|

ساکنان قصر

بهاء طاهر از نویسندگان مطرح معاصر مصر و چهره‌ای شناخته‌شده در ادبیات معاصر عرب بود که منتخب دوره نخست جایزه معتبر بوکر عربی در سال 2008 شد.

ساکنان قصر

به گزارش شبکه شرق،  بهاء طاهر از نویسندگان مطرح معاصر مصر و چهره‌ای شناخته‌شده در ادبیات معاصر عرب بود که منتخب دوره نخست جایزه معتبر بوکر عربی در سال 2008 شد. بااین‌حال، تا چند سال بعد از آن در ایران چندان شناخته‌ نشده بود، تا اینکه رمان مطرح «واحه غروب» او که جایزه بوکر عربی را برای این نویسنده مصری به ارمغان آورد، با ترجمه رحیم فروغی به فارسی درآمد. رحیم فروغی، مترجم ادبیات عرب، بعد از اینکه بهاء طاهر را با رمان «واحه غروب» به جامعه ادبی ایران معرفی کرد، آثار دیگری از این نویسنده را به فارسی درآورد. ازجمله این آثار، رمان «عشق در تبعید» بود که با در زمان انتشارش با استقبال گسترده در جهان عرب مواجه شده بود. «عشق در تبعید»‌، برنده جایزه آلزیاتور ایتالیا در سال 2008، پس از «واحه غروب» دومین رمانی بود که از بهاء طاهر به فارسی ترجمه شد. این رمان، تصویر دردناک انسان در جهانِ معاصر را نشان می‌دهد؛ تصویری که هر ‌روز دردناک‌تر می‌شود، به‌سرعت به همه ‌جای دنیا می‌رسد و انسان‌های بی‌شماری به تماشای آن می‌نشینند. خاصه در دورانی که رسانه‌ها و روزنامه‌های بسیاری درباره وقایع مختلف در جای‌جای دنیا می‌نویسند و نهادهای حمایت از حقوق زنان، کودکان و اقلیت‌ها این وقایع را دنبال می‌کنند و علیه خشونت بازتاب‌یافته در این تصاویر موضع می‌گیرند و بیانیه می‌دهند، با این اوصاف، بهاء طاهر نشان می‌دهد که زخم‌ها و دردها و ترومای این وقایع تا چه حد عمیق است و به طرز روزافزونی عمیق‌تر هم می‌شود. رمان «عشق در تبعید»، این وضعیت را از منظر روزنامه‌نگاری روایت می‌کند و به نوعی درباره روزنامه‌نگاری در چنین دورانی است. آزادی مطبوعات، روزنامه‌نگاران در خدمت قدرت، افرادی که روزنامه‌نگاری را پله‌ای برای رسیدن به قدرت می‌دانند، مسئولیت اجتماعی، نقش غول‌های رسانه‌های و برجسته‌سازی و تحریف در رسانه‌ها، از‌جمله مضامین این رمان هستند. بهاء طاهر همچنین به وضعیت روزنامه‌نگارانی پرداخته‌ که نوشتن و اطلاع‌رسانی رخدادهای این دوران برای آنها گاه از نجات جان انسان‌ها در جنگ دشوارتر است؛ روزنامه‌نگارانی که انجام وظیفه و تعهد اجتماعی آنان، به‌جای پاداش گاه با زندان، تبعید و مهاجرت مواجه می‌شود. بهاء‌ طاهر به نسلی از نویسندگان مصر متعلق است که دوره‌ای پرتب‌وتاب از تاریخِ این کشور را تجربه کرده‌اند و این تجربیات در میان این نسل از نویسندگان مصری مشترک است، بهاء طاهر در دوره دانشجویی خود از فعالان انقلاب مصر بود و بیراه نیست که کتاب مطرح او، «واحه غروب» تا این حد با تاریخ و سیاست پیوند خورده است. این نویسنده، هم‌زمان با انقلاب مصر به دانشگاه رفت و مانند بسیاری از هم‌نسلان خود در آن دوره با آرمان‌گرایی و شور انقلابی به دنبال تغییر در اوضاع کشورش بود. تا پیش از این نسل نویسندگان در مصر هم مانند دیگر نقاط جهان، ادبیات سوسیالیستی غلبه داشت و هر کشور با اقتضائات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خود نوعی از این ادبیات را تعقیب می‌کرد و پدید می‌آورد؛ ادبیاتی که کلیت مشخصی داشت ازجمله داستانی با قهرمان یا قهرمانان انقلابی که صفات شخصیتی کمال‌یافته دارند و دست آخر موفق می‌شوند اوضاع را تغییر دهند و آرمان‌های انقلابی‌شان را به کرسی بنشانند. اما نسل بهاء طاهر در یک فضای مبهم پسا‌انقلابی می‌نوشت که خط‌و‌‌خطوط و معیارهای مشخص و صلبی در کار نبود و همه‌چیز در ابهام قرار گرفته بود. بی‌دلیل نیست که در رمان‌های طاهر از قهرمان ادبیات رئالیسم سوسیالیستی خبری نیست و به‌جای آن، داستان «ضد قهرمان» یا به‌ تعبیر رحیم فروغی «قهرمان شکست‌خورده» دارد، خاصه داستان‌های «واحه غروب» و «عشق در تبعید» که شخصیت‌های اصلی آنها سرنوشتی غمبار دارند.

بخش عمده‌ای از «واحه غروب» بر اساس ماجرایی واقعی نوشته شده و از این‌روست که رمان در مرز میان تاریخ و ادبیات قرار دارد. طاهر برای آنکه رمان به روایت‌ وقایع تاریخی بدل نشود، تدابیری در نظر گرفته که آن را به قالب ادبیات درمی‌آورد. جغرافیای وهمناک و اشباحی که به رمان احضار شده‌اند، نیروی تخیل را در رمان به کار می‌اندازد، در‌عین‌حال که رمان روایت خطی و سرراست از تاریخ به دست نمی‌دهد و سعی دارد هرچه بیشتر عصاره‌ای از وقایع را به قالب ادبیات درآورد و به‌این‌ترتیب‌ از بازنمایی صرف واقعیت یا بازتاب وقایع تاریخی دوری کند. این تسلط البته به ویژگی‌های بهاء طاهر برمی‌گردد که هم رمان‌نویس و هم دانش‌آموخته تاریخ است و از این‌رو با دستِ باز و تسلط بر تاریخ، بُرش‌هایی از تاریخ قدیم را به رمان‌هایش می‌آورد و روایتی معاصر از وقایع تاریخی ارائه می‌دهد. مترجم «واحه غروب» نیز معتقد است «‌بهاء‌ طاهر به‌ خوبی از پس این قضیه برآمده که نه تاریخ را قربانی ادبیات کند و نه ادبیات را قربانی تاریخ. بهاء‌ طاهر توانسته در مرزی قدم بردارد که حق رمان ضایع نشود». بهاء ‌طاهر برای نوشتن این رمان از منابع تاریخی زیادی هم استفاده کرده، با‌وجوداین واقعیت‌های تاریخی در دل روایت داستان جای گرفته‌اند و در ادامه قصه راه خود را رفته است.

بهاء طاهر در روایت رمان خود تا حد زیادی به واقعیت اصلی ماجراهای تاریخی وفادار بوده است و اصل روایت در «واحه غروب» بر اساس واقعه‌ای مستند شکل گرفته که در اواخر قرن نوزدهم در مصر روی داده است‌ اما کم‌و‌کیف این اتفاق ساخته ذهن خیال‌پرداز نویسنده است. «در اتفاقات شروع رمان، انقلاب عرابی پاشا روایت شده که این انقلاب در عالم واقع روی داده و می‌توان آن را در وقایع دو دهه پایانی سده‌ نوزدهم تاریخ مصر مطالعه کرد. یا مثلا سخنرانی‌های سیدجمال در قاهره که در رمان به آنها اشاره شده کاملا مستند است. بهاء‌ طاهر این وقایع تاریخی را با تخیل خودش آمیخته و به رمان وارد کرده اما هرچه جلوتر می‌رویم عنصر تخیل در روایت رمان بیشتر می‌شود و مایه مستند داستان کمتر می‌شود». خود بهاء طاهر نیز اشاره می‌کند که اطلاعات چندانی از آنچه در سیوه اتفاق افتاده در دست نیست و فقط می‌دانیم که شخصی به‌عنوان کلانتر به آنجا رفته و انفجاری هم در معبد روی داده است و با سنگ‌های باقی‌مانده از انفجار آن معبد برای پاسگاه یا خانه کلانتر پله ساخته‌اند. تا این‌ حد اطلاعات مستند در این مورد وجود دارد. اما تمام اتفاقاتی که درباره شیوه و روابط حاکم بر زندگی مردم آنجا و نیز روابطشان با حکومت مرکزی روایت می‌شود، ساخته‌وپرداخته ذهن نویسنده است. «زمستان ترس»، مجموعه‌ای منتخب از چهار داستان کوتاه بهاء طاهر است که رحیم فروغی در ادامه ترجمه‌هایش از این نویسنده به فارسی درآورد. عناوین چهار داستان کوتاه «زمستان ترس» به این قرار است: داستان «خواستگاری» از مجموعه‌ای به همین نام (١٩٧٢)، داستان «دیشب خوابت را دیدم» از مجموعه‌‌ای به همین نام (١٩٨۴)، داستان «زمستان ترس» از مجموعه‌ «به آبشار رفتم» (١٩٩٨) و داستان «ساکنان قصر» از مجموعه «نمی‌دانستم طاووس‌ها پرواز می‌کنند» (٢٠٠٩). از میان این قصه‌ها، «ساکنان قصر» داستان قابل‌توجهی است که مورد توجه منتقدان نیز قرار گرفته، این داستان که ملهم از جهان کافکایی است، پیوند واضح‌تری با جامعه استبدادزده مصر دارد. از‌این‌رو فضای داستان‌ها وهمناک‌اند و سردی را به خواننده القا می‌کنند که درخور فضای پیرامون داستان‌ها و آدم‌های ترس‌خورده‌ای است که در داستان‌ها حضور دارند. 

بهاء طاهر، نویسنده مصری متولد سال ۱۹۳۵، همین چند روز پیش در ٢٧ اکتبر ٢٠٢٢، پنجم آبان‌ماه درگذشت. او به‌ روایت خودش در خانواده‌ای پرشمار و تهیدست بزرگ شده بود، با خواندن کلیله و دمنه و کتاب‌هایی به زبان ساده از قصه‌های هزارویک‌شب به ادبیات علاقه‌مند شد و بعد به خواندن قصه‌های منفلوطی روی آورد که در کتابخانه پدرش وجود داشت. «کتابخانه‌ای سرشار از کتاب‌های دینی و ادبی فخیم، که پدرم همه اندوخته‌اش را برای آنها داده بود، اما تعداد خیلی کمی کتاب داستان بین آنها پیدا می‌شد». بنابراین بهاء طاهر تصمیم می‌گیرد خود فکر چاره کند و ادبیات مهم دنیا را بخواند و از‌این‌رو سراغ رمان‌های «آناکارنینا»، «جنایت و مکافات» و «مادام بواری» می‌رود، با اینکه «خوب آنها را نمی‌فهمیدم اما انگار چیزی را در وجودم حک می‌کردند». سال‌های بعد فهرست دور و دراز و متنوعی از ادبیات جهان و ادبیات عرب به مطالعات بهاء طاهر اضافه می‌شوند؛ از همینگوی، فاکنر، اشتاین‌بک تا داستایفسکی، چخوف، تولستوی، شکسپیر و تی‌.‌‌اس الیوت، و جاحظ و گزیده‌ای از اغانی ابوالفرج اصفهانی و تاریخ جبرتی، یحیا حقی و مازنی‌ اما چنان‌که خودش روایت می‌کند، نسل نویسندگانی که او نیز یکی از آنان بود، در رؤیاهاشان فروتنی نداشتند و به جای دنباله‌روی و تقلید از نویسندگان بزرگ می‌خواستند ادبیاتی نو و ناب بیافرینند.