|

ترفند رسانه برای دستکاری ذهن مخاطب

‌حقیقت در مسلخ رسانه نابالغ

‌ از اهم کارکردهای رسانه انتشار اطلاعات صحیح است که در قالب‌های متنوع و با اهدف گوناگون صورت می‌پذیرد تا در پس این فرایند، فکر و رفتار مخاطب را مطابق با باب میل خود هدایت کند. پس ایجاد یک باور قاطع و تبدیل‌کردن آن به رفتار عادت‌گونه، هدف غایی رسانه است.

‌حقیقت در مسلخ رسانه نابالغ

‌ از اهم کارکردهای رسانه انتشار اطلاعات صحیح است که در قالب‌های متنوع و با اهدف گوناگون صورت می‌پذیرد تا در پس این فرایند، فکر و رفتار مخاطب را مطابق با باب میل خود هدایت کند. پس ایجاد یک باور قاطع و تبدیل‌کردن آن به رفتار عادت‌گونه، هدف غایی رسانه است.

برای مخاطب نیز «رسانه» درکنار ارضای توقعات ریز و درشت او ازجمله تدارک سرگرمی برایش، عمدتا مأمن آبشخور فکری و مرجع دریافت اطلاعات است؛ هر مخاطب نحله‌ای از جریان رسانه‌ای را برمی‌گزیند و آن را بر دیگری ارجح می‌داند تا اطلاعاتش را از آن دریافت کند. به همین منوال زندگی روزمره خود را بر مدار رسانه گزینشی‌اش قرار می‌دهد و جهان پیرامونش را با آن می‌سازد. همین رسانه انتخابی هم سنگ محک او در اتفاقات متعدد درون جامعه داخلی و خارجی می‌شود. یکی به مسیر درست می‌افتد و دیگری کج‌راهه را پیش می‌گیرد.

«حقیقت» و «واقعیت» را با علم رسانه درهم‌آمیزیم؛ دو مفهوم مستقل از هم که نظریه‌پردازان بسیار درباره آن سخن گفته‌اند. دقت کنیم که واقعیت گاه با حقیقت فرسنگ‌ها فاصله دارد و اصولا هر واقعیتی، حقیقت نیست. مثلا اینکه آنچه به شکل بدیهیات به چشم خود می‌بینیم، واقعیتی عاری از حقیقت است. حال تصور کنید این رسانه است که واسطه دریافت آگاهی باشد و مخاطب اطلاعاتش را از فیلتر رسانه دریافت کند؛ چه اتفاقی ممکن است رخ دهد؟

رسانه غالبا منعکس‌کننده اطلاعات صحیح و جامع هم نیست، بلکه با دستکاری و حتی ساخت واقعیتی خلاف عالم واقع، اطلاعات مطلوب خود را تحت عنوان حقیقت به مخاطب عرضه می‌دارد؛ به عبارتی با دستکاری خاص واقعیت، حقیقت را به مسلخ می‌برد. ممکن است این دستکاری با تدوین، برش و مصادره به‌ مطلوب یک فیلم یا سخنرانی صورت گیرد یا با تغییر زاویه دوربین و شاید با افزودن دروغی هرچند کوچک، تمام یا بخشی از واقعیت را وارونه جلوه دهد. آدرسی غلط به مخاطبی می‌دهد که خواهان دانستن است و این دانستنی‌ها را از ذره‌بین حقیقت جست‌وجو می‌کند.

پس رسانه لزوما هم حقیقت را نمی‌گوید. اصولا همواره قصد و هدفی بر این کار هم ندارد، چه‌بسا پیامی را که خود می‌خواهد، در قالب حقیقتی قلابی به مخاطب عرضه می‌کند. رسانه ممکن است مأموریتش را بر قلب واقعیت بگذارد، چشم مخاطب را به روی حقیقت ببندد و تصویری را ترسیم کند که مخاطبش تحت تأثیر چنین توهمی، اسیر پندار دانایی کاذب قرار گیرد.

در همین میدان است که سواد رسانه‌ای تأکید می‌کند که مخاطبان، اطلاعات دریافتی از یک رسانه را دانش متقن نپنداشته بلکه با رجوع به رسانه‌های دیگر و تطبیق مطالب، آن را ابتدا بسنجند و سره از ناسره دریابند و این وظیفه اخلاقی را نسبت به ذهن و باور خود انجام دهند تا در دامن ناآگاهی گرفتار نشوند.

نکته دیگر مورد اشاره، ظهور تکنولوژی‌های نوین ازجمله موبایل است که رقیبی همسو با فعالیت رسانه‌هاست که ما را با پدیده «شهروندخبرنگار» و «هر شهروند یک خبرنگار» مواجه کرده که اینان نیز عموما بدون هیچ‌گونه دروازه‌بانی، نشر اطلاعات می‌کنند. درحالی‌که این امر به همان میزان که اشکالاتی دارد اما در نقطه مقابل، ترفند دستکاری و تحریف واقعیت توسط برخی رسانه‌های رسمی را نقش بر آب کرده و توطئه اطلاعاتی‌شان را خنثی می‌کند.

همین پدیده است که دیگر شرایط امن و یکه‌تازی را از رسانه‌ها گرفته و دیگر نمی‌توانند به سیاق قبل، مطالب را آن‌گونه که دلخواهشان است، دستکاری کنند؛ چراکه مثلا انتشار یک فیلم از این شهروندخبرنگاران، نه‌تنها حربه رسانه را برملا می‌کند، بلکه بر مهم‌ترین سرمایه رسانه که همان اعتبارش است، چوب حراج می‌زند. البته در هزارتوی ترفند رسانه‌ها، همین موبایل‌ها نیز گاه مسیر بیراهه برخی رسانه‌های رسمی را در قلب واقعیت طی می‌کنند و دانسته یا نادانسته، اطلاعات دروغ در ذهن مخاطب می‌ریزند که این خود داستان دیگری است.

همین بس که هیچ رسانه‌ای ذاتا قابل اعتماد نیست و مخاطب برای رسیدن به حقیقت، حداقل کاری که باید انجام دهد، بررسی مطلب در چند رسانه با طیف‌های فکری مختلف است تا هرچند آنچه را می‌بیند، ولو به ظاهر واقعی‌ترین واقعیت باشد، به دید تردید بنگرد. مخاطبی که رسانه‌شناس باشد و عالم به علم ارتباط، در رسیدن به اطلاعات نیز مغلوب توطئه صاحبان رسانه‌های خاص نخواهد شد.