|

شهریار ربانی، کارشناس ارشد منابع طبیعی، از کم‌رنگ‌شدن جایگاه حرف علمی در رسانه‌ها می‌گوید

اطلاع‌رسانی یا عوام‌فریبی با نام حفاظت از یوز

روز جمعه مورخ 14 مرداد، نهمین یوزپلنگ آسیایی هم در جاده محور عباس‌آباد به میامی حد فاصل شاهرود و سبزوار قربانی می‌شود تا ثابت شود که برخلاف ادعای مدیرکل حفاظت محیط زیست استان سمنان در تاریخ 22 شهریور سال 1399 مبنی بر حصارکشی و کاهش سرعت در بخشی از جاده ترانزیتی تهران- مشهد در محدوده استان، تلفات تصادفات جاده‌ای یوزپلنگ و دیگر جانوران نه تنها به صفر نرسیده بلکه این جاده همچنان در مجاورت یکی از مهم‌ترین زیستگاه‌های یوز آسیایی تهدیدی جدی است.

شرق: روز جمعه مورخ 14 مرداد، نهمین یوزپلنگ آسیایی هم در جاده محور عباس‌آباد به میامی حد فاصل شاهرود و سبزوار قربانی می‌شود تا ثابت شود که برخلاف ادعای مدیرکل حفاظت محیط زیست استان سمنان در تاریخ 22 شهریور سال 1399 مبنی بر حصارکشی و کاهش سرعت در بخشی از جاده ترانزیتی تهران- مشهد در محدوده استان، تلفات تصادفات جاده‌ای یوزپلنگ و دیگر جانوران نه تنها به صفر نرسیده بلکه این جاده همچنان در مجاورت یکی از مهم‌ترین زیستگاه‌های یوز آسیایی تهدیدی جدی است.

به گفته منابع محلی، یوزها طی هفته گذشته بارها در اطراف این جاده مشاهده شده‌اند اما اطلاع‌رسانی عمومی جهت آگاه‌سازی رانندگان تا زمان تلف‌شدن این حیوان که جنسیت آن هم ماده بوده، صورت نگرفت. دو یوز دیگر هم در روزهای بعد بارها در اطراف همین محل مشاهده شدند. با وجود اینکه عنوان شده می‌توان با روشن‌کردن آتش و پروژکتورکشی یوزها را از محل دور کرد اما برخی کارشناسان در این مورد خاص معتقدند که منطقی‌تر است شرایط عبور مادر و توله از جاده فراهم شود.

در عین حال برخی منتقدان، اتفاق اخیر را مشت نمونه خروار عنوان کرده و می‌گویند: «حفاظت در زیستگاه‌های یوز به بهانه تکثیر در اسارت زیر سؤال رفت و امروز با این اتفاق تلخ مشخص شد که چقدر این ادعا که همه یوز‌ها شناسنامه‌دار شده‌اند و دیگر یوز ماده‌ای باقی نمانده، بی‌معناست». مواردی از این دست انتقادها کمتر در رسانه‌ها دیده می‌شوند و بالعکس مواردی مانند «تلفات تصادفات جاده‌ای در استان سمنان به صفر رسید»، «تنها دو یوز ماده در ایران داریم»، «امید برای نجات یوز آسیایی با تکثیر در اسارت» و «استفاده از ظرفیت‌های بین‌المللی در طرح تکثیر یوز در اسارت» به سرعت در صدر اخبار قرار گرفته و دست به دست می‌شوند. در گفت‌وگو با شهریار ربانی، کارشناس ارشد منابع طبیعی و مجری تلویزیون که خود یکی از این منتقدان است، دلیل انتشار اخبار غیرواقع درباره یوز را بررسی کرده‌ایم. این دانش‌آموخته محیط زیست باور دارد که عوام‌فریبی در حفاظت از یوز به حوزه رسانه‌های محیط زیست هم رسیده و امروز تأثیرات مخرب ناشی از اطلاع‌رسانی نادرست است که ما را موظف می‌کند از واقعیت‌های موجود و نقش منفی دیده‌شدن در فضای مجازی به هر بها سخن بگوییم. آنچه در ادامه می‌خوانید، شرح کامل گفت‌وگو با ایشان است.

‌ به نظر شما چرا انقراض حیوانی مانند یوز یک فاجعه است؟

ببینید سیاست‌گذاری حفاظت محیط زیست، لزوما نباید همواره بر پایه اخلاق باشد بلکه این سیاست‌گذاری در همه جای دنیا بر پایه حفظ تعادل و برقراری امنیت برای طیف گسترده زیستمندان است. حفاظت محیط زیست تلاش دارد تا تعادل و پایداری را برقرار کند. پایداری محیط زیست هم مدیون اجزای آن است اما حیات وحش یک جزء زنده در مسیر حفظ این پایداری است. متأسفانه انسان و فعالیت‌های انسانی تا حد زیادی این تعادل را بر هم زده‌اند و نشانه‌های آن را در انقراض زودهنگام گونه‌های گیاهی و جانوری از جمله یوز می‌توان دید. ما وضعیت زیستی گونه‌های جانوری را معیاری جهت سنجش عملکرد خود در روی کره زمین می‌دانیم؛ یوز را هم به عنوان گونه پرچم معرفی کردیم، تا بتوانیم به واسطه آن نه‌تنها از طیف وسیعی از زیستمندان بلکه از کل زیستگاه حفاظت کنیم اما به جای اینکه باور کنیم اولویت حفاظت از زیستگاه است؛ الان فقط و فقط یوز را مهم می‌دانیم.

‌اتفاق اخیر و تلف‌شدن یک یوز دیگر در جاده محور عباس‌آباد به میامی به نظر شما چقدر قابل پیشگیری بود؟

ما همواره باید نخست مشکل را موشکافی کنیم و ببینیم که چرا این مسئله را به عنوان یک تهدید عنوان می‌کنیم و در گام بعد باید دنبال راهکار باشیم. تصادفات جاده‌ای همیشه بوده و قرار است که باز هم باشد اما سؤال مهم این است که ما در مواجهه با آن چه رویکردی را اتخاذ کرده‌ایم؟ برای نقد این اتفاق هم نخست باید دید که نظر کارشناسان فعال در عرصه، پیش از این چه بوده. آنچه توجه من را به خود جلب می‌کند این است که در سال‌های اخیر ادعای بزرگی توسط برخی کارشناسان حیات وحش فعال در حوزه حفاظت یوز آسیایی مطرح شده، مبنی بر اینکه ما از واقعیت‌های داخل عرصه آگاه هستیم چون یوزهای طبیعت را شناسنامه‌دار کرده و بر اساس کارهای میدانی از تعداد نر و ماده مطلع هستیم. این کارشناسان بر مبنای همین داده‌ها تصمیم بر امر حفاظت و مدیریت می‌گیرند. حال آنکه وقتی در مدیریت و حفاظت حیات وحش اطلاعات اشتباه است، نمی‌توانیم درست هم مدیریت و حفاظت کنیم.

‌مدیریت و حفاظت درست چگونه به دست می‌آید؟

با مطالعات علمی و در اختیار داشتن داده‌های مبتنی بر واقعیت. اما حفاظت از حیات وحش در کشور به مسیر اشتباهی رفته، در مصاحبه‌های اخیر بارها این جمله را می‌خوانید که اولویت حفاظت از زیستگاه است، در حالی که تنها کارهای معمول در دست انجام است. جسته و گریخته کارهایی در مقیاس خرد انجام می‌شود اما همان کارها هم در بسیاری موارد اشتباه هستند، دلیل آن هم اغلب ساده است،؛عدم شناخت و عدم آگاهی نسبت به محیط زیست. در مورد یوز سؤال به طور مشخص این است که آیا تنها یک مطالعه علمی که توسط یک گروه انجام شده (اگر انجام شده باشد)، باید مورد استناد و مبنای مدیریت قرار گیرد؟ آیا تنها همین مطالعه برای ما حجت است؟ صددرصد خیر.

‌به هر حال نمی‌توان منکر زحمات معدود افراد فعال در این حوزه هم شد.

بله، به طور قطع؛ ولی میزان استفاده یا به عبارتی سوءاستفاده از نام محیط زیست بیشتر است، وقتی افراد شهرت و معروفیت خود را با مقوله‌ای مانند محیط زیست گره می‌زنند، متأسفانه واقعیت‌ها در این میان گم می‌شوند. در موارد مختلف شاهد جوها و مسیرهای اشتباهی بوده‌ایم که صرفا بر پایه احساسات مردم شکل گرفته و طبیعی است که برخی از این احساسات، به نفع خود سود می‌برند و گاهی حتی شهرت به دست می‌آورند. در‌حالی‌که اکثر این مسیرها و جوها نه علمی و نه حتی مفید به حال محیط زیست هستند. در مقابل برخی هم هستند که این کارها را بهتر از هیچ کاری می‌دانند؛ اما من ترجیح می‌دهم که کاری نکنم یا دست‌کم کاری که انجام می‌دهم، درست‌ترین کار ممکن باشد.

‌جامعه و عموم در‌این‌میان چه نقشی دارند؟

مردم ایران طبق رویکردهایی که خیلی از سازمان‌های مردم‌نهاد، فعالان، سازمان حفاظت محیط زیست و دولت‌های مختلف داشته‌اند، در سال‌های اخیر به‌شدت علاقه‌مند به محیط زیست و حفاظت از آن شد‌ه‌اند. ما در مقابل به آنها چه داده‌ایم؟ آیا مردم از واقعیت‌های موجود در عرصه حفاظت محیط زیست از‌جمله حفاظت یوز آگاه هستند؟ متأسفانه خیر. زمانی که کارشناسان ما آگاه نیستند و با ادبیات پایه حفاظت آشنایی ندارند، چه توقعی از مردم داریم؟ مردم می‌بینند که یک عده فعال در امر حفاظت از حیات وحش یا به طور مشخص حفاظت از یوز هستند، این عده گاه جامعه را با حرف‌های عوام‌فریبانه با خودشان همراه می‌کنند؛ در‌حالی‌که کارشان زیربنای علمی ندارد. نتیجه افزایش حامیان مردمی برای گروه‌های خاص است؛ حال تصور کنید که یک نفر بیاید و از جنس علم حرف بزند؛ آن وقت همین حامیان مردمی جلوی آن فرد می‌ایستند. اتفاق بد و سمی این است که جایگاه حرف علمی به خطر افتاده و دیگر جایی برای تنفس بحق جامعه علمی در حوزه محیط زیست باقی نمانده. در مقابل سهم عوام‌فریبان حوزه محیط زیست چندین و چند برابر است. این به معنای اشغال فضاست، با این شیوه به طور قطع نمی‌توان نتیجه گرفت و شیب حرکت ما هم به سمت منفی خواهد رفت.

‌در برابر این صحبتی که مطرح کردید، این سؤال هم بحق پیش می‌آید که چرا منتقدان خود وارد این عرصه نمی‌شوند و به حفاظت کمک نمی‌کنند؟

بسیاری از منتقدان در این حوزه هستند؛ اما این وارد‌شدن به عرصه همیشگی نیست؛ چون عواملی از‌جمله همین رقابت‌های ناسالم آنها را کنار می‌زند؛ اما اگر منظورتان من به طور مشخص هستم، باید اشاره کنم که در علم اکولوژی تعریفی با نام Niche یا آشیان بوم‌شناختی داریم که کار و جایگاه ما را مشخص می‌کند؛ به‌عنوان مثال کار و حرفه من این است که در وهله نخست یک ژورنالیست و در درجه دوم یک کارشناس حیات ‌وحش هستم. از دانش حیات وحشی که آموخته‌ام، استفاده می‌کنم تا ژورنالیست خوبی باشم و درست را از غلط تمییز دهم. این آشیان بوم‌شناختی من است که با آشیان بوم‌شناختی دیگران متفاوت است.

‌بعد از تلف‌شدن یوز ماده در جاده عباس‌آباد کارزاری به نام «درخواست ایمن‌سازی جاده عباس‌آباد توران برای حفاظت از یوزپلنگ» راه‌اندازی شد که تنها در سه روز 27 هزار امضا جمع کرد. نظرتان درمورد این کارزار چیست؟

درباره اتفاق اخیر و اتفاق‌های مشابه متأسفانه شاهد هستیم که شرایط گاهی به سمت موج‌های احساسی برای سوارشدن یک عده پیش می‌رود. به‌عنوان مثال یک صفحه مجازی در چهار ماه گذشته هیچ فعالیتی ندارد و ناگهان با تلف‌شدن یوز عرصه را برای فعالیت هموار می‌بیند و پست‌هایی مانند ایمن‌سازی جاده و... می‌گذارد؛ این حرکت را شما چطور تعبیر می‌کنید؟ غیر از خودنمایی است؟ جدا از این مطلب کدام‌یک از این کارزارها توانسته‌اند مستقل و بدون سوار‌شدن بر موج حمایت‌های مردمی در حوزه محیط زیست تأثیر مستقیم داشته باشند؟ آیا سازوکار قانونی وجود دارد که بخواهد تأثیرگذار باشد؟ فرض کنید تعداد امضاها به بالای یک میلیون نفر برسد، قرار است که این کارزار چه تأثیری بر حفاظت یوز داشته باشد. چرا سطح کنشگری و مطالبه ما به یک امضا در فضای مجازی تقلیل پیدا کرده؟ برخی به من می‌گویند که چرا مخالفت می‌کنید، بالاخره شاید کسی بخواهد قدمی برای یوز بردارد. آیا این بهتر نیست؟ پاسخ من این است که خیر بهتر نیست.

‌چرا بهتر نیست؟

چون همان‌طور که پیش‌تر هم گفتم، بی‌عملی خیلی بهتر از بدعملی یا عمل ناآگاهانه است. آیا ما می‌دانیم که ایمن‌سازی جاده به چه معناست؟ چه کاری می‌توان کرد که معنادار باشد و در راستای حفاظت یوز مؤثر واقع شود؟ آیا بناست بعد از این کارزار پل‌های هوایی و دهلیزهای استاندارد با چند صد میلیارد هزینه ساخته شود؟ یا دنبال خودنمایی هستیم؟ غیر از این است که خیلی از این کارها در راستای دیده‌شدن در فضای مجازی به بهای ازدست‌رفتن نادرترین گربه‌سان کشور شکل می‌گیرد؟ پروژه‌ای با عنوان تکثیر در اسارت یوز تعریف کنیم که دیده شویم؛ در‌حالی‌که خانه از پای‌بست ویران است. موضوع این است که راه را اشتباه می‌رویم؛ در‌این‌میان معدود افرادی هم که در این حوزه درست و صادقانه کار می‌کنند، در ادامه خود را کنار کشیده و کنج عزلت، کناره‌گیری و کم‌حرفی را انتخاب می‌کنند.

‌به خبرهای مربوط به حوزه محیط زیست برگردیم، ارزیابی شما به‌طور‌کل چیست؟

متأسفانه جهان امروز از نظر سواد رسانه‌ای به‌ویژه در حوزه‌های تخصصی بسیار ضعیف است؛ چنانچه شاهد هستیم افرادی که اندکی علم دارند، گاه با نام کارشناس در رسانه‌ها وارد شده و نظراتی می‌دهند که برای بسیاری شاید جالب باشد اما زیربنای علمی درست ندارد. متأسفانه محیط زیست جزء اولین علومی بود که به نوعی مُد شد؛ الان عصر فخرفروشی بر اساس دانسته‌های اندک است، خیلی‌ها ادعای حفاظت یوز دارند اما زیربنای علمی قوی ندارند، خیلی‌ها برای یوزپلنگ حتی پول جمع می‌کنند، در‌حالی‌که کوچک‌ترین شناختی از اولویت‌های حفاظت زیستگاه‌های یوز ندارند. همین الان در حوزه محیط زیست ما متعدد صفحات پربازدید در اینستاگرام داریم که خود را به‌عنوان فعال محیط زیست معرفی می‌کنند اما نه زیربنای علمی دارند و نه کار خود را خوب انجام می‌دهند.

‌برخی معتقدند خبرهای مربوط به یوز و به‌ویژه تکثیر آن از حد مجاز فراتر رفته و سایر مسائل در این حوزه مغفول مانده‌اند، نظرتان چیست؟

مسئله یوز، مسئله گونه پرچم است. ما قرار است در سایه این پرچم، از زیستمندان و زیستگاه‌ها حفاظت کنیم. دلیل انتخاب هم این است که یوز یک حیوان کاریزماتیک است و توجهات را به سمت خود جلب می‌کند. من احساس می‌کنم که درباره همین گونه پرچم هم جاهایی به اشتباه رفته‌ایم؛ چرا‌که اصل هدف، حفاظت از آن زنجیره به‌هم‌پیوسته در طبیعت و حفظ تعادل بوده و هست. اگر این زنجیره گسسته شود و اگر تعادل به هم بخورد، همه منابعی که زندگی روزمره ما به آنها وابسته است هم آسیب خواهند دید و در معرض تهدید قرار خواهند گرفت. اما داستان تغییر کرد، خیلی‌ها الان فراموش کرده‌اند که اگر می‌گوییم یوز حفاظت شود، به این معناست که باید کل زیستگاه‌های آن حفاظت شود تا مراتع و خاک سرزمین ما حفظ شود. مشکل از جایی شروع شد که ما دوربین را روی خود این حیوان زوم کردیم نه روی حفاظت از آن به بهانه حفاظت از زیستگاه. حال شما با این روند یوز را به اسارت آورده و حفظ کنید، این کار چه ارزشی دارد؟

غیر از این است که مشابه همین کار برای حفاظت از گوزن زرد انجام شد و امروز تعداد آن خیلی زیاد است اما هیچ جایی برای آن نداریم؟ تمام تلاش‌هایی که برای معرفی گوزن زرد به زیستگاه صورت گرفته تا امروز ناموفق بوده. این کار چه فایده‌ای دارد، مگر ما عروسک می‌خواهیم که در کمد نگه داریم و نام آن را گوزن زرد یا یوز بگذاریم؟

‌آیا تکثیر در اسارت و تولد همین توله موسوم به پیروز نمی‌تواند باعث توجه بیشتر مردم به حفاظت از یوز شود؟

فاجعه از همین‌جاست، خود من از جلب این میزان توجه در حوزه رسانه پشیمان هستم؛ چون بخش اعظم داده‌هایی که به مردم تا امروز در حوزه محیط زیست داده شده، اشتباه است. ما در خیلی جاها مردم را دچار توهم دانش در حوزه محیط زیست کرده‌ایم، بخشی از تقصیر این کار بر دوش من است که در تلویزیون فعالیت کردم، بخشی از تقصیر بر عهده آموزشگاه‌هایی است که با نام طبیعت‌گردی مردم را آموزش ناقص داده‌اند و البته بخشی از تقصیر هم بر عهده دانشگاه‌هاست؛ چون خیلی از افرادی که در حوزه محیط زیست مدرک می‌گیرند، از نظر میزان سواد و آگاهی در حدی که باید نیستند؛ بنابراین توهم دانش و آگاهی ایجاد می‌شود. حال آنکه ذهنیت خیلی از ما هنوز در حوزه محیط زیست کامل نیست و همین اوضاع محیط زیست را خراب‌تر می‌کند.

در مورد همین توله یوز موسوم به پیروز شاهد دعوایی جدی بر سر نام‌گذاری بودیم، اصلا چرا باید سر نام‌گذاری دعوا باشد؟ چرا باید این موضوع به حدی برجسته شود که کل توجه مردم را هم در فضای مجازی به خود جلب کند؟ این برخوردها چه سودی به حال محیط زیست دارد؟ آیا بهتر نبود به جای این قبیل کارها توجه مردم را به سمت برداشت فشار از منابع طبیعی جلب کنیم؟ درست است که این کار طولانی و زمان‌‌بر است اما لااقل مسیرش درست بود.

‌در این میان چند نفر معدودی هم معتقدند هزینه فنس‌کشی برای تکثیر در اسارت می‌توانست صرف ایمن‌سازی جاده شود. در این مورد چه نظری دارید؟

هزینه و عدد در اینجا برای من مهم نیست؛ مهم این است که ذهن مدیر محیط زیست و کارشناس کجا بوده؟ می‌خواهم همین‌جا تأکید کنم که انتقاد من در این صحبت به‌هیچ‌وجه به سمت مدیران محیط زیست نیست، مدیران و محیط‌بان‌های ما افرادی با ذهنیت و جایگاه مختص کارشان هستند. مشکل از جایی شروع می‌شود که مدیران و محیط‌بان‌ها به درستی و بر مبنای خضوع به قشر کارشناسی مستقل محیط زیست رجوع می‌کنند، افرادی که استخدام محیط زیست نیستند‌ اما تحصیل‌کرده هستند و به‌صورت مستقل فعالیت می‌کنند. آنجاست که مشاوره‌های اشتباه داده می‌شود و این مشاوره‌ها در ذهن مدیران حتی سال‌ها باقی می‌ماند. بنابراین بحث پول مهم نیست، اگر کارشناسان ما ذهنیت مردم و مدیران را خراب نمی‌کردند، این باور اشتباه هم شکل نمی‌گرفت که با یک فنس‌زدن و تکثیر در اسارت می‌توان بقای یوز و حفاظت آن را تضمین کرد. چنانچه داشتن چندین و چند گوزن زرد هم برای ما دستاورد نیست؛ چون هدف داشتن چند عروسک به اسم گوزن زرد نبوده، هدف ما حفاظت از زیستگاه است. آن‌هم نه حفاظت از زیستگاهی که مدیران محیط زیست در مصاحبه‌های خبری به‌عنوان یک جمله کلیشه‌ای ذکر می‌کنند بلکه حفاظت از زیستگاهی که برنامه داشته باشد و مطالعه پشت آن باشد.

‌و در آخر راهکار شما چیست؟

تنها نگاه ما در بحث آگاه‌سازی و فعالیت در حوزه محیط زیست باید به این سمت باشد که کل جامعه چه متخصص چه غیرمتخصص بدانند که تنها راه حفاظت از منابع طبیعی کم‌کردن مصرف و کم‌کردن میزان برداشت از آن است.