چگونه مخاطب دست به گزینش رسانه بزند؟
در پستوی اغراض رسانهای
رسانه آبشخور فکری جامعه و تأمینکننده خوراک فکری عامه مردم است؛ با این نقش هم قرار است جریانساز محتوای فرهنگی و دانش اجتماعی برای خیل مخاطبانش باشد. اگر روزگاری رسانه در چارچوب تصاویر نقشبسته بر دیواره غارها تعریف میشد؛ اما امروزه و در جهان ارتباطات، هزاران رسانه در شکلها، فرمها و قابلیتهای مختلف وجود دارد که با شمایل جهانی و شبانهروز مشغول خبرپراکنی و نشر اطلاعات هستند.
رسانه آبشخور فکری جامعه و تأمینکننده خوراک فکری عامه مردم است؛ با این نقش هم قرار است جریانساز محتوای فرهنگی و دانش اجتماعی برای خیل مخاطبانش باشد. اگر روزگاری رسانه در چارچوب تصاویر نقشبسته بر دیواره غارها تعریف میشد؛ اما امروزه و در جهان ارتباطات، هزاران رسانه در شکلها، فرمها و قابلیتهای مختلف وجود دارد که با شمایل جهانی و شبانهروز مشغول خبرپراکنی و نشر اطلاعات هستند.
عملا هم هیچ مخاطبی نمیتواند به اینهمه رسانه مراجعه کند؛ ازاینرو سعی میکند دست به انتخابگری و گزینش رسانه بزند. انتخاب رسانه از طرف مخاطب هم تابع شرایط و پیشزمینههاست؛ به عبارتی رسانهای را برمیگزیند که از آن اطلاعات مفید یا حتی مواد سرگرمی دریافت کند؛ اینجاست که آن رسانه را بر طریق صواب و دانش برمیگزیند.
اما رسانهشناسی چه اهمیت و ضرورتی دارد؟ وقتی مخاطب رسانهای را از میان سایر رسانهها گزینش میکند تا از آن کسب اطلاع کند و به طور ناخواسته شاید ذهن و فکرش را در اختیار رسانه قرار دهد، کمترین حق او گزینش رسانهای منطبق با ساختار فکری خود است که این نیز وابسته به مقوله «رسانهشناسی» است.
رسانهشناسی بهعنوان مهارتی برگرفته از سواد رسانهای است تا با علم به آن، مخاطب مسیر بیراهه نپیماید و در طریق خطا نرود. این علم اصطلاحی جدید است که در سال 1979 در کتاب «قدرت روشنفکری» در فرانسه ظاهر شد. در دنیای بیکران رسانه، هیچ وسیله ارتباطی نیست که در فلسفه وجودی خود به دنبال اهدافی نباشد. خواه این اهداف نفع عموم یا نفع خواص را در بر گیرد و خواه مستقل باشد و چه بسا در تأمین اهداف دیگران گام بردارد.
البته برخی رسانهها اهداف و برنامههای واقعی خود را در پشت نقابهای مختلف پنهان میکنند تا آنچه را میخواهند، در پسِ شیوههایی رنگارنگ و مخاطبپسند ارائه دهد تا آنچه در خفا دارند و منظور نظر گردانندگان رسانه را پنهان نگه دارند. رسانهشناسی دانشی ذیل سواد رسانهای است تا مخاطبی که میخواهد رسانهای را مأمن فکری خود قرار دهد، شناخت کافی از این منبع فکری و معرفتی خود داشته باشد؛ بلکه بداند در چه مسیری گام برمیدارد. شاید اولین و سادهترین گام مراجعه به شناسنامه رسانه بهعنوان محلی برای آگاهی از خط و ربط رسانه، مالکیت حقیقی یا حقوقی آن یا خط فکری گردانندگان آن است.
آگاهی حداقلی از نظریههای رسانه و دانش عمومی آن نیز میتواند ما را در امر رسانهشناسی یاری کند تا با بررسی محتوای رسانه، بتوانیم چشمانداز و مدینه فاضله رسانه را ببینیم و آنگاه تصمیم بگیریم که آیا میتوانیم «خودمان» را در اختیار رسانه قرار دهیم یا خیر؟ بدیهی است که در اینجا منظور از رسانهشناسی فراتر از داشتن اطلاعات عمومی درباره انواع رسانهها و تاریخچه آنان است و بیشتر ناظر به شناخت ماهیت رسانه، اهداف آشکار و پنهان آن و جریانی است که رسانه آن را نمایندگی میکند.
مخاطبی که دل به دادههای رسانهای مینهد، نباید انتظار داشته باشد که آن رسانه، او را در معرض اطلاعاتی قرار دهد که خارج از مرامنامه اوست و این همان ناقصماندن آگاهی، در پس دیوارهای فریب و جهتدهی هوشمندانه رسانه است که میتواند به کمک رسانهشناسی به حداقل برسد. در نهایت اینکه کمترین حق مخاطب این است که رسانه به طور شفاف و فارغ از هر نقابی، رسالتش را عیان کند؛ والا هر مسئولیتی در قبال ذهن و فکر مخاطب برعهده خود اوست. اوست که با رسانهشناسی درست و فهم اهداف و رسالت رسانه باید به این سؤال پاسخ دهد که آیا رسانه منتخبش در ادعا و منش و طریق صادق است یا نه و اینکه آیا نهان و عیانش یکی خواهد بود یا خیر؟