|

آمار خودسوزی در زنان متأهل خانه‌دار بیشتر از زنان شاغل است

زن لباسش را به نفت آغشته می‌کند و خطاب به همسرش می‌گوید خودم را آتش می‌زنم. مرد بی‌اعتنا سیگار می‌کشد، زن کبریت را روشن و خود را به شعله‌های آتش می‌سپار

گلاله وطن‌دوست-وکیل پایه یک دادگستری:‌ زن لباسش را به نفت آغشته می‌کند و خطاب به همسرش می‌گوید خودم را آتش می‌زنم. مرد بی‌اعتنا سیگار می‌کشد، زن کبریت را روشن و خود را به شعله‌های آتش می‌سپارد. زن برای اینکه توجه همسرش را به خود جلب کند، چنین عمل جبران‌ناپذیری را انجام می‌دهد. مرد می‌جنبد که به فریاد زن برسد؛ اما درصد سوختگی زیاد و زن پس از چند روز در بیمارستان جان می‌دهد. زن با آتش‌زدن خود هم فریاد دادخواهی دارد و هم به‌شدت از وضعیت موجود در زندگی ناراضی و به نوعی با خودسوزی اعتراض خود را ابراز می‌دارد و خسته و ناامید و درمانده است، گویی با این اقدام فریادرسی را می‌طلبد که نگذارد زن خودسوزی کند؛ چرا که به طور کلی اغلب افرادی که خودکشی می‌کنند، در میانه راه پشیمان هستند که اکثرا دیر بوده و کاری نمی‌شود کرد و در خودکشی به شیوه خودسوزی فرد اگر هم زنده بماند، به مراقبت و درمان و عمل‌های جراحی پی‌در‌پی نیاز دارد؛ هرچند زنده‌ماندن و وجود آثار سوختگی بر تن و بدن بیشتر به افسردگی فرد دامن می‌زند. از سوی دیگر در میان دختران مجرد و مردان هم خودکشی به روش خودسوزی وجود دارد؛ اما آمار خودسوزی در زنان متأهل خانه‌دار بیشتر از زنان شاغل است.

خودسوزی و آتش‌زدن به جان خویش از سوی زنانی که با این اقدام به حیات خود پایان می‌دهند، در مناطق غرب کشور و کشتن زنان به بهانه ناموس در آنجا معضلی اجتماعی است که به مرحله بحران و حتی فراتر از آن رسیده است. از‌جمله دلایل خودکشی‌ها در مناطق غربی کشور می‌توان به سنتی‌بودن جامعه و حاکمیت ارزش‌های مردسالارانه اشاره کرد که در این جوامع هنوز قوت و استحکام دارد و بر پایه آنها با زنان رفتار می‌شود. البته در بین زنان مناطق غرب نیز تغییراتی به لحاظ سطح آگاهی و حقوق اجتماعی به وجود آمده که به‌ویژه آگاهی در زمینه مسائل سیاسی و اجتماعی زنان باعث شده نوعی تعارض بین حاکمیت مردسالارانه و حقوق فردی و اجتماعی زنان ایجاد شود و بعضا این ساختارشکنی به بروز خشونت‌های خانگی و حتی در بدترین شکل حذف خود فرد و خودکشی بینجامد. هرچند به اعتقاد جامعه‌شناسان خودکشی پدیده‌ای مخفی است و حتی اگر مرکز آمار هم در این زمینه آماری ارائه دهد، چندان دقیق نخواهد بود. در سه دهه اخیر خودکشی زنان در استان‌های کهگیلویه‌و‌بویراحمد، لرستان، ایلام و کرمانشاه و کردستان و آذربایجان غربی به‌ویژه روستاها و شهرهای کوچک آن همچنان قربانی می‌گیرد. قبل‌ترها بسیاری از خانواده‌ها هم بر آن سرپوش گذاشته و مرگ را طبیعی جلوه می‌دادند؛ اما امروزه با وجود رسانه و فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی خبر خودکشی نشر و هرچند انسان با شنیدن این اخبار دچار تألمات روحی می‌شود؛ اما مخفی‌کاری در ارائه آمار خشونت علیه زنان باعث عادی‌سازی آن می‌شود. علاوه بر روستاهای ارومیه در آذربایجان غربی، ایلام هم بیشترین آمار خودسوزی را داشته که هرچند آمار طلاق بالا می‌رفته، به نحو معناداری میزان خودکشی کاهش می‌یافته و این نشان می‌دهد که برای کاهش معضل خودسوزی زنان باید امنیت حقوقی و قضائی داشته باشند و ترویج فرهنگ حمایت از حقوق زنان!! و مسئولان هم بخواهند که به ریشه مسئله بپردازند، نه سطحی و گذرا از کنار آن عبور کنند.

خودسوزی دلایل متعددی دارد. چون به لحاظ علمی و پژوهشی بررسی دقیقی از علت‌های آن صورت نگرفته، نمی‌توان به طور دقیق گفت کدام علت عامل اصلی است؛ اما اختلافات خانوادگی، دخالت اطرافیان در زندگی، خشونت خانواده و همسر، ازدواج‌های اجباری، وفاداری به رسوم کهنه و ضد زن در جامعه‌ای که در مرحله گذار به مدرنیته به سر می‌برد، از دیگر دلایل خودکشی در زنان می‌تواند باشد. بی‌کاری، مشکلات اقتصادی و اعتیاد را هم باید به این لیست اضافه کرد؛ اما چون هیچ تحقیق کاملی در کل کشور انجام نشده؛ بنابراین به‌سادگی نمی‌توان گفت کدام‌یک از این دلایل ذکر‌شده سهم بیشتری در خودکشی و خودسوزی زنان دارند؛ اما همچنان خشونت خانگی از آزار کلامی گرفته تا ضرب‌و‌جرح زنان و محروم‌کردن از رفت‌وآمد با خانواده و ندادن خرجی از سوی همسر علت بسیاری از خودکشی و خودسوزی‌های زنان است و خانواده‌ها از دخترشان که با همسر خود مشکل دارد، حمایت نمی‌کنند و از طلاق‌گرفتن او ترس و واهمه دارند و زن نیز ناامید از پروسه طلاق و پیچ‌و‌خم‌های دادگاه و‌ همین‌طور نداشتن مهارت ارتباطی زوجین برای حل مسئله و به جای مراجعه به متخصص و مشاور امور خانواده با ریش‌سفیدی و کدخدا‌منشی با وساطت فامیل، زن را به زندگی مشترک برمی‌گردانند؛ بدون اینکه هیچ‌یک از مشکلات موجود را حل کرده باشند و‌ هنوز این ذهنیت در بیشتر جوامع که جامعه کردنشین هم از آن مستثنا نیست، وجود دارد که زن باید مطیع شوهر باشد و مشکلات و کمبودها را قبول کند و زن را دارای فردیت و قدرت تصمیم‌گیری نمی‌دانند. هم‌اکنون نسل جدیدی از زنان هستند که مطالبه‌گر هستند و برای احقاق حق خود تلاش بیشتری می‌کنند و برای رشد و استقلال شخصیت خویش شوق و ذوق زندگی دارند و‌ تلاش فراوانی برای مدیریت بحران در زندگی فردی خود و همین‌طور زندگی مشترک با همسر خویش می‌کنند که باید قانون کارآمدی برای حمایت از زنان وجود داشته باشد و تشکیل کارگاه‌های آموزشی از سوی کمیسیون زنان کانون‌های وکلا و اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی و سایر نهادهای مرتبط و توجه بیشتر به زنان مناطق روستایی و حاشیه‌ای می‌تواند برای آگاه‌سازی زنان و پیشگیری از خودکشی و آموزش خانواده‌ها برای حل و مدیریت بحران راه‌گشا باشد؛ زیرا درک‌کردن فردی که قصد خودکشی دارد و شنیدن دردهای او می‌تواند به‌سادگی از خودسوزی و خودکشی جلوگیری کند.