آسیبشناسی رفتارهای سازمانی
ماجرای هدررفت دانش فردی در ضعف ارتباطات سازمانی
اصطلاح «سازمان» در یک معنا به مجموعهای از نیروهای انسانی گفته میشود که لزوما برای انجام مأموریتی معین و مشخص گرد هم جمع شدهاند؛ پس سازمان یک دورهمی نیروی انسانی است؛ البته جمعیتی که جمع دانشها و تجربههاست و درنهایت نیز هویت، عیار علمی و توان فردیت سازمان را متشکل میشود.

اصطلاح «سازمان» در یک معنا به مجموعهای از نیروهای انسانی گفته میشود که لزوما برای انجام مأموریتی معین و مشخص گرد هم جمع شدهاند؛ پس سازمان یک دورهمی نیروی انسانی است؛ البته جمعیتی که جمع دانشها و تجربههاست و درنهایت نیز هویت، عیار علمی و توان فردیت سازمان را متشکل میشود.
هر سازمان سطحی از دانش و شعور ارتباطاتی را در بر میگیرد که از رهروی آن به ارائه خدمات و محصولات میپردازد و همین دانش سازمانی است که هر دستگاهی را در بازار رقابتی نگه میدارد و بقای آن را تضمین میکند. هر سازمانی سقفی از میانگین دانش و تجربه است و آنچه او را پویا و متمایز میکند، توان و ظرفیتی است که برای ارتقای کارکنان فرض کرده تا هم منتج به ظهور نیروهای توانمند شود و هم خروجیاش را درنهایت ایدئالگرایی محقق کند.
دستگاهی که سقف غایتش را متکی بر دانش مدیرانی فاقد درک و اندیشه متعالی بنا کند، ناگزیر در سیطره سازمانی شکست خواهد خورد و استمرار این شکست بهمراتب با سرکوب کارکنان متمایل به رشد، تداوم مییابد. سازمانهای پویا اما شور ارتقا دارند و این امر را با تشویق و میداندادن به کارکنان خلاق، باهوش و دانا میسر میکنند؛ پس وجود خود را ارتقا میدهند و گوی رقابت را نیز از نهادهای همسو میبرند.
علمای مدیریت منابع انسانی تأکید دارند که سازمانهای پیشرو تنها با بهکارگیری الگوهای پیشرفته توسعه نیروی انسانی، یادگیری سازمانی، راهبردهای توسعه و بالندگی قابلیتهای کارکنان است که بهمرور میتوانند پاسخگوی نیازها با سرعت و انعطافی بیشتر باشند. یکی از راههای تحقق این هدفگذاری، ارتباطات سازمانی سالم از یکسو و شایستهسالاری مبتنی بر توانمندی افراد از جنبه دیگر است. وقتی این دو محرکه ترکیب شوند؛ یعنی سازمان به افراد و شخصیت کارکنانش اعتبار دهد، زمینه شکوفایی استعدادها مهیا و تواناییهای هر دو پرورش خواهد یافت.
دانش، اطلاعات و آگاهی بهعنوان یک گزاره مهم در سایه ارتباطات مؤثر وارد سازمان میشود؛ اما همچنان نیازمند یک سیستم ارتباطی کارآمد برای پردازش است تا در جزءجزء سازمان ساری و جاری شود. ارتباط، تاروپود سازمان را به هم پیوند داده و موجب یکپارچگی و وحدت میشود و از این رهگذر است که نیروی انسانی رشد کرده و با دانش و تجربه خود، سازمان را در مسیر رشد و بالندگی قرار میدهد.
در این بالندگی اما مدیرانی که ترس از رشد نیروی انسانی خود دارند یا باوری به نیروی انسانی ندارند، همچنان به چشم نیروی خرد به او نگاه میکنند؛ بنابراین نهفقط سعی در محدودکردن توان نیروی انسانیشان دارند بلکه سازمان را نیز در کوتاهی مدام قرار میدهند. اینجا متأسفانه خبری از تحقق اهداف و نمو انسانی نیست و حتی سرکوب توانایی نیروی انسانی هم رقم میخورد.
ازاینرو در ISO9001 که سال 2015 منتشر شد، بر اهمیت دانش سازمانی و توانایی آن بر تأثیرگذاری روی عوامل موفقیت آینده سازمان تأکید شد. در این استاندارد جهانی نیازهای دانش سازمانی، بهعنوان وسیلهای برای محافظت از سازمانها در برابر ازدسترفتن دانش معرفی شده است. این افت و یأس در ارتقا که اغلب ناشی از رفتارهای مدیریتی است، میتواند ناشی از خروج نیروی انسانی زبده اما مأیوس از سازمان یا عدم موفقیت در دریافت و بهاشتراکگذاری اطلاعات و متعاقبا سرکوب خلاقیت و دانشهای جدید در حیطه مسئولیتهای سازمانی باشد.
بنابراین آنچه سازمانهای امروز را رشد میدهد، نگاه بلند مدیرانی است که از قدکشیدن نیروی انسانی خود هراس نکنند و حتی آن را فرصتی برای رشد، تعالی و پویایی سازمان و ارتقای سقف دانش سازمانی بدانند. در مقابل مدیران فاقد آیندهنگری، با نگاهی محدود و مقهور به کارکنان، سد این مسیر شده و با تمایل به افراد کمتوان و کمدانش میتوانند مصداق کوتولههای سازمانی و سازمانهای کوتوله جلوه کنند.