سینمای فسیلشده
«عامهپسند» بهمثابه یک سبک و ژانر هنری در بسیاری از جوامع یک سبک و رویکردی پذیرفتهشده است؛ هم در انتشار کتاب، هم در سینما و حتی در موسیقی و هنرهای دیگر. اما «عامهپسندی» گاه در خوانشها و روایتهای عوامانه بازتولید میشوند که به آن زردنگاری یا زردنویسی هم میگویند.
جعفر گودرزی*
«عامهپسند» بهمثابه یک سبک و ژانر هنری در بسیاری از جوامع یک سبک و رویکردی پذیرفتهشده است؛ هم در انتشار کتاب، هم در سینما و حتی در موسیقی و هنرهای دیگر. اما «عامهپسندی» گاه در خوانشها و روایتهای عوامانه بازتولید میشوند که به آن زردنگاری یا زردنویسی هم میگویند.
در این شیوه، هر اثر تولیدی به سطح و سلیقه نازل مخاطب پاسخ میدهد و به نیازهای ابتدایی و غریزی انسان اتکا میکند. در چنین شرایطی است که فیلمهای سخیف میتوانند رکورد فروش گیشه را بشکنند و فیلمهای خوشساخت و قابل احترام را به عقب برانند.
سینمای ایران اکنون نیاز به تنفس مصنوعی دارد. آنقدر شوکآور و محکم که بتواند از خفگی و بحرانی که به آن دچار شده است، رها شود.
در دوره هر مدیری شاهد بروز پدیدهای تازه در سینما بودیم و هستیم؛ از سینمای دستوری و آییننامهای اواخر دهه ۱۳۶۰ تا حذف قهرمانان در سینمای دهه ۷۰ گرفته تا روند هولناک تأمین هزینههای فیلم در دوران فعلی.
به این وضعیت اسفبار در هر دورهای سانسورهای سلیقهای را هم بیفزایید؛ سانسورهایی که تنها بر اساس دیدگاه ناظران کیفی بر پیکر نحیف فیلمنامههای نهچندان قوی فرود آمده و کماکان در بر همان پاشنه میچرخد؛ پاشنهای فرسوده و فسیلشده... نتیجه فسیلشدگی سینمایی همین است که از فروش «فسیل» سرمست میشوند!
سهم مدیریت سینمای ایران در بروز مشکلات ریشهای که تا به امروز ادامه دارد، انکارناپذیر است. مدیرانی که برای بهبود اوضاع سینمای بینفس ما پا به عرصه خدمت نمیگذارند، بلکه هدفشان تنها پرداختن به فعالیتهای جناحی خود بوده و دغدغهشان نشستن بر مسندی دیگر!
بله! نئون برنامه آینده هم روشن و واضح است، ما میبینیم!
سیاستزدگی این روزها که بر چارچوب نحیف سینمای ایران نشسته، ماحصل کارنامه همین عزیزانی است که مهمترین دستاورد فرهنگیشان عادتدادن مخاطبان سینما به فیلمهای نازل است.
سینمای عامهپسند سالهاست که به ورطه خالتورها افتاده، نترسیم از «نقد».
بهعوض، مدیران این وادی چه کردهاند!؟ هیچ، هنوز در مقابل اندیشههای مخالف، برخوردهای دفعی و سلبی دارند و فشار و تهدید در دستور کارشان است. حاجی قطار پیشرفت رفت!
انگار نمیدانید فشار در هر حیطهای نشانه ضعف است و نمیتوان برای طولانیمدت راه بروز اندیشهها و افکار تازه را مسدود کرد.
مفاهیمی مانند عدالتخواهی، مهر، دوستی و حتی عشق نه به معنای سخیف آن که این روزها در بسیاری از فیلمهای نازل شاهدش هستیم، اتفاقا مطاع مفقوده بسیاری از قصههایی است که برای اخذ مجوز دچار ممیزیهای سلیقهای میشوند.
آقایان! کاش قدر «سکوت» را میدانستید؛ که حرفها و ادعاهایتان خود بحران است. کاش این «سلیقه» کهنه را در تولید و ساخت فیلم در بوق نمیکردید و در مقابل صداهای مخالف و نگاههایی که در تعارض با دیدگاه شما هستند، سعه صدر میداشتید.
این سینمای بحرانزده تکساحتی، امروز در هر سطحی، به دلسوز آگاه و نگاه خطاپوش و سینماشناس سالم و متخصصان بیبغض نیاز دارد، نه آدمهایی که به فروش فسیل مفتخر باشند و به انبان پر از هیچ ببالند!
تاریخ از هرچه بگذرد، از اصرار بر اشتباه نمیگذرد و ما اکنون درست وسط یک پیچ بزرگ تاریخی هستیم، اگر هنوز گوشی برای شنیدن و هوشی برای فهمیدن موجود باشد و بر دلها مُهر نخورده باشد.
*رئیس انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران