«شرق» در گفتوگو با تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل بررسی کرد
آغاز پروژه فشار همهجانبه بر ایران
هفته گذشته با مجموعهای از اتفاقات و تحولات معنادار همراه بود که عموما ایران را در جایگاه متهم قرار میداد؛ ادی راما، نخستوزیر آلبانی، روز چهارشنبه گذشته ۱۶ شهریور با اعلام قطع روابط دیپلماتیک این کشور با ایران گفت که از دیپلماتها و کارمندان سفارت ایران در تیرانا خواسته شده است تا در ۲۴ ساعت خاک آلبانی را ترک کنند.
عبدالرحمن فتحالهی: هفته گذشته با مجموعهای از اتفاقات و تحولات معنادار همراه بود که عموما ایران را در جایگاه متهم قرار میداد؛ ادی راما، نخستوزیر آلبانی، روز چهارشنبه گذشته ۱۶ شهریور با اعلام قطع روابط دیپلماتیک این کشور با ایران گفت که از دیپلماتها و کارمندان سفارت ایران در تیرانا خواسته شده است تا در ۲۴ ساعت خاک آلبانی را ترک کنند. او در پیامی ویدئویی ادعا کرد که این واکنش شدید با میزان خطر حملات سایبری ایران که تهدیدی برای زیرساختهای خدمات عمومی و هک و سرقت ارتباطات دولتی بوده است، تناسب دارد. به دنبال آن شاهد محکومیت آمریکا، انگلستان، اسرائیل، عربستان سعودی و ناتو و اتهامزنی به ایران بودیم. وزارت خزانهداری آمریکا هم روز جمعه با صدور بیانیهای اعلام کرد که سیداسماعیل خطیب، وزیر اطلاعات و این وزارتخانه را در لیست تحریمهای خود قرار داده است. مضافا چهارشنبه گذشته آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارش فصلی خود درباره پرونده فعالیتهای هستهای ایران مسائلی را مطرح کرد؛ از جمله آنکه ذخایر اورانیوم غنیسازیشده ایران به ۱۹ برابر حد تعیینشده در توافق هستهای رسیده است. ذخایر اورانیوم غنیسازیشده ایران با خلوص ۶۰ درصد از میزان لازم برای ساخت سلاح هستهای فراتر رفته است. مطابق با تخمینهای گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اورانیوم غنیسازیشده ایران با خلوص ۶۰ درصد و به شکل اورانیوم هگزافلوراید از زمان گزارش قبلی آژانس اتمی از ۱۲.۵ کیلوگرم به ۵۵.۶ کیلوگرم رسیده است. آژانس بار دیگر مدعی شده است که ایران همچنان پاسخهای معتبری درباره منشأ ذرات اورانیوم کشفشده در سه سایت هستهای اعلامنشده، ارائه نداده است. اینها علاوه بر آن است که صدوپنجاهوسومین نشست وزرای امور خارجه شورای همکاری خلیج فارس نهایتا با یک بیانیه ضد ایرانی و طرح اتهامات تکراری علیه تهران همراه بود؛ اما این اتفاقات در یک بازه زمانی کوتاه و همزمانی آنها با اختلافات برجامی میتواند این گمانه و گزاره را به ذهن متبادر کند که شاید تمام این اتفاقات ارتباطی با مذاکرات هستهای داشته باشد. ازاینرو «شرق» در گفتوگو با احد رضایان قیهباشی به بررسی ارتباط این تحولات با مسائل برجامی پرداخته است. آنچه در ادامه میخوانید، ماحصل گپوگفت با پژوهشگر پسادکترای آیندهپژوهی دانشگاه تهران و کارشناس مسائل بینالملل است که ابعاد مختلف این مسئله را ارزیابی کرده است.
آیا آنگونه که مطرح است، میتوان عنوان کرد که اقدام چهارشنبه گذشته تیرانا برای قطع روابط دیپلماتیک با جمهوری اسلامی ایران بخشی از پروژه فشار بر ایران در حوزه برجامی است؟ آیا اساسا بین این دو موضوع ارتباطی وجود دارد؟
ابتدا باید گفت که بین تمام مسائل سیاسی و دیپلماتیک ارتباط وجود دارد؛ چراکه این مسائل به طور مستقیم یا غیرمستقیم روی همدیگر اثر میگذارند و از همدیگر تأثیر میگیرند؛ بنابراین نمیتوان هیچ اتفاقی و به طور مشخص اقدام آلبانی برای قطع روابط با جمهوری اسلامی ایران را بیارتباط به مسائل حوزه برجامی دانست. بهخصوص آنکه اگر دقت کرده باشید، بعد از ارسال پاسخ ایران به جوابیه آمریکا و اوجگیری اختلافات ناگهان و بدون هیچگونه اعلام قبلی آلبانی دست به این اقدام زد؛ بنابراین همزمانی قطع روابط با ایران، آن هم در این شرایط خود مؤیدی بر آن است که میتوان بین این دو اتفاق ارتباطی برقرار کرد. در ضمن به فاصله ساعاتی پس از اقدام آلبانی برای قطع روابط با جمهوری اسلامی ایران، ایالات متحده آمریکا هم بهسرعت از آن دفاع کرد. این نشان میدهد که یا از اساس اقدام آلبانی برای قطع روابط با ایران، سناریویی است که از سوی خود آمریکا طراحی شده و در این زمان برای اجرائیشدن به تیرانا دیکته شد یا اینکه این اقدام با چراغ سبز کاخ سفید صورت گرفته است. در هر دو صورت قطعا ایالات متحده آمریکا از پیش به شکل مستقیم یا غیرمستقیم در سناریوی قطع روابط آلبانی با ایران دست داشته است.
به نقش آمریکا در قطع روابط آلبانی با جمهوری اسلامی ایران اشاره داشتید؛ اما دراینبین علاوه بر ایالات متحده کشورهای دیگری نظیر انگلستان، عربستان سعودی، اسرائیل و بازیگرانی مانند ناتو هم حمله سایبری ایران به آلبانی را محکوم کردهاند. آیا میتوان برای لندن، ریاض، تلآویو و... در این سناریو نقش و سهمی قائل شد؟
بدونشک. چون از یک سو عربستان و اسرائیل بهعنوان دو دشمن کلیدی احیای برجام، چه در دوره حسن روحانی و چه در دوره رئیسی از هر تلاشی برای احیانشدن توافق هستهای دریغ نکرده و نمیکنند؛ بنابراین این امکان وجود دارد که ریاض و تلآویو از ابتدا به دنبال تحریک آلبانی در جهت قطع روابط با ایران با هدف تشدید فشار دیپلماتیک به تهران گام برداشته باشند یا اینکه حتی اگر اسرائیل و عربستان در این سناریو نقشی نداشته باشند، سعی کردهاند روی موج سیاسی و دیپلماتیک این اتفاق سوار شوند و فشارهای خود را علیه جمهوری اسلامی ایران افزایش دهند تا در نهایت به احیانشدن برجام و مهمتر از آن انزوای دیپلماتیک تهران کمک کنند. در سوی دیگر انگلستان بعد از خروج از اتحادیه اروپا عملا بهعنوان بازوی اجرائی سیاستهای آمریکا در اروپا عمل کرده است؛ بنابراین این امکان وجود دارد که به موازات آمریکا، انگلستان هم به دنبال قطع روابط آلبانی با جمهوری اسلامی ایران بوده باشد.
ولی چرا الان؟ آلبانی در سال ۱۳۹۷ نیز غلامحسین محمدنیا، سفیر ایران در این کشور را با اتهام به خطر انداختن امنیت کشور اخراج کرده بود و سطح روابط به کاردار رسید. ضمن آنکه ادعای حمله سایبری ایران به زیرساختهای آلبانی در جولای مطرح بود، چرا همان زمان قطع روابط در دستور کار تیرانا قرار نگرفت؟
اتفاقا این سؤال هم مکمل گفتههای پیشین است که احتمالا این سناریو به دست آمریکا نوشته شده باشد.
چطور؟
چون همانگونه که در سؤال نخست اشاره کردید و من هم در پاسخ به آن گفتم این اتفاق میتواند به شکل مستقیم یا غیرمستقیم به مسائل مذاکرات هستهای ارتباط پیدا کند. به هر حال در آن زمان شرایط برای به کارگیری فشار علیه ایران با استفاده از کارت آلبانی مهیا نبود، چراکه مذاکرات در حال پیگیری بود. اما اکنون که برخیها از مراحل پایانی مذاکرات سخن میگویند و کار به وزن کشیهای دوره آخر رسیده است و هر کدام از طرفین سعی میکنند با فشار بیشتر، بهترین امتیاز را به دست آورده و در عین حال کمترین فرصت و هزینه را متحمل شوند، از هر ابزاری در این مسیر نهایت استفاده را خواهند برد؛ چراکه اکنون ایران و آمریکا بر سر برخی مسائل مانند مقوله پادمانی و لغو تحریمها با هم به اختلاف رسیدهاند و هرکدام طرف مقابل را مقصر معرفی کرده و سعی دارد نگاه خود را تحمیل کند. در این شرایط آمریکا سعی کرده است برای رسیدن به این هدف، کفه توان چانهزنی دیپلماتیک را به نفع خود سنگین کند و به موازاتش ایران را در موضع ضعف قرار دهد و فشارهای دیپلماتیکی را به تهران تحمیل کند. بنابراین اگرچه اتهامات حمله سایبری ایران به زیرساختهای آلبانی در جولای مطرح شد، اما بدون شک آن زمان امکان استفاده از این برگ برنده وجود نداشت. ولی آمریکا اکنون به دنبال استفاده حداکثری از آن است. بنابراین پروژه قطع روابط دیپلماتیک آلبانی با جمهوری اسلامی ایران کلید خورد. اگر دقت کرده باشید به دنبال آن انگلستان، عربستان سعودی، اسرائیل و ناتو هم این اقدام را محکوم کردند و کوشیدند بر آتش اتهامزنی علیه ایران و نقش مخرب تهران در امنیت منطقهای و جهانی بدمند. یعنی سعی شده است به نوعی فشار دیپلماتیک پس از قطع روابط تیرانا – تهران عملا به انزوای سیاسی ایران منجر شود تا به عنوان اهرمی برای کاهش توان چانهزنی دیپلماتیک ایران استفاده شود. در عین حال نباید فراموش کرد که اقدامات بعدی آمریکا هم نشان میدهد که این برگ برنده برای آمریکاییها از اهمیت بسزایی برخوردار است.
منظور کدام اقدامات است؟ اعمال تحریم علیه اسماعیل خطیب، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران؟
دقیقا زمانی که وزارت خزانهداری ایالات متحده آمریکا شخص اسماعیل خطیب، وزیر اطلاعات و نیز بدنه وزارت اطلاعات را به بهانه کمک این وزارتخانه در حمله سایبری جمهوری اسلامی ایران به زیرساختهای آلبانی تحریم میکند نشان میدهد که قطع روابط دیپلماتیک آلبانی با جمهوری اسلامی ایران از اساس یک پروژه بوده است که یا آمریکاییها آن را به تیرانا دیکته کردهاند یا اینکه آلبانی با چراغ سبز واشنگتن این اقدام را انجام داده است.
از کلیدواژه «پروژه» نام بردید. آیا ذیل عبارت مذکور میتوان این گزاره تحلیلی را هم مطرح کرد که اساسا کلیدخوردن پروژه قطع روابط آلبانی با جمهوری اسلامی ایران خود بخشی از یک پروژه کلانتر برای فشار به تهران در حوزه برجامی است. چون به موازات محکومیت آمریکا، انگلستان، اسرائیل، عربستان سعودی و ناتو و همچنین اقدام وزارت خزانهداری دولت بایدن برای تحریم سید اسماعیل خطیب، وزیر اطلاعات و بدنه این وزارتخانه به اتهام همکاری و حمایت در حمله سایبری ایران به زیرساختهای آلبانی، پنجشنبه هفته گذشته وزارت خزانهداری آمریکا در اقدام مشابه دیگری تحریمهای جدیدی را علیه چهار شرکت خدمات هواپیمایی سفیران، پرآور پارس، طراحی و ساخت موتورهای هوایی (داما) و بهارستان کیش و یک فرد به نام رحمتالله حیدری به اتهام همکاری تهران با روسیه در جنگ اوکراین اعمال کرد.
همانگونه که گفتم و دوباره تکرار میکنم همه اتفاقات در حوزه سیاست، روابط بینالملل و عالم دیپلماسی به همدیگر ارتباط دارند چراکه همه این اتفاقات، تحولات، تصمیمات، واکنشها و مواضع روی همدیگر آثار مثبت و منفی دارند و به تبع آن از همدیگر هم تأثیرات مثبت و منفی میگیرند؛ بنابراین قطعا باید این نتیجهگیری را داشت که قطع روابط آلبانی با جمهوری اسلامی ایران و فشار سیاسی و روانی بعدی آن بر تهران، چه از طریق محکومیت برخی کشورها یا تحریم وزیر اطلاعات خود بخشی از یک پروژه بزرگتر است تا فشار همهجانبهای را به ایران اعمال کند، چون به موازات آن، مسئله همکاری ایران و روسیه در جنگ اوکراین و تحریمهای پنجشنبه هفته گذشته آمریکا نیز میتواند مکملی برای این پروژه فشار همهجانبه باشد. اما بدون شک این پروژه شاخههای دیگری هم دارد.
چه شاخههایی؛ آیا در این بین اقدام آژانس بینالمللی انرژی اتمی در انتشار گزارش فصلی خود پیرامون برنامه فعالیتهای هستهای ایران در آستانه برگزاری نشست فصلی اعضای شورای حکام هم میتواند در این چارچوب و ذیل پروژه فشار همهجانبه قرار گیرد؟
اتفاقا باید گفت که محور کانونی پروژه فشار همهجانبه علیه ایران به گزارش فصلی آژانس بینالمللی انرژی اتمی و تلاشها برای فشار به تهران در آستانه برگزاری نشست فصلی اعضای شورای حکام بازمیگردد.
چگونه؟
همانگونه که قبلا گفتم برخی اتفاقات مانند قطع روابط آلبانی با جمهوری اسلامی ایران از آن دست اتفاقاتی بود که میتوانست چند ماه یا چند هفته پیش و بهخصوص پس از مطرحشدن اتهام حمله سایبری ایران به زیرساختهای آلبانی در جولای (خرداد) در دستور کار تیرانا قرار گیرد. بهویژه که از سال 97 با اخراج سفیر ایران روابط دو کشور در سطح کاردار بوده؛ بنابراین تفاوتی هم در قطع روابط دو طرف ایجاد نمیکرد. اما چرا آن زمان آلبانی به سمت قطع روابط نرفت؟! چون زمان استفاده از آن برگ برنده (قطع روابط آلبانی با ایران و اتهامزنی علیه تهران) برای آمریکا نه آلبانی اکنون است. حال نکته مهم اینجاست که اتفاقاتی مانند قطع روابط ایران و آلبانی، محکومیت این اقدام توسط ایالات متحده، انگلستان، اسرائیل، عربستان، ناتو و تحریم وزیر اطلاعات و وزارت اطلاعات یا اعمال تحریم علیه شرکتها و افراد ایرانی برای همکاری با روسیه در جنگ اوکراین و... اقداماتی هستند که در هر بازه زمانی میتواند اجرایی و عملیاتی شود، اما برگزاری نشست فصلی شورای حکام و انتشار گزارش فصلی آژانس، اتفاقی است که زمانبندی خاص خود را دارد و آمریکا نمیتواند آن را تغییر دهد. بنابراین سعی شده است درست در زمانی که اعضای شورای حکام خود را برای برگزاری نشست فصلی آماده میکنند سایر اتفاقات مانند قطع روابط آلبانی با ایران، محکومیت جهانی تهران برای اتهام حمله سایبری به زیرساختهای این کشور، اتهامزنی علیه ایران در همکاری با روسیه برای جنگ اوکراین و نظایر آن تعریف شود تا در کنار فشارهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و اعضای شورای حکام بتواند یک کارزار فشار همهجانبه را علیه ایران کلید بزند. اینجاست که میفهمیم چرا در این بازه زمانی بهناگاه آلبانی روابط خود را با جمهوری اسلامی ایران قطع کرد یا مسائل دیگری علیه ایران مطرح شد؟ چون همه این اقدامات باید در بازه زمانی برگزاری نشست فصلی شورای حکام به عنوان بخشی از پروژه فشار همهجانبه علیه تهران عمل میکرد.
با این تفاسیر برگزاری صدوپنجاهوسومین نشست وزرای امور خارجه شورای همکاری خلیج فارس و انتشار بیانیه ضد ایرانی با تکرار برخی اتهامات علیه تهران در چارچوب پروژه فشار همهجانبه قابل تفسیر است؟
پیشتر گفتم عربستان سعودی به عنوان محوریترین کشور حاشیه خلیج فارس در کنار اسرائیل از مهمترین مخالفان منطقهای برجام به شمار میروند که از هر فرصت و ابزاری برای کارشکنی و افزایش فشار به ایران در جهت شکست مذاکرات استفاده میکنند؛ بنابراین انتشار بیانیه ضدایرانی پس از برگزاری نشست وزرای امور خارجه شورای همکاری خلیج فارس و طرح برخی اتهامات تکراری هم در همین راستا میتواند بخشی از پروژه فشار همهجانبه به ایران را پیش ببرد. چون این پروژه فشار همهجانبه سعی دارد از هر بستر و فضایی برای ایجاد فشار به ایران، انزوای دیپلماتیک تهران و کاهش توان دیپلماتیک جمهوری اسلامی نهایت استفاده را ببرد. همچنانی که عربستان به موازات نشست وزرای امور خارجه شورای همکاری خلیج فارس سعی کرد در کنار اسرائیل، آمریکا، انگلستان و ناتو با موجسواری سیاسی، رسانهای و دیپلماتیک علیه ایران و دامنزدن به اتهامات، جمهوری اسلامی را عامل ناامنی منطقهای و جهانی معرفی کند. اما در این بین نکته مهمی که وجود دارد این است که ما باید یک آسیبشناسی از وضعیت فعلی کشور هم داشته باشیم. پیرو این آسیبشناسی اگرچه طرح برخی اتهامات مانند حاکمیت امارات بر جزایر سهگانه به اختلافات تاریخی بازمیگردد و این اختلافات تاریخی در این بازه زمانی تا چه حد به برجام ارتباط دارد، باید تأکید کرد اکنون دو مقوله مهم در داخل کشور شکل گرفته است که متأسفانه به آن دقت نمیشود. مسیری که در این سالها طی شده است، یک سیر نزولی را در حوزه سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و... برای ایران رقم زده است. یعنی روندهایی در داخل کشور پی گرفته شده است که به طور طبیعی قدرت اثر تهران را کمرمق کرده و پرداختن به آن نیازی هم به جوسازی و موجسواری سیاسی، رسانهای و دیپلماتیک دیگر کشورها ندارد. اما در این بین مسئله مهمی که باید به آن توجه کرد و اکنون در حال وقوع است ناظر به جریانسازی برخی کشورهای منطقه در جهت تصویرسازی از ایران رو به افول است. به عبارت دقیقتر کشورهای رقیب از ترکیه تا بازیگران حاشیه خلیج فارس و دیگر کشورهای فرامنطقهای تلاش دارند با تصویرسازی، یک ایران ضعیف و رو به افول را تلقین کنند و ایران در حال باختن برگهای برنده خود در منطقه است. زمانی که در بیانیه پایانی نشست وزرای امور خارجه شورای همکاری خلیج فارس دوباره ادعاها بر سر مالکیت جزایر سهگانه توسط امارات مطرح میشود و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس از آن حمایت میکنند یا کشور اروپایی مانند آلبانی با اتهامزنی علیه ایران، قطع روابط با تهران و حتی حمله به سفارتخانهها و اماکن دیپلماتیک جمهوری اسلامی را در این کشور کلید میزنند، نوعی تلاش برای تصویرسازی از ایران رو به افول است، چراکه این اقدامات نشان میدهد ایران دیگر دارای آنچنان قدرت تأثیرگذاری در منطقه و جهان نیست که بتوان با استفاده از این قدرت، کشورها، حتی کشورهایی مانند آلبانی را از تقابل با ایران بازداشت.
در سایه همین آسیبشناسی شما تا چه اندازه تأخیر در احیای برجام سبب شده است که تصویری از ایران رو به افول توسط دیگر کشورها در دستور کار قرار بگیرد؟
به سؤال بسیار مهمی اشاره کردید؛ بههرحال پارامترهای قدرت ایران به واسطه عدم احیای برجام و تداوم تحریمها به نقطه شکننده و کمرمقی رسیده است؛ بنابراین هر اندازه که پروسه مذاکرات وین برای احیای برجام و لغو تحریمها به تأخیر بیفتد، به همان اندازه تأثیرات مخرب و منفی خود را روی توان اثرگذاری ایران در منطقه و جهان خواهد داشت. چون کافی است که به شرایط، تحولات و اتفاقات چند روز اخیر نگاه کنید. در ۷۲ ساعت از چهارشنبه گذشته تا جمعه، آژانس بینالمللی انرژی اتمی، شورای همکاری خلیج فارس، آمریکا، ناتو، انگلستان، عربستان، اسرائیل و حتی آلبانی در ابعاد و جهات مختلف به دنبال فشار به جمهوری اسلامی ایران هستند.
با این اوصاف اقدام دوشنبه گذشته آمریکا در عبور دو بمبافکن آمریکایی از نوع B-52 از آسمان اسرائیل در مسیر خلیج فارس، آن هم با اسکورت یک جنگنده اسرائیلی «اف۱۶آی» در راستای تصویرسازی مدنظر آنهاست. کمااینکه اخیرا مقامات تلآویو ادعایی را درخصوص عبور جنگندههای اف – 35 از حریم ایران مطرح کردهاند؟
دقیقا. یعنی آنچه اکنون در حال وقوع است پیش از آنکه واقعیات ناشی از سیر تحولات داخلی برای ایجاد ایران رو به افول باشد، بیشتر تلاش کشورهای منطقهای و فرامنطقهای برای تصویرسازی از ایران رو به افول است که به عنوان کاتالیزوری در کاهش قدرت و توان ایران برای اثرگذاری در تحولات منطقه و جهانی در دستور کار قرار گرفته است؛ بنابراین اساسا طرح این دست مسائل مانند پرواز بمبافکنها بر فراز خلیج فارس یا حضور ناوهای هواپیمابر در دریای عمان و مهمتر از همه ادعای عبور جنگندههای اسرائیلی از حریم هوایی ایران و... میتواند در این تصویرسازی مؤثر باشد.
بیانیه تروئیکای اروپایی در مورد برنامه جامع اقدام مشترک و مخالفت با مواضع ایران
برجام دور میشود
تروئیکای اروپایی در بیانیهای تأکید کردند: موضع ما همچنان روشن و ثابت است. ایران باید به طور کامل و بدون تأخیر با حسننیت با آژانس همکاری کند. شرایط احیای برجام هر روز سختتر و دستیافتن به توافق ناممکنتر میشود. این در حالی است که امیدها برای رفع تحریمها با پیشنهاد اتحادیه اروپا و پاسخ ایران در حال قوتگرفتن بود؛ اما یکباره با پاسخ آمریکا به نامه ایران و ادامه نامهنگاریهای بینتیجه رسما شاهد رنگباختن شانس رفع تحریمها هستیم. حال با توجه به بیانیه سه کشور اروپایی فعلا باید تا پایان انتخابات کنگره آمریکا و احتمالا پایان سال میلادی و حتی سال شمسی همچنان در انتظار تصمیم نهایی درباره احیای برجام بنشینیم؛ البته اگر دراینبین مرگ حتمی برجام اعلام نشود؛ زیرا سه کشور اروپایی عضو برجام (آلمان، فرانسه و انگلیس) با لحن تندی روز گذشته در بیانیهای مدعی شدند: ما دولتهای فرانسه، آلمان و بریتانیا از آوریل 2021 با حسننیت با ایران مذاکره کردهایم تا برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) را به همراه سایر شرکتکنندگان در توافق و ایالات متحده به طور کامل احیا کنیم. در اوایل آگوست، پس از یکسالو نیم مذاکره، هماهنگکننده برجام متن نهایی را ارائه داد که امکان بازگشت ایران به پایبندی به تعهداتش در برجام و بازگشت آمریکا به توافق را فراهم میکرد. در بیانیه مشترک این سه کشور آمده است: در این بسته نهایی، هماهنگکننده، تغییرات دیگری ایجاد کرد که ما را به مرز انعطافپذیری خود رساند. متأسفانه ایران ترجیح داده است از این فرصت حساس دیپلماتیک استفاده نکند. در عوض، ایران به گسترش برنامه هستهای خود فراتر از هرگونه توجیه غیرنظامی قابل قبولی ادامه میدهد. درحالیکه ما در حال نزدیکترشدن به توافق بودیم، ایران موضوعات جداگانهای را مجددا مطرح کرد که مربوط به تعهدات بینالمللی الزامآور حقوقی آن تحت معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) و توافق پادمانی منعقدشده با آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) است. این خواسته اخیر تردیدهای جدی را درباره نیات و تعهد ایران به نتیجه موفقیتآمیز برجام ایجاد میکند. موضع ایران در تضاد با تعهدات الزامآور قانونی آن است و چشمانداز احیای برجام را به خطر میاندازد.در ماه ژوئن، شورای حکام آژانس با اکثریت قاطع قطعنامهای را تصویب کرد که از ایران میخواهد برای پاسخ به سؤالات باقیمانده آژانس اقدامی فوری انجام دهد. سه ماه بعد، ایران هیچ اقدامی انجام نداده است، همانطور که در آخرین گزارش مدیرکل آژانس تأیید شده است. موضع ما همچنان روشن و ثابت است. ایران باید به طور کامل و بدون تأخیر با حسننیت با آژانس همکاری کند. این بر عهده ایران است که از نظر فنی پاسخهای معتبری به سؤالات آژانس درباره محل همه مواد هستهای در خاک خود بدهد. برجام بههیچوجه نمیتواند برای رهایی ایران از تعهدات الزامآور قانونی که برای رژیم جهانی منع اشاعه ضروری هستند، استفاده شود. با توجه به ناکامی ایران در به نتیجه رساندن توافق روی میز، ما در کنار شرکای بینالمللی درباره بهترین روش برای رسیدگی به ادامه تشدید تنش هستهای ایران و عدم همکاری با آژانس در رابطه با پادمان مشورت خواهیم کرد.