|

و باز هم تأکید بر گفت‌وگو

بعد از چاپ یادداشت دومم در روزنامه شرق، مدیرمسئول روزنامه با من تماس گرفته و اطلاع دادند که رئیس قوه قضائیه یادداشت من را خوانده و آن را پسندیده و گفته بودند از این دست مطالب خوب است کار کنید و می‌خواستند با خود من هم صحبت کنند که میسر نشد.

بعد از چاپ یادداشت دومم در روزنامه شرق، مدیرمسئول روزنامه با من تماس گرفته و اطلاع دادند که رئیس قوه قضائیه یادداشت من را خوانده و آن را پسندیده و گفته بودند از این دست مطالب خوب است کار کنید و می‌خواستند با خود من هم صحبت کنند که میسر نشد.

ایشان در نشست هم‌اندیشی با تشکل‌های دانشجویی در آستانه روز دانشجو اظهارات ‌تأمل‌برانگیزی بیان کردند. یکی از اظهارات‌ ایشان نقل خاطره‌ای از دوران نوجوانی بود که در باب کمتر سخن‌گفتن و بیشتر گوش‌کردن بود. این عقیده‌ بسیار کارا و کاربردی است‌ اما چند نکته در اینجا قابل‌بحث است:

1- این نشست بسیار قابل‌تقدیر است‌ اما اگر بنا به گفت‌وگو است، آیا هرکس نباید یک میکروفن داشته باشد تا بتواند در هر ‌لحظه وارد گفت‌وگو شود و دیگر منتظر اینکه نوبت و میکروفن در‌ حال گردش به او برسد، نباشد؟

2- آیا تشکل‌های دانشجویی، کل طیف دانشجویان را دربر می‌گیرد؟ یا فقط دربردارنده طیف خاصی است؟ آیا وجود نماینده هر تشکل موجب ایجاد عدم تقارن نمی‌شود؟

3- مسئله دیگر اشاره به سخنان دانشجو‌ی دانشگاه فردوسی مشهد در حضور سخنگوی دولت است. موضع شما، موضع قدرت است. قدرت باعث ایجاد ترس در دل افراد منتقد می‌شود و ترس موجب از‌بین‌رفتن جسارت فکری می‌شود. جسارت ‌فکری هم اگر وجود نداشته باشد، نقد و تفکر انتقادی هم بی‌معنا می‌شود. علت این ‌فقدان جسارت فکری را هم می‌شود در اعمال خود دولت جست. یکی از مهم‌ترین کارهای دولت ایجاد فضایی برای انتقاد است؛ انتقاد بی‌آنکه رعب و وحشتی وجود داشته باشد.

4- خیلی قابل‌تقدیر و تجلیل است که به دنبال گفت‌وگو و گوش‌دادن هستید. همان‌طور که در یادداشت قبلی گفته‌ام، باز‌هم تأکید می‌کنم دانایی و آگاهی امری دیالکتیکی‌ است و بی‌دیالوگ و گفت‌وگو میسر نمی‌شود و به قول مولوی: «جان را چه خوشی باشد بی‌صحبت جانانه؟» ولی متأسفانه زمان خوبی هم برای ایجاد گفت‌وگو انتخاب نشده است. همیشه پیشگیری کم‌هزینه‌تر از درمان است. چرا قبل از اینکه زخمی سر باز کند، از به‌وجودآمدن آن پیشگیری نکنیم؟

امیدوارم که با دید باز به این گفته نگریسته شود. دولت برای اینکه کشور را اداره کند، باید نسبت به توده مردم بینش عمیق‌تری داشته باشد؛ پس یعنی امکان این را خواهد داشت تا مردم عادی را قانع کند که کارهای انجام‌شده مبتنی بر یک منطقی بوده است. دولت قبل از بهینه‌سازی روابط خارجی، نیازمند تجدیدنظر در روابط داخلی‌اش است. دولت ‌سه عنصر اصلی دارد؛ سرزمین، قدرت و ملت. نمی‌توان یکی از عناصر را در نظر نگرفت. دولت، از ملت اعتبار می‌گیرد و بی‌مردم نمی‌توان حکمرانی کرد. نوشته‌ام را با نقل‌قولی از ژان‌‌ ژاک روسو به پایان می‌رسانم: «منظور از تشکیل دولت، تأمین سعادت و خوشبختی افراد بوده است».