خوبی داری؟» که نداشت!
و من در این روزها تمام لحظاتی که توفیق دیدارشان را پیدا کرده بودم، از نخستین دیدار در کانون وکلای دادگستری مرکز تا آخرین دیدار در خانه اندیشمندان علوم انسانی، چند قدم آن طرفتر از دفتر کار زیبایشان را از ذهن گذراندم و آرزومند معجزهای بودم که اتفاق نیفتاد! مرگ، این تقدیر همه موجودات زنده و این پیروز همیشگی بر حیات، سر رسید و نامه زندگی یکی از وجیهترین و شریفترین وکلا را به خاتمه رساند.
سالها پیش بود که بعد از اولین گفتوگو با استاد شاپور منوچهری دانستم که ایشان سرشتی متفاوت دارد. غیر از حقوق که خوب خوانده بود، اهل ذوق بود، هنر را میشناخت، دستی در شعر و ادبیات داشت و جامعهشناسی و فلسفه و تاریخ را علاقهمندانه دنبال میکرد و همین بود که پس از تأسیس انجمن حقوقشناسی و متعاقبا مؤسسه حقوق و هنر و نیز انجمن علمی حقوقشناسی، در برنامههای مختلف حضوری و مجازی از محضرشان بهرهها بردیم که این آخری، در ۲۵ تیرماه سال جاری، یعنی همین یک ماه پیش و به مناسبت میزبانی از ایشان در بررسی فیلم سینمایی «مجبوریم» اتفاق افتاد؛ نشستی که در آن شاداب و سرحال صحبت کرد و مثل همیشه چقدر عالی و متفاوت کلام بر زبان آورد... .
و امروز من اندوه و افسوس را جمع دارم و دریغ و حسرت را به دل میکِشم که آن همه ذوق، آن همه شجاعت، آن همه آزادگی و آن همه مناعت، باید به زیر خاک بخوابد و باز چون همیشه از خویشِ غفلتزدهام میپرسم که مگر کسی را از این سرنوشت محتوم، گریزی هست؟!