|

جهان چندقطبی و شرق سیاسی نوین

شکل‌گیری جهان چندقطبی پس از پایان تسلط هژمونیک تک‌جانبه و مونوپولیستی غرب بر جهان، شروعی بر پایان دنیای تک‌قطبی و آغاز تکثرگرایی در عالم پیش‌رو است. در این زمینه، اگر جهان پساکرونا را یک تابع از وضعیت نظام پسامدرن تلقی کنیم، انتقال قدرت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را از مغرب‌زمین به سوی مشرق‌زمین امری غیرممکن نخواهیم دانست.

شکل‌گیری جهان چندقطبی پس از پایان تسلط هژمونیک تک‌جانبه و مونوپولیستی غرب بر جهان، شروعی بر پایان دنیای تک‌قطبی و آغاز تکثرگرایی در عالم پیش‌رو است. در این زمینه، اگر جهان پساکرونا را یک تابع از وضعیت نظام پسامدرن تلقی کنیم، انتقال قدرت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را از مغرب‌زمین به سوی مشرق‌زمین امری غیرممکن نخواهیم دانست. اما این جهش تاریخی چه ساز‌و‌کارهایی خواهد داشت؟ معمولا زمانی که واژه شرق را طرح می‌کنیم، ذهنیت مخاطبان به‌طور ناخودآگاه به سوی حوادث جنگ سرد و تنش‌های جهان دوقطبی سابق حرکت می‌کند؛ درحالی‌که به باور نگارنده، این امر تنها یک احضار روح از جهان مردگان سیاسی به شرایط پیچیده کنونی‌ است. وارونگی موضوع آنجا بیشتر می‌شود که شرق سیاسی نوینی که در حال زایش است، دیگر حامل ارزش‌های ضد‌سرمایه‌داری نبوده و لزوما علیه کاپیتالیسم حرکت نمی‌کند، بلکه تنها می‌خواهد قدرت را به‌عنوان یک بلوک رقیب از او باز پس گرفته و خودش به کنترل جامعه جهانی بپردازد یا حداقل قدرت را 

با جریان اصلی شریک شود. 

درواقع شرقی‌های جدید حامل برخی ارزش‌های نو‌لیبرالی، آن‌هم صرفا به شکل اقتصادی بوده و منکر ضمیمه‌های سیاسی و فلسفی آن هستند. این در حالی‌ است که غربی‌ها هر روز بیش از پیش دچار دگرگونی به فضای پست‌مدرن و جدایی از ساحت لیبرال به سوی گلوبالیسم می‌شوند و فهمی سوسیال و اشتراکی را از جامعه سیاسی جدید خواهان هستند. تأکید فراوان آنها بر دولتی‌شدن یا عمومی‌شدن ابزار تولید و طرح گفتمان سوسیال‌دموکراسی، به‌ویژه در اروپای نوردیک در غالب جنبش‌های سندیکالیستی، گواه این مدعاست. سویه‌های جدید مواجهه بین غرب سیاسی جدید و شرق سیاسی نوین حاکی از استحاله هر دو در نظام جهانی‌ است. شست‌وشوی جدی ماهیت‌ها و هویت‌های سابق و تحرکات مختلف به سوی جابه‌جایی ارزشی و فرهنگی، خود گواه این مدعاست. شرق امروز برخلاف سابق حامل الگو و مدل سوسیالیستی نبوده و در عمل ملی‌گرا و حتی نولیبرال است. 

این در حالی است که غرب به سمت انترناسیونالیسم و دهکده گلوبال جهانی در حال حرکت است. بی‌شک جابه‌جایی‌های گسترده ارزشی و روش مواجهه و موازنه قدرت نو شرقی و نو غربی به پیچیده‌ترشدن جهان پیش‌رو منجر خواهد شد. تکه‌تکه‌شدن بلوک یگانه قدرت جهانی و تقسیم آن میان اصحاب سیاست جهانی، شرایطی را ایجاد کرده که نوعی بی‌ثباتی و گذار در صحنه جهانی را رقم می‌زند. اما ما شهروندان جهان تا چه حد برای این موضوع آماده‌ایم؟