|

آیا لوح حمورابی اولین آیین‌نامه ساختمانی مدرن است؟

انتساب دستاوردهای نوین بشری به یافته‌های باستان‌شناختی همچنان جاری است. گاه منشور (سیلندر) کورش به‌عنوان اولین اعلامیه حقوق بشر خوانده می‌شود و گاه متن «لوح» حمورابی به‌عنوان اولین آیین‌نامه ساختمانی و زلزله.

آیا لوح حمورابی اولین آیین‌نامه ساختمانی مدرن است؟

انتساب دستاوردهای نوین بشری به یافته‌های باستان‌شناختی همچنان جاری است. گاه منشور (سیلندر) کورش به‌عنوان اولین اعلامیه حقوق بشر خوانده می‌شود و گاه متن «لوح» حمورابی به‌عنوان اولین آیین‌نامه ساختمانی و زلزله. آیا این نوع انتساب‌ها علمی است؟ در این یادداشت به لوح حمورابی با تأکید بیشتری می‌پردازیم. بعد از زلزله‌های ششم فوریه 2023 ترکیه، گاه در صفحات اینترنتی، شبکه‌های اجتماعی و برنامه‌های ماهواره‌ای مطرح می‌شود که بشر در 1775 ق.م (3778 سال قبل) آیین‌نامه ساختمانی داشته، ولی هنوز امروزه در ایران و ترکیه قادر به تنظیم و اجرای آیین‌نامه‌های مدرن نیستند! ولی آیا بشر واقعا سه‌هزارو 778 سال قبل آیین‌نامه‌ای ساختمانی و قابل استفاده در مهندسی داشته است؟

 

در بررسی بیشتر چنین ادعاهایی به رد‌پای شبه‌باستان‌شناسی یا باستان‌شناسی کاذب می‌رسیم. چنین موضوعی با اعتقاد به ادعاهای شبه‌علمی درمورد پدیده‌ها و یافته‌های طبیعی ریشه مشکل انکار یا ناآگاهی فعال (گاه خود را به نادانی زدن!) از چیستی علم واقعی و نحوه عملکرد آن است. معتقدان به شبه‌علم با این نگاه که علم یا دانشمندان مجاز به عمل بر پایه اعتقادات و ایدئولوژی هستند، به پیش می‌روند. شبه‌علم توانایی افراد را برای داشتن اطلاعات کامل و دقیق و تصمیم‌گیری آگاهانه مهار می‌کند. چنین نگاهی که البته کاملا آگاهانه‌ و بر پایه اعتقاد و احساسات شکل می‌گیرد، می‌تواند بر بسیاری از جنبه‌های زندگی مردم تأثیر بگذارد. خطر به‌طور خاص در اعتقاد به ادعاهای شبه‌باستان‌شناسی این است که به فرد اجازه می‌دهد محتوا را از متن واقعی جدا کند. تمرکز باستان‌شناسی واقعی بر زمینه (محتوا CONTEXT) است. با حذف محتوا از متن، می‌توانید دلبخواه هر معنایی را که تصمیم می‌گیرید به مصنوعات نسبت دهید. گاهی اوقات این به معنای تکیه بر غرایز درونی برای آنچه مصنوع است و به کار بردن نادرست معنای عمیق‌تر است؛ مانند تفسیرهای شبه‌باستان‌شناختی مرحوم «اریک فون دنیکن» روزنامه‌نگار سوئدی که از بعضی مصنوعات یافته‌شده در تمدن «آند» در آمریکای جنوبی در کتاب «ارابه خدایان، 1968» نتیجه می‌گرفت که چون آنها شبیه هواپیماهای مدرن هستند، باید توسط فضانوردان باستانی در آنجا رها شده باشند!

باستان‌شناسی کاذب -که با نام‌های «باستان‌شناسی جایگزین»، «باستان‌شناسی حاشیه‌ای»، «باستان‌شناسی خارق‌العاده» و «باستان‌شناسی فرقه‌ای» نیز شناخته می‌شود- تفسیر گذشته از خارج از جامعه علمی باستان‌شناسی است که جمع‌آوری داده‌ها و روش‌های تحلیلی پذیرفته‌شده این رشته را نادیده می‌گیرد. این تفاسیر شبه‌علمی شامل استفاده از مصنوعات، مکان‌ها یا مواد برای ساختن نظریه‌های شبه‌علمی برای تکمیل ادعاهای شبه‌باستان‌شناختی است. این روش‌ها شامل اغراق در شواهد، نتیجه‌گیری‌های دراماتیک یا رمانتیک، استفاده از مغالطه و جعل شواهد است. هیچ نظریه یا رویکرد شبه‌باستان‌شناسی واحدی وجود ندارد، بلکه تفاسیر مختلفی از گذشته وجود دارد که به‌طور مشترک با تفاسیر توسعه‌یافته توسط جامعه علمی در تضاد است. برخی روایت‌های شبه‌باستان‌شناسی در روایتی رمانتیک از دوره‌ها یا پدیده‌ها و داستان‌های تاریخی شامل برج بابل و کشتی نوح سر‌و‌کله‌اش پیدا می‌شود. برخی از شبه‌باستان‌شناسان بر این باورند که جهان باستان دارای فناوری پیشرفته بودند، مانند آتلانتیس و این ایده توسط چهره‌هایی مانند گراهام هنکوک در اثر انگشتان خدایان (1995) تبلیغ شده است. دانشمندان باستان‌شناس از شبه‌باستان‌شناسان به دلایل تکیه بر «حساسیت، سوءاستفاده از منطق و شواهد، درک نادرست روش علمی و تضادهای درونی در استدلال‌های خود» به‌شدت انتقاد می‌کنند.

باستان‌شناسی کاذب اغلب وسیله‌ای برای ایدئولوژی‌های نژادپرستانه یا ناسیونالیستی است که در نهایت به چنین نتایجی می‌انجامد که «هوش ایرانی‌ها 11 برابر هوش متوسط جهانی است!». دلبستگی رمانتیک به تاریخ باستان ایران یا بخشی از تاریخ معاصر به آنجا می‌انجامد که استدلال علمی به کنار رود و احساسات، باورها و عقاید مبنای داوری درمورد پدیده‌ها و وقایع تاریخی قرار گیرد. مثلا گروهی اخیرا یافت شده‌اند که در رسانه‌های متنوع موجود و در وب‌سایت‌ها سعی در اثبات این موضوع دارند که در ایران قبل از انقلاب هر آنچه رخ می‌داد، به‌ویژه در 10 سال آخر رژیم گذشته، در جهت شکوفایی بود که با انقلاب 57 متوقف شد و از آن پس به کل علم در ایران به کنار گذاشته شد! برای جا‌انداختن چنین باوری (بی‌تردید غلط) از دستکاری در تمام شواهد و دلایل علمی و واقعی از گذشته باستان تا امروز ایران کوتاهی نمی‌کنند. هرکس هم با چنین رویکرد «یکسره سیاه» از تصویر آنها از ایران امروز مخالف باشد، مزد‌بگیر، جیره‌خوار و اجیر‌شده است! یکی از استنادهای اخیرا مطرح‌شده آن است که لوح حمورابی که در 1901 م در شوش (خوزستان ایران) یافت شده، نشان می‌دهد در این منطقه سه‌هزارو 778 سال قبل آیین‌نامه ساختمانی وجود داشته، ولی حتی امروزه نیز بعد از حدود 60 سال از اولین پیش‌نویس آیین‌نامه زلزله ایران، در کشور به علم و آیین‌نامه بی‌اعتنایی می‌شود!

لوح حمورابی و قوانین مدرن دارای شباهت‌ها و تفاوت‌های متعددی هستند. برای مثال، هر دو برای حفظ نظم در جامعه هستند. قانون حمورابی کاملا مبتنی بر ساختار اجتماعی است. در لوح حمورابی در بخش «ساختمان» مسئله 229 آمده است: «اگر بنّایى براى مردى خانه بسازد و بناى آن را درست نکند و خانه‌اى که بنا کرده فرو بریزد و صاحبخانه را بکشد، سازنده کشته مى‌شود». و مسئله 233: «اگر بنّا براى مردى خانه بسازد و بناى آن را درست نکند و دیوارى ترک بخورد، سازنده باید آن دیوار را به خرج خود مستحکم کند».

سنگ سیاه حاوی کد حمورابی از یک سنگ چهار‌تنی دیوریتی تراشیده شده است؛ سنگی بادوام اما فوق‌العاده دشوار برای کنده‌کاری که در بالای آن نقش‌برجسته‌ای به طول 76 سانتی‌متر از حمورابی ایستاده که قانون را از شاماش، خدای عدالت بابلی نشسته دریافت می‌کند. این لوح که به صورت متنی در پایان سلطنت حمورابی گردآوری شده، مجموعه‌ای از پیشینه‌های حقوقی نیست، بلکه نثری است که از حکومت عادلانه و پرهیزگار حمورابی تجلیل می‌کند و بیانیه‌ای از اصول است. قانون حمورابی برخی از اولین نمونه‌ها یا قوانین قصاص را ارائه می‌کند که گاهی اوقات به عنوان «چشم در برابر چشم» شناخته می‌شود.

یکی از جنبه‌های مهم باستان‌شناسی، اطلاع‌رسانی نتایج تحقیقات در حوزه باستان به مردم است، ولی بر اساس لایک‌خوردن در صفحات شبکه‌های مجازی، فروش کتاب، پوشش روزنامه‌ها و بعضی برنامه‌های تلویزیونی به نظر می‌رسد عموم مردم به‌شدت مجذوب ادعاهای افراطی‌تر و اغلب شبه‌علمی‌تر کسانی هستند که مدعی استفاده از داده‌های باستان‌شناختی هستند. شبه‌باستان‌شناسی از حقایق برای کمک به تقویت دروغ‌های خود استفاده می‌کند. جزئیات کوچک و علمی می‌توانند داستان‌های بزرگ ولی دروغ را باورپذیر جلوه دهند. تاریخ بررسی‌های باستان‌شناختی نشان می‌دهد عقلانیت و بی‌عقلی با هم به میدان می‌روند؛ هم از لحاظ فیزیکی و هم از لحاظ استعاری. سختی کار آنجاست که بعضی از افرادی که از شبه‌باستان‌شناسی بهره می‌گیرند، در رشته خود -که معمولا حوزه‌ای دیگر از علم است- فردی شاخص و معتبر هستند (یا قبلا بوده‌اند) و با بهره‌گیری از وجهه و اعتبار علمی خود، و به دلیل باورها و احساسات و ایدئولوژی شخصی، از شبه‌باستان‌شناسی بهره می‌گیرند تا آن موضوع مورد نظر خود را جا بیندازند! مثل اینکه امروزه بیش از همیشه از علم فاصله گرفته‌ایم، حتی بیشتر از سه‌هزارو 778 سال قبل!