جنگ اوکراین، تنش آمریکا و چین، تورم و ظهور پوپولیستها
4 چالش پیشروی جهان بینظم
سخنرانی اخیر «شی جینپینگ» در کنگره حزب کمونیست چین میتواند یکی از مهمترین سخنرانیهای دهه اخیر در جهان باشد.
سخنرانی اخیر «شی جینپینگ» در کنگره حزب کمونیست چین میتواند یکی از مهمترین سخنرانیهای دهه اخیر در جهان باشد. او به نمایندگان حزب کمونیست و به جهان گفت سیاست «کووید صفر» برای مقابله با شیوع کووید۱۹ که رشد اقتصادی چین را از بین میبرد، حفظ خواهد شد و اینکه پکن برای اتحاد مجدد با تایوان چه مسالمتآمیز و چه با استفاده از زور، مصممتر از همیشه است. ما در لحظهای از شکافهای عمیق ژئوپلیتیکی و نااطمینانی اقتصادی شدید زندگی میکنیم که بیانیههای «شی جینپینگ» مظهر آن است. جهان بهوضوح به وضعیت پیش از کووید۱۹ بازنمیگردد. ترکیبی از نیروهای زیربنایی، نظم جهانی قبلی را بر هم زده و دورهای از بینظمی عمیق را آغاز کرده است.
دیوید باخ، استاد استراتژی و اقتصاد سیاسی در انستیتوی بینالمللی توسعه مدیریت (IMD) در لوزان سوئیس، با نگاهی به تحولات اخیر به چهار مسئلهای اشاره کرده که میتواند در سالهای پیشرو چالشها و بیثباتیهای سیاسی و اقتصادی را برای جهان ایجاد کند: افزایش تنش در روابط ایالات متحده و چین، جنگ روسیه در اوکراین، پوپولیسم و تورم. میتوان مواردی دیگر ازجمله تغییرات اقلیمی و ازدسترفتن تنوع زیستی، احتمال تجدید حیات کووید یا یک همهگیری دیگر، تأثیر هوش مصنوعی و سایر فناوریهای مخرب یا نقش رژیمهایی مانند کرهشمالی را هم مدنظر قرار داد.
جنگ روسیه در اوکراین
نهتنها سربازان روسیه آنگونه که کرملین و بسیاری از ناظران غربی تصور میکردند نتوانستند بهسرعت کییف را تحت سلطه خود درآورند، بلکه به نظر میرسد روسیه با وجود فراخوان بسیج عمومی نیروهای ذخیره و تهدیدات اتمی مطرحشده، در این جنگ متحمل شکست خواهد شد.
برای این شکست سه دلیل وجود دارد: نخست شجاعت مردم، نظامیان و رهبران اوکراین، دوم وجود هرجومرج در جبهه روسیه و سوم اتحاد چشمگیر در غرب که به نظامیان اوکراین تسلیحات، آموزش و اطلاعات پیشرفته ارائه داده و درعینحال اقتصاد روسیه را از طریق تحریم بهتدریج فلج میکند.
اگر ذخایر گاز در اروپا کاهش یافته و قیمتهای انرژی افزایش یابد و وضعیت به سمت رکود سریع پیش برود، در زمستان، اتحاد غرب با بزرگترین آزمون خود روبهرو خواهد شد. دولتهای اروپایی در صورت مواجهه با رأیدهندگان خشمگین، ممکن است بر سر تداوم حمایت از اوکراین و اعمال تحریمها علیه مسکو متزلزل شوند.
البته وابستگی اروپا به گاز روسیه به خودی خود امری تحمیلشده است. تا سال ۲۰۱۴ تنها حدود ۲۰ درصد واردات گاز اتحادیه اروپا از روسیه بود. در اوایل سال ۲۰۲۲ این وابستگی تقریبا ۴۰ درصد بود.
آلمان بزرگترین اقتصاد قاره اروپا، پس از اشغال کریمه از سوی پوتین، وابستگی خود را به گاز اروپا افزایش داد. برلین گاز روسیه را ارزانتر و پایدارتر از گازهای جایگزین میدانست. همچنین، اتکای بیشتر به گاز روسیه، با دکترین سیاست خارجی آلمان در برابر اتحاد جماهیر شوروی و روسیه که قدمت آن به پنج دهه پیش بازمیگردد، یعنی «ایجاد تغییر از طریق تجارت»، انطباق داشت. با وجود آنکه در گذشته چنین رویکردی به طرز خطرناکی سادهلوحانهبودن خود را ثابت کرده بود، فلسفه مشابهی تا همین اواخر بر سیاست ایالات متحده در قبال چین حاکم بود و باعث ایجاد وابستگیهایی شد که تفاوت زیادی با وابستگی آلمان به انرژی روسیه نداشت.
تنش میان ایالات متحده و چین
به مدت چهار دهه پس از سفر پیشگامانه «ریچارد نیکسون» رئیسجمهور وقت ایالات متحده به چین در سال ۱۹۷۲، ایالات متحده به دنبال روابط بهتر با پکن بود؛ اما اوضاع در دوره دوم ریاستجمهوری «باراک اوباما» در واکنش به موضع تهاجمیتر «شی جینپینگ» در داخل و خارج از چین تغییر کرد، پیش از آنکه با جنگ تجاری دونالد ترامپ، گسست بیشتری ایجاد شود. در هر صورت دولت بایدن با تقویت اتحادهای امنیتی در منطقه با کشورهایی مانند استرالیا، کنترل صادرات فناوریهای پیشرفته مانند ریزپردازندهها و تعهدات دفاعی عملی به تایوان، روند رویارویی واشنگتن و پکن را تسریع کرده است. یک روز پس از سخنرانی شی در کنگره حزب کمونیست چین، «آنتونی بلینکن»، وزیر امور خارجه ایالات متحده، در دانشگاه استنفورد گفت که در رابطه با تایوان، پکن اکنون «مصمم است اتحاد مجدد را در یک جدول زمانی بسیار سریعتر از قبل دنبال کند».
در چند ماه گذشته، بسیاری از مدیران ارشد عمدتا اروپایی درباره چشمانداز ژئوپلیتیک فعلی اعتقاد دارند که کنارگذاشتن وابستگی به انرژی روسیه، تصمیمی دشوار است. با وجود این، برای اکثر کشورهای اروپایی معامله با روسیه، کمتر از پنج درصد از تجارت آنان را شامل میشود. زمانی که از آنان پرسیده شد اگر وضعیت تایوان تشدید شود، چه واکنشی نشان خواهند داد، سکوت کرکنندهای در برابر این پرسش وجود داشت. به دلیل وابستگی گسترده اروپاییها به بازار آمریکا و چین، رهبران صنایع ازجمله خودروسازی و کالاهای مصرفی و لوکس بهراحتی اذعان میکنند دستورالعمل آمادهشدهای برای آن شرایط در اختیار ندارند.
پوپولیسم
یکی از دلایلی که نشان میدهد موضع ایالات متحده در قبال چین بعید است بهزودی تعدیل شود، این است که چین یکی از معدود مواردی است که رأیدهندگان در فضای سیاسی دو قطب ایالات متحده درباره آن اجماع نظر دارند. در سال ۲۰۱۱ تنها ۳۶ درصد از آمریکاییها دیدگاهی نامطلوب نسبت به چین داشتند و ۵۱ درصد از آنان دیدگاهی مثبت نسبت به چین را ابراز کرده بودند. این در حالی است که در سال ۲۰۲۲ حدود ۸۲ درصد آمریکاییها دیدی نامطلوب به چین دارند. چنین سطح مشابه از دید منفی نسبت به چین تنها در سوئد، ژاپن و استرالیا مشاهده شده است.
رأیدهندگان در سراسر دموکراسیهای غربی نیز بهطور گسترده نسبت به جهانیشدن بیاعتماد هستند. با افزایش نابرابری اقتصادی، اکثریت جمعیت در ۲۸ اقتصاد پیشرو در سال ۲۰۱۷ طبق ارزیابی مؤسسه تحقیقاتی ادلمن گفته بودند «جهانیشدن ما را به مسیر اشتباهی میبرد». شرکت ادلمن در سال ۲۰۱۹ دریافت که تنها ۱۸ درصد از پاسخدهندگان در کشورهای توسعهیافته تأیید کردند که «سیستم برای من کار میکند». ۳۴ درصد مطمئن نبودند و ۴۸ درصد بهطور کامل اعلام کردند که سیستم از نگاه آنها در وضعیتی در حال شکست و فروپاشی قرار دارد.
به موازات آن، حمایت از دموکراسی بهویژه در میان جوانان تضعیف شده است. «یاشا مونک» و «روبرتو استفان فوآ» پژوهشگران علوم سیاسی از دانشگاههای جان هاپکینز و کمبریج در پژوهشی در سال ۲۰۱۷ دریافتند درحالیکه ۷۵ درصد از آمریکاییهای متولد دهه ۱۹۳۰ موافق بودند که زندگی در یک دموکراسی ضروری است، این رقم در میان نسلهای جوان تنها ۲۸ درصد بوده است.
روندهای مشابهی را میتوان در بسیاری از کشورهای دیگر مشاهده کرد. این وضعیت به قدرتگیری پوپولیستهایی مانند «ویکتور اوربان» مجارستانی، «ژائر بولسونارو» برزیلی، «دونالد ترامپ» آمریکایی و «جورجا ملونی» ایتالیایی که راستگراترین رهبر ایتالیا پس از موسولینی محسوب میشود، کمک کرده است. توجه داشته باشید که ایتالیا در نظرسنجی سال ۲۰۲۱ دومین نارضایتی از دموکراسی در جهان را داشت و تنها یونان در جایگاهی بالاتر از ایتالیا در فهرست نارضایتی از دموکراسی قرار گرفته بود.
تورم
نارضایتی عمیق از نظم سیاسی-اقتصادی حاکم، قبل از رسیدن تورم به سطوحی بوده که در چهار دهه گذشته مشاهده نشده بود. با افزایش نرخ بهره در واکنش به افزایش تورم، فدرالرزرو ایالات متحده و بانک مرکزی اروپا پذیرفتند که ممکن است باعث رکود شوند. اکثر تحلیلگران اکنون انتظار دارند در هر دو سوی اقیانوس اطلس در سال ۲۰۲۳ رکود اقتصادی در چشمانداز قرار داشته باشد.
در همین حال، سیاست «کووید صفر» چین همچنان به تضعیف دومین اقتصاد بزرگ جهان ادامه میدهد؛ درحالیکه بخش املاک آن کشور نیز در بحران به سر میبرد. «پیر اولیویه گورینشاس»، اقتصاددان ارشد صندوق بینالملل پول، در نشست سالانه این نهاد در اوایل اکتبر، در مورد اقتصاد جهانی هشدار داد که «تاریکترین ساعات» در پیش است و چشمانداز را «بسیار دردناک» خواند. با وجود این، ترس بزرگتر از رکود تورمی است. افزایش نرخ بهره که رشد اقتصاد را کاهش میدهد، باعث افزایش نرخ بیکاری میشود و نمیتواند بهطور معناداری تورم را کاهش دهد. همزمانشدن این وضعیت اقتصادی با پوپولیسم ضدسیستم، مطمئنا برای نظم جهانی از پیش متزلزلشده، عاملی بیثباتکننده خواهد بود.
با توجه به عوامل و نیروهایی که مورد اشاره قرار گرفت، برخی رهبران تجاری و مالی چهار سناریو را در نظر میگیرند. این سناریوها مربوط به پیشبینی آینده نیستند و میتوان احتمالات را در دو بعد قرار داد؛ اقتصادی و ژئوپلیتیک.
در بعد اقتصادی، بهترین حالت این است که بانکهای مرکزی و سیاستگذاران بهسرعت تورم را تحت کنترل درآورند. رکود در بازارهای اصلی کوتاهمدت است و بهبود اقتصاد جهانی در نیمه دوم سال ۲۰۲۳ آغاز شده و در سال ۲۰۲۴ شتاب میگیرد.
در سناریوی مقابل، افزایش تهاجمی نرخ بهره ممکن است ضعفهای ساختاری در اقتصاد جهانی را تشدید کند و منجر به دورهای از رکود تورمی طولانیمدت شود.
بهطور مشابه در عرصه ژئوپلیتیک، در سناریوی خوشبینانه، «ولادیمیر پوتین» ممکن است با یک عقبنشینی از اوکراین کشورش را نجات دهد؛ درحالیکه شی با تضمین سومین دوره ریاستجمهوریاش ممکن است از شدت لفاظیهای خود در مورد تایوان بکاهد.
در سناریوی بدبینانه، وضعیت اوکراین بدتر خواهد شد؛ برای مثال اگر پوتین گزینه استفاده از تسلیحات هستهای تاکتیکی را انتخاب کند یا ناتو بهطور مستقیم وارد درگیری شود، وضعیت وخیمتر و گستردهتر خواهد شد. در همین حال، شور ناسیونالیستی ممکن است شی جینپینگ را به سوی طرح اولتیماتوم برای تایوان سوق دهد و این مسئله یا استفاده از قوه قهریه از سوی هریک از طرفین، میتواند منجر به درگیری گستردهتر شود.
اما واقعیت این است که جهان امروز بسیار متفاوت از دهههای گذشته است. فناوری ارتباطات بیسابقهای ایجاد شده، سهامداران بسیار قدرتمندتر شدهاند و زنجیرههای تأمین جهانی و سیستمهای مالی وابستگی متقابل اقتصادی را بهشدت افزایش دادهاند. این امیدواری وجود دارد که وحشت قرن بیستم همراه با مخرببودن تصورناپذیر تسلیحات مدرن، تشدید احتمالی درگیری را محدود کند. با وجود این، تضاد بین دههها نشان میدهد که چگونه تغییرات تنها در دو متغیر ممکن است سناریوی عالی را از سناریوی خوب، بد و واقعا وحشتناک متمایز کند.